قوانین خاص جنگ بزرگ
یوری باریسوف (YURI BORISOV)
ا. م. شیری
هنوز که وقت کمی باقی مانده…
خبرهایی از ایران میرسد که تا همین اواخر طنز به نظر میرسید. و امروز در شرایطی که پهپادهای مشابه ایرانی دشمنان ما را در جبهههای عملیات ویژۀ نظامی در هم میکوبند، دیگر جایی برای تمسخر باقی نمیماند.
در ایران، پایگاه شناور شهید مهدوی که با بازسازی یک کشتی غیرنظامی، کشتی کانتینری سروین سابق با وزن مرده بیش از ۴۱۰۰۰ تن ایجاد شد، رسماً به نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تحویل گردید. این کشتی به نام نادر مهدوی از ناویهای نیروی دریایی سپاه که در یکی از درگیریهای دریایی با آمریکاییها در سال ۱۳۶۶ جان باخت، نامگذاری شده است. این کشتی چند منظوره به طول ۲۴۰ متر و عرض ۳۲ متر دارد، بر روی آن تجهیزات توپخانه و سامانههای موشکی نصب شده و قابلیت حمل انواع قایقهای سبک و موتوری، پهپاد و بالگرد را دارد.
چند وقت پیش، اما در یک دورۀ تاریخی متفاوت، یعنی قبل از شروع عملیات نظامی ویژه، راقم این سطور مقالهای نوشت که «کارشناسان نظامی» بومی نیز آن را طنزگونه ارزیابی نمودند. این مقاله اگرچه به طور کلی، یکسری موضوعات ساده و این واقعیت را توضیح میداد که در زمان جنگ نه به فکر«چاق شدن»، بلکه باید در اندیشۀ «زنده ماندن» بود و در نبرد لازم است هر کار ضروری برای هدف انجام شود.
در مقالۀ نوشته شده در سال ۲۰۲۰ مشخصاً از تجربۀ منحصر به فرد یک حملۀ آموزشی آبی خاکی در دریای خزر صحبت میشد که طی آن ملوانان باهوش ناوگروه خزر در رزمایش راهبردی «قفقاز-۲۰۲۰»، که به دلیل فقدان وسایل فرود منظم، در شرایط سخت قرار گرفته بودند، به این فکر افتادند که نفربرهای زرهی شناور را از عرشۀ نامناسب برای این شناور به آب بیاندازند. به این ترتیب، ملوانان ناوگروه خزر روسیه نبوغ حیرتانگیز خود را به نمایش گذاشتند. شاید برای اولین بار در تاریخ عملیات فرود آبی خاکی بود، که فرود تجهیزات نظامی از روی جرثقیل لودر شناور انجام گرفت. ده نفربر زرهی دریایی آ-۸۲ بر روی عرشۀ جرثقیل شناور ویتیار-۷۹ و پنج نفربر دیگر بر روی جرثقیل ویتیار-۱۷۹ بارگیری شده بودند. نفربرهای زرهی یکی یکی با استفاده از جرثقیل از عرشۀ قایقها به سطح دریا پایین میآمدند و در خط نبرد صف کشیده و به سمت ساحل حرکت میکردند.
ایمنی نسبی این عملیات منحصر به فرد برای ناوگان مدرن، با این واقعیت تضمین شد که به آب انداختن وسایل نقلیۀ زرهی در کنار کشتی، محفوظ از آتش هدف دشمن انجام گرفت. علاوه بر این، مواضع جلویی دشمن در ساحل تا آن زمان توسط اولین موج فرود و بالگردهای رزمی سرکوب شده بود.
تکرار می کنم، بعداً این تجربۀ آموزشی رزمی، به بیان ملایم، با شک و تردید درک شد. و سپس عملیات ویژۀ نظامی آغاز گردید و دورۀ جدیدی فرارسید. نیازهای ارتش دیگر با رزمایش یا محاسبات برگزارکنندگان رژۀ نظامی سنجیده نمیشود. در چنین دورهای دشمن از کاستیها چشمپوشی نمیکند و برای اصلاح آن وقت باقی نمیگذارد.
در سال ۲۰۱۹، همچنین مجبور شدم در مورد مشکلاتی که ممکن است در رابطه با سامانههای هوانوردی فوق مدرن و در عین حال، فوق پیچیده ما ایجاد شود، بنویسم. دلیل آن هم دقیقاً این بود که ساخت و استفاده از آنها بسیار دشوار است و ما بسیار کم در اختیار داریم.
مشکل اصلی مرتبط با تولید مجموعۀ سامانههای حملۀ هوایی مدرن در مقیاس کامل، پیچیدگی شدید زنجیره فنآوری تولید آنها است که صدها کارخانه و سایر پیمانکاران فرعی را شامل میشود. این زنجیره در شرایط جنگی بسیار آسیبپذیر میشود و حتی اگر یک یا دو مؤسسۀ اصلی تولید از بین برود، میتواند به طور کامل از دور خارج شود.
شما میتوانید هر قدر که دوست دارید آب در هاون بکوبید و برتری غیرقابل انکار هواپیمای سنگین جهان، مانند همان سو-۳۴ یا حتی سو-۲۵ را ثابت کنید. اما چه فایدهای دارد که پس از یک سری ضربات با دقت بالا و گسست در زنجیرههای تکنولوژیکی، به سادگی جایی برای تولید آنها وجود نداشته باشد؟ دقیقاً همین امر در مورد مشکل فرودگاهها نیز صدق میکند. باندهای بتنی راحت کنونی، که «ابرجنگندههای» ما به زیبایی از آنها پرواز میکنند، در هفتۀ دوم جنگ تنها در خاطرات نوستالژیک باقی خواهند ماند. و این هواپیما، حتی برای برخاستن از بزرگراههای مناسب، چندان سازگار نیست. بگذریم از زمینهای کثیف و مناطق خاکی. اما اینها فرودگاههای اصلی «پرواز» برای هواپیماهای تهاجمی خط مقدم در طول جنگ جهانی دوم بودند.
لزوم حداکثر سادهسازی، کاهش هزینهها و ویژگی تجهیزات انبوه جنگی در زمان شوروی مطرح شد و پروژههای مرتبط توسعه یافت. باید در این مسیر پیش رفت.
در اواخر دهۀ هشتاد، رهبری نظامی کشور این مفهوم را گسترش داد که در صورت حملۀ هستهای به اتحاد شوروی، کشور به چهار منطقۀ منفک و مستقل صنعتی- منطقۀ غربی، اورال، خاور دور و اوکراین تقسیم شود. طبق برنامههای رهبری، هر منطقه، حتی در شرایط سخت پس از حمله، باید بتواند بطور مستقل هواپیماهای ارزان قیمت برای ضربه زدن به دشمن تولید کند. این هواپیما قرار بود یک هواپیمای تهاجمی با قابلیت بازتولید آسان باشد.
هواپیمای تهاجمی سبک، طرح تی-۷۲۰، دهۀ ۱۹۸۰
یک جنگ بزرگ تمام عیار قوانین متفاوتی نسبت به عملیات ویژۀ محدود دارد. البته، مانورهای نظامی جای خود دارند. یک جنگ بزرگ به بیشترین تعداد اسلحه، به سرعت عمل و تا حد امکان، ارزان نیاز دارد.
البته، در زمان صلح، ظرف بیست سال میتوان یک ناو هواپیمابر فوقپیچیده یا یک کشتی پهلوگیر چند منظوره یا مثلاً یک دوجین جنگندۀ فوق پیشرفته در سال ساخت. اما اگر دهها کشتی از این قبیل و صدها هواپیما، نه در طول سالها، بلکه اکنون مورد نیاز باشد، چه باید کرد؟
ایرانیان نشان میدهند که از هر امکان در دسترس و از هر چیزی که کم و بیش مناسب است، باید استفاده کرد. همان کشتی کانتینری را دوباره میتوان به یک ناو هلیکوپتربر تبدیل کرد. یا تعداد زیادی قایق مینیاتوری میتوان ساخت که هر کدام با موشک خود میتواند سوراخ بزرگی در کشتی «سوپر پوپر» آمریکایی به قیمت ۱۰ میلیارد دلار ایجاد کند. اما بهتر است این کار حتی قبل از شروع جنگ انجام شود.
این دقیقاً همان کاری است که هر کشور درگیر جنگ بزرگ باید انجام دهد. در صورتی که در یک جنگ جدی میتوان زنجیرههای تولید را که بدون آن ایجاد ساختارهای منحصر به فرد اصولا غیرممکن است، نابود کرد، روی هم انباشتن پروژههای بسیار پیچیده و گرانقیمت در صورتی که احتمال میرود در جنگ یکبار مصرف شوند، چه فایدهای دارد؟ امروز که هنوز وقت کمی باقی مانده، باید به آن فکر کنیم.
نقل از: بنیاد فرهنگ راهبردی
۲۶ اسفند-حوت ۱۴۰۱