چشمانداز آیندهٔ گروه هفت و بریکس: تکقطبی اجباری یا چندقطبی تعاونی
نویسنده:
ریچارد فالک
برگرفته از :
وبلاگ کانتر پانچ، ۸ سپتامبر ۲۰۲۳
با بهپایان رسیدن جنگ سرد در سال ۱۹۹۱، غرب، و بهویژه ایالات متحده، خود را در بر سر یک دو راهی یافت. یک راه به صلح، عدالت، همکاری، خلعسلاح هستهای، سازمان ملل احیا شده، فراگیری، کثرتگرایی، حقوق بشر، چندجانبهگرایی، تجارت عادلانه، بازارهای تنظیمشده، امنیت غذایی، انتقال انرژی، پایداری، و حکومت انسانی منتهی میشد. مسیر دیگر به نظامیگری، مداخله، جنگافروزی، گرایش هستهای، درگیری، تحریمها، مداخلات تغییر رژیم، گرایشهای متعدد بهسوی نابرابری، جهانیسازی نئولیبرالی غارتگرانه، هژمونی و برتری ژئوپلیتیکی، ختم میگردید. متأسفانه، طرف پیروز در جنگ سرد بلافاصله راه آشناتر ژئوپلیتیک هژمونیک را انتخاب کرد و از فرصتهای تاریخی در راه پیشبرد خلعسلاح هستهای و اَشکال انسانی حکومت جهانی، از جمله سازمان ملل متحد بدون حق وتو، چشمپوشی کرد. آسیب درازمدت این اشتباهات جدی در قضاوت ژئوپلیتیکی، در حال حاضر در بحران لاینحل اوکراین و پاسخ نادرست به هشدار جهانی مشهود است.
یک دهه بعد، پس از فروپاشی شوروی، جورج دبلیو بوش، رئیسجمهور آمریکا، توجیه ایدئولوژیک این انتخاب را با اعتماد بهنفس چنین خلاصه کرد: «مبارزات بزرگ قرن بیستم بین آزادی و تمامیتخواهی با پیروزی قاطع نیروهای آزادی خواه به پایان رسید. آزادی، و تنها مدل پایدار برای موفقیت ملی: آزادی، دموکراسی، و سرمایهگذاریهای آزاد…. ما صلح را با تشویق جوامع باز و آزاد در هر قاره گسترش خواهیم داد.» (نامهٔ پوششدهنده سند رسمی «استراتژی امنیت ملی ایالات متحده آمریکا ـ ۲۰۰۲») چنین گفتهای چند ماه پس از حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر به مرکز تجارت جهانی و پنتاگون بیان شد و بهجای فرصتی برای آزمایشی مهم در استفاده فرا ملی قانون ضدترور، با اعلام «جنگ علیه تروریسم»، تصمیم بر انتخاب تداوم ژئوپلیتیکی گرفته شد.
جنگ اوکراین فرصت دیگری را برای انتخاب مسیرِ کمتر آشنایِ سازش و دیپلماسی فراهم کرد، امّا بهجای آن، راه پیگیری پرهزینه و مشکلساز پیروزی، از دست دادن فرصتها برای محیط زیست و اصلاحات در داخل، افزایش سرمایهگذاریهای بیشتر در راه هژمونی و طولانی ساختن جنگ، در پیش گرفته شد و متأسفانه این بار هم در اتخاذ میلیتاریسم سازشناپذیر تردیدی نشد. از جمله تردیدهایی که بهوجود آمد این بود که آیا بار مالی این جنگ رنگآمیزی شدهٔ ژئوپلیتیک، یعنی شکست دادن روسیه، هشدار به چین، و تحمیل موذیانهٔ هزینههای جانبی سنگین این استراتژی بر مردم اوکراین، که نهتنها قربانی حملهٔ روسیه بلکه با فرا ملیگرایی بیش از حد دولت خود، رهبری سیاسی و هدایت واشنگتن را هم، علیرغم تضاد اولویتهای ژئوپلیتیکی واشنگتن با رفاه اوکراین، پذیرفتهاند.
انکار این الگوی غالب ژئوپلیتیک دشوار است و این زمانی مشهود میشود که اسناد نتایج طولانی و پیچیدهٔ اجلاس اخیر سران گروه هفت در ماه مه در هیروشیما، و بیانیهٔ رهبران بریکس در ماه اوت در ژوهانسبورگ با هم مقایسه شود. سند گروه هفت دارای سه ویژگی قابل توجه است: تأکید بر تعهد بی قید و شرط برای کمک به اوکراین بهمنظور دستیابی به پیروزی بر روسیه در میدان نبرد، کماهمیت جلوه دادن سازمان ملل متحد و اینکه در مورد کار بیشتر برای دستیابی به اهداف توسعهٔ پایدار سازمان ملل تا سال ۲۰۳۰، در انجام دستور کار صلح مندرج در منشور ملل متحد، خلعسلاح هستهای، و قوانین بینالمللی، به جز حمایت کلامی و شعاری برای ایجاد «احساس خوب»، کاری نشود.
کشورهای گروه هفت با تأیید اتکای مستمر خود به بازدارندگی، عدم اشاعه، و تلویحاً «سلطهٔ کامل ایالات متحده»، با معاهدهٔ منع سلاحهای هستهای (TPNW) مخالفت کردند که بهطور گمراهکنندهای با تأیید بدبینانهٔ «در نهایت» قصد پذیرش خلعسلاح هستهای، که در محافل امنیتی نخبگان غرب بهدرستی به «هرگز» تعبیر میشود، نرم شد. پس از پایان جنگ سرد در اوایل دههٔ ۱۹۹۰، با ناپدید شدن رقابت ژئوپلیتیکی از صحنه، اوضاع جهانی به همان اندازه آرام بود که میشد امیدوار بود. با این حال، واشنگتن هیچ تلاشی در راه آزمودن پیشنهاد گامهای بلند به سمت خلعسلاح هستهای و ایجاد قابلیتهای حفظ صلح سازمان ملل انجام نداد.
برخلاف گروه هفت، بیانیهٔ بریکس ژوهانسبورگ به دنیای رقابت مسالمتآمیز و همکاری جهانی نگاه میکند، جنگ اوکراین را بهعنوان چالشی مطرح میکند که باید فرصتی برای صلح دیپلماتیک باشد تا جنگ نظامی. بارزترین موضوع سند بریکس مقاومت در برابر امپریالیسم جدید، و جهان تکقطبی، و عزم وابستگی کمتر به ترتیبات هژمونیک جهانی امنیت و تجارت/مالی/سرمایه گذاری است که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بهشدت بر جنوب جهانی تحمیل شد. اقدام در همبستگی با موقعیتهای مختلف درگیریها پس از استقلال، جهان به این واقعیت پی برده است که مبارزه علیه «استعمار» در آفریقا، آمریکای لاتین، و آسیا هنوز بهپایان نرسیده است.
تنشهای اخیر ناشی از کودتای ژوئیه در نیجر نشان میدهد که کشورهای آفریقایی در واقعیتِ مسمومِ «استعمار از پس استعمار» گرفتار شدهاند. این واقعیت منعکسکنندهٔ تناقضات، فساد و بیکفایتی دولت استعمار زدایی شده است که تا سال ۱۹۶۰ زیر کنترل مستقیم استعمار، و از آن زمان بهطور غیر رسمی توسط رژیمهای تحت کنترل، مورد بهرهبرداری قرار گرفته بود، و عمداً از توسعهٔ توانمندیهای اقتصادی، آموزشی و حکومتی ملی باز داشته شده بود. هنگامی که این دولتها، بهویژه مستعمرات سابق فرانسه در غرب آفریقا، بهحال خود رها شدند، دریافتند که از نظر حکومت داخلی نمیتوانند کاری بهتر از پذیرش مرحلهٔ تحقیرآمیز جدید قیمومیت فرانسوی، که کمی هم با چهرهٔ نخبگان غیرنظامی همکار پنهان شده است، انجام دهند.
کشورهای بریکس هنوز در مراحل اولیهٔ تثبیت هویت خود، کاری پیچیده با توجه به تضادهای داخلی خود، هستند. برای مثال، هند، برزیل و آفریقای جنوبی نمیخواهند بیشتر پلهای خود را با غرب خراب کنند، بلکه سعی میکنند وزنههای تعادلی در مقابل جنبههای هژمونیک تکقطبی ایجاد کنند. همچنین، هنوز مشخص نیست که آیا پذیرش شش کشور جدید به عضویت بریکس بهطور کلی پایگاه آن را گسترش میدهد و به افزایش نفوذ ضدهژمونیک آنها میافزاید یا اینکه تأثیر معکوس ـــ یعنی کمرنگ کردن دلیل اصلی برای ایجاد بریکس با پذیرش کشورهای عضوی که در حال حاضر تمایلی برای به چالش کشیدن هژمونی یا برتری ژئوپلیتیکی ندارند ـــ خواهد شد.
از اواسط سال ۲۰۲۳، تفاوت در لحن و ماهیت بین دو دیدگاه جمعی اهمیت پیدا کرد. گروه هفت پس از سخنرانی در مورد صلح و توسعه، بلافاصله به مشخص کردن تعهد عملیاتی خود به نظامیگری میپردازد، که در سراسر سند با اشاره به «جنگ تجاوزکارانهٔ روسیه علیه اوکراین» تقویت شده است. سخنان آغازین بیانیهٔ پایانی هیروشیما اعلام میکند که: «ما، رهبران گروه هفت (G۷)، که از ۱۹ تا ۲۱ مه ۲۰۲۳ در هیروشیما برای اجلاس سالانهٔ خود گردهم آمدهایم، بیش از هر زمان دیگر در عزم خود برای رویارویی با چالشهای جهانی این لحظه، و تعیین مسیری برای آیندهای بهتر، متحد هستیم. کار ما ریشه در احترام به منشور سازمان ملل (سازمان ملل متحد) و مشارکت بینالمللی دارد.» از سند کلی مشخص است که «عزم ما» در جملهٔ نقل شده بهطور نمادین و ماهوی با تضمین پیروزی اوکراین، صرفنظر این که جنگ تا چه اندازه طولانی شود، مرتبط است؛ تفسیری که با تمرکز سند بر ترسیم گامهای مشخص در رابطه با پیروزی در اوکراین بدون هیچ نشانهای از باز شدن راه دیپلماسی یا مصالحه سیاسی تأیید شده است.
این رویکرد مشکوک به شرح زیر تأیید میشود: «ما در حال برداشتن گامهای مشخصی برای حمایت از اوکراین در مواجهه با جنگ تجاوزکارانهٔ غیرقانونی روسیه، تا هر زمان که طول بکشد، هستیم.» فهرستی از چنین مراحل مشخص با کلیات مبهم در مورد مسائل صلح و عدالت در تضاد است. در مقابل، بریکس به وضعیت بدتر فلسطین، نگرانی در مورد مهاجرت، فوریت رویکرد عادلانه به تغییرات آب و هوا، موضوعی که گروه هفت در مورد آن با سکوت یا موضع گیریهای واپسگرا پاسخ میدهد، توجه زیادی دارد.
این تصمیمات گروه هفت را، که بهنظر میرسد با بالا بردن خطرات هستهای به سطوح بحران و با منحرف کردن توجه و منابع از موضوعات عمومی جهانی مانند تغییرات آب و هوا، کاهش فقر، غذا و امنیت غذایی، حق تعیین سرنوشت، حل مسالمت آمیز مناقشه، افزایش تواناییهای سازمان ملل، و پذیرش چندجانبه گرایی آینده بشریت را به خطر میاندازند، چگونه میتوان معنا کرد؟ چرا رهبران سیاسی غرب بهطور مداوم در شرایط اضطراری به منافع انسانی پشت میکنند؟
اولین پاسخ این است که بدانیم اگرچه شرایط تاریخی مملو از خطرات بیسابقهای است، اما اولویت ژئوپلیتیکی مدتهاست که بخشی از شیوه سازماندهی جهان بوده است. حتی در سایهٔ جنگ جهانی دوم، سازمان ملل متحد خطرناکترین کشورها را با حق وتو از چارچوب منشور خود کنار گذاشت، و با قایل شدن استثنا، به فاتحان جنگ برای جنایات بینالمللی آنان معافیت داد و در عین حال رهبران بازماندهٔ بازنده را برای مجازات محاکمه کرد. در رابطه با سلاحهای هستهای، بهجای حذف آنها، راهحل یافتشده ترکیب محدودیتهای منع گسترش سلاحهای هستهای در مورد افزودهها به انحصارطلبی هستهای بود که با صلاحدید نامحدود در توسعهٔ مخفیانهٔ نقش این تسلیحات در برنامههای جنگی قدرتهای هستهای، که حتی با اعلامیهٔ «نه اولین»** کاهش نیافته، تأکید میکرد. در واقع، سیستم امنیت جهانی در سال ۱۹۴۵ برای بهحاشیه راندن قوانین بینالمللی و سازمان ملل طراحی شد؛ چیزی که برای یک ساختار تکقطبی که تنها پس از سقوط دیوار برلین پدیدار شد طراحی نشده بود. این ساختار در حال حاضر بهطور فزایندهای توسط روسیه و چین، که خود تمایلی به پایان دادن به حکومت ژئوپلیتیکی ندارند، به چالش کشیده شده است. چالشهای چندقطبی نیز علیه ساختارهای هژمونیک و ناکارآمد غرب و ناتو بهرهبری ایالات متحده پس از جنگ سرد است. تکقطبی بودن نیز بهطور فزاینده توسط جنوب جهانی، که بهطور مشترک و جدا از دو رقیب ژئوپلیتیکی عمل میکند، بهچالش کشیده میشود. هرچه غرب جهانی بیشتر به اعلام جنگ سرد دوم نزدیک میشود، جنوب جهانی به سمت باندونگ دوم تمایل پیدا میکند.
عبارات کلیدی این فضای جدید و امیدوارکنندهٔ جهانی شامل موارد زیر است: حمایت گستردهٔ دولتهایی که اکثریت مردم جهان را نمایندگی میکنند از تعدیل دیپلماتیک در اوکراین و ایران و مخالفت کلی با دیپلماسی اجباری از طریق تحریم؛ «دلارزدایی» تجارت بینالمللی و ترتیبات مالی برای کشورهای کمتر توسعهیافته، از طریق بریکس چالش مستقیمی را برای جهانیسازی نئولیبرالی به راه انداخته است. عملیات بانک جدید توسعه (NDB) در ارتقای پیشرفت اقتصادی در کشورهای کمتر توسعهیافته بدون شرایط تضعیفکنندهٔ حمایتِ تحمیلی توسط بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول بهچالش کشیدن اتمیگرایی ناتو از طریق حمایت گستردهٔ کشورهای جنوب جهانی از معاهدهٔ منع سلاحهای هستهای (TPNW)؛ حمایت از حق تعیین سرنوشت فلسطین و کودتاهای آفریقایی علیه ویژگیهای استعماری دولت پسااستعماری.
چشم انداز جهانی نسبت به هژمونی ایالات متحده آگاهانه و خصمانه میشود، اما علاقهٔ بیشتری به چارچوب حکومتی نشان میدهد که به منشور سازمان ملل و قوانین بینالمللی پایبند است و بدان احترام میگذارد. این تحولات، علیرغم تناقضات و عناصر ناهمآهنگ، پتانسیل یک ژئوپلیتیک خوشخیمتر را ایجاد میکند که کمتر نظامیگراست، به حل و فصل مسالمتآمیز اختلافات متعهدتر است، به عدالت در اقتصاد جهانی توجه بیشتری دارد، و به حل مشارکتی مشکلات مشترک جهانی متعهد است. اگر چنین روندهایی ادامه یابد، دگرگونی تاریخی در حال وقوع، شتاب بیشتری میگیرد، ویژگیهای هژمونیک و تکقطبی آن را تضعیف میکند، و آغازگر مرحلهٔ اولیهٔ گذار به نسخهای خوشخیمتر، منظمتر و چندقطبی از ژئوپلیتیک خواهد شد. بهطور کلی، بارقهای از امید در یک آسمان تاریک.
ــــــــ
*ریچارد فالک استاد بازنشستهٔ حقوق بینالملل آلبرت جی میلبانک در دانشگاه پرینستون، رئیس حقوق جهانی، دانشگاه کوئینمری لندن، و همکار پژوهشی مرکز مطالعات جهانی دانشگاه کالیفرنیا در سانتا باربارا است.
** در تئوری اخلاق و بازدارندگی هستهای ، عدم استفادهٔ اول ( NFU ) به نوعی تعهد یا سیاست اطلاق میشود که در آن یک قدرت هستهای خود آغازگر استفاده از سلاحهای هستهای یا دیگر سلاحهای کشتار جمعی (WMD) در جنگ نمیشود.
منبع: وبلاگ «کانتر پانچ»
https://www.counterpunch.org/۲۰۲۳/۰۹/۰۸/g ـ ۷ ـ and ـ brics ـ visions ـ of ـ the ـ future ـ coercive ـ unipolarity ـ or ـ cooperative ـ multipolarity/