خوشباوری های ما و این همه شایعه پراگنی ها
سالها پیش از این، در آن آوانی که جامعه افغانی بسته بود و رسانه ها همه سرکاری، یگانه چشمه اطلاع رسانی ها، همین شایعه ها بودند که بنام «آوازه سرچوک» شهرت داشتند. همین آوازه ها، هم اطلاع رسانی بودند، هم نوعی مبارزه با رژیم مستبد و همچنان ذهنیت سازی ها و بررسی ذهنیت های جامعه. دولتها برای منحرف ساختن و بررسی ذهنیت ها در این بازار پر جمع جوش، سهم می گرفتند و آوازه پخش می نمودند، خود نیز به این آوازه ها گوش می دادند و گاهی شکار این آوازه ها نیز می شدند.
شنیدم که یکی از پادشاهان و به احتمال زیاد امیر عبدالرحمن خان، پیش از این که به یکی از ولایات سفری نماید، از حواریون خویش می پرسید، ببینید که در بازار چه آوازه است؟ و من به کجا سفر خواهم کرد؟ پس از آگاه شدن از آوازۀ بازار، به همان ولایت سفر می نمود! باری در آغازین سالهای دهه چهل که آمد آمد دموکراسی زمزمه می شد، در شهر آوازه پیچید که گویا عروسی، خسرش را چیز بدی خورانده و به وی بی حرمتی نموده و از اثر همین بی حرمتی، به خر تغییر شکل داده است. در همان روزان، در پل باغ عمومی، شاهد انبوهی از مردم بودم که سخت منتظر بودند تا “عروس خر شده” را ببینند. چنین آوازه پخش شده بود که گویا همان “عروس خر شده” را، همین حالا از شفاخانه علی آباد به کدام جایی می برند. مردم با اشتیاق کامل لحظه شماری می کردند و منتظر بودند که شاهد چنین صحنه هیجان انگیزی باشند!! آنها برای چندین ساعت همچنان منتظر ماندند ولی این “عروس خر شده” را نتوانستن دید. شاید، هدف از پخش این آوازه در همان برهه، بررسی سطح ذهنیت و خوشباوری های مردم بوده باشد. شایعه های فریبنده و دروغین، به شیوه ها و مقاصد گوناگون، پخش می شدند و ذهنیت های عامه را که سخت خوش باور، ساده پسند و اغراق پذیر بودند، راضی نگه می داشتند.
دیروز چنین بود و آوازه ها، هر چند زود می پیچید و شهر و یا یک محله را در می نوردید و از دهن به گوش و یا از گوش به دهن راه می یافت؛ بیشترینه انفرادی بود و ساحه نفوذ آن نه چندان گسترده. ولی حالا با استفاده از این همه فن اوری های بسیار پیش رفته به شمول شبکه های اجتماعی که دسترسی به آنها بسیار ساده است و تاثیر آن همگانی، و با سرعت برق می توان آوازه ها را در سرتاسر گیتی پخش نمود، این آوازه ها همه گیر شده اند و اهمیت جهانی یافته اند.
در ویکی پیدیا آمده است که شایعه عبارت است، از یک گزاره ویژه و گمانی که ملاکهای اطمینان بخش رسیدگی در آن، وجود نداشته باشد و معمولاً به صورت شفاهی از فردی به فرد دیگر انتقال مییابد. در علم ارتباطات، شایعه را گفتمانهای غیر رسمی و نامعتبر و در نتیجه نهایی، اطلاعات وارسی ناشده میدانند که در چند مرحله، در چارچوب نظام ارتباطی پرورانده شدهاست. هنگامی که افراد به شدت مشتاق کسب خبر درباره چیزی هستند، اما نمیتوانند اطلاعات موثقی بدست آورند، مستعد پذیرش شایعهها میشوند. رواج شایعهها، نشاندهندهٔ زودباوری مردم و ظرفیت آنها برای تن دادن به تلقین و همچنین همراهی با جمع است. هیچکس از شایعه در امان نیست و شایعه، همیشه خبر دروغ نیست.
انسان ها، همیشه و همه جا، به شایعه و شایعه پراگنی علاقه داشته اند. اما هیچوقت به اندازهی امروز، به ابزارهای شایعه پراکنی مجهز نبودهاند؛ تا بتوانند توانایی های غیرقابل تصور خود را در نشر دروغ و اکاذیب و مطالب غیرمعتبر، به کار بگیرند. این روزها خبر ها سرشار از عکس العمل های کاربران شبکه های اجتماعی است. مجموعه یی که هویت، دقت نظر، دانش، تخصص، انگیزه ها، ویژگی های دمگرافیک موثر و بسیاری از پارامترهای آن، شفاف و مشخص نیست.
در جهان ما، اطلاعات مناسب و نا مناسب و به عبارت دیگر خبر واقعی با خبر غیر واقعی همزمان ویا پیهم نشر می شوند و توانایی انسانها برای تفکیک کسب اطلاعات مناسب و حذف اطلاعات نا مناسب، بسیار اندک است. چنانچه گفته می شود: ” شبکه های اجتماعی، در هر جامعه یی، یک مغز بزرگ را ساخته اند. مغزی که هر یک از ما، یک سلول از سلول های عصبی آن هستیم. نورون های مغز، دو وظیفه کلیدی دارند: یکی این که بخشی از پیام های دریافتی را به نورون های دیگر انتقال دهند. دیگر این که: بخشی از پیام های دریافتی را حذف و فیلتر کنند… مغز اجتماعی ما، زمانی در صحت و سلامت خواهد بود که تک تک سلولهای آن (که ما هستیم) از هر دو هنر، نشر اطلاعات مناسب و حذف اطلاعات نا مناسب، بهره مند باشد.”
انسانها در برابر هر خبر، به دو دسته تقسیم می شوند: بدون جهت گیری و دارای جهت گیری. جهت گیری هم به دو نوع است: مثبت و یا منفی. آنچه به مذاق ما برابر و خوش آیند است، آن را زودتر و بدون تفکر پذیرفته و در ترویج و اشاعه آن می کوشیم، بدون این که در مورد درستی و یا نادرستی آن بیاندیشیم.
در فضای بیکران شبکه های اجتماعی، بینش و نگرش ما به آسانی می تواند تحت تاثیر اشتباهات عامدانه یا سهوی دیگران قرار بگیرد. شما با عضویت در یک شبکه اجتماعی می توانید به دنیای بیکرانی از روابط میان فردی و گروهی، پیوند بخورید که در دل آن حجم عظیمی از اطلاعات، هر لحظه نشر و بازنشر می شود؛ اما چه کسی می تواند، به شما تضمین بدهد که این اطلاعات صحیح، موثق و قابل اعتماد هستند؟ صرف درایت و هوشیاری خود ما کمک می کند که اطلاعات را طبقه بندی کنیم و آنچه را که موثق و قابل اعتماد نیست، از ذهن و کار روزانه مان در شبکه های اجتماعی بزداییم.
با در نظرداشت آنچه گفته شد، سری می زنیم به شایعه های که در همین اواخر در شبکه ها به ویژه فیسبوک دست به دست گشته و بارها باز نشر شده است؛ حتا تحلیگران سیاسی و نخبگان فرهنگی نیز شکار آن شده اند.
بر اساس گزارش رسانه های بین المللی مجله «فارین پالیسی» گزارش داده است که دادگاه بین المللی کیفری «لاهه» پس از انتخابات ریاست جمهوری امریکا تحقیقات جامعی در مورد جنایات جنگی این کشور(امریکا) در افغانستان را آغاز می کند که مقامات واشنگتن را به لاهه کشاند. این مجله در گزارش خود نگاشته است که «فاتو بنسودا» دادستان کل لاهه، در هفته آینده قرار است تحقیقات جامعی در باره جنایات جنگی و جنایات انسانی احتمالی نیروهای امریکایی در افغانستان را آغاز کند. دادگاه لاهه بارها در خصوص سوءاستفاده و آزار زندانیان افغان توسط نیروهای آمریکایی بین سالهای 2003 تا 2005 میلادی موضعگیری کرده که به درستی توسط واشنگتن رسیدگی نشده است. به احتمال فراوان، بنسودا در خصوص حملات هوایی آمریکا به ساختمان پزشکان بدون مرز در شهر قندوز، تحقیقات بیشتری خواهد کرد. مجله آمریکایی نوشته که هنوز مشخص نیست که دادستان لاهه پس از انجام تحقیقات، مجرمین احتمالی آمریکایی را به دادگاه خواهد کشاند یا خیر.
نشر این خبر ذهن شایعه سازان بسیاری را فعال ساخت و پس از پرخاش جنرال دوستم با حکومت وحدت ملی، شبکه های مربوط به حواریون آنها، با اشتیاق فراوان و شور و شوق نا تمام، شایعه بخش نمودند که گویا شورای امنیت ملی افغانستان دوسیه جنایات جنگی جنرال دوستم را به لاهه فرستاده است! این کافی نبود و جالبتر از آن این که تقاضا های جنرال دوستم برای رفع بن بست در طی ده ماده به شمول این که وی نمی خواهد به سرنوشت امیر حبیب الله کلکانی دچار گردد نیز به نشر رسید و در بند چهارم آن چنین آمده است: “پرونده ای که برای بنده در دادگاه لاهه توسط رییس جمهور و شورای امنیت ملی افغانستان باز شده باید بسته شود.”!؟ چنین دروغ پردازی ها به منظور فریب اذهان عامه نه تنها بازار شایعه سازان را گرم ساخت که “تحلیگران سیاسی” مان نیز سخت مصروف آن شدند.
به مانند همین نمونه، صدها شایعه دروغ و بهتان همه روزه دست به دست می گردند و در صفحه های فیسبوکی باز نشر می شوند. افراد زیادی آنها را می پسندند و بخش دیگری این شایعه ها را تایید نموده و با تبصره های خویش به ان شاخ برگ می بخشند.
این وضعیت بیانگر آن است که مردم ساده دل و ماجراجویان ما، به شنیدن اخبار باورنکردنی، سخت مشتاق اند و این مرض ساری، از دیر باز در روان مردم افغانستان جا باز کرده و در این بازار پُر از ازدحام، حتا نخبگان جامعه نیز فریب می خورند. درفرجام به این نتیجه می رسیم که در میان افغانان، راه برای عوام فریبی و سیاست های عوامگرایانه، همچنان باز است و از این فضا و زمینه ها، بیشتر از همه سیاستبازان عوام فریب، بهره می برند.
چگونه می توان شکار این بازی های محیلانه و عوام فریبانه نشد؟
دستگیر صادقی
6 نومبر 2016