برای مادرم

بدان که زبانِ من و مادرِ من اندر جهان نیست پارسی نه برتر و نه بدتر بر دگر زبان نیست پارسی گرش جویی تو جزء در روح و جان نیست هر جا که رفت عرب نه زبان ماند و نه ادب پا چو نهاد به زادگاه پارسیان آن لشکر نا طلب در نورِ…
بیشتر بخوانیدبدان که زبانِ من و مادرِ من اندر جهان نیست پارسی نه برتر و نه بدتر بر دگر زبان نیست پارسی گرش جویی تو جزء در روح و جان نیست هر جا که رفت عرب نه زبان ماند و نه ادب پا چو نهاد به زادگاه پارسیان آن لشکر نا طلب در نورِ…
بیشتر بخوانیدذکر با حضور یا حضور ذکر آفرین٬ البته مقصد از ذکر مجموعه از اعمال است که تقوا گفته می شود، که افضل آن ذکر کثیر، که اثبات و بنای این افضلیت همان حضورست، در مقدم بی بنا بر حواس یا حتی عقل محض، که حضور را کسبی می داند، و آنچه از کسب آید جوهر…
بیشتر بخوانیدداستان کوتاه غفار عریف *********** بامداد خوشایند روز شنبه بود. هوای خوب، آسمان صاف و روشن و سپیده ی صبحگاهی از لحظه های دلپذیر سخن می گفتند و روز داشت، آهسته آهسته شروع به در بر کشیدن قرص خورشید می کرد. نیزه های گل زرد آرام آرام همه جا را نشانه می گرفتند و گرما…
بیشتر بخوانیدرسول پویان دانش ار ابعاد هـستی را هـویـدا می کند بُعد مفـهـوم وسـیـع و تـازه پـیـدا می کند بُعد اول تا سوم درچشم انسان جلوه کرد بعد چارم را زمان در ایده خوانا می کند بعد پنجـم می کـنـد آزاد انـسـان را ز بند حال وپیشین را یکی درذهن فردامی کند مرزهـای ظاهـری را علم…
بیشتر بخوانیدقاطری لنگم! عاشق شیهه کشیدنهای مادیانی گریزپا. (۲) اتفاقی نیست که، شاعران عاشق مردهاند؛ ختم رسالت پیامبران –به عشق منتهی بود! (۳) رفتی وُ همکلام در و دیوار شدهام! اتاقم؛ پریشانیهایم را — خوب میفهمد! (۴) دیوار چین؛ یا برلین؟! من که کوتاهترینم! (۵) 《و هو الغفور و الرحیم》 *** …
بیشتر بخوانیدنوشته نذیر ظفر11 جولائ 2023 خصــــم چون آشـــــیان ما دزدید با لــــــــباس و زبان مــــا دزدید خواب بودیـــم جمـــــله در غفلت ســــر مـــــــه از دیده گان ما دزدید ره بلــــــــد هـــــم ز بیشه ما بود هر چه بود در مـــکان ما دزدید طفل ما گر گرسنه امـروز است بی حـــــــــیا آب و نان ما دزدید…
بیشتر بخوانیدترجمهی زانا کوردستانی بانو “آویزان نوری” (ئاوێزان نوری) شاعر کُرد عراقی، زادهی سال ۱۹۸۱ میلادی، در کرکوک است. از او چند مجموعه شعر مستقل به چاپ رسیده است. وی دارای اشعاری روان و منسجم است، که در آنها رنج و آلام زنان روزگار خود را به تصویر میکشد. نمونهی شعر: (۱) اگر تو، درد عشقی،…
بیشتر بخوانیددر زمان رضا شاه و گویا به دستور او محمد درگاهی که کلانتر بوده معروف به ”ممد چاقو“قصد کشتن ملک الشعرای بهار را داشته و در کمین که بهار از مجلس خارج شود ( بهار آن زمان سخن گوی اقلیت چهارده نفره مجلس به ریاست مدرس بوده و مورد خشم رضا شاه) بهار بعد از استیضاح…
بیشتر بخوانیدسال ها شد من در این غربت سرا تنها غریب نیست جز بیچاره گی و حسرت اینجا با غریب چند باید پرورد امید عودت بر وطن زانکه سوزد هر نفس در آتش سوداگر غریب نیست باکت چون ندیدی هیچگه درد فراق می کشد این بار غم با خویش در هر جا غریب تاکی ای دلدار…
بیشتر بخوانیدرسول پویان هـوای تـازه بـه طبع سـازه چـه دلـنـوازه دریـن بهـاران نـوای بلبل بـه شـاخـۀ گل شـمیم سـنبل شـکـوفـه سـاران شکوه نوروزشده دل افروزبه بخت پیروزمبارک امروز چه جـشـن شـادی گـزیـده یـادی گل مـرادی بـرای یاران سرود وسازه به رقص و نازه سخن درازه که بخت بازه پیالۀ می بـه چنگ و با نی گـرفتم…
بیشتر بخوانیدداستان کوتاه آب نوشته ی رها فلاحی صدای تلویزیون بلند بود. زهرا روی مبل نشسته بود. هانا، عروسک نخیاش را در دست داشت و موهای مشکیاش را مرتب میکرد. او بدون اینکه به تلویزیون نگاه بکند به صدای خانمی که در تلویزیون حرف میزد؛ گوش میداد. پدرش جلوی تلویزیون، دو متکا گذاشته بود روی هم…
بیشتر بخوانیدسیاه، قرمز، سبز، آبی، بنفش، زرد، رنگین کمانی در جعبه!. (۲) کبوتری در شعرهایم، لانه کرده است! — من به پرواز در خواهم آمد… (۳) خورشید که سر میزند، ماه با ستارگان چه خوابی میبینند؟! #رها_فلاحی…
بیشتر بخوانیدبا انتخاب و ترجمهی #زانا_کوردستانی آقای “هیمن لطیف” (هێمن لەتیف) شاعر و نویسندهی کُرد، در سال ١٩٨٠ میلادی در حلبچه دیده به جهان گشود و در همان شهر ساکن است. تا ششم ابتدایی تحصیل و سپس ترک تحصیل کرد و از سال ۲۰۰۱، به سرایش شعر گرایش پیدا کرد. تعدادی از اشعارش را خوانندگان کُرد،…
بیشتر بخوانیدامین الله مفکر امینی 2022-18-07! ادت 2023-18-06 درعـــــالم خیال رفتم به کـــــوچه باغهای جـــوانــی بکوچه وجـــاده و بــازار یافـــــتم،قـدم از جــوا نـی دمی یافتم بایارخود را به سیر میـــلـه ای ارغـــوان هم به زیرهر درختی جوانان را دیـــد م غــــزلخوان گــــــذرنمودم برخاک رفیقـــان که خــفته زیــرخـاک دیــــدم درآنجا دستهء بر دعـــا،دیگـــری یخن چاک چـــوبرپغمانم میل…
بیشتر بخوانید(۱) روزگارم،،، به قدمت کلاغهای تاریخ سیاه است؛ شاید مترسکی هستم نگهبان کویر لوت! آه،،، به بطلان میگذرانم دو روز عمر را به کدامین فصل سپردهای قدومت را! (۲) حالا، نسیم گیج ناگزیر؛ به دور کاکتوس میپیچد. وقتی میبیند بعد از هجرتِ شاپرکها شمعدانیهای سُرنجی…
بیشتر بخوانید