وحدت و همنوایی
هموطن چه در خوابی، لاله ها نمی بینی ؟؛
خون آن جوانانِ خوشنما ، نمیبینی ؟؛
آن گروه بی دینان، با لوای اسلامی
سر جدا نمودند از با خدا ، نمیبینی ؟
هموطن صدا برکش ،از میان نار وخون
خونت همچو خندق شد بی بها، نمیبینی ؟
هموطن به خون ما ،تشنه آن عدوی ما
اشک آن یتیمانِ بینوا ، نمیبینی ؟
قصد دشمنان باشد، محو تو و زادگاهت
هموطن مگر سیلِ اژدها، نمیبینی ؟
گر چه که تو با جانی، از چه مرده را مانی ؟
آخر از چه پنهانی، ماجرا نمیبینی ؟
هموطن بیا با من، غم شریک روزت من
سر برون کن از شبها ، روز ما نمیبینی ؟
ازچه هموطن خوابی، راه خود نمی یابی
ما را سیل نابودی ست در قفا ، نمی بینی ؟
زود هله شتابان شو، پهلوان دوران شو
دشمنان به غم بنشان، اشک ما نمیبینی ؟
خوان ترانهء وحدت، شو صدای آن ملت
ما را کرده اند از هم آه جدا، نمیبینی ؟
مهرو ولیزاده نوامبر ۲۰۲۱