مهر آفتاب
رسول پویان وای برنخلی که دل برسوزصحرا بسته است خرم آن شاخی که دل برشوردریا بسته است شـب پـرسـتان را بگـو از مهــر گـرم آفـتاب دل سیاهی گوش جـان و چشم بینا بسته است حس از نازک خیالی غـرق عـرفان می شود خـامه نقشی تا زه بر ارژنگ مانا بسته است شکّ وحیرت گرچه مظنونست…
بیشتر بخوانید