آکو الیاسی

استاد “آکو الیاسی” (به کُردی: ئاکۆ ئەلیاسی) شاعر معاصر کُرد، ساکن سوئیس است.
─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─
(۱)
حسرت تو
رودخانهایست
خروشان و طویل
که چون گردابی ژرف
صبر و تحملم را
فرو میکشد.
(۲)
شعلههای آتش
میان تنور سینهام را
فقط با باران بوسهی لبهایت
خاموشی میپذیرد.
(۳)
من با کلمه به کلمهی شعر
برای تنت
پیراهنی
به زیبایی گلستان خواهم دوخت
تا پروانههای پاییزی خیالاتت
از باغ سینهات دور نشوند.
من از چکچک شبنمهای نشسته
بر گیسوان خیس
شعری سبز،
لبخند را بر لبانت تحریر خواهم کرد.
تا خنده از هجوم غم در امانت نگه دارد.
(۴)
در خاطرات کودکیام
نیمهای از خویشتنم را
به دست باد سپردم
و اکنون بر شاخسار درخت خیال گیر کرده
من از آن سالهای دور
تاکنون،
حسرت وطنم در چشمانم باقی ماندهست.
از آن زمان، تاکنون
من پرندهای بیآشیانهام
که هر روز در آسمان دربدریهایم
پیچ و تاب میخورم
از درد و فریادهایی که مادرم سر زای من داشت.
از آن زمان تاکنون
در میان نفسهای زمین اسیرم و
برای از میان برداشتن دردهای زندگی
تمام جهان را
برای خودم پنجره کردهام و
و از روزنهای کوچک
در خواب و خیال
به رویای شیرین پرواز میاندیشم.
(۵)
در چشمانت،
من،
صبح سپید را میخوانم.
(۶)
تنها تاریکیست
که توانایی
درک عشق تابش ماه را دارد.
شعر: آکو الیاسی
ترجمه: زانا کوردستانی