نو کانتی ها،- مخالف سوسیالیسم و ماتریالیسم دیالکتیکی

neukantism.نو افلاتونی آرام بختیاری نو کانتی ها؛ نیم قرن میان مارکسیسم و…

غم دوشینه و سرنوشت نافرجام و دردناک مردم افغانستان

نویسنده: مهرالدین مشید کشتی شکستگانیم ای بادشرطه برخیز  باشد که باز بینیم …

برگردان شعرهایی از ژنرال پاییز

زنده‌یاد “محمدعمر عثمان” ملقب به “ژنرال پاییز” در سال ۱۹۵۷…

خلق در دانه لری - مرواریت های ناب

قۉشیق ( دو بیتی )   داکتر فیض الله ایماق باید گفت که،…

آشتی کردن طالبان با مردم افغانستان، راهی برای پایان جنگ…

نویسنده: مهرالدین مشید زهر پاشی های قومی و زبانی و توطیۀ…

 ترجمه‌ی شعرهایی از سردار قادر 

استاد "سردار قادر" (به کُردی: سه‌ردار قادر)، شاعر کُرد زبان،…

خموشی

 نوشته نذیر ظفر شــــــــد مــــدتی که ورد زبانم ترانه نیست آوای مــــن…

چشم براه وحدت

            چشمم براه  وحدت  پیوند وهمد لی جانم فدای وحدت وصد ق…

دوحه سر دوحه، پروسه های پیچیده و آرمانهای خشکیده 

نوشته از بصیر دهزاد  سومین کنفرانس در دوحه  درست سه هفته…

کور و نابینایان خرد

تقدیم به زن ستیز های بدوی و ملا های اجیر، آن…

فضیلت سیاسی و افغانستان

در نخست بدانیم٬ ماکیاولی در شهریار و گفتارها٬ در واقع…

بهای سنگین این خاموشی پیش از توفان را طالبان خواهند…

نویسنده: مهرالدین مشید طالبان بیش از این صبر مردم افغانستان را…

گلایه و سخن چندی با خالق یکتا

خداوندا ببخشایم که از دل با تومیخواهم سخن رانم هراسانم که…

(ملات گاندی در مورد امام حسین

باسم تعالى در نخست ورود ماه محرم و عاشوراء حسينى را…

جهان بی روح پدیداری دولت مستبد

دولت محصولی از روابط مشترك المنافع اعضاء جامعه می باشد٬ که…

ضانوردان ناسا یک سال شبیه‌سازی زندگی در مریخ را به…

چهار فضانورد داوطلب ناسا پس از یک سال تحقیق برای…

پاسخی به نیاز های جدید یا پاسخی به مخالفان

نویسنده: مهرالدین مشید آغاز بحث بر سر اینکه قرآن حادث است و…

طالبان، پناهگاه امن تروریسم اسلامی

سیامک بهاری شورای امنیت سازمان ملل: ”افغانستان به پناهگاه امن القاعده و…

  نور خرد

 ازآن آقای دنیا بر سر ما سنگ باریده عدوی جان ما…

عرفان با 3 حوزه شناخت/ ذهن، منطق، غیب

دکتر بیژن باران با سلطه علم در سده 21،…

«
»

سرگشتگی سیاسی افغانستان در شاهراه ابریشم

 

بخش چهارم

دیپلوم انجینر عمر محسن زاده

معضل سمتگیری در سیاست خارجی

 

در سه بخش پیشین این جستار , طرح استراتیژیک شاهراه ابریشم با در نظرداشت جهت های برازنده ژئوـ پلیتیک آن در مناسبات منطقه ای و جهانی به واکاوی گرفته شد تا در روشنائی ابتکارات سیاست خارجی و رویکرد های اقتصاد خارجی قدرت های بزرگ و کشور های دور و پیش افغانستان , جایگاه سیاسی و چگونگی عملکرد کشور ما در شرایط موجود و در درون بافته های ای از روابط و مناسبات منطقه ای و فرا منطقه ای شناخته و فهمیده شوند . اینک در این بخش , نگرشی به سیاست خارجی و کارکرد های دیپلو ماتیک  دستگاه دولت افغانستان , انگیزه ها و عوامل سیاستگذاری کشور ما پیشکش , وهدف ها و راهبرد ها بمنظور نمایان شدن دور نما ها و چانس های همگرائی کشور مان در این و یا آن مُدل توسعه راه ابریشم و پیآمد های سمت دهنده  آن برای تصمیگیری های سیاسی بیان میگردند .

روند تعامل و دستینه شدن اهداف

سیا ست خارجی مجموعه عملکرد ها , خواسته ها و اعلامیه های یک دولت  بمنظور اثر گذاری بر روابط و آراستن مناسبات با دولت های دیگر , سازمان های بین المللی و نهاد های فرا ملتی است . این سیاست بر مبنای اهداف و منافع مشخص در بر گیرنده بخش های گوناگون چون سیاست امنیتی , سیاست اقتصاد خارجی , سیاست انرژی , سیاست فر هنگی در بیرون , سیاست حفاظت محیط زیست و عرصه های دیگر است و در پهنه روابط بین الملل بیشتر در رابطه با سیستم  ”  تعامل با همدیگر ” مورد ارزیابی قرار میگیرد .اندیشه پردازان , حاکمیت ملی را سنگ پایه سیاست خارجی ,  و برآورده ساختن منافع دولتی را که برخی ها آنرا با اغماض با منافع ملی یکی میدانند از زمره وظایف نخستین ان میشمارند .در بررسی عوامل اثر گذاربر سیاست خارجی دیدگاه های متفاوتی در برابر هم قرار دارند . برخی ها سیاست خارجی را ادامه سیاست داخلی دانسته و عواملی چون موقعیت جغرافیائی , منا بع طبیعی و ثروت های زیر زمینی , نیرومندی تخنیکی , نظامی و اقتصادی , استاندارد زندگی و سطح اگاهی و فرهنگ مردم را برای عملکرد دولت در بیرون تعین کننده میدانند . برخی دیگر باور دارند که عملکرد سیاست خارجی با منافع یک دولت نمیتواند همواره همسان باشد ؛ زیرا ” منافع دولت ” به خودی خود نمیتواند تعریف گردند , بل آنرا بازیگران دیگر تعین میکنند.از این رو سیاست خارجی فرآورد اثرات بیرونی ومحدودیت های ناشی از نظام بین المللی است که عمدتآ بر نورم ها , ارزش ها و قواعد بازی اروپائی ( غربی ) اتکا دارد . در این راستا تمثیل حاکمیت و نقض آن در نتیجه وابستگی شدید سیاسی , نظامی و اقتصادی مساله بحث بر انگیز دیگر در سیاست خارجی است که بر تصمیمگیری ها در زمینه تآمین امنیت و گزینش راه توسعه ملی تأثیر بزرگ  دارد . کشور های توسعه نیافته همواره نیازمند کمک و همکاری بیرونی بوده و در این زمینه در وابستگی شدید قرار دارند . پذیرش شرایط بیرونی ها خواهی نخواهی اثرات تعین کننده ای بر سمتگیری های سیاست خارجی داشته و زمینه های مداخلات بیرون را در عرصه های سیاست درونی وبیرونی این کشور ها فراهم مینماید . نقش تدوین کنندگان  ومجریان سیاست خارجی با شناخت از قوانین و نورم های  جهانشمول عامل دیگریست که  تصمیمگیری , تعاملات , و کار بست اهداف از راه هنر مذاکره سیاسی را در پهنه روابط بین المللی  سمت و سو میدهد . این نقش به همان اندازه با دید انتقادی نگریسته میشود که متآثر از سیستم بینشی سیاست سنتی و منافع فردی و گروهی جدا ازخواسته های مردم باشد . سیاست خارجی جمهوری اسلامی افغانستان در چهارده سال گذشته هم از همین زوایا مورد ارزیابی قرار گرفته و دستآورد ها و برآیند مشخص آن در ترازوی ” هر آنچه که باید میبود و هر آنچه که است ” سنجیده میشود .گفتمان گسترده رسانه ای و ارزیابی های اگاهان سیاسی کشور بطور جداگاهانه همه میرسانند که سیاست خارجی کشور ما  برغم موجودیت شرایط مساعد بین المللی و امکانات بالقوه , در برآورده سازی مبرمترین اهداف خود کامیاب نبوده  و پراتیک سیاسی دولت با چالش های جدی روبرو بوده و هنوز هم است . جستجوی علل ناکامی ها  و بازکاوی کُنش ها و واکُنش ها سیاست خارجی , بیشترینه کارشناسان را به نتیجه گیری های همسان میرسانند . دید گاه انتقادی آنها  به صورت کوتاه چنین است :

ـ  افغانستان تا اکنون دارای خطوط اساسی سیاست خارجی تدوین شده نیست وپارلمان کشورآنها را به تصویب نرسانیده است .

ـ  افغانستان تا هنوز نتوانسته است روابط خود را با همسایگان به صورت استراتیژیک تعریف نماید .

ـ  راهکار های سیاست خارجی گونه گونه و پُر از تناقض اند .هر کس بزعم خود و در هر جائی به خواست خود به تمثیل پالیسی سیاسی می پردازد .

ـ  سیاست خارجی بیشتر در گرو روسای جمهور بوده وتصمیمگیری در مسایل با اهمیت بگونه فردی اتخاذ گردیده است .

ـ  در وزارت امور خارجه یک واحد واقعی سیاستگذاری و جود نداشته ودر بیرون از آن هم نهاد های تخصصی و کار آمد برای طرح و تدوین سیاست خارجی ایجاد نگردیده اند . از این رو سیاست خارجی افغانستان در درازای این همه سالها واکُنشی , بدون پیگیری , غیر فعال و غیر ابتکاری بوده , و توانائی مدیریت خوب موافقتنامه ها را نداشته است .

ـ  سیاست خارجی جمهوری اسلامی افغانستان  دیر پا و دراز مدت نبوده و تنها بطور مقطعی و آنهم بگونه ” زیکزاک ” عمل کرده است . سیا ست ” گاه دوست و گاه دشمن ” , ” گاه نزدیک و گاه دور ” , ” گاه دست و دل باز و گاه خشمگین ”  , ” گاه اقرار و گاه انکار ” و … از اعتبار دولت کاسته  , عقلانیت و محاسبه گری را در فرآیند تصمیمگیری مورد پرسش قرار داده است .

ـ  بیشترینه مجریان سیاست خارجی دارای  دانش , تجربه و صلاحیت لازم مسلکی نبوده  و بر اساس گزارش ” کمیته نظارت و ارزیابی مشترک افغانستان ـ جامعه بین المللی ” که پس از کنفرانس لندن پیریزی شد کارمندان وزارت امورخارجه جمهوری اسلامی افغانستان نه بر معیار شایسته سالاری , بلکه بر مبنای پارتی بازی , رقابت های درونی میان جناح های مختلف و وابستگی به قدرتمندان استخدام میشوند .برغم بودیجه سرشار و بیمانند در تاریخ وزارت امور خارجه افغانستان , تو سعه ساختاری و امتیازا ت بزرگ نخبه گان اجرائی , تعداد قابل ملاحظه ای از کارمندان به ویژه مامورین بیرون مرزی این وزارت وظایف خود را بگونه بایسته انجام نداده  و پس از پایان ماموریت های خود به وطن بر نگشته اند .از این رو سیاست کادری  و تمرکز دیپلومات های ورزیده و کار فهم در وزارت امور خارجه با چالش های جدی روبرو است . ( 1 )

رشته نا رسائی ها و کار نا آمدی ها را میتوان در جای دیگر دنبال نمود . در اینجا باید  به آن دشواری ها و چالش های ای درنگ بیشترگردد که مایه سر گشتگی های سیاسی و ژرفای بحران در زندگی سیاسی بیرونی کشور ما اند . سیاست خارجی کشور ما چنانکه ادعا میگردد در گذشته فاقد اصول یا خطوط اساسی نبوده و اکنون نیز قانون اساسی , منشور سازمان ملل متحد , میثاق ها و اعلامیه های بین المللی چون اعلامیه حقوق بشر , اصول پنجگانه همزیستی مسالمت آمیز,  موافقتنامه های دو و چند جانبه و اسناد دیگر اصل های بر جسته این سیاست را مشخص و معین ساخته اند و بنا بر پذیرش آنها , دولت مکلف به رعایت و تعمیل آن اصول جهانشمول میباشد . اصل بیطرفی که گذشته ای بیش از صد سال در تاریخ سیاسی کشور ما دارد و اصل عدم انسلاک  بمثابه خطوط بر جسته سیاست خارجی ما تا پیش از آمدن نیرو های ایالات متحده امریکا , ناتو و دیگر کشور ها به سرزمین ما با قاطعیت رعایت و عملی میگردید .عدم اشتراک افغانستان در جنگ های اول و دوم جهانی و پیمان های نظامی  منطقه ای , و سهمگیری فعال در جنبش عدم انسلاک گواه پا یبندی به این اصول  بوده اند . دخالت مستقیم ایالات متحده امریکا , اعضای ناتو و کشور های دیگر پس از یازدهم سپتامبر 2001 ترسائی در امور داخلی افغانستان که بر پایه تصمیم شورای امنیت سازمان ملل متحد مجاز دانسته شد و به موازات مداخلات غیر مستقیم پاکستان وسایر  کشورهای منطقه صورت گرفت , در عرصه سیاست خارجی کشور ما نیز دگرگونی های ایرا وارد نمود . این سیاست نه تنها در زیر تأثیر حضور نیرو های نظامی ایالات متحده امریکا و ناتو ( ایساف ) بود , بلکه با تحمل نقض حاکمیت درونی افغانستان وظیفه داشت تا همه تصامیمی را که درکنفرانس های بُن اول تا  بُن دوم و پس از آن اتخاذ میگردید اجرا نموده واز استراتیژی های ای پیروی کند که هراز گاهی از سوی کار شناسان غربی  تدوین میشدند و تغیر می یافتند . کنفرانس بُن اول بدون در نظر داشت خواست و اراده مردم افغانستان و زیر نظر سازمان های استخباراتی برای کشور ما حکومت ساخت و نیرو های هوادار غرب و اقتدار گرایان مذهبی را بر سرنوشت مردم مسلط گردانید . کنفرانس های تو کیو مسایل پولی و کنفرانس های پیترسبرگ , لندن , لزبن و شیکاگو سیاست امنیتی و امور نیروی های امنیتی را تنظیم نمودند .کنفرانس های روم , پاریس , دن ها گ بخش های دیگری از سیاست درونی کشور ما را سازماندهی کردند .از این رو سیاست خارجی افغانستان از همان لحظه های نخست تا  اکنون شدیدآ متأثر از مناسبات و پیوند های نزدیک نظامی , سیاسی و مالی با ایالات متحده امریکا , نا تو و اتحادیه اروپا بود و اهداف اساسی سیاست  خارجی کشور ما را نیز حفظ و تحکیم این روابط با در نظرداشت و رعایت منافع غرب تشکیل میداد . پس از این اهداف نخستین و تعین کننده در سیاست خارجی , تأمین روابط با همسایگان و قدرت های منطقه ای به ویژه هند و چین قرار داشت که در زیر تأثیرمناسبات با غرب باید شکل میگرفت و زمینه های ثبات سیاسی و توسعه اقتصادی منطقه ای را فراهم مینمود . این امر در واقعیت تعریف مشخص استراتیژیک روابط با همسایگان بود , زیرا از نگاه دورنمائی جایگاه افغانستان را در محور منا فع استراتیژیک ایالات متحده و غرب در این منطقه آسیا مشخص و روابط منطقه ای آنرا نیز در چارچوب طرح ” راه ابریشم نو ” بر مبنای همکاری های اقتصادی ـ تجارتی و فر هنگی تعین مینمود .در این راستا ایالات متحده امریکا تنها به افغانستان نمی اندیشید , بل همه منطقه را در نظر داشت . از همین جاست که این کشور در همه سال های حضور خود در افغانستان یکی از با تجربه ترین مأمورین سیاسی خود را برای ” افغانستان و پاکستان ” موظف مینمود و نیرو های نظامی آن نیز مرز های فراتر از افغانستان را بمثابه عرصه فعالیت های خود تلقی میکردند . ایالات متحده  امریکا با الهام از دوکتورین کارشناس ارشد خود زبیگنیف بر ژینسکی  باور داشت که  سر زمین های وسیع اورو ـ آسیا را زیر کنترول خویش درآورده میتواند و مُدل های توسعه منطقه ای آن نیزمایه همگرائی افغانستان درچهار سوی آسیائی خواهد گردید . ( 2 ) افغانستان برای رُشد روابط منطقه ای , کنفرانس همکاری اقتصادی منطقه ای در باره افغانستان ( ریکا ) را فراخواند و در سازمان ها و برنامه های دیگر چون انجمن جنوب آسیا برای همکاری منطقه ای ( سارک ) , کنفرانس عمل و اقدامات اعتماد ساز در آسیا ( سیکا ) , سازمان همکاری آسیای مرکزی ( سا کو ) , سازمان همکاری اقتصادی ( ایکو ) , برنامه همگرائی منطقه ای تاجکستان ـ افغانستان ـ پاکستان و سازمان همکاری اقتصادی منطقه ای آسیای مرکزی ( سا ریک ) فعالانه سهم گرفت . اما این فعالیت ها در بازه زمانی نزدیک به یک دهه بد ستآورد های مطلوب نیانجامید ند و بافت اقتصادی و همکاری های منطقه ای , به ویژه  پروژه های بزرگ زیر ساختی بر آورده نگردیدند , از این رو  روند دیگری بنام  ” پروسه انقره ” که پسان ها ” پروسه استانبول ” یا ” روند قلب آسیا  ” یاد گردید براه انداخته شد . این روند , تلاش دوباره ایالات متحده امریکا در راه همکاری منطقه ای در مسایل امنیت , اقتصاد و توسعه بود که با نشان دادن علامت های انعطا ف پذیر به آدرس کشور های منطقه و با بهره گیری از موقف ترکیه بمثابه عضو باشگاه محلی ناتو در افغانستا ن و روابط گسترده اش در آسیای جنوب شرقی و آسیای میانه سازماندهی گردید . ترکیه نیز آرزومند بود تا نقش هژمونیک خود را  را در بهبود  بخشیدن روا بط منطقه ای ایفا نموده  و با بر گزاری  نشست های سه گانه سران ترکیه , افغانستان و پاکستان پس از اپریل سال 2007 ترسائی روابط افغانستان را با پاکستان  عادی سازد . اوج این پروسه , گردهمآئی استانبول  بروز دوم نوامبر سال 2011 ترسائی بود که در آن بیش از بیست کشور و سازمان منطقه سهم گرفتند , و  ناتو , اتحادیه اروپا , جاپان ,  عراق و مصر ازآن  حمایت نمودند .اساسات کار روند استانبول همانا اصول الزامی برای امنیت و ثبات منطقه بر پایه ” اعلامیه همسایگی کابل ـ سال 2002 تر سائی ” بویژه  خود داری از خشونت , عدم مداخله در امور یکد یگر,  احترام به تمامیت ارضی و مجموعه ای از اقدامات اعتماد آفرین برای همکاری بود . همگرائی افغانستان در اقتصاد منطقه از راه  تجارت , ترانزیت و سرمایه گذاری  بدون در نظر داشت عوامل سیاسی چون هژمونی سیاسی ـ نظامی ایالات متحده امریکا در منطقه و حضور نیرو های ناتو در افغانستان ,  مطالبه جمهوری اسلامی افغانستان در روند قلب آسیا بود که با واکنش برخی از کشور های منطقه روبرو گردید . از جمله , کشور چین برای نخستین بار پس از حضور ایالات متحده و ناتو در افغانستان , نقش فعالی را در تهیه پیش نویس بیانیه نهائی نشست استانبول و تشریح همکاری های منطقه ای در مورد امنیت افغانستان ایفا نمود و بار دیگر خواستار افغانستان مستقل , با ثبات و بدون دخالت خارجی گردید .چین در اکتوبر سال گذشته ترسائی مهماندار اجلاس سران کشور های قلب آسیا بود و طرح های مشخصی را در مبارزه علیه تروریزم , قاچاق مواد مخدر و همکاری های منطقه ای پیشکش نموده است . روند استانبول با و جودیکه از پیشتیبانی فورمال منطقه ای و فرا منطقه بر خوردار است باز هم نتوانست بنا بر منافع متضاد و سیاست های تقابل جویانه ای قدرت های  منطقه ای  و فرا منطقه ای فرآیند  سودمندی را برای  افغانستان دستینه سازد . این پروسه  بدون دور نما های خوشبینانه و چشمداشت مثبت تا چند دیگر ادامه خواهد یافت ؛ زیرا روابط و همکاری های منطقه ای زمانی کسب برجستگی خواهد نمود که در مناسبات دو جانبه نیز پیشرفت های پدیدار گردند .افغانستان در مناسبات دو جانبه خود با همسایگان همواره با حسن نیت بر خورد نموده و خواهان روابط نیک همسایگی بوده است . اما شماری از همسایگان افغانستان برغم تظاهر دوستی و ابراز ارزومندی برای تأمین صلح و ثبات درکشور ما  پیوسته از اهداف خودی در روابط دو جانبه پیروی کرده اند که عملکرد های سیاسی ـ امنیتی آنها مایه آشفتگی نه تنها در افغانستان , بلکه در منطقه گردیده است . در این میان میتوان از دو گرایش عمده در مناسبات افغانستان با منطقه سخن گفت .در یک سو کشور های ای قرار داشته و دارند که از همان روز نخست پاگذاشتن ایالات متحده امریکا و ناتو به افغانستان ,  فاکتور منطقه ای را پیش شرط اساسی برای استقرار صلح و امنیت و توسعه افغانستان دانسته و از جامعه جهانی خواسته اند تا از پروسه صلح و باز سازی توسط خود افغان ها و به رهبری خود شان , با احترام گذاری به استقلال , حاکمیت و تمامیت ارضی , حق حکومت و مردم افغانستان در تعین سر نوشت شان پیشتیبانی نموده و ظرفیت های انکشافی , حاکمیت و خود ارادگی را ارتقأ دهد .( 3 ) کشور های چین , روسیه , هند , ایران و جمهوریت های آسیای میانه در این ردیف قرار دارند و همه آنها بنا بر نکته نظر های گوناگون از مخا لفت های صریح در برابر حضورنیرو های نظامی ایالات متحده و ناتو در افغانستان خود داری نموده اند . چین خرسند بود که ایالات متحده وظیفه تأمین امنیت را که برای توسعه روابط تجارتی چین  با منطقه مفید بود به عهده گرفته است .هند از سرنگونی رژیم طالبی وابسته به پاکستان در افغانستان و امکان نفوذ در منطقه راضی بود . ایران از توسعه نفوذش در عراق که در نتیجه سرنگونی رژیم صدام توسط ایالات متحده بو جود آمده بود , سپاسگذاربود و آرزو داشت تا در همکاری بیشتر با ایالات متحده به نتا ئیج مشابه در افغانستان نیز دست یابد . فدراسیون روسیه همچنان آرزو داشت تا ایالات متحده در افغانستان نه به پیروزی قاطع و نه به شکست مواجه گردد و حضورش مایه مصروفیت درازش درجنگ افغانستان  باشد . جمهوریت های آسیای میانه در نخست از سرکوبی گروه های بنیاد گرای اسلامی احساس آرامش مینمودند واز پیدایش چانس های نو توسعه روابط با کشور های جنوب شرق آسیا خوشبین بودند . این کشور ها همه در گسترش مناسبات با افغانستان تلاش مینمودند و خواهان تشدید فعالیت های افغانستان در روا بط دو جانبه و سهمگیری آن در ساختار های منطقوی چون سازمان همکاری شانکهای بودند . دریغا که افغانستان نتوانست این خواست را در عمل برآورده سازد . از یکسو طرح سیاسی افغانستان مبنی بر استوار ساختن روابط از راه تجارت , ترانزیت و سرمایه گذاری بدون همکاری های سیاسی و در نظر گیری منافع همه کشور های  منطقه و آنهم در شرایط  بی ثباتی و بی آمنی , کافی نبود و از سوی دیگر مخالفت ایالات متحده امریکا و متحدینش در گسترانیدن روابط افغانستان با برخی از کشور ها , مایه کا ر نا آمدی سیاست های افغانستان و ناکامی تلاش های  حکومت آن گردید . ( 4 ) از مجموع کشور های این رده , افغانستان توانست تنها با هند و چین  چارچوب همکاری و مشارکت  را نشانه گذاری نموده و روابط خود را از زاویه استراتیژیک به نگرش گیرد . موافقتنامه همکاری استراتیژیک میان افغانستان و هند میدان های همکاری های دو جانبه را بدرستی تعریف نموده و این همسایه نیک ,  حسن نیت خود را از راه مشارکت عملی در روند باز سازی , سرمایه گذاری بزرگ در پروژه های زیر بنائی و خدمات اجتماعی به اثبات رسانیده است . با دریغ که روابط پایدار و آزمون شده هند ـ افغانستان در ماه های اخیر بنا بر کوتاه نظری سیاست خارجی افغانستان  , به ویژه نادیده گرفتن هند  بمثابه فاکتور با اهمیت سیاسی ـ نظامی و اقتصادی با چالش های جدی روبرو گردیده و با خدشه دار شدن آن , کشور ما شریک مطمئن خود را در منطقه از دست خواهد داد . جمهوری مردم چین دومین کشورمنطقه است که ضرورت همکاری استراتیژیک  با افغانستان را بموقع تشخیص داده و با ا مضأ معاهده حسن همجواری و همکاری های دوستانه در سال 2006 ترسائی , خواست و علاقه خود را در ایجاد فضای اعتماد سیاسی و گسترش  مناسبات با افغانستان به ویژه در عرصه های اقتصاد , امنیت , مبارزه با تروریزم و تجارت غیر قانونی مواد مخدرابراز نموده است . چین در دوازدهمین نشست شورای سران کشور های عضو سازمان همکاری شانکهای از رئیس جمهور افغانستان دعوت نمود و در اعلامیه مشترک چین ـ افغانستان مورخ هشتم جون 2012 تر سائی از تلاش های افغانستان در بهبود ی و توسعه بخشیدن روابط با کشور های منطقه حمایت کرد . این کشور از عضویت ناظر افغانستان در سازمان همکاری شانکهای استقبال نمود ه و خواهان توسعه نقش آن در این سازمان گردید . چین اکنون نیز  علاقمند نقش آفرینی در ” روند قلب آسیا ” است و میخواهد در پروسه مذاکرات بخاطر تأمین امنیت درونی و ثبات کشور اثر گذار باشد . روابط افغانستان با کشور های ازبکستان , تاجکستان , ترکمنستان , قرقیزستان و قزاقستان با آنکه این کشور ها روز تا روز کسب اهمیت بیشتر مینما یند تا هنوز رُشد نیافته باقیمانده و مناسبات با فدراسیون روسیه نیز به حالت عادی بر نگشته است . همکاری افغانستان با این کشور ها در نازلترین سطح قرار داشته و پروژه های اقتصادی چون انتقال گاز ترکمنستان از طریق افغانستان و پاکستان به هند  ( تاپی ) , طرح خرید و فروش برق بین دولت های آسیای مرکزی و آسیای جنوبی ( کاسا ـ 1000 ) ,  ساختمان لوله گاز شبر غان ـ مزار شریف ـ بشکینت و دها طرح دیگر در شاخ آهو قرار دارند . همه رایزنی ها و اقدامات اعتماد ساز نتوانسته اند این همکاری های منطقه ای را ارتقا دهند . ایران که با حضور نیرو های ایالات متحده و ناتو در افغانستان مخالف بوده و است بار ها آمادگی خود را در مبارزه با تروریزم ,  افراط گرائی , قاچاق مواد مخدر و حل مساله مهاجرین به جانب  افغانستان اعلام نموده و خواهان گسترش همکاری های دو جانبه در عرصه های  اقتصادی , معادن و صنعت گردیده است . روابط دو جانبه افغانستان ـ ایران تا اکنون در حالتی قرار ندارد تا  گفتمان سازنده استراتیژیک بمنظور مشارکت و همکاری های پایدارو همه جانبه , بشمول حل پرابلم های ترانزیتی افغانستان راه اندازی شود . امضای موافقتنامه های همکاری های دراز مدت استراتیژیک و امنیتی دو جانبه  میا ن افغانستان و ایالات متحده امریکا  و جانبداری بیهوده حکومت افغانستان از عربستان در جنگ با حوثی ها روابط حساس دو جانبه را با دشواری های جدی مواجه ساخته که پیآمد های ایرا با خود خواهد داشت .

گرایش عمده دیگر مناسبات افغانستان درمنطقه در بر گیرنده کشور پاکستان و متحدین نزدیکش عربستان سعودی , قطر و امارات متحده عربی است که همه شرکای استراتیژیک ایالات متحده امریکا و بریتانیا اند . روابط افغانستان با این کشور همسایه پیچیده وپُر از تنش است ؛ زیرا پاکستان طراح و پیش برنده ای جنگ اعلان نا شده علیه افغانستان  , پرورشگاه تروریزم و افراط گرائی مذهبی و زاد گاه همه پدیده های بحران آفرین برای افغانستان بوده و هنوز هم است . زیان ها و آسیب ها ی بزرگی را که سیاسیون , نظامیان و سازمان دوزخی شان ” ای اس آی ”  بر مردم افغانستان وارد نموده اند چنان گسترده و عمیق اند که تاریخ کشور هیچگاهی آنها را فراموش نخواهد کرد . معضل اساسی سیاست خارجی افغانستان در روابط با این کشور,  دیپلوماسی اگنده از دروغ  و فریبنده آنست که هیچگاه مبتنی بر احساس مسولیت و حسن نیت نسبت به افغانستان نبوده و همواره بمثابه پرده تزویر برای بیراهه کشاندن و فریب دادن افکار عامه جهان عمل کرده است . با آمدن ایالات متحده امریکا و متحدینش به افغانستان چنان پنداشته میشد که با اعلام مبارزه علیه تروریزم برگ تاریخ ورق زده شده و این ابر قدرت شریک استراتیژیک خود را وادار به قطع  مداخله غیر مستقیم در امور افغانستان از راه صدور گروه های دهشت افگن اسلامی خواهد نمود . امروز پس از گذشت چهارده سال دیده میشود که این پندار نادرست بود و پاکستان مانند همیشه به تربیت , تجهیز و بسیج تروریستان پرداخته است .ایالات متحده امریکا  که از کردار و رفتار رهبران نظامی ـ سیاسی پاکستان و سازمان ” ای اس ای ” اگاهی همه جانبه داشت هیچگاهی حاضر نگردید برای تأمین صلح و امنیت در افغانستان ,  متحد دیروزی و امروزی خود را زیر فشار قرار دهد و از پاکستان آنچه را مطالبه کند که از همه جهان در مبارزه با تروریزم مطالبه میکرد . تجربه تلخ سیاست خارجی ما نیز در این بود که با گذشت زمان متوجه گردید که ایالات متحده امریکا و بریتانیای کبیر به هیچ وجه حاضر نیستند تا در موقف استراتیژیک پاکستان در ازای تثبیت هژمونی و جایگزینی در افغانستان تغیری را وارد کنند و یا کم ازکم هر دو کشور را به نظر مساوی بنگرند . تلاش های درد آور سیاست خارجی ایالات متحده امریکا همواره در این بوده تا منافع و موقف افغانستان در منطقه را در تابعیت و همسانی با خواسته ها ومنافع پاکستان تعریف کند . این پیشتیبانی بیدریغ به خود اگاهی سیاسی رهبران پاکستانی چنان افزود که آنها در برابر افغانستان از هر گونه پسگرد و انعطاف خود داری کردند و مانند گذشته به رهبری و سازماندهی تروریست ها برای خونریزی و تخریب در افغانستان بمثابه ابزاراِعمال فشار بخاطر رسیدن به اهداف استراتژیک خود ادامه دادند . حکومت افغانستان در راه بهتر ساختن روابط  دو جانبه با پاکستان  تلاش بسیار نمود و امتیازات فراوانی را در عرصه تجارت و مناسبات اقتصادی به این کشور قایل گردید . اما همه این مسا عی به ویژه مذاکرات دو جانبه و چند جانبه و اقدامات دیگر بجائی نرسید و حکومت افغانستان ناگزیر گردید اعلام بدارد که جنگ از آنسوی خط سازمان می یابد و کلید صلح در افغانستان بدست پاکستان است . برگشت نیرو های جنگی ایالات متحده امریکا و ناتو از افغانستان , آشفتگی وضع سیاسی , اقتصادی و اجتماعی , وابستگی شدید افغانستان به کمک های خارجی  , افزایش ترور و دهشت بنیاد گرایان وابسته به پاکستان چون گروه حقانی , طالب وداعش و یک سلسله عوامل دیگر باعث گردیده تا حکومت نو افغانستان کُرنشی دیگری را در برابر پاکستان نشان دهد و حاضر به معامله ای گردد که نقش پاکستان را درمنطقه ارتقا بخشیده و آنکشور را به اهداف استراتیژیکش در افغانستان که همانا تسلط بر دریا ها , معادن , بازار ها , خطوط مواصلاتی , منابع انرژی , نفوذ در ارتش و نیرو های امنیتی , اخلال مناسبات تاریخی افغانستان با هند , بدست آوردن حق ترانزیت آزاد , نصب عناصر وابسته در دستگاه دولت , برسمیت شناسائی خط و موارد دیگر است نزدیک تر سازد . امضای موافقتنامه امنیتی که در باره آن در بخش پایانی این جستار سخن آورده میشود نخستین گام در راه برآورده ساختن این سیاست است که خوشبختانه با اعتراض شدید مردم افغانستان مواجه گردید . البته پاکستان این همه پیروزی را در روابط دیپلوماتیک خود نسبت به  افغانستان به تنهائی بدست نیآورده است . دوستان نزدیک منطقه ای آن چون عربستان سعودی که سال ها در جنگ اعلان ناشده علیه افغانستان نقش فعالی را بازی نموده  یکجا با قطر , امارات متحده عربی و برخی دیگر از کشور های عربی زمینه ساز تحقق برنامه های ضد افغانی آنکشور بوده اند . عربستان و قطر نه تنها سازنده داعش اند بلکه با مهمترین تنظیم های جهادی افغانستان دارای روابط مستقیم اند  و کنترول امور دینی و شرعی را بدست دارند .کشور کوچک امارات متحده عربی بقول از سفیر آن در افغانستان در ده سال گذشته در حدود بیست هزار ملا امامان مساجد افغانستان را تربیت نموده و از صد ها تن دیگر برای  تحصیلات عالیتر شرعیات در آنکشور دعوت نموده است . دین در دست آنها ابزار کار سیاسی است که غایه آن نگهداشت افغانستان در مدار کشور های تمامیت خواه و تندرو اسلامی  با حفظ روابط نزدیک با ایالات متحده امریکاست .

افغانستان در میان این دو گرایش منطقه ای و مناسبات فرا منطقه ای سخت درگیر و سرگشته است و تا اکنون نتوانسته استراتیژی درازمدت سیاست خارجی خود را تدوین نماید . در بخش پایانی این جستاربه این موضوع و ضرورت باز نگری سیاست خارجی خواهیم پرداخت .

 

پا نویس ها :

1ـ   نشست پنج روزه وزارت امور خارجه  ج ا ا برای تعین خطوط اساسی سیاست خارجی مورخ 15.12.2012 ترسائی .

ـ  ” سیاست خارجی افغانستان ” محمود صیقل معین پیشین وزارت امور خارجه موزخ 20.12.2012 ترسائی

ـ   نکاتی در باره سیاست خارجی افغانستان , فرامرز تمنا رئیس مرکز مطالعات استراتیژیک وزارت امور خارجه

ـ استراتیژی دقیق در سیاست خارجی … احمد سعیدی مورخ 27.07.2015 ترسائی

ـ گزارش اسوشید پرس  مورخ  03.06.2015 تر سائی

2 ـ  یگانه قدرت جهانی , استراتیژی حاکمیت امریکا , سال 2002 ترسائی

3 ـ  بیانیه یانگ ای شی وزیر خارجه چین در کنفرانس بُن دوم 5 دسامبر 2011 ترسائی

4 ـ  زمانیکه حامد کرزی در مسافرت خویش به ایالات متحده امریکا از ضرورت همکاری با ایران سخن گفت , اوباما سخت بر اشفته شد .