انتقال وجابجایی اجانب در شمال
ادامه جنگ درافغانستان وگسترش آن درمنطقه
قبل از آنکه به تفصیل موضوع پرداخته شود مکث گذرایی بر اصطلاح کلون یا کلونیالیزم داشته به تعقیب آن بحث حاضر را دنبال میکنیم .
کلون مفاهیم مشابه،شبیه سازی ، جابجا سازی ،فعالیتهای ژنیتیک، بنوعی پیوند …….کاربردی این کلمه در اصطلاحات سیاسی زمانی بکار گرفته شد که دول استعماری بخاطر جابجا سازی نیروهای خودی ، مطیع ساختن دیگران بقبول شرایط آنها وجذب ارگانیک عوامل مخالف اطاعت پذیری، تعویض ساکنین قبلی وجابجایی نیروهای جدید ،جامعه را جراحی اجتماعی ودستخوش تغیرات میکردند.
کلونیالیزم ،استعمار که ظاهراً مفهوم آبادی ویا تعمیر را ارایه میدهد. ولی در اصل غارت هستی ومنافع کشورها را در پی دارد. این موضوع ازقدیم الایام یعنی دوران تقسیم کار وجامعه دردراز نای تاریخ به اشکال گوناگون بوجود آمده است . بطور مثال اسکندر مقدونی بعد از اشغال مناطق وسیع در شرق بخاطر حفظ حاکمیت اش دست به تاسیس کلونیها وجابجایی لشکر خود در مناطقی زد که دارای محیط مساعد برای کشاورزی بود واز نظر نظامی اهمیت فراوان داشت . ازین طریق میخواست شورش مردمان بومی را جبراً وقهراً خاموش سازد.
در سر زمین آریانا قرن هشتم ونهم میلادی تعداد زیادی از اقوام پشتون در مناطق مختلف هندو کش جابجا گردید ه بودند . همچنان اکثریت قدرتهای استعماری جهان در سر زمینهای غصب شده ازهمین روش استفاده نمودند.چنانچه هجوم به امریکا ی شمالی وجنوبی که منجر به از میان رفتن هویت سرخ پوستان بومی شد. بعضی از پژوهشگران جریان عملی در صفحات شمال افغانستان را با کلونی سازی قدرتهای استعماری شبیه هم دانسته اند.
چنانچه با توجه بگذشته های نچندلن دوراین روند درزمان امیر عبدالرحمن خان جابر سر آغاز لشکر کشی منظم با انتقال گروهی وجابجا سازی پشتونها از جنوب به شمال کشور با پوشش های مختلف زیر نام های تبعید وکوچ اجباری ،صورت میگرفت ولی بعد ها بصورت ماهرانه با میتودهای تشویقی وانتقال داو طلبانه توام با امتیازاتی بود که اهداف استراتیژیک سردمداران وابسته به استعمارنو را تشکیل میداد.
این پروسه تا سال ۱۸۸۵ به بعد تعداد چهل هزار خانواده رادربر میگرفت .وپس از آن ساکنان بومی سمت شمال کشوربه بهانه های گوناگون بمناطق جنوبی کوچانده میشد ند. پروژه انتقال وجابجایی اقوام پشتون به پشتیبانی دولت انگلیس وطراح کهنه کار آن «سرچارلز بات » بهدف جلوگیری از حسن همجواری اقوام شمال با روسها وتحکیم پایه های قدرت استعماری خویش در سرزمین افغانستان به غصب زمینهای مردم بومی پرداختند .این وضعیت منحیث چالش بزرگ در زمان محمد نادرغدار وبخصوص دوره صدارت محمد هاشم جلاد وشاه محمود خان رشد وگسترش یافت و در آن زمان ریاست ناقلین در چهار چوب وزارت داخله ایجاد گردیده بود که محمد گل مهمند سمت وزارت داخله را بعهده داشت وآنها برای تقویه وتوسعه ی اقوام خویش به باشنده گان بومی با جبر وقهر وزور متوسل میشدند .پس از آن برادران نادر غداراین تربیه یافتگان دیره دونی هند برتانوی بخاطر خوش خدمتی به استعمار انگریزوتقویت سدهای بزرگ در سرحدات جنوبی اتحاد شوروی وهمچنان تحکیم پایه های قدرت جبارانه ی شان صدها هزار نفر از نفوس پشتونها ی دوطرف حط نامنهاد دیورند را در تمام ولایات شمال وشمالغرب افغانستان جابجا ساخته زمینهای حاصلخیز وقرای ساکنین اصلی محلات را غصب نمودند برعلاوه آن بادادن امتیازات مادی ومنع پرداخت مالیات از طرف ناقلین پشتون وجابجایی آنها در مقامات عالی دولتی سمت شمال کشور را پشتونیزه کرده ومردم بومی آن مناطق را به بهانه ی شورش وخیزش بر ضد دولت به امر وقومانده شاه محمود صدراعظم سرکوب نموده خانه های شان رابه آتش کشیدند وبنا به فرموده ی علامه میر غلام محمدغبار کتاب افغانستان درقرن بیستم لشکر باقیمانده ازمردم سمت شمال را بازنجیر وغراب وپای پیاده به کابل سوق دادند وکسانیکه درمسیر راه رفتن به سمت کابل دچار ضعف وبیحالی میشدند آنهارا جمع اشخاص پیر وناتوان چون اسرای جنگی جنگهای جهانی درعرض راه به امر شاه محمود تیرباران میکردند ولشکر زخمی ومجروح اسرای رسیده درکابل را به زندانهای دهمزنگ و قلعه کرنیل کوته بندان نموده واز طرف شب توسط قوماندان طره باز خان جلاد مورد لت وکوب وشکنجه قرار میگرفتند تا اجساد بیجان شده ی شان از زندان بیرون میگردید.
بدوام این پروسه ی خطرناک دولتها ی ارتجاعی واستبدادی وابسته به استعمار انگریزی وامریکایی روند انتقال وجابجایی اقوام آنسوی خط نامنهاد دیورند در اواخر سلطنت ظاهر شاه ظاهراً آرامترصورت میگرفت . در زمان جمهوری محمد داوود خان مسُله پشتونستان وبلوچستان از لحاظ سیاسی جان تازه بخود گرفت که موجب قهر وغضب غربیها ودولتهای وابسته به آن یعنی پاکستان گردید .پس از رویداد ثور ۱۳۵۷ خورشیدی بار دیگر حفیظ اله امین با به جریان انداختن خون شدید قبیله گرایی سرتاسر نیروهای نظامی ودولتی را در قبضه ی ناسیونالیزم قومگرایی خود قرارداد که توجه گلب الدین رانیز بخود جلب نمود وبا این وسیله وتوانایی خود تره کی را بزیر کشید وقدرتش را جانشین گردید.
پس ازآن درمرحله ششم جدی ۱۳۵۸ دولت فراگیروهمه شمول تحت رهبری زنده یاد ببرک کارمل به اشتراک نماینده گان تمام اقوام ومیلیتهای ساکن کشور اعم از قشر اناث وذکور کشور ایجاد گردید که بموازات اجتماعی وحقوق برابر درتاریخ افغانستان برای نخستین بار هرکدام از اقوام وملیتهای باهم برادر وبرابر افغانستان صاحب شوراهای پرقدرت مرکزی ومحلی شده سرنوشت خویش را بدست گرفتند برای نخستین بار درتاریخ کشور وحدت ملی بطور واقعی بوجود آمد که در ترکیب دولت از ملیت شریف هزاره به کرسی صدارت وازبیک به وزارت وبلوچ هنود به وزارت ، سفارت ،ریاست وموقفهای مهم ملکی ونظامی تقرر یافتند .زنان در مهمترین رده ها ومقامات دولتی تا وزارت وکالت وریاست رسیدند جوانان با تحصیلات عالی ازچانس ادامه تحصیل در خارج از کشور بهره مند گردیدند . کارگران ودهقانان ازتمام حقوق حقه شان برخوردارگردیده معشیت کوپونی رایگان برای مامورین دولت وکمک بدهاقین وامتیازات وسیع برای علما روحانیون واعمار تکایا ومساجد صورت میگرفت .درآن زمان عصر طلایی مردم افغانستان نان لباس خانه تحصیل وصحت پنج اصل شرایط اول زنده گی برای اولین وشاید هم آخرین باری که برای مردم وزحمتکشان افغانستان مساعد گردید وبا ایجاد شوراهای قومی تمام اختلافات وتعصبات ونابرابری قومی نژادی زبانی سمتی وجنسیتی نا بود گردید ومردم بدور یک آرمان واحد ومنافع علیای کشوربطور عادلانه ودموکراتیک زیست باهمی وانسانی خود راداشتند.
مگر دیری نگذشته بود که این پیروزیها برای ایالات متحده امریکا ،متحدان وجنرالهای پاکستانی گوش بفرمانش غیر قابل تحمل بوده همه دریک خط نامقدس استعماری جنگ نیابتی را توسط لشکر اجیر شده ی ساخت پاکستان بنام مجاهدین کشورما را بخاک وخون یکسان نمودند وباچشم دوختن به سرزمین ومنابع طبیعی کشورما ،دولتهای پوشالی گوش بفرمان ونوکر صفت را تحت حمایت ناتو ایجاد نمودند وبخاطر جبران شکستهای ننگین وتاریخی خود در ویتنام ،لاووس ،یمن ،عراق ،سوریه ، کیوبا ونزویلا وغیره افغانستان را جولانگاه تروریستان ،قاچاقبران مواد مخدره وآزمایش سلاح های کشتارجمعی وحتا بم مادر نمودند. این جانیان خونریز ،مدعیان دروغین حقوق بشر وتظاهرکننده گان دموکراسی درجهان بمنظور تطبیق اهداف استراتیژی وغصب کشورها ،تاراج معدنها وثروتهای زیر زمینی آنها کار انتقال وجابجاسازی اقوام پشتون پاکستانی از مناطق وزیرستان بشمال افغانستان را که درزمان کرزی وغنی بصورت کتلوی آغازرشد یافته بود اخیراً در زمان طالبان تشدید نمودند .
بنقل از خبرهای اندیپندنت پارسی با توجه به عملکرد طالبان تصمیم دارند در مسیر ۲۸۵ کیلومتری کانال قوشتیپه ودیگر مناطق شمال تقریباً سه میلیون پشتون پاکستانی رااسکان دهند .
بگفته تحلیلگر سیاسی بنام آقای سادات برنامه طالبان در شمال افغانستان از بین بردن بافت دیرینه جمعیت این جغرافیا است واین مسُله به تدریج درحال عملی شدن است. درین گزارش آمده است توزیع زمینهای اطراف کانال قوش تیپه که پروژه متذکره به همین منظور احداث گردیده است به افراد غیر بومی وتروریستهای انتقال یافته از وزیرستان پاکستان جریان دارد.
درین باره آقای ابولفضل ظهروند سفیر سابق ایران میگوید اسکان تی تی پی در شمال افغانستان ژیو پلتیک منطقه را تغیر میدهد .سفیر سابق ایران در کابل هشدار میدهد که طالبان با انتقال جمعیت وزیرستان بشمال وغرب افغانستان ژیو پلتیک منطقه راتغیر میدهند . بگفته ابوالفضل ظهروند نیروهای تکفیری با خانواده هایشان درشمال افغانستان جابجا میشوند موصوف افزوده است که با طالبان توافق شده که تحریک طالبان پاکستانی را به غرب افغانستان بین مرز با ایران نیز بیاورند بگفته او الویت فعلی بدخشان است ولی انتقال آنها بعداً بسوی فاریاب ومزار شریف ادامه خواهد یافت با توجه بگفته ی این دیپلومات ایرانی معلوم میشود که در حال حاضر خطرناکتر از همه آنست که وزیرستان شمالی خودش را تا بدخشان ونواحی آن میرساند . واضح است که درین پلان نیات شوم دولت پاکستان انگلیسی تر از انگلیس از گذشته دنبال میشود . سفیر ایران معتقد است که در شمال افغانستان یعنی سلسله کوه هندوکش از پنجشیر تا واخان عوارض شدید وجود دارد که اگر پاکستان بتواند نیروهایش رادر آنجا جابجا سازد به سیهچاله ی علیه کشورهای آسیای میانه بدل خواهد شد میتواند نوار مرزی با آسیای میانه را تحت کنترول خود بگیرد.
چیزی را که بنام قدرت بوجود آورده اند مسبب شرایط قبلی است شرایطی که بد تر از آنرا مردم بپذیرند این تحولات وتغیرات در واقع جاگزین گروه های غارتگر جهادی هفت گانه وهشت تنظیمی وتمامی دزدان دوران کرزی وغنی میباشد که در چوکات یک پروژه تبدیل مهره های دست آمپریالیزم خونخوار جهان با بازی بزرگ وحملات گسترده ،اسلحه رایگان و اعطای نان بقیمت جان بهدف ، کشتارقومی دیرپای شعله ورساختن آتش جنگ قومی ، صدور آتش بکشورهای آسیای میانه ، مجبور ساختن آواره های بومی به برداشتن اسلحه در،ادامه پروژه ی که یک قرن قبل ساخته شده بود ،گسترش آن درمنطقه جنگ بزرگ وجهانشمول را درپی خواهد داشت.
حالا راه نجات چیست بنظر برخی از تحلیلگران درگام نخست مبارزه بر ضد فساد پیشگان غارتگران دزدان بزرگ جهادی وتاراجگران دوران غنی وکرزی که در صورت یافتن چانس دوباره با افتخارحلقه غلامی درپیوند با کلیه تروریستان پرتاب شده از پاکستان وغرب که سابقه ی مشترک با آنها نیز دارند، نگذارند که باقیمانده سنگ وخاک وطن را تسلیم استعمار وآمپریالیزم خونخوار جهانی کنند .
حالا نوبت گروه های نجاتبخش ووارثان اصلی این سرزمین است که نه بدوران جهادی ونی به گروه های پرتاب شده از پاکستان وزیرستان وسایر پیام آوران استعمار ایالات متحده امریکا تعلق داشته باشند ،بلکه بطور خود جوش در اتحاد با قشر وطندوست آگاه وخدمتگذاران صادق میهن اقشار متوسط زحمتکش وسایر ستمدیده گان کشورمتحداً پرچم آزادی ونجات را شجاعانه برداشته وطن را از بربادی نجات دهند.
هرچند این نظریه زمانی جامه عمل می پوشد که حزب سیاسی وسازمان رزمنده بطور منظم درپیشا پیش جنبش مردمی مسیر رهروان نجات وطن را سمت وسو دهد ولی بازهم مواجهه شدن بشرایط ناگوار وسرنوشت ساز بلاخره سازنده تحرکات چنین ناگزیری ها خواهند شد . بنظر میرسد که انتقال گروهای قومی از قلمرو شمال وشرق پاکستان در شمال وغرب افغانستان یک تحول منفی وفوق العاده عواقب نا گوار وخطرناک ببار خواهد آورد . این پروژه ، بازی های بزرگی رادر هندوکش واطراف دور ونزدیک آن ببار خواهد آورد . با این حال دیده شود که توجه وتحرکات روسیه ونماینده آن کابل اف درین راستا چگونه خواهد بود فارمول زمان را چگونه تحقق میبخشند ایران وروسیه بارشد این پروسه در نزدیکی سرحدات شان چه تصامیم عملی اتخاذ خواهند کرد زیرا به باور تحلیلگران سیاسی وضع طوری دیده میشود که مناطق در یک آرامش قبل ازتوفان بسر میبرد وامکان دارد کشورهای ذیدخل بیتفاوت نمانند زیرا تصور میشود دسته جات ناقلین بسمت شمال وغرب درافغانستان درحال پیشرفت اند واین خطر وجود دارد که آتش جنگ را به آنسوی دریا انتقال دهند .
بازی گران سیاسی درمیدانهای وسیع شمال وبلندی های پامیر وهندوکش بمنافع خود میرقصند . اما دیده شود سازمان ملل متحد که در جوامع بشری متضمن صلح رفاه میباشد معلوم نیست که با چه طرزنگاهی اوضاع را زیر نظر داشته درحالیکه دراین دوسال گذشته تحرک ملموسی از جانب آن در رابطه به موضوع بحث حاضر صورت نگرفته به باور این قلم هرگاه منطقه آبستن تحولات نا میمون باشد جامعه جهانی را هرگز نمیگذارد روی خوش داشته باشد وملل متحد نخواهد توانست ادعای آرامش کند بنا بر آن برای جنبشهای ترقیخواه وصلحدوست افغانستان وجهان مهمترین وحیاتی ترین رسالت تاریخی آنست که با توجه جدی تربمسایل یاد شده مواضع خودرا درقبال اوضاع جاری افغانستان با سازمان ملل متحد وجامعه جهانی درمیان گذاشته با مسُولیت پذیری وهماهنگی متحداً از فاجعه انسانی جلوگیری بعمل آورند.
باعرض حرمت
عبدالوکیل کوچی