طبل خموشان
خواهم که صدای نو ،با ساز و نوا آید
رنجیده نگار ما ،در کلبه ء ما آید
بی پایه جهانش را، سازم به فدای او
آن خوش قدم هستی گر بهربقا آید
از مستی ما آنگاه،می در قدح خاموش است
گر طبل ز خاموشان ،از دل به صدا آید
دیگر نه به فکر ماه و خورشید و زمانش من
گر شوری دمد در سر و افتاده به پا آید
ای زاهد ،از آن دنیا و دوزخ تو مترسانم
آن دوزخ اش اینجا هست ،زین بیش چه ها آید؟
خواهم یکی شور نو ، اندر سر این ره رو
یاری که چو میخواهیم ،آینده نما آید
پایان شب یلدا ،آید به سرای ما
گر دلبر بیداری چون نور و صفا آید
ریزم به قدوم او ، اشک فرح آنگه که
پایان غم ما را ،آواز رسا آید
مهرو ولیزاده مارچ ۲۰۲۲