پیرمردی با بالهای بزرگ
در روز سوم بارشها آنقدر خرچنگ در خانه کشته بودند که پلایو مجبور بود تا از حیاطِ سراسر آب عبور کرده که آنها را به دریا بریزد؛ نوزاد تمام شب تب داشت و آنها فکر میکردند تبش به خاطر بوی بد خرچنگهای مرده است. از روز سه شنبه به بعد گویی که تمام جهان در…
بیشتر بخوانید