چرا مردان از زنان قوی تر نیستند؟

پروفیسور دکتر شمس سینا بخش نخست درین جا می خوانید: -چطور میتواند یک…

افغانستان در تلاقی آشوب و رقابت؛ قرائتی تازه از فروپاشی…

نویسنده: مهرالدین مشید فروپاشی طالبان؛ تلاطم‌های داخلی و بازتاب‌های جیوپولیتیکی منطقه‌ای…

در مورد تعاونی‌های کارگری

از آثار کلاسیک لنین برگردان: آمادور نویدی درباره تعاونی‌های کارگری تذکر سردبیر سایت مارکسیست– لنینیست امروز: این…

ریناس ژیان

استاد "ریناس ژیان" (به کُردی: ڕێناس ژیان) شاعر نامدار کُرد…

پنجشیر، زخم بر تن، آتش در دل؛ افسانه‌ای زنده در…

نویسنده: مهرالدین مشید پنجشیر، شیر زخمی اما سرفراز؛ خاری در چشم…

فلسفه امید بلوخ،- میان مارکس و مسیحا

Ernst Bloch (1885-1977 ) آرام بختیاری سوسیالیسم حتمی است !، مارکسیستی یا…

دلزار حسن

استاد "دلزار حسن" (به کُردی: دڵزار حەسەن) شاعر، نویسنده و…

مقام عشق 

رسول پویان  کلام عشـق و محبت چقدر شیرین است  نبید خسرو و…

تحول در متغیرهای ژئوپلیتیکی افغانستان: بازتعریف نقش طالبان در معادلات…

نویسنده: مهرالدین مشید افغانستان در معرض تلاطم؛ از صعود سریع تا…

برای نخستین‌بار، مصاحبه‌ی طولانی من با هوش‌مصنوعی

محمدعثمان نجيب  بخش دوم پندار من نسبت به هر پدیده‌یی منفی نی‌ست.…

 ما و گفته های شرل بنارد، همسر  آقای خلیلزاد پیرامون…

نوشته بصیر دهزاد  در یک تحلیل ، ارزیابی  و محورچه باید…

شهروندی بنیاد عملی دموکراسی

شهروندی به مفهوم منتفی امت نیست. بلکه رویکرد عملی از…

برهی که رفته ایم!

امین الله مفکرامینی      2025-22-05! بـرهی که رفته ایم ورویــم،نگردیم بــرعقــــــــب ورجان وتنــراوقربان داریم…

نشست تخصصی و کارگاهی فردوسی‌شناسی در بروجرد برگزار شد

به گزارش رها نیوز، و نقل از دکتر "محمد فصیحی"…

مارکس و اتحادیه‌های کارگری(فصل دوم)

مارکس علیه پرودونیسم و باکونیسم نوشته: آ. لوزوفسکی برگردان: آمادور نویدی مارکس علیه پرودونیسم و باکونیسم کارل…

آنجا که دیوار ها فریاد می زنند؛ روایت یک ویرانی…

نویسنده: مهرالدین مشید از خشت تا خیال؛ روایت خانه ایکه طالبان…

اُلیګارشي څه شی ده؟

نور محمد غفوری د اُلیګارشي په اړه په (قاموس کبیر افغانستان) کې داسې…

دو پرسش

۱-- آیا در افغانستان قوم یا ملیتی است که اجدادشان…

چالش های درونی میان طالبان و مخالفان آنان؛ آزمونی تعیین‌کننده…

نویسنده: مهرالدین مشید طالبان و دور زدن گروها و سیاستگران نابکار…

من و هوش مصنوعی CHATGPT

دوستش‌ شوید… محمدعثمان نجیب بخش نخست از دیر زمانی می‌شنیدم که هوش‌مصنوعی ابداع…

«
»

نگاه سوم؛ راهی نو در برابر دوگانه‌های فرسوده (3)

تهیه و تدوین: فرشید یاسائی


(زمینه‌ای برای ادامهٔ بحث و گفتگو)

پیشگفتار: ایرانِ امروز، ایستاده در چهارراهی پر غبار و پرحادثه از بحران‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، بیش از هر زمان دیگری نیازمند نگاهی نو، راهی دیگر و صدایی تازه است. سرزمینی که مردمانش، در جست‌وجوی افقی روشن‌تر، خسته از تکرار تاریخ و بازی‌های فرساینده‌ی قدرت، چشم به آینده‌ای دوخته‌اند که هنوز نوشته نشده است. دیگر آن نسخه‌های کهنه و تکرارشده، آن دوگانه‌های فرسوده‌ی جمهوری‌خواهی و سلطنت‌طلبی، پاسخی به پرسش‌های تازه‌ی ملت نیستند. صدای زمانه‌ای دیگر به گوش می‌رسد؛ زمانه‌ای که تغییر را نه در قالب‌های سنتی قدرت ، در نیروی نهفته در میان مردم می‌جوید.

ایرانِ ما  در میانه‌ی پیچیده‌ترین بحران‌های سده‌ی اخیر، بر سر دوراهی ایستاده است که در یک ‌سو، نیروهای کهنه‌ حاکم‌اند و در سوی دیگر، مدعیانی که در آینه‌ی تاریخ، تصویرهایی مبهم و بارها آزموده از خود به‌جا گذاشته‌اند. در چنین وضعیتی که اعتماد عمومی فرو ریخته و امیدهای جمعی در سایه‌ی تردیدها رنگ باخته، نیاز به نگاهی نو بیش از هر زمان دیگری احساس می‌شود؛ نگاهی که نه از دل گذشته، بلکه از تپش فردایی تازه برآید.

در این میان، «نگاه سوم» چونان زمزمه‌ای نو در میان همهمه‌ی دوگانه‌ها، می‌خواهد راهی دیگر را پیشنهاد کند؛ نه برای انکار گذشته که برای گشودن دریچه‌ای به آینده‌ای انسانی‌تر، عادلانه‌تر و آزادتر. این نگاه، برخاسته از دل جامعه‌ای است که هنوز زنده است، هنوز نفس می‌کشد، هنوز امیدوار است.جامعه‌ای که در آن دانشگاهیان، معلمان، کارگران ، زنان ، روشنفکران، زنان، جوانان … همه‌ی آنان که دل در گرو پیشرفت و رهایی این سرزمین دارند، می‌توانند نقشی تاریخی ایفا کنند.

نگاه سوم، برخاسته از چنین نیازی‌ست. این گفتمان، نه تکرار گزینه‌های مستعمل است و نه دنباله‌رو روایت‌های قدرت‌محور گذشته. نگاه سوم، تلاشی است برای یافتن راهی مستقل، مردمی و ریشه‌دار که بتواند با تکیه بر آگاهی اجتماعی، خواست دموکراتیک ملت و عدالت‌خواهی فراگیر، نقطه‌ی آغازی نوین را رقم بزند.

متنی که پیشِ رو دارید، دعوتنامه ‌ای است برای بازاندیشی؛ فراخوانی به تأمل در این ‌که آیا می‌توان از دل بحران، گفتمانی تازه ساخت؟ آیا می‌توان از زیر آوارِ ناامیدی، زبان تازه‌ای برای سیاست، برای جامعه، برای زیستن در کنار یکدیگر بیرون کشید؟ این نوشتار، به‌دنبال ترسیم آن امکان است.امکانی که شاید هنوز گُنگ و ناپیداست، اما اگر دیده شود، اگر فهمیده شود و اگر اراده‌ای جمعی پشت آن قرار گیرد، می‌تواند به راهی بدل شود که سرنوشت جامعه امروز را دگرگون خواهد کرد.

این نوشتار، حاصل تأملی جدی بر این ضرورت تاریخی است. تلاشی ا‌ست برای تبیین و بازاندیشی یک آلترناتیو سیاسی – اجتماعی که نه با نفی مطلق گذشته، بلکه با نقد عمیق آن، در پی گشودن چشم‌اندازی تازه برای آینده‌ی ایران است. تلاش شده به ‌جای آن‌ که در جدل‌های بی‌پایان میان ساختارهای فرسوده باقی بمانیم، از منظری نو به سیاست، جامعه و نقش مردم در تحولات آینده بنگریم.

کوشیده‌ایم تا نه با شور خطابی و نه با داوری شتاب‌زده، بلکه با اتکا به خرد، با نگاهی تحلیلی، ضرورت تولد و تبلورِ نیروی سومی را شرح دهیم که نه بازیچه‌ی قدرت که بازآفرینِ مشارکت مردمی باشد؛ نیرویی که بتواند فاصله‌ی عمیق میان دولت و ملت را کاهش دهد و سیاست را دوباره در خدمت انسان قرار دهد، نه بالعکس! از دلائل مهم آن این است که اپوزیسیون حکومت دیکتاتوری اسلامی ایران ، از آنجا که در لابیرنت تاریکی گرفتار است و اگر هر جناحی به پیروزی رسد. می تواند جناح رقیب را قتل عام کند!

این متن، دعوتی‌ است به تفکر و مشارکت؛ فراخوانی ا‌ست برای آنان ‌که نه در ستیز میان قدرت‌های قدیم و جدید، بلکه در رؤیای ساختن ایرانی آزاد، انسانی و پیشرو، قلبشان می‌طپد. خواننده‌ی این مقاله، نه مخاطبی منفعل، بلکه همراهی در مسیر اندیشیدن، گفت ‌وگو و کنش است؛ چرا که «نگاه سوم» فقط یک نظریه‌ی سیاسی نیست، بلکه جنبشی فکری‌ـ ‌اجتماعی است برای بازآفرینی امید و بازیابی مسئولیت جمعی.

این مقاله بر آن است که گامی نخست باشد؛ نقطه‌ی عزیمتی برای آغاز گفت‌وگویی جمعی، برای شکستن سکوت‌های ناگزیر و برای گشودن دهان به سخنی نو. در میانه‌ی جهانی که به‌ سرعت دگرگون می‌شود و در کشوری که هنوز گرفتار خاطره‌ی زخم‌های التیام‌نیافته است، راه نجات نه در تکرار گذشته که در تخیل آینده‌ای نو است و این تخیل، اگر با واقع‌گرایی و خرد توأم شود، می‌تواند مسیر رهایی را نشان دهد.

اگر ما بتوانیم از دل این آشفتگی های جامعه امروز، زبان تازه‌ای برای گفت‌وگو و الگویی نو برای کنش سیاسی و اجتماعی استخراج کنیم، شاید هنوز بتوان فردایی متفاوت را ممکن ساخت؛ فردایی که در آن مردم، نه فقط ناظر! بلکه بازیگر و سازنده‌ی سرنوشت خویش‌اند.

در چنین بزنگاهی تاریخی، «نگاه سوم» نه ادعایی خام که پیشنهادی استوار است؛ پیشنهادی برای آن‌که قدرت را دوباره تعریف کنیم، برای آن‌ که گفت‌وگو را جایگزین حذف و طرد سازیم و برای آن‌که همبستگی ملی را بر پایه‌ی کرامت انسانی، حقوق برابر و عدالت اجتماعی و قضائی بازسازیم. در این‌جا دیگر پرسش از شکل و نوع حکومت نیست، بلکه از ماهیت رابطه‌ی مردم با قدرت است؛ پرسشی بنیادین که پاسخ آن، می‌تواند آینده‌ای دیگر برای ایران رقم بزند.

این مقدمه با امید به آن نوشته شده است که چراغی برافروزد؛ نه برای روشن کردن راهی قطعی بلکه برای یاری در یافتن مسیرهایی ممکن. راه‌هایی که از دل تاریکی، به سوی نور می‌روند؛ راه‌هایی که اگر به ‌درستی پیموده شوند، نه تنها ایران که شأن انسان ایرانی را پاس می‌دارند.

آغاز : در چند دهه‌ی گذشته، فضای سیاسی اپوزیسیون ایران گرفتار نوعی قطب ‌بندی کهنه و فرسوده شده است؛ تقابل تکراری و بی‌پایان میان «سلطنت‌طلبان» و «جمهوری‌خواهان». این دوگانه‌ی فرسایشی، نه‌ تنها مسیر گفت ‌وگو، اتحاد ، ائتلاف و هم‌افزایی را بسته، بلکه ما را از آرمان‌های بنیادین چون آزادی، کرامت انسانی، حقوق بشر و دموکراسی واقعی نیز دور ساخته است.

این دوگانگی بیش از آنکه راهی به رهایی بگشاید، ما را در چنبره‌ی مناسبات اقتدارگرایانه‌ی گذشته نگه داشته و هر تلاش برای تحول را به تکرار و بازتولید همان سازوکارهای قدیمی کشانده است. در چنین وضعیت بغرنجی، بیش از همیشه نیازمند «نگاه سومی» هستیم؛ دیدگاهی نوین که نه در اسارت گذشته بماند، نه در گروگان قدرت‌های خارجی، بلکه از دل انسان امروز ایرانی برآید؛ صدایی برای آینده‌ای مشترک و طرحی نو برای همبستگی و رهایی.

بخش اول: دوگانه‌ی سلطنت‌طلبی / جمهوری‌خواهی؛ بازتولید تعارض، نه تغییر.

در این بخش، به این پرسش بنیادین می‌پردازیم: چرا دو جریان اصلی اپوزیسیون خارج از کشور بخصوص، بیشتر به رقابت با یکدیگر مشغول‌اند تا به همگرایی برای رهایی مردم؟ چرا از جامعه مدنی حتی نافرمانی مدنی صحبت نمی کنند!؟

واقعیت این است که هم سلطنت‌طلبان و هم جمهوری‌خواهان، بیش از آنکه به آینده نگاه کنند، در خاطرات گذشته زندانی شده‌اند. از یک ‌سو نوستالژی بازگشت به دوران پهلوی و از سوی دیگر، تکرار شعارهای تهی و بی‌ضمانت تحت عنوان جمهوری، بدون توجه واقعی به خواسته‌ها و حقوق ملموس مردم.

برای نسل جوانی که با آگاهی و جسارت، خواهان آینده‌ای متفاوت است، این دو جریان دیگر پاسخی تازه ندارد. آن‌ها مردم را در دو مسیر بن ‌بست‌زده و پر از تجربه‌های شکست ‌خورده معلق نگاه داشته‌اند. یکی سودای بازگشت به گذشته دارد، دیگری وعده‌ی آینده‌ای نامعلوم را با واژه‌های به اصطلاح ” زیبا ” اما بی‌ پشتوانه عرضه می‌کند. در این میان، مردمی که تشنه‌ی تغییرند، عملاً میان دو خاطره سرگردان شده‌اند.

بخش دوم: نگاه سوم چیست؟

اصول و بنیان‌های فکری یک نیروی نو

در دو مقاله جداگانه مفصلا در این مورد صحبت شده است! در اینجا حاصل آن دو مقاله طولانی اما کوتاهتر بدان برخورد شده است! «نگاه سوم» یا همان «نیروی سوم»، به مثابه‌ی جریانی تازه‌نفس، از دل جامعه‌ای برمی‌خیزد که از دوگانه‌سازی‌های بی‌حاصل به ستوه آمده است. این دیدگاه تازه، نه سلطنت را راه رهایی می‌داند و نه جمهوری‌گرایی بی‌پشتوانه را پاسخی کافی؛ بلکه به دنبال ساختن مدلی جدید برای همزیستی، آزادی و عدالت است.

ویژگی‌های اصلی این نگاه بدین‌گونه‌اند:

تعامل با جهان بر اساس احترام متقابل.

فراتر رفتن از قالب‌های سلطنت و جمهوری، بی‌آنکه نسبت به اصول دموکراسی بی‌اعتنا باشد.

پایبندی بنیادین به حقوق بشر، آزادی، کرامت انسانی و عدالت اجتماعی و قضائی.

پذیرش خرد جمعی، مشارکت ‌محوری و ساختارهای غیرمتمرکز.

سکولار، ضد خشونت و خواهان آشتی ملی، به‌جای تقابل‌های قومی، مذهبی یا سیاسی.

برابری حقوقی زنان و مردان کشور.

زنان و دختران؛ پیشگامان راه سوم.

زنان ایران، همواره چونان مشعل‌داران آگاهی و ایستادگی، در صف اول مبارزه برای آزادی و کرامت انسانی ایستاده‌اند. از دوران مشروطه تا اعتراضات معاصر، صدای زن ایرانی هرگز خاموش نشده است.

در جنبش‌های نوین، به‌ویژه پس از انقلاب ۵۷ و در سایه‌ی سرکوب‌های گسترده‌ی حکومت دیکتاتوری اسلامی، این زنان‌اند که با فریاد «زن، زندگی، آزادی» دیوارهای خاموشی را شکسته و پیام برابری را تا دوردست‌های جهان رسانده‌اند.

دختران جوان؛ بیدار، پرتوان و پیشرو.

دختران جوان امروز، با بهره‌گیری از فضای دیجیتال، رسانه‌های اجتماعی و دانش جهانی، مرزهای تازه‌ای برای مقاومت و مبارزه گشوده‌اند. از اعتراض به حجاب اجباری گرفته تا کارزارهای آنلاین، این نسل با شهامت، پیشتاز جنبش‌هایی است که تغییر را نه در آینده‌ای دور، بلکه در اکنونِ پرتپش جست‌وجو می‌کنند.

جوانان؛ قلب تپندهٔ تحول

در کنار دختران، پسران جوان نیز با توان ارتباطی، فکری و فنی خود، نقشی بی‌بدیل در گسترش آگاهی عمومی و شکل‌گیری جنبش‌های مردمی ایفا می‌کنند. آن‌ها با بهره‌گیری از فناوری مدرن ، دیالوگ‌های تازه‌ آفریده و گفتمان‌های اجتماعی را به افقی نو برده‌اند. جنبش‌های آنان از پایین به بالا شکل گرفته، بر پایهٔ مشارکت گسترده‌ و همین ویژگی ها ؛  آن‌ها را به نیرویی مؤثر در پیشبرد نگاه سوم بدل کرده است.

نگاهی کوتاه اما تازه به سیاست و اجتماع ایران.

فضای سیاسی امروز اپوزیسیون ایران که بین خودشان نیز شدیدا اختلاف است  ویکدست نیستند! همچنان اسیر تقابل‌های فرسوده‌ی سلطنت‌طلبی و جمهوری‌خواهی است. هر دو جناح، به‌جای گفت‌وگو و بازنگری در راه، در حال کشمکش برای تصاحب قدرت‌اند. این در حالی‌ست که بسیاری از مردم، به‌ویژه در شهرهای کوچک یا مناطق محروم، گرچه به روشنی با وضع موجود مخالف‌اند، اما هنوز وارد گفتمانی تازه نشده‌اند. فرهنگی کهنه، همراه با نبود طرح‌های نو، مردم را میان نومیدی و بی‌عملی سرگردان کرده است. نگاه سوم، می‌تواند پژواک خواسته‌های آن گروهی از مردم باشد که دیگر به شعارهای تکراری دل نمی‌بندند و به دنبال نیرویی هستند که صدای واقعی‌شان را بازتاب دهد؛ نیرویی که استقلال، شفافیت، عدالت و آزادی را نه در حرف، بلکه در عمل نمایان سازد.

جامعه آکادمیک؛ بازوی فکری نگاه سوم.

دانشگاهیان، پژوهشگران و دانشجویان می‌توانند به‌عنوان قلب تپنده‌ی اندیشه و تحلیل، در ترسیم افق‌های تازه نقش‌آفرین باشند. آنان با توان علمی، دسترسی به منابع جهانی و نگاه تحلیلی، قادرند گفتمان‌های تازه‌ای بنا کنند و مانیفست‌هایی برای عدالت و دموکراسی ارائه دهند. جامعه آکادمیک، پل اندیشه و عمل است؛ جایی که گفت‌وگو، نقد و طرح‌های تازه می‌تواند مسیرهای جدیدی را پیش روی جامعه بگشاید.

مانیفست عمومی؛ سنگ ‌بنای انسجام و همبستگی.

برای اینکه «نیروی سوم» صرفاً یک ایده نباشد و به‌عنوان جریانی واقعی و مؤثر در میدان سیاست و اجتماع ایران حضور یابد، باید به یک مانیفست روشن، شفاف و قابل اجرا متکی باشد. این مانیفست، بر بنیاد ارزش‌هایی چون حقوق بشر، آزادی‌های فردی، عدالت اجتماعی، دموکراسی و اقتصاد مشارکتی و سکولاریسم. برابری حقوقی مردان و زنان… شکل بگیرد و با زبانی گویا، خواسته‌ها، اصول و افق‌های این جنبش را تبیین کند. در مقالات قبلی بدان اشاره شده است.

فرصت‌های نو در دنیای دیجیتال.

عصر دیجیتال، فرصت‌های بی‌سابقه‌ای برای سازمان‌دهی اجتماعی، گسترش آگاهی و بسیج عمومی فراهم کرده است. ابزارهایی چون شبکه‌های اجتماعی، پلتفرم‌های گفتگو و کارزارهای اینترنتی، به‌ویژه برای جوانان و زنان، فضایی جدید برای بیان مطالبات و ساختن جامعه‌ای دیگر مهیا کرده‌اند. نگاه سوم، اگر بخواهد ریشه‌دار و گسترش‌یابنده باشد، باید از این ابزارها بهره‌ بگیرد تا بتواند صدای خود را به همه‌ی اقشار جامعه، حتی دورافتاده‌ترین نقاط کشور ، برساند.

نگاه سوم، نه نفی گذشته بلکه گشودن افقی تازه است. نه دشمنی با آنچه بوده، بلکه پاسخی به آنچه باید باشد. نیرویی مستقل، پویا، مردمی و مشارکت‌جو که در آن زنان، جوانان و دانشگاهیان هم‌دوش یکدیگر، در مسیر ساختن آینده‌ای انسانی، دموکراتیک و عادلانه گام برمی‌دارند. آینده را باید ساخت، نه فقط آرزو کرد و شاید این، رسالت نگاه سوم باشد. بگذاریم در مجلس موسسان با رجوع به آرای عمومی نوع حکومت را خود مردم تعیین کنند!

سخن پایانی: در نهایت، نگاه سوم می‌تواند به‌مثابه‌ی روزنه‌ای نو در میانه‌ی راهی تاریک، به‌عنوان راه‌حلی کارآمد و مبتکرانه برای برون‌رفت از بحران‌های پیچیده سیاسی و اجتماعی در ایران مطرح شود. اگر این نیروی مستقل بتواند با انسجام، خرد جمعی و بهره‌گیری از ظرفیت‌های گسترده‌ای چون جامعه آکادمیک، زنان، جوانان، معلمان، کارگران ، روشنفکران و سایر اقشار پویای جامعه پا به میدان بگذارند، آنگاه خواهد توانست همچون نیرویی نوخاسته و تحول‌گرا، در برابر دو قطبِ سالخورده‌ی سیاست ایران بایستد و گامی بلند در جهت دگرگونی‌های بنیادین بردارد.

در این مسیر، مشارکت آگاهانه و مؤثر مردم – به‌ویژه اقشار پیشرو و فرهیخته – نقشی حیاتی ایفا خواهد کرد. چرا که نگاه سوم، تنها یک گفتمان سیاسی نیست؛ بلکه فراخوانی است برای همبستگی ملی، برای بازیابی ایمان به توان خویش و برای تلاشی مشترک در راه ساختن آینده‌ای آزاد، دموکراتیک و مبتنی بر عدالت حقوقی.

در شرایطی که دوگانه‌های خسته‌ی جمهوری‌خواهی و سلطنت‌طلبی دیگر پاسخ‌گوی نیازهای جامعه نیستند و فاصله‌ی میان حاکمیت و مردم روز به‌ روز عمیق‌تر می‌شود، «نگاه سوم» می‌تواند به نقطه‌ی عطفی در تاریخ سیاسی ایران بدل گردد. مردم، امروز بیش از هر زمان دیگر نیازمند طرح‌ها و اندیشه‌هایی هستند که نه در کلام، بلکه در عمل، آن‌ها را نمایندگی کند.

این گفتمان نوین، در صورتی که بتواند با نگاهی راهبردی و استفاده از ابزارهای مدرن رسانه‌ای و شبکه‌های اجتماعی، صدای خود را به گوش مردم برساند، می‌تواند بذر امید را در دل جامعه بیفشاند و به نیرویی الهام‌بخش در راستای احیای اعتماد عمومی و بازآفرینی مشارکت سیاسی بدل شود.

نیروی سوم باید بر اصول بنیادینی همچون حقوق بشر، عدالت اجتماعی – قضائی ، آزادی‌های فردی و مدنیت  ، زندگش شهروندی و اعتقاد راسخ به جامعه مدنی استوار باشد. چرا که آنچه ایران امروز بیش از هر چیز به آن نیاز دارد، نگاهی انسانی، مردمی و آینده‌نگر است! نگاهی که خواهان بازتعریف رابطه‌ی مردم با قدرت است، نه صرفاً تغییر شکل ظاهری نظام سیاسی.

برای آنکه این تحول به بار بنشیند، باید از دل خاموشی‌ها برخاست. نیروی سوم، اگر درست فهمیده شود و به ابزارهای رسانه‌ای، نظری و تشکیلاتی مجهز گردد، هم می‌تواند نیروی خفته را بیدار سازد و هم افقی تازه در برابر ایران بگشاید. مهم‌تر از نوع حکومت، نوع رابطه‌ی مردم با ساختار قدرت است! در این‌جاست که نگاه سوم حرفی نو برای گفتن دارد.

امروز، ما در لحظه‌ای ایستاده‌ایم که آینده هنوز نوشته نشده است. گذشته هرچند هنوز زنده است، اما دیگر تقدیر ما را رقم نمی‌زند، مگر آنکه خود بخواهیم. ما به صدایی تازه نیاز داریم؛ صدایی برخاسته از دل مردم، نه از حاکمان یا مدعیان کهنه‌کار قدرت. صدایی که پژواک عقلانیت، مدارا، عدالت و آزادی باشد. اگر این صدا، این نگاه، با ایمان و اراده همراه شود، می‌تواند ایران را از تکرار چرخه‌های فرساینده گذشته برهاند و راهی بگشاید به سوی جامعه‌ای انسانی، برابر و آزاد.

و امروز، پرسش اصلی پیش روی ماست:

آیا ما، به‌عنوان یک ملت، آماده‌ایم برخیزیم؟

آیا حاضریم نیروی سوم را از دل خاکستر خاموشی، به حرکت درآوریم؟ این نیروی مستقل، باید در همه‌ی ابعاد سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، به ‌ویژه با اتکا بر ظرفیت‌های خلاق و تحول ‌ساز زنان، دختران و پسران جوان به میدان بیآیند. اگر این پتانسیل عظیم بیدار شود، نگاه سوم می‌تواند به گفتمانی اثرگذار تبدیل گردد؛ گفتمانی که آزادی، برابری و حقوق بشر را در کنار اقتصادی مشارکتی و جامعه‌ای مدنی، ستون‌های اصلی بنای فردایی نوین در ایران قرار دهد.

نگاه سوم به این معناست که دیگر نیازی به بازتولید دوگانه‌های خسته‌ی تاریخ نیست. ما به‌جای آنکه در گذشته اسیر بمانیم، باید رو به آینده‌ای نو، انسانی و روشن بایستیم. در این مسیر، زنان و جوانان، در قلب این تحول خواهند بود و می‌توانند پیشگام ساختن جامعه‌ای آزاد، دموکراتیک و برابر برای نسل‌های آینده باشند. اکنون زمان آن است که به گذشته سلامی دوباره کنیم، اما نه برای بازگشت، بلکه برای وداعی آگاهانه. اکنون زمان آن است که به فردا فکر کنیم. فردایی که نگاه سوم می‌تواند بنیان‌گذارش باشد. پایان . بهار 2025

  f.plus100y@gmail.com