ذله ام
ذله ام از وحشت شب های تار
از نمای آسمان پر غبار
ذله ام من از سکوت کوچه ها
از سکوت کوچه های بی بهار
ذله ام چون دل درون سینه ام
خسته از آن چهره های نا بکار
ذله ام چون جسم و جان ناتوان
از سرود و آیه های مرگبار
ای طلوع پر فروغ آفتاب
از سکوی آسمان ها نور ببار
نور ببار بر منزل تاریک ما
تابکی این تاریکی ها بار بار
تابکی در قید شب ها تابکی
از برای صبح امید انتظار
م ع اصیل … اسد ۱۴۰۲ هجری شمسی