پيام گفتى بگير اكنون پيامم
شنيدم يك حسودى، ياوه گويى سيه دل،تنگ چشم و خرده پويى به تسخر برده من را با سرودم كه گويا شعر سستى را سرودم بگفتا: “واعظى” شاعر نه باشد به فن شاعرى ماهر نه باشد به وزن و قافيه گوييا ز اجبار پيام و محتوا را مى كند خوار خلص گفتا كه ديگر شعر نه…
بیشتر بخوانید