چند شعر کوتاه از زانا کوردستانی
اگر ماه و خورشید را هم
از آسمان پایین بیاورند
هرگز
دل به هیچ فانوسی نمیبندم.
(۲)
چه کسی گفته عاشقی بد است
من که میان علم بهتر است،
یا ثروت؟!
تو را برگزیدهام…
(۳)
چگونه باور کنم
هجرت فلامینگوها را
با پر و پرواز است؟!
تا دل در گوشهای گلویش گیر نباشد
پیمودن این مسافت
ناممکن است
(۴)
آییی شعرِ ناگهان!
ای واژههای فشرده
وزنِ تو را
فقط شاعرها میفهمند!
سپیدی!؟
زلالی!؟
غزلی!؟
آه
تنها الفباست که
تو را با کولهای
میتواند به گُرده بکشد!
#زانا_کوردستانی