تعالیم مارکس- ضرورت امروز
پنجم ماه مه سال جاری دویست سال از تولد کارل مارکس، اقتصاددان، جامعهشناس، فیلسوف، متفکر انقلابی، روزنامهنگار سیاسی و فعال اجتماعی سپری میشود. من گمان نمیکنم این تاریخ در روسیه چندان با شکوه آنطور، مانند نمونه، تأسیس مرکز یلتسین یا جشن روز قانون اساسی برگزار شود. اما براستی تعالیم این شخصیت تأثیر عظیمی بر تاریخ جهان و، بویژه، بر تاریخ کشور ما گذاشته است. مارکسیزم، نه فقط بمعنی ایدئولوژی یا نگرش خاص به جهان، بلکه یک نظریه علمی مستدل است، که قانونمندی توسعه جامعه و ضرورت گذار به شکل نوین مناسبات اجتماعی- کمونیسم را توضیح میدهد. این، یک نظام نگرشی جامع به فرایندهای اجتماعی میباشد.
سعی نمیکنم با کاربرد واژههای علمی موجبات خستگی خوانندگان را فراهم آورم، بلکه تلاش میکنم ضرورت مفاد اصلی نظریه مارکس را در انطباق با ساختار حاکمیت امروزی روسیه مورد تجزیه و تحلیل قرار دهم. اما چرا من در ابتدا تصریح نمودم که در این تاریخ نه فقط هیچ مراسمی برگزار نخواهد گردید، حتی هیچ یادی هم از آن نخواهد شد؟ آری، به این سبب که این تعالیم، با نظم اجتماعی- اقتصادی حاکم نه تنها در تناقض است، بلکه، اساس و شالوده اصلی آن را نفی میکند. مالکیت خصوصی را، بهرهکشی و تصاحب حاصل کار دیگری را، بیگانگی و غیره را رد میکند. زیرا این اصول برای موجودیت جامعه بشری و توسعه آن پس از کودتای سال ١۹۹١ قابل اجرا و مؤثر شناخته شدند و آنها نیز در شالوده زندگی اجتماعی روسیه امروز قرار گرفته است.
جامعه بازاری، تمدن بازاری و تشکیل طبقه ثروتمند هدف نهایی اعلام گردید. نظریه مارکس رد شد، بجای آن تئوری بازار آزاد مبتنی بر مالکیت خصوصی و سرمایه مالی بمثابه ابزار توسعه پیشنهاد گردید. اما از همه جالبتر اینکه هیچ سند و مدرک واقعی دال بر برتری این نظریه وجود نداشت و تا کنون نیز وجود ندارد. این فقط تبلیغات و ابزاری بود برای اثبات حق تصرف داراییها و انتقال ثروتهای ملی به دستان «مؤثر» بخش خصوصی.
من، بعنوان یک اقتصاددان، حتی هیچ دلیلی برای طبیعی جلوه دادن این نمیبینم، که تمامی درآمدهای حاصل از سوداگری اموال ملی بدستان لایه بسیار نازکی میرسد که هیچ استعدادی جز واداشتن پول به پول ساختن ندارد. سرمایه، ارزش و معیار اصلی کار اعلام گردید (رباخواری، سودهای بدست آمده از رانتخواری، از دستکاری در معاملات ارز و اوراق بهاءدار). در حال حاضر، زمانی که حاکمیت و سوداگری یک کل واحد را تشکیل میدهند، منابع اداری هم به اینها اضافه میشوند، و در نتیجه نهایی، ما آن را بدست میآورریم که داریم- فساد آشکار، رکود اجتماعی- اقتصادی و انبوهی از انگلهای اجتماعی.
کشور ما در اثر فریبکاریهای بیشرمانه به مرحله سرمایهداری دوره مارکس، به آن دوره بازگشت، که شرایط زندگی را اساسا منافع سرمایه، مالکان خودمحور، کمپانیهای دارای موقعیت ممتاز و مقامات دزد و «شرکای» خارجی آنها تعیین میکند. اهرمهای اقتصادی را اقلیت بسیار کوچکی بدست گرفته که در عین متوقف کردن توسعه از راه صنعتزدایی و با اوراق کردن تمامی مکانیزمهای اقتصادی، دیوانهوار برای بدست آوردن حداکثر سود تلاش میکند.
نخبگان حاکم بمنظور ابدی کردن سلطه اقتصادی- سیاسی خود جهانبینی میلیونها شهروند را مطابق خواست خود شکل میدهند. بر اساس این زمینه را آماده میکنند که گویا سوسیالیزم از همان ابتدای خود محکوم به شکست، تئوری مارکس تخیلی، و سالهای حاکمیت شوروی، سالهای از دست رفته برای روسیه بود.
اما من نمیتوانم با این جعلیات موافق باشم. زیرا، دستآوردهای اتحاد شوروی در تمامی عرصههای زندگی اجتماعی، از جمله در عرصه مزایای اجتماعی قابل دسترس برای عموم که بر مبنای اصول بنیادی تئوری مارکس محقق گردید، گواه بارزی برای رد این دروغها میباشند. برای تأئید این کافی است لیست حقوق تضمینی از سوی دولت را که شهروندان اتحاد شوروی برای اولین بار در جهان از آنها بهرهمند گردیدند، فهرستوار برشماریم.
١ــ حق هشت ساعت کار روزانه؛
۲ــ حق مرخصی سالانه با حقوق؛
٣ــ ممنوعیت اخراج کارگر توسط مدیریت یا کارفرما بدون رضایت اتحادیه مربوطه (از خود اضافه می کنم: حتی استعفای داوطلبانه از کار منوط به ارائه رضایتنامه از محل کار جدید بود. مترجم)؛
۴ــ حق کار، به سخن دیگر، حق داشتن درآمد برای تأمین زندگی از طریق کار خود (از خود اضافه می کنم: حتی برای تمامی ردههای معلولان جسمی. مترجم). در ضمن، فارغالتحصیلان مدارس فنی- حرفهای (آموزشگاهها)، مؤسسات آموزش متوسطه (هنرستانها) و مراکز آموزش عالی (دانشکدهها و دانشگاهها) از حق مطلق استخدام با توزیع دولتی مشروط به تأمین خوابگاه یا منزل برخوردار بودند؛
۵ــ حق ایابوذهاب رایگان فردی به محل کار یا آموزش با سند مسافرتی دولتی؛
۶ــ حق تحصیل عمومی و تخصصی رایگان. همچنین، در هر دو مقطع آموزش حرفهای و عالی؛
۷ــ حق استفاده رایگان از مراکز نگهداری کودکان زیر سن مدرسه: مهد کودکها، کودکستانها، اردوگاههای پیشآهنگی؛
۸ــ حق مراقبتهای پزشکی رایگان؛
۹ــ حق استفاده رایگان از آسایشگاهها- تفرجگاههای معالجاتی؛
١٠ــ حق مسکن رایگان؛
١١ــ حق حمایت از دولت در مقابل خودسری مدیران و مقامات محلی.
حقوق برشمرده فوق، عملا پس از بازسازی سرمایهداری در کشور ملغا گردید و در حال حاضر حتی در خوابهای طلایی هم دیده نمیشوند. اضافه بر این، اگر در جایی هم مشابه آنها باقی مانده، آنها نیز توسط حاکمیت فعلی باپیگیری و با قاطعیت لغو میشوند. بعنوان مثال، تحت بهانه ارتقاء سطح رفاه مردم، مدام از افزایش سن بازنشستگی معین شده در دوره اتحاد شوروی صحبت میکنند. براستی قابل درک نیست منظور از مردم کیست، اما دقیقا روشن است که منظور از آن انسان زحمتکش نیست. و هیچ تردیدی نیست، که دیر یا زود این پروژه اجرا خواهد شد. و همه اینها به این علت روی میدهند، که حاکمیت اتحاد شوروی، حاکمیت خلقی ما بود. اما امروز کشور بواسطه عوامفریبان به نمایندگی از حاکمیت سرمایه اداره میشود که در انتخابات عمومی سراسر تقلب و در اثر کارزار تبلیغاتی پرخرج برگزیده میشوند.
برای رهایی از دهشت سرمایهداری، برای خروج از زیر تأثیر تبلیغات فریبکارانه، بهرمندی از هر دو ایده نوین و سنتی که ماهیت غارتگرانه و ضدبشری سرمایهداری را در گذر زمان ثابت نمودند، ضرورت دارد. این واقعیت که حاکمیت کنونی روسیه برای فائق آمدن به وضعیت موجود توان و اراده سیاسی از خود نشان میدهد، هر چند بعلت فقدان ایدئولوژی آن قابل باور نیست، چیزی نیست جز نسخهبرداری احمقانه از دگمهای غربی و تمایل سیریناپذیر برای تبدیل شدن به بخشی از نخبگان غربی. در صورتی که روسیه از تجربه رشد و شکوفایی بدون اتکاء به سرمایه بادکرده خارجی در دوره اتحاد شوروی برخوردار است. در اینجا لازم به یادآوری است که، ایده مرکزی مارکس بدون کمترین کاهشی در ضرورت خود، عبارت است از اجتنابناپذیری تغییر جامعه سرمایهداری به جامعه کمونیستی. اما بمنظور واقعیت بخشیدن به این ایده، باید کار کرد، کار کرد و کار کرد.
آندری چیبیسوف (ANDREY CHIBISOV)
نشانی منبع اصلی:
http://rkrp-rpk.ru/2018/04/06/учение-карла-маркса-актуально-и-сегод/
مترجم: ا. م. شیری
١۵ اردیبهشت ١٣۹۷