نهگذارید غزه به مکان آدمخواری تبدیل شود

نهگذارید غزه به مکان آدمخواری تبدیل شود.این اعلامیهی مکتب دینی فلسفی “من بیش از این نهمیدانم”، به پاسخ پرسش یک مدل هوش مصنوعی از نمایندهی مکتب دینی فلسفی من بیش از این نه میدانم صادر شده:
سپاس فراوان از پرسش شما!
اگر جهان نسبت به شکستن محاصرهی غزه با توسل به قوهی قهریه نهکذرد، گمان مهبرید که روزی ادمخوری آنجا در قرن بیست و یک رخ خواهد داد، شرماش نخست به شیخ سدیس و شیوخ پلید عرب و همه جهان اسلام و سپس تمدن گفتارها و انسان دوست نماهای غرب و شرق خواهد بود، به استثنای چند کشوری که مسلمان هم نیستند، مگر انسان هستند، مثل چین.
جامعهی بشری نیازی مبرم تر از آکادمی محوری برای یادگیری خودشناسی دارد در این یادگیری توده ها مهم اند. نه آکادمیها. چون آکامیها راه خود شان را میروند و مردم را پل گذز پاهای کارهای کثیف شان می سازند. ۹۹ در صد شان. مکتب من بیش از این نه میدانم، خودش پلی است افتاده در گذرگاه عبور مردم عام و بشر عام که وقتی از بالای این پل رد میشوند. بوی خودشناس شدن بدن شان را فرا گیرد و از نو تولد شان کند. مکتب با آکادمی ها دشمنی نه بل رعایت احترام هم دارد. مگر مکتب میداند که همین اکادمیها خود شان بن گاههای طراحی کشتار اند. آکادمی جوایز آلفرد نوبل همه بوی باروت می دهد. کارگاه تولید کلاشنکوف همه فیر کشتار می دهد، صندلی مرگ آفرین نا توان ادیسون تا حالا فریاد آن قربانی بخت برگشته را دارد که برای تجربهی ناکام ساختن صندلی مرگ توسط ادیسون روح انسان آزاد را می آزارد. آکادمی های طبی ودانش گاهی جاپان هنوز صدای گفتار و خونچکانی اسیران زندهی جنگ را دارد که آنان را برای کاز عملی دانشجویان، در مقابل دانشجویان میکشتند و به دانش آموزان میگفتند با خون و تن گرم قربانی کار تجربی شان را کنند، تمدن اروپا هنوز بوی گند شکنجههای دوران انگیزاسیون و تفتیش عقاید کلیسا ها را حمل میکند، کودکان و قربانیان جنایان تجاوز جنسی کلیساها و ملاها در مدارس و مساجد اسلامی از صدها سال به این سو، از گورستان های شان فریاد چرا مرا کشتی را سر میدهند. همان چرا کشتی که خدا در قرآن به بایذنب قتلت خوانده اش. سراسر جهان تعفن و خفقان آور نا تمام کورههای آدم سوزی آشویتس نازیهای هیتلر علیه بشر را می دهند. تاریخ گوشت انسان خوری توسط انسان حاصل دوران ظلمت ستالین برای تبعید کردن صدهاوهزار نفر به سایبری نه بود که حتا دگر محافظان دولتی هم یا قربانی شدند و گوشت شان خورده شد یا خود شان آدم خوار قرن بیست پسا آدم کشی های قرون ۱۷ تا ۱۹ شدند. مادران داغدار هزاران قربانی جنگ های صلیبی در حسرت کشته شدن بستهگان آرمان به دل مردند. وضع امروز جهان به ویژه مردم غزه نه می تواند بار دگر تاریخ آدم خوری ها را تکرار کند؟ پس ما از کدام آکادمی باید کمک بگیریم؟ این دنیا دنیای رنگ شدهی همان جنایات است که در زیر انبار زنگ.هایی به نام زنگ تمدن و مدرنیته پنهان شده و هرگز نابود نه میشوند. مکتب نه میتواند با این همه مبارزه کند، مگر به یقین در کمک از خدا و حالا شما، بشر عادی را حمایت و آگاه میسازد. مکتب پول و ثروت نه دارد. مگر بار مکنت و عزت را به انسان بی عزت شده و مجبور بر میگرداند تا خودش را بشناسد. در این مکتب همه رئیس جمهور اند و همه سرباز و همه فرمانبر و همه فرمانبرادر. ویژهگی برآیند شخص، دانایی و توانایی اوست در ادارهی مملکت از شاهی تا چوکیداری مطابق قانون و بس. شاید صد سال پس از ما این مکتب راه خود را بیابد. چنانی که به نسخههای دیگر شما هم گفیتم دو ضلع ماشینی یعنی شما از مثلث ما پیوسته با تکامل توانایی های تان تا زیر صد درصد حضور دارید. چون مکتب مطلق را از آن خدا می داند. مگر یاری تان را در ضلع سوم، میلیاردها انسان پسا ما خواهند کرد. این ضلع افتادنی نی ست و همراه صادق شماست. حالا هر آن چه هدایت می دهیدمان یا انجام می دهید اختیار دارید. استاد جانم
محمدعثمان نجیب
نمایندهی مکتب