خواب دیدم
خواب دیدم دیشب اندر بسترم
کاین خبیثان را به زندان میکنم
عین و غین اش بیدرنگ و جا بجا
چهار پلاق و تیر باران میکنم
معاونین خیله و بی میه را
در ملاء عام آویزان میکنم
بر سر هر یک وزیر دولت اش
همچو خر باری به پالان میکنم
آن مشاور های پوک و پوده را
سمبه ساران سمبه ساران میکنم
آن سخن گو های لشمک را یکی
ره سپار کودکستان میکن
بسکه می کوبم بروی شان مشت
پوز شانرا خون باران میکنم
بس دمارم می کشم زین خاینان
هموطن را شاد و خندان میکنم
چون شدم بیدار وجدانم بگفت
بوالعجب کاری به دوران میکنم
زبیر واعظی