رؤیای آمریکایی ترامپ، کابوسی برای جهان، و واقعیات زمانۀ ما
دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا ، در روز دوشنبه ۲۰ ژانویه ۲۰۲۵ در نخستین سخنرانی خود پس از مراسم تحلیف ریاست جمهوری گفت: «عصر طلایی آمریکا از هم اکنون آغاز می شود.»
او در سخنرانی نیمساعتۀ خود، فشردهای از رؤیاهای آمریکایی را به زبان آورد که از زمان پیدایش این کشور تاکنون، همواره با کابوس آفرینی برای دنیا همراه بوده است.
ترامپ با تکیه بر اینکه اولویت اول او در سیاست گزاری های پیش رو، آمریکا است، گفت: « آمریکا به زودی بزرگتر، قویتر، و ویژه تر از هرزمان دیگری خواهد بود.» او همچنین آمریکا را ناجی بشریت خواند که بر همۀ جنگها فائق آمده و جهان را از فاشیسم و کمونیسم و برده داری و … نجات داده است، و سر آخر تحقق “صلح و اتحاد” توسط آمریکا در جهان را به جهانیان وعده داد.
در این سخنرانی هیجان زده و تبلیغاتی، دو واقعیت نهفته بود.
اول: اعتراف به شکست سیاستهای جنگ افروزانۀ آمریکا که هم واقعیات میدانی در دو عرصۀ جنگ اوکراین و فلسطین معرف آن است و هم مخالفت افکار جهانی علیه آمریکا و اسرائیل در یک سال گذشته. بازتاب این اعتراف در سخنان او چنین بود که گفت: « کشور ما دوباره شکوفا خواهد شد و دوباره در سراسر جهان مورد احترام قرار خواهد گرفت.»
دوم: تحمیل دور تازه ای از جنگهای اقتصادی و نظامی به جهان تا از افول نظام تک قطبی مبتنی بر هژمونی آمریکایی، پیشگیری شود. این معنا نیز در جمله ای که ترامپ بر زبان راند، مستتر است. او گفت: ” حاکمیت ما بازپس گرفته خواهد شد.”
آنها که تاریخ پیدایش آمریکا و تکوین و تکامل این کشور را مطالعه کرده اند، میدانند که رؤیای آمریکایی دونالد ترامپ ریشه در گذشته های دور دارد. از زمان تسلط قهری بر بومیان قارۀ آمریکا و استفاده از کار بردگان تا حاکم کردن نظام استعماری کهن و نوین بر سراسر جهان. عظمت آمریکایی مورد نظر ترامپ، جز از راه جنگ افروزی، غارت ثروت سرزمینها و بهره کشی از ملتهای خودی و غیرخودی حاصل نشده است. از آن جمله اند: تحمیل بیش از بیست سال جنگ بر مردم ویتنام، به راه انداختن کودتاهای نظامی در کشورها به سود نظامهای سیاسی وابسته به آمریکا، تشکیل و تسلیح گروه های ترور و ارعاب و کشتار، گسترش جبری ناتو پس از پایان دوران جنگ سرد، تحمیل تحریمهای اقتصادی ویرانگر و مرگ آفرین بر ملت ها، تجزیه و تقسیم کشورها در نقاط مختلف جهان برای سلطۀ همه جانبه بر مناطق استراتژیک و قبضۀ راههای زمینی و آبی به سود اقتصاد داخلی آمریکا، استثمار مدرن از راه صدور سرمایه و بازار آزاد و سلطۀ دلار، تسخیر بیش از پیش مغزها از راه جنگ روانشناختی و وارونه نمایی واقعیتهای تاریخی.
دونالد ترامپ در سخنرانی خود با توسل به اهرم جنگ روانشناختی، در وارونه نمایی از تاریخ صد سال اخیر تا جایی پیشرفت که قربانی شدن ۲۷ میلیون از مردم اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در غلبه بر فاشیسم را به نام آمریکا نوشت. او عمداً فراموش کرد که کشورش نه تنها در جنگ جهانی دوم قربانی بسیار اندکی داد، بلکه در غلبه بر امپراتوری ژاپن در سال ۱۹۴۵ با انفجار دو بمب اتمی در هیروشیما و ناکازاکی، مرتکب نخستین فاجعۀ اتمی در جهان شد.
زمینه های تحقق رؤیاهای ترامپ
صرفنظر از جنیه های تبلیغاتی سخنان ترامپ در وصف آمریکای بزرگ، آنچه در تاریخ نزدیک جهان رخ داده است، به خوبی نشان می دهد که روند “باز پس گیری حاکمیت آمریکا” چیزی نیست جز ادامۀ جنون آمیز سیاست های گذشتۀ ایالات متحده در تجاوز به خاک کشورها و دست اندازی به ثروت ملل دیگر.
سخن از آمریکایی دانستن کانال پاناما، الحاق کانادا و گرینلند به آمریکا و نظایر آن در روزهای پس از پیروزی ترامپ در انتخابات آمریکا، نمونه هایی از روح حاکم بر سیاست آمریکایی در گذشته های دور و نزدیک است.
اما دو چیز براین رؤیا پردازی و توهم دونالد ترامپ، خط بطلان می کشد: موقعیت داخلی آمریکا و هم چنین شرایط جهانی.
موقعیت داخلی آمریکا
آنچه از نظر شرایط داخلی آمریکا، آرای ترامپ را شکننده و رؤیای او در کاهش هزینه های نظامی و پاپس کشیدن از جنگها را ناممکن می کند، دو چیز است:
اول، ترامپ که به نمایندگی از طرف ناسیونالیستهای افراطی آمریکا به کاخ سفید بازگشت، بخشی از آرای کسانی را کسب نمود که در برابر فجایع غزه و لبنان به دموکراتهای آمریکا پشت کردند. این آرا شکننده است، چون ادامۀ حمایتهای همه جانبۀ آمریکا از جنگها در اوکراین و فلسطین، برای بقای آمریکا و اسرائیل، ضروری است. ادامۀ روندهای گذشته در اشکال جدید و پیش بینی نشده، افکار داخلی را مجدداً در برابر جمهوری خواهان و دولت ترامپ قرار خواهد داد.
دوم، صف آرایی ترامپ در برابر گلوبالیستهای آمریکایی و سرمایه داری عظیم نظامی، ناپایدار و تصنعی است. چرا که صدور سرمایه و جنگ، ضامن رشد آنها و بقای آمریکا است. بنابراین منافع سرزمینی و جهانی هردو جناح گلوبالیست و ناسیونالیست آمریکایی ، سخت به هم گره خورده و هیچ سیاستمدار آمریکایی را راه گریزی از تأمین منافع توأمان این دو جناح نیست. به زبان دیگر اگر ترامپ در نطقهای تبلیغاتی خود آزاد بود که به سود کسب آرا هر لاف و گزافه ای را به زبان آورد، پس از انتخابات این آزادی را در برابر حاکمان اقتصادی امریکا ندارد و باید مجری اهداف اقتصادی و سیاستهای ملی و بین المللی آنها باشد.
بنابراین پیشبرد سیاست های کاخ سفید در جهان کماکان مانند گذشته مبتنی بر تأمین عظمت آمریکایی از راه جنگهای اقتصادی و نظامی خواهد بود.
شرایط جهانی
آنچه در سطح بین المللی، رؤیای ترامپ در احیای سرکردگی آمریکا بر جهان را با شکست روبرو خواهد کرد، سر بر آوردن قطب های قدرتمند اقتصادی و نظامی از سویی و بسیج افکار جهانی علیه سیاستهای آمریکایی و اسرائیلی از سوی دیگر است.
واقعیات امروز جهان، برملا شدن هویت دموکراسی خواهی و حقوق بشر ادعایی غرب، حیثیت زدایی از تمدن آمریکایی، برآمد جنبشهای صلح خواهانه علیه آمریکا و اسرائیل و زایش دوران جدیدی است که میخواهد به عصر سلطه طلبی و حاکمیت امپریالیسم جهانی به سرکردگی آمریکا، پایان بخشد.
هم اکنون قدرتهای اقتصادی و نظامی در پیمانهای غیرامپریالیستی گامهای بزرگ و شتابنده ای در پایان دادن به نظام فرتوت گذشته برمیدارند. جهان امروز با آنچه بلافاصله پس از دوران جنگ سرد از سر گذراند، ماهیتاً تفاوت دارد. صف آرایی قدرتهای جدید جهانی و منطقهای دربرابر آمریکا و نظم سابق بین المللی دیگر به دموکراتها و جمهوری خواهان ایالات متحده مجال نسخه پیچی های آمریکایی برای جهان را نخواهد داد.
این واقعیتهای بین المللی است که دونالد ترامپ و میلیاردرهای تازه به دوران رسیدۀ آمریکایی را به دون کیشوتهای زمانۀ ما بدل کرده که با شمشیر و اسب چوبین “رؤیای امریکایی” به جنگ آسیاب بادی احیای “حاکمیت” آمریکا بر جهان می روند.
کابوس برای جهان
اما بی تردید رؤیابافی دونالد ترامپ برای آمریکا، کابوسهای تازه ای برای جهان دربردارد. این کابوس در ادامۀ سیاستهای جنگ افروزانه و تجزیه طلبانۀ آمریکا در دنیا و به ویژه در غرب آسیا و شرق دور خواهد بود. آمریکا قصد دارد تا بر حریف اقتصادی خود در چین، قدرت نظامی متشکل در روسیه، و اتحاد و همبستگی ملتها و دولتها در مقاومت و مبارزه علیه امپریالیسم در غرب آسیا و جنوب آمریکا، فائق آید. نقشۀ تسلط بر کانال ها و تنگه های آبی و کریدورهای تجاری و حفظ حاکمیت دلار، همۀ آن تلاشی است که دونالد ترامپ برای بازپس گرفتن سیادت آمریکا بر جهان، درنظر دارد. بنابراین سیاست آمریکا نه بر پایۀ صلح و اتحاد ادعایی دونالد ترامپ که همچنان بر پایۀ تحمیل جنگ و تجزیۀ کشورها و جدایی ملتها به سود حفظ حاکمیت آمریکا بر جهان خواهد بود.
بازگشت به گذشته ناممکن است
آموزه ها و تجارب تاریخی به ما می گوید که دوران سیادت هر کشور امپریالیستی محدود است و امکان بازگشت تاریخ به گذشته وجود ندارد. طلایۀ دوران جدید که شاخص اصلی آن تکثرگرایی و پرهیز از سلطه طلبی است، نشان میدهد که عمر اِعمال قدرت یک جانبه بر جهان به سرآمده است. لذا این آمریکا نیست که حاکمیت خود را باز پس خواهد گرفت، بلکه این ملتها هستند که مبارزه برای رهایی از استعمار اقتصادی و سیاسی و فرهنگی را پی گرفته و حق تعیین سرنوشت خود را از قدرتهای غربی به سرکردگی آمریکا باز پس خواهند گرفت.
در این روند، تقویت بیش از پیش جنبش مقاومت در برابر تهاجم نظامی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، و رسانهای آمریکا و متحدان غربی و عربی آن در جهان و منطقه، و تلاش برای اتحادهای گسترده میان ملتهای استقلال طلب، پیروزی نهایی در برچیدن نظام فرتوت تک قطبی و هژمونی طلب را تضمین خواهد نمود.