هموطنان براي اينکه در. مورد جنايات ، ترور ها وقتل عام سربازان وافسران ما که در زندان هاي
شخصي احمد شاه مسعود خبر شويد قصه يک زندان مشهور وي را که به نام ( زندان چاه آهو ياد مي شود )، از کتاب جنرال صاحب ، سيد عبدالقدوس براي تان انتخاب کرده ام به دقت بخوانيد وباز قضاوت کنيد که ريس جمهور اشرار حامد کرزي چطور براي قاتل قرن لقب قهرماني داد ؟؟؟؟؟
زندانهای شورای نظار
ادامه – زندان چاه اهو .
دوم ـ جهاد تاریخی سرکوب روشنفکران در پنجشیر .
داستان جهاد و جنگهای جانگداز ٬احمد شاه مسعود در سرکوب جبهه روشنفکران پنجشیر بعنوان یکی ازخونبار ترین نزاع جهاد گرایی علیه روشنفکران شایسته بررسی های جامع در تاریخ پنجشیر است که در این مختصر نمیگنجد . در اینجا تذکر چند مسله فشرده الزامی خواهد بود .
خرخشه قدرتمداری احمد شاه مسعود بعد از قتل پهلوان احمد جان و اخذ جایگاه فرماندهی او اوج تازه ی حاصل کرد و سپس نوبت سرکوب و از صحنه بر داشتن جبهات روشنفکری فعال در پنجشیر که از رسوخ تودهای برخود دار بودند با مشت اهنین فرا رسیده بود .
رزاق مامون نگاشته است«۱ » :(( مسعود هیچگاه در جهت مفاهمه با ستمی ها « ۲»« منظورش جبهه روشنفکران است » حرکت نکرد ٬ ستمی ها ٬ نیزبا توجه به ماهیت فکری و خواستههای شان به اطاعت از مسعود بحیث یک اخوانی گردن نمی نهادند ٬ مسعود دریافته بود که اگر حرکت نظامی و رو شنفکری ستمی ها در پنجشیر را بزودی ریشهکن نکند سمت و سوی حوادث به کمک حکومت ممکن است به سود گروه ستمی ها بچرخد … مسعود تصمیم گرفت که هسته ستمی ها را در پنجشیر سرکوب نماید .در نخستین اقدام سه نفر از رهبران سیاسی از اقارب حفیظ اهنگر پور هریک ٬ تاج ٬عظیم٬ و قل ٬ را بازداشت و در محضر عام تیرباران کرد .
وی افزوده است : « صالح » ریگستانی ٬از آدمهای نزدیک مسعود گفت ٬ مسعود تصمیم گرفت که هسته ستمی ها را در پنجشیر سرکوب کند … درست است که ستمی ها به روی حکومت کابل شمشیر کشیده بودند ٬ و جمع «ستمی ها و ساما یی» ها روستا به روستا علیه ما جنگیدند ٬ تنها از میان ستمی ها عبداللطیف پدرام از دشمنی ستمی ها با مسعود ٬ انتقاد کرد و همان سال به جبهه پنجشیر ملحق شد . …
اقای بدروز ٬برادر فقید اهنگر پور ٬« یکی رهبران جبهه روشنفکران » گفته است میتوانم با مسولیت اظهار کنم که در نتیجه درگیریهای داخلی میان ما با مسعود صد ها نفر تلفات دادیم و تنها درسال ۱۳۵۹ خ « یک صدو هفتاد نفر » از ما در جمع آن پدر من ٬ معلم کرام ٬معلم نورمحمد از ناحیه باب علی روستای دره٬ نیز شامل بودند در ناحیه دشت ریوت «چاه اهو » بدست مسعود اعدام گردیدند .
آقای بدروز افزوده است :در بهار سال ۱۳۶۰ خ « گروه مسعود» به تعداد یکصدو بیست نفر بشمول عناصر مستقل ملی را دستگیر و در « زندان چاه اهو »تحت توقیف قرار داده و در بیست دوم ماه سنبله سال ۱۳۶۰ خ آنها دستهجمعی تیر باران گردیدند .))
آقای قاضی سید موسی عثمان « ۳ » با وقوف گسترده از حوادث پنجشیر که شاهد فعالیتهای سیاسی و زرمی پهلوان احمد جان بوده است تعداد روشنفکران را که بدست مسعود در زندان « چاه اهو »توقیف گردیده و سپس به کشتار گاه فرستاده شدهاند « سه صد نفر » ارقام داده و فهرست شماری از شهدا را ارایه داده و آورده اند :« به شهادت مردم پنجشیر٬ احمد شاه مسعود٬ در ماه سنبله سال ۱۳۶۰ پیر مرد بیچاره « پدر حفیظ اهنگر پور » با بیش از ۳۰۰ نفر زن ومرد را در دره هزاره « چاه اهو »٬در دامنه یک قله بلند بالا میکنند آنها را با دست وپای بسته در سبد های بافته شده از «شاخچه های درخت » محکم می بندند و آن موکب های مرگ را از همان قله کوه بطرف پرتگاه مرگ و مغاک هولناک به پایین پرتاب میکنند ٬ بدنبال آنها با پرتاب نمودن سنگها و صخره ها همه را دستهجمعی در زیر بهمنی از سنگ وخاک مدفون میکنند . »
شخصی به اسم ٬ مشتاق« ۴» ٬یکی از سارنوالان مسعود گفته است :
؛«ستمي ها در مبارزه فيصله كن به منظورحذف مسعود از دره پنجشير، دست آوردي حاصل نكردند و همچنان درعرصه تثبيت حضور مردمي و سياسي خويش به مقصد منزوي كردن مسعود كوتاه آمدند. جبهه روش هاي قاطعي عليه آنان به كار گرفت
ودرجهت قلع وقمع نفرات شان فيصله هاي صريحي را صادر كرد. من نيزدر كار فروپاشي وكشف شبكه هاي آنان نقش مهمي را بر عهده گرفته بودم.
به همين سبب، … بعد از اعدام سه تن از افراد رده بالاي ستمي ها، حدود پنجاه تن از اسيران شان را به زندان چاه آهو منتقل كرديم. ستمی ها به این نتجه رسیده-بودند که این پنجاه نفر نیز اعدام میشود .
اقای قاضی سید موسی عثمان در مقاله دیگر اورده اند « ۵» :
(سی و پنج نفر سامایی که از کوه صافی در اثر فشار حزب اسلامی فرار کرده بودند توسط احمد شاه مسعود دستگیر و زنده به دریا انداخته شدند ).
جنگهای سه ساله گروه مسعود در فاصله سالهای ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۰ خ علیه جبهه روشنفکران که پنجشیر را به سرزمین زندانهای شخصی و کشتارگاه های خونین مبدل کرد با دشنه خودی اماج حمله قرار گرفت و با پرداختن بهای گزاف بهترین فرزندانش را از دست داد . جنگ عظمت طلبی که با روپوش دینی جهاد عنوان شده بود تصویر زشت خود را در کشتار نخبگان و فرزانگان پنجشیر که سالهای سال با سلاح قلم و کتاب و عشق به رفاه و ابادانی و کمک به اقشار تهی دست ٬مایه گذاشته بودند ٬ به نمایش در آورد که تاریخ را در برابر این همه جنایات به فریاد در میآورد .
٬ درواقع دو فاکتور انگیزه ی پیروزی مسعود ٬ را در جنگهای پنجشیر بر جبهه روشنفکران پنجشیر ی فراهم آورده بود . یکی عقب جبهه فراخ ٬ سطح بلند اکمالات اسلحه مهمات لوژستیک که از سوی « ای اس ای» پاکستان تأمین میگردید ٬ و دیگری تبلیغات گسترده گروهای اسلام گرای افغان مقیم پیشاور٬که با هیچ برداشتی از دین سازگار نبود با ترجیح اسلام جهادی بر اسلام عارفانه و حکیمانه ٬ جنگهای عظمت طلبی ٬ را جهاد ؟ اسلامی عنوان داده که در انبرهه به واژه جذاب و پر کششی که انگیزه ی جذب جوانان را که از بداهت تودهای و فقر رنج میبردند و نهاد های سنتی را بدور ساختارهای جهادی فراهم آورده بود و روشنفکران این منادیان ترقی و تحول را به الحاد و زندیق متهم میکرد که نتیجتاً پیروزی های گروه مسعود را نتنها بر پنجشیر بلکه بر مناطق اندراب و سالنگ ها٬ نیز در قبال آورده بود .
آقای تیمور یکی از اعضای رهبری« ساما» جبهه روشنفکران که شاهد آن دوران بوده است « ۶» نگاشته است : ما با جیب خالی ونان خشک و توت و تلخان اما مسعود با هزینهها و خوان سرشار از پلو و گوشت علیه ما می جنگید . جبهه فعالیت ما در اندراب نیز در اثر تشریک مساعی روس ها ٬ با گروه مسعود به شکست مواجه گردید . و دو فرمانده مهم ما بنام داکتر معروف و مامور علم اندرابی دستگیر به « زندان چاه اهو» منتقل و تحت حبس قرار گرفتند .
زندان چاه اهو ٬ تنها اردوگاه مرگ روشنفکران پنجشر نبود ٬بلکه بعد از عقد قرارداد دوستی ٬مسعود با شورویها به مغاک مخوفی برای بلعیدن حیات اسیران و گروگانان نیرو ها و افراد دولتی و اگاهان جهاد ستیز که در پنجشیر یا سالنگ و جاهای دیگر اسیر یا گروگان گرفته میشدند مبدل گردیده بود . زنده یاد جنرال عجب خان بلخی یکی از همدرسان صاحب این قلم که افسر وطن شیفته ای بود بعد از اسارت طعمه این چاه ادمخوار گردیده بود .
در برهه بعدی بعد از سال ۱۳۷۱ شماری از حامیان برنامه صلح ملل متحد که اماج توطیه قرار گرفته و بعد از اسارت در زندان چاه اهو روزگار حبس حقارت بار سپری کردهاند از آن جمله یکی جنرال جمعه اسک فرمانده قوتهای شمال افسر شیفته رفاه وطن که در خدمتگذاری صادقانه معروف بود ٬ ایام توقیف طولانی را در همین زندان شخصی احمد شاه مسعود سپری کرده است . واپسین زندانی های چاه اهو در جریان جنگ های کابل ۷۱ -۷۵ را اسیران تنظیم های مخالف عمدتا فرماندهان حزب اسلامی و حزب وحدت اسلامی وبعد ها از جنبش ملی و طیف دیگر مخالفان که اسیر یا ربوده میشدند در زندان چاه اهو به انتظار هیولای مرگ سپرده می شدند .
زندان شخصی چاه اهو ٬ بعنوان ایینه تمام نمای شرارت جهاد ؟ و اردوگاه مرگ مربوط گروه احمد شاه مسعود ٬به بستر رود فتنه ی میماند که به دریای خون منتهی گردیده بود٬ یاد اوری آن شلتاق خون و تباهی را در اذهان تداعی میکند و از اینرو بعنوان مصداق انکار ناپذیر جنایت علیه بشریت ٬مستلزم داوری و بحثهای عبرتناک است که وجیبه سترگی دادخواهی را بدوش سازمانهای حقوق بشر حواله میکند . اگر فردا برقی بدرخشد و رعد عدالت بخروشد جامعه نیازمند آگاهی٬ عبرت اندوزیو به دادگاه کشانیدن مقصرین خواهد بود . چشم فرو بستن و انکار حقایق تمکین بر توحش پایمال کردن حق قربانیان است . خطر تکرار فجایع مشابه را دست آورد خواهد داشت
عید پنجشیر روزی خواهد بود که بر ارامگاه شهیدان معصوم و محتشم که در محراب اندیشه های ترقی خواهی با خون قرمز شان تعمید یافتند و از مغاک چاه اهو پژواک داد خواهی بر می آورند سجده ی سهو بجا آورده شود و جایگاه برحق قربانیان به رسمیت شناخته شود آنگاه برج و باروی تبهکاران که از خاکستر این ازادگان معمور است واژگون و فرو افتد و خورشید حقیقت از عقب ظلمتگاه ساکنان حجره های تحجرو تنعم که جابرانه امتیازات و القاب کذایی را غصب کردهاند نمایان گردد ٬ جنایت و تبهکاری در طغیان تاریح محکوم و محو گردد .