گوهر هستی و انسان
رسول پویان
چار نـیـروی حیاتی زیـر بنای عالـم است
نیروی پنجم اگرچه در میان شان کم است
جـذبـۀ اوزان و مقـناطـیس را آزمـوده ایـم
در دبسـتان قـدیـمی مثـل حُکـم حَکَـم اسـت
در گـرانـش جـذبـۀ یکـسـان مـی آیـد پـدیـد
لیک درذرّات هستی این تعـادل مبهم است
نظـم هـستی را گـرانـش تا نمـوده بـرقـرار
در دل هستی و انسان جذبه های پیهم است
اتحـاد نـور و مـغـنـاطـیـس را بـاور کـنـیـد
آن که نیروی تحـرک در نهـاد مـدغـم است
وحـدت ذرّات اتـم صـد جـهـان دارد بـه دل
درضعیفی و توانمندی بسا جوش وجم است
گرفروپاشند وحدت را به صد چال و فریب
حاصل آن جنگ ویرانگروباروت وبم است
هسـتی از چـنگال جـنگ اتـمی محـفـوظ باد
بمب امریکایی درهیروشیما درد و غم است
بـابـۀ بمب اتـم کـردسـت ایـن سـان اعتراف
«من خودِ مرگم» وعالم ها پردود ودم است
نامه و هشدار انیشتین یاسـیـن بـود به گـوش
با تأسف زانچه کردند چشم انسان پرنم است
نیروی پنجـم اگـر افـتـد بـه چـنـگ قـلــدران
حـال انسـان و طبیعت در فـنا و دَرهـَم است
ذهـن افـراط و ستم را پر ز نفـرت کرده اند
جنگ تریاک وسلاح وکان و دالردِرهَم است
عشـق و احـساس محبت را بـه میدان آورید
چون به کلک هستی وانسان زیبا خاتم است
سـاز سیحون در دل آمـو و کارون و فرات
رقص گنگ وزرد دریا نیل وآتِل باهم است
جـذبۀ عـشق و محـبـت در نهـاد آدمی است
دردلی دریا و درقلب دیگر چون شبنم است
گـر دلی خـاصـیـت خـورشــید را پـیـدا کند
باانرژیهای پنهان جلب وجذب محکم است
قــدرت ششم هـسـتـی را اگـر جـویـا شـویـد
جـذبـه هـای بـس نهـان دل ز دیـد آدم است
گوهر انسان و هستی جـذبۀ عشق دل است
بادۀ انس و طـرب با نغـمۀ زیـر و بم است
ما کـمر بسـتیم در میـدان فـرهـنگ و هـنر
آن که مـیـراث تـمـدن، امثال و حِکَـم است
بحـر بی پـایـان رویـاهـای مـا تـوفـان کـنـد
تا که شـور هـمدلی پـروردۀ جـام جـم است
لانـۀ سـیـمـرغ در آتـش نمی گـردد خـراب
در دل خـاکـستر قـقـنـوس جیغ رسـتم است
12/8/2023