شوخ طبعی 

رسول پویان  خنده داروی طبع غمگین است  شـادخواری طبیب دیرین است  خنده روباش…

جنگی که بجای فروریزی دستگاه تروریست پرور، دندان های آن…

نویسنده: مهرالدین مشید جنگی که امید ها برای نابودی بزرگ ترین…

به یاد مادر

مادر به خوی عادت طفلانه ام هنوز از بهر تو سرخوش…

توهم پولی، دستمزد، تورم ـــ برشی از کتاب: «درس‌گفتارهای کاپیتال»

دانش و امید، شمارهٔ ۲۹، اردیبهشت ۱۴۰۴ ــ  اوایل سال ۱۴۰۳،…

     انزوای نمایشی، همکاری پنهانی: از انکار علنی تا توافق پشت…

نویسنده: مهرالدین مشید انزوای دیپلوماتیک تا معامله در سایه: روایت دوگانه…

یوغلط خبر د جنجال منبع

نور محمد غفوری په دې ورځو کې د مغرضو او دروغجنو…

و.ای. لنین- وحدت فلسفه و سیاست

ترجمه. رحیم کاکایی اوگورودنیکوف ولادیمیر پتروویچ، دکتر علوم فلسفه، پروفسور، رئیس کرسی…

ناله یی میهن

رخت سفر ببستم و سوی وطن شدم در آرزوی دیدن مهد کهن…

از شمس النهار ، بنیاد گزاری مطبوعات مدرن

1میرعبدالواحد سادات ترقیات عالم روبه بالاست  ما از بالا به پایین می…

روز جهانی مطبوعات و روزگار آشفته و نابسامان روزنامه‌نگاری در…

نویسنده: مهرالدین مشید هرچند روز جهانی مطبوعات (۳ می) فرصتی است…

ریشه‌یابی پیدایش سادات، خواجه، آقا و بار بی‌معنای مذهبی دادن به…

محمدعثمان نجیب بخش نخست:  مراد من این‌ است تا بدانیم، چرا مردمان…

مارکوزه؛- فیلسوف التقاطی جنبش دانشجویی

Herbert Marcuse (1898-1879) آرام بختیاری نیاز  فیلسوف "چپ نو" به فرویدیسم. مارکوزه (1979-1898.م)،…

مسئولیت اخلاقی رسانه ئی  در دفاع مشترک از روشنگری ،…

نوشته  از: بصیر دهزاد   قسمت دوم  ادامه قسمت اول   نباید یک اصل عمده…

مسئولیت اخلاقی رسانه ئی  در دفاع مشترک از روشنگری ،…

نوشته  از: بصیر دهزاد   قسمت اول   انگیزه این مقاله  تداوم بحث های…

وحدت ملی یگانه ضامن بقای کشور است

اگر از چهار راهی ها گذر کنی مزدور کار ،…

تقسیم جهان 

رسول پویان  زمیـن در بین غـولان جهـان تقسیم می گردد  تـوگـویـی از…

یووالی د بریا کيلي، د نن ورځې اړتیا

ليکنه: حميدالله بسيا په تاریخ کې ډېرې داسې شېبې شته چې ملتونه…

نقش و جایگاۀ اصلی دین در جهان معاصر

نویسنده: مهرالدین مشید فشرده عصر حاضر، که با بحران‌های هویتی، اخلاقی، زیست‌محیطی…

 ماکار گرو نیروی توانای جها نیم 

             به استقبال روز بین المللی کارگر  انسان بخاطر زنده ماندن خود…

پیام تبریک به مناسبت اول ماه مه، روز همبستگی کارگران…

درود بر تلاشگران خستگی ناپذیر زندگی،   اول ماه مه، روز گرامیداشت…

«
»

کاربلدان نفت ما، رهبران سرسخت ما

قسمت دوم 

گفتارِ بکردارِ مهندس ارشد صنعت نفت ایران و از بنیانگذاران کمیسیون مهندسین نفت،گاز، پتروشیمی و معدن

تنظیم و تدوین:آناهیتا اردوان

در میان سطور قسمت دوم می خوانید:

– کمیسیون مهندسین نفت،گاز، پتروشیمی و معدن، تدارک دهنده، سازمانده و اعلام کنندۀ حداقل بیست اعتصاب در نفت،گاز، پتروشیمی و معدن از جمله اعتصابات پتروشیمی در تاریخ بیست و هفتم و سی بهمن ماه پارسال که قبل از تحقق و در حین تدارک در روزهای چهاردهم و پانزدهم بهمن اعلام شدند

– «اتحادیه گرایی»؛ اکونومیسم وارونه، دشمن کمونیسم؛ ضرورتِ امثالِ شالگونی و قاطبۀ حرافِ بی پرنسیب

کمیسیون مهندسین نفت، گاز، پتروشیمی و معدن، سازماندۀ اعتصابات کارگران پتروشیمی امیر کبیر ماهشهر در بیست و هفتم بهمن، شرکت پالایش گاز فجر جم در بوشهر، پتروشیمی نگین مکران چابهار، پتروشیمی کارون در سی بهمن ماه است و قبل از موفقیت برپایی اعتصابات، در حین تدارک در تاریخهای دهم، یازدهم، دوازدهم، چهاردهم و پانزدهم بهمن مکررا دربارۀ سازماندهی اعتصاب در شبکه های ارتباط جمعی صحبت به میان آمد و به پتروشیمی، شرکت پالایش فجر جم، استان خوزستان و با انتشار فیلمی از ماهشهر به ماهشهر نیز اشاره شد. اعلام تعمدیِ بیش از بیست اعتصاب قبل از موفقیت و در حین تدارک در صنعت نفت،گاز، پتروشیمی، معدن و سیمان [به همراه فیلمی که در آن از کادرهای ما ایستاده در کارخانۀ سیمان با متن سلیسی، پنج روز قبل از موفقیت در بر پایی اعتصاب سه روزۀ سیمان با شعار کمیسیون؛« سفرۀ ما خالی است»، تدارک برای اعتصاب را عنوان کرد]، در صفحۀ بسته که از چشم برخی نفرات اول و دوم و اعضاء کمیته مرکزی گروههای خارج از کشوری پنهان نیست، آشکار می سازد که اعتصابات با توجه به این نکته که کمیسیون تمام اعتصابات سازماندهی شدۀ خود را از قبل اعلام نمی کند و برخی هرگز رسانه ای نمی شوند، خودانگیخته نبوده و نیست، سازماندهی و رهبریت مشخص همانا کمیسیون مهندسین نفت،گاز، پتروشیمی و معدن با پلتفرم مشخص، معین و روزآمد دارد. بنابراین، موج سواری گروههای خارج از کشوری و تغذیۀ انگلی از فعالیت و سازماندهی بغرنج کمیسیون، پشمی برای کلاه عظماء با برنامه های مدروس در تضاد با پلتفرم کمیسیون درون روابط طبقاتی، از حکا و علیزاده (شهسواران پنبه ای) مبتکرِ لاطائلِ «اصلاح طلبان و نیروهای اپوزیسیون درون نظام»، شقه های ح ک ک، محافل فاتالیستِ راه کارگر و شعار حکومت شورایی؛ تعزیه گردان خرده بورژوایی و امثال شالگونی که در سر تیتر مطلب، سندیکالیسم؛ دشمن شیاد و تاریخی سوسیالیسم و کمونیسم را ضرورت می داند، حزب قجری توده و حتی ته مانده های خرده بورژوایی در فدایی، از راه خروشچفی ها؛ فداییان خمینی و سپاه پاسداران تا فرماندار نقابداران؛ مبتکر حرافی عمل است در کشور فخیمۀ انگلیس و درافشانی برای انقلاب نوین دمکراتیک (تجدید حیات شیوۀ تولید سرمایه داری)، توکل  و روی دیگر سکه، سرزمین لی لی پوتیها، گروهی چهار نفره به اسم سازمان فداییان بورژوازی و الی اخر، محافلی که علیرغم اختلافهای سطحی و جنگهای قبیله ای، سمساریهایی با برنامه های سرمایه دارانه و  دنباله رو، سرگردان در منجلاب تعریف جمهوری اسلامی از بحران سرمایه داری اند، نمی سازد. دورهمی هایی که ترکیب طبقاتی جامعۀ ایران را با اتکاء به اندیشه های اسقاطی و  خائنانۀ اتونومیستی- انبوه خلق، کارگرگرایی بی یال و کوپال، درهم برهمی وحدتی- بیشمارانی- خلقی- توده ای- کانون شورشی به منظور تخطئۀ  نقش رهبریتِ بلامنازع نیروی تشکیلاتی پرولتاریای متحد صنعتی بویژه نفت را در برنامه ها و حرافی ها از هم پاشیدند و بنا به ایدئولوژی و استراتژی انحطاطی، این نکته را لاپوشانی می کنند یا اینکه اساساً آگاهی بورژوایی و خرده بورژوایی شان قد نمی دهد که متوجه شوند که هر گونه تغییری در ترکیب جامعۀ غیرمولد جامعه در کلیۀ اشکال سرمایه داری روی دهد، جامعه نمی تواند بدون طبقۀ تولید کننده وجود داشته باشد. اگر طبقۀ تولید کننده یعنی ما نباشیم، چرخ تاریخ از حرکت می ایستد. خودشان و تمامی اکتشافات و اختراعات، رادیو و تلویزیون و سوراخ دوربین کامپیوتری که پشت آن می نشینند و حرافی می کنند، از اجزاء تولیدات ما پرولتاریاست. 

قانونمندیهای تاریخ جوامع و همچنین جامعۀ ایران قبل از هر مسئله ای از تولید سرچشمه می گیرد. لذا، قبل از زنان و مردان، دانشجویان، معلمان، پرستاران و کسبه، پابرهنگان، گورخوابان، گرسنگان، تشنگان، تهیدستان، خانه داران، دهقانان و پیشه وران، مغازه داران، کارمندان، کوله بران، بازاریها؛ (بیشماران) از تولید ما سرچشمه می گیرد و تاریخ، تاریخ پیکار ساختاریافتۀ پرولتاریای نفت،گاز، پتروشیمی در ایران است. ضرورت انقلاب اجتماعی با از دور خارج شدن انقلابات سیاسی و انقلابات دو مرحله ای، بیش از آنچه از کمیت و میزان مشارکت کارگران در اعتصاب عمومی پیروی کند، تابع عمل و درجۀ آگاهی و قدرت تشکیلاتی ما پرولتاریا به مثابۀ رهبر تمام کارگران و زحمتکشان است.

 بدین جهت، ارتزاق گرایشات بورژوایی- خرده بورژوایی که اساساً دشمن طبقۀ کارگرند، از  اعتصابات و فعالیتهای کمیسیون، حکایت آب و آتش است.  قاطبۀ حراف بی پرنسیبی که واقعیات مادی و سازمان یافته و سازماندۀ ضد سرمایه داری در مهمترین صنایع تولید ارزش اضافی را دقیقا مانند سرمایه داری جمهوری اسلامی نمی توانند تحمل کنند، وضعیت موصوف را نمی پذیرند و به دنبال وسیله ای برای مهار تضادها و تناقض های ساختاری- اساسی  و نادیده گرفتن آنها هستند. جماعت ورشکسته ای که در دهه های اخیر با دستبرد به اصول مارکسیسم – لنینیسم، وجود کارگر صنعتی را با کپی برداری و متاثر از ایده های رنگارنگ اقتصاد دانان و تئوریسینهای سرمایه و گریخته از رزمگاه در تلاش برای بی بنیه کردن مبارزۀ طبقاتی در خارج از کشور- منکر شده اند. حال آنکه در سرمایه داری بین الزامات بازتولید کل سرمایۀ اجتماعی و منطق عمل سرمایه های منفرد تضاد وجود دارد. به عنوان مثال، فشار رقابتی باعث می شود که سرمایه های منفرد به شیوههای نوآورانۀ تولید و افزایش سهم سرمایۀ ثابت سود و بحران مازاد انباشت روی آورند یا ممکن است که سرمایه های منفرد با استثمار بیش از حد طبقۀ کارگر شرایط تضعیف فیزیکی این طبقه را  موجب شوند و بخش عظیمی از کارگران را از عرصۀ تولیدی، کنار گذاشته و به دستفروش یا لمپن مبدل سازند.  سرمایه داری بویژه سرمایه داری مالی، هر شیوه ای که استفاده کند نیازمند تولید ارزش اضافی ست و به وجود طبقۀ کارگر صنعتی و توانمند نیاز دارد. این تناقض ساختاری در سرمایه داری یعنی تضعیف طبقۀ کارگر و اینکه سرمایه داری به طبقۀ کارگر توانمند نیاز دارد، به هیچ وجه قادر نیست که طبقۀ کارگر صنعتی و تولید کننده را از بین برده یا به جایگاه ویژۀ  اجتماعی – اقتصادی و نقش رهبری پرولتاریا در پی افکندنِ تغییرات بنیادین، کوچکترین خللی وارد سازد. چرا که در این صورت، هیچ ارزش اضافی تولید نمی شود. هر اندازه که تناقضات ساختاری و محدودیتهای ذاتی فرایند توسعۀ تولید سرمایه داری تحت تاثیر بحران سرمایه داری که در ایران عمق فاجعه را بیشتر از هر کشور دیگری در جهان- به نمایش می گذارد. کارگران تولید کننده بیش از هر زمان دیگری در معرض بیکاری، دستمزد، سرکوب دستمزدها و فشار خرد کنندۀ رابطۀ سرمایه قرار دارند، هر اندازه سرمایه داری در ایران نیازمند گفتمانهای جدید یا پوشاندن لباس نو بر گفتمانهای قدیمی شود، صریحتر و روشن تر از انضباط و انقیاد کارگران سخن به میان می آورد و باعث می شود تا تضاد کار و سرمایه به محسوس ترین سطوح خود نزدیکتر شود. بدین ترتیب، رهایی از تضادها و تبعیض های جانبی را تابع حل و فصل انقلابی  تضاد کار و سرمایه  می سازد که بیش از هر مسئلۀ دیگری، به تشکلیابی کاربلدان ( پیشتازان – پرولتاریا) طبقۀ کارگر  در صنعت نفت،گاز، پتروشیمی، تکوین خط سیاسی کمونیستی متبلور در تشکیلات پرولتری و سرانجام حزب پرولتری مربوط می شود.  

 شناخت حقیر جماعتهایی که از آنان در سطور پیشین اسم بردیم از جامعۀ کارگری  از رهگذر چگونگی امرار معاشان سرچشمه می گیرد. لذا، هر اندازه موج سواری کنند، هر اندازه از اعتصابات تدارک دیده، سازمان یافته و قبل از وقوع اعلام شدۀ کمیسیون در چرک نامه هایشان گزارش دست دوم و سوم بنویسند، در سطحی نازلتر از یک گزارشگر باقی می مانند. از آن رو که دستی از دور نیز بر آتش یعنی سنگر اصلی مبارزۀ طبقاتی، پالایشگاهها، میادین نفتی و کارخانه های صنعتی ندارند، هیچ اطلاعی نیز از چگونگی سازماندهی و کُنه واقعیات نداشته و ندارند. اخبار اعتصابات تا مدتی نقل و نبات محفلشان می گردد و سریعا به پستوی رتق و فتق امور سابقشان باز می گردند. غالباً، ناآگاهی شان منتج از عدم برخورداری از حتی یک محفل و دورهمی در ایران است که در گزارشگری از اعتصابات، چهره کاملاً مضحکی به خود می گیرد. به عنوان مثال، خبرگزاری هرانا حقوق بشری که حقوق بشر نه تنها هیچ ربطی به مطالبات طبقاتی کارگران ندارد، بلکه حقوق بشر ضد مطالبات طبقاتی پرولتاریاست. هرانا به نقل از  اتحادیۀ آزاد درباره اعتصابهای سازماندهی شده بوسیلۀ کمیسیون می نویسد که «کارگران پروژه ای پتروشیمی هیلدولنگ اعتصاب کردند»!. ترهاتی اینچنینی نشان می دهد که اتحادیه آزاد طبق آنچه در سایتشان درباره خودشان نوشتند، «متشکل از بیکاران و بازنشستگان» مرصع پلو هستند و طبل توخالی سراسری کردن مبارزه برای دستمزد حتی نمی داند که «هلدینگ»، مهمترین واژه تجاری در صنعت پتروشیمی، نفت و گاز به چه معناست. اتحادیه ای فاقد کوچکترین دانشی از  مفهوم دستمزد و خواستار جامعۀ مدنی (سرمایه داری) در جامعۀ مدنی جمهوری اسلامی، ادعای میان تهی سراسری کردن اعتصاب برای دستمزد را دارد. در حالیکه هیچگونه ربطی به نیرویهای مولد، کارگران و سازماندهی اعتصابها و سایر فعالیتهای صنفی در صنعت نفت و گاز، پتروشیمی و معدن ندارد و گزارش اعتراضات و اعتصابات را مطابق ذهنیت اتحادیه گرایی خود مخابره می کند. اتحادیۀ آزادِ آزاد که برخی از موسسانش در خبرگزاری جمهوری اسلامیِ ایلنا به مقام گزارشگری نائل آمده اند. 

سندیکالیسم؛ اتحادیه گرایی هر جای جهان باشد نمی داند که ایکس منهای یک و یک برابر است با اضافه سود است. هر کسی که مقداری با فحوای گروندریسه آشنایی داشته باشد می داند که نرخ دستمزد در چارچوب هیچ نظام سرمایه داری بیشتر از نرخ سود بالا نخواهد رفت. ریشه این مسئله در ارزش اضافه می باشد که با دستمزد در هم تنیده است. کارل مارکس که ارزش زیادی برای ارزش اضافه حتی بیشتر از سود قائل بود، از آنجاییکه صاحب سرمایه کار را نمی خرد، نیرو و توان کار را می خرد مطرح کرد که اگر ارزش اضافه کمتر یا برابر دستمزد باشد، سودی شکل نمی گیرد. برای همین است که ما کمونیستها طرفدار اجتماعی شدن سود هستیم. طرح این مسائل از جانب کمیسیون به معنای مخالفت با چانه زنی برای دستمزد از طریق تشکل صنفی متشکل از کارگران تولید کننده نیست. چرا که سازماندۀ اعتصابهایی در رابطه با دستمزد هستیم تا آنجاییکه بنیانگذاران کمیسیون در چانه زنی برای دستمزد کارگران همکارشان، پروژههایی با وجه التزام بالا را به تعلیق در آورده یا رها کردند. نکتۀ حائز اهمیت اینجاست که بوروکراسی اتحادیه آزاد تصور میکند که دستمزدها در جامعۀ مدنی سرمایه داری جمهوری اسلامی عادلانه و انسانی میشوند. بنابراین مانند تمام اتحادیه ها و سندیکاهای جهان، خاک در چشم طبقۀ کارگر می پاشند و این توهم را بوجود می آورند که صاحب سرمایه و پروژهها می توانند دستمزد را به گونه ای افزایش دهند که سودشان صفر گردد. سرمایه داری بویژه در زمان بحران در ادوار مختلف تاریخی از جمله در زمان مکارتیسم یا موسولینی زیر بال و پر اتحادیه گرایی در ضدیت با تشکیلات پرولتری رادیکال و کمونیست را گرفت تا مهار بحران سرمایه داری را با واسطه گری اتحادیه و سندیکا را تسهیل و راه خودنگیختگی به آگاهی طبقاتی را مسدود کند، مبارزات سامان یافته پرولتاریایی را شکست و مبارزات صنفی که از کنترلشان خارج شده را به راه سرمایه بیاورد.  

سندیکالیسم که برای امثال شالگونی، ضرورت است، هرگز در تاریخ کوچکترین تلنگری به  سیستم سرمایه داری و شیوۀ تولید سرمایه دارانه نزده است، نه میخواهد و نه می تواند. بلکه، از قدیم الایام مبارزه سیاسی و سازماندهی پرولتاریا در یک حزب سیاسی را انکار  و دست در دست پارلمانیسم، دموکراسی (بورژوایی) را زیر لفافۀ نازک جامعۀ مدنی و انسانی مانند موضعگیریهای درهم برهم اتحادیه آزاد، تبلیغ و ترویج و بهبود شرایط زندگی کارگران را از صندوق رای انتخابات و پارالمانهای دولتهای  سرمایه داری گدایی کرده و  مبارزۀ صنفی کارگران را به سود سلطۀ سرمایه منحرف ساختند. امروز، سندیکا و اتحادیه ها در سراسر جهان به هدلینگهای مالی و شرکتهای تجاری سودآور تبدیل شده اند، دست راست دولتهای سرمایه داری و یک ارگان سرمایه داری اند.  شالگونی و سایر قاطبۀ حراف بی پرنسیب، آنطرف آب روی صندلی هایشان، گوشۀ آرامی در کشورهای اروپایی یا آمریکا نشسته اند و با اینکه حتی در ساحل آرامش، توان نگه داشتن چند نفر مثل خود را در کنارشان ندارد، ضرورت را برای ما تعیین و تصور می کنند که از آنطرف آب  می توانند با عربده کشی و حرافی عامیانه دربارۀ ضرورت و اتحادیه گرایی، ضرورت را به سود سلطۀ سرمایه تعریف و منافع استراتژیک ما و کادرهای کمیسیون و حتی کارگران غیرکمیسیونی، در میادین نفتی، پالایشگاهها و صنایع پتروشیمی و کارخانه های تولیدی، تحمیق و تحقیر کنند. امثال شالگونی، ادا و اطوار گمپوز در دهۀ هشتاد را در می آورند که گمپوز نیز ضرورت را اتحادیه گرایی معرف می کرد. البته، گمپوز در کشور خود و عملگرا بود و در رقابت سخت با کمونیستها آنچنان کوشید که در تاریخ، جنگجوی اتحادیه گرا نام گرفت. بنابراین، این مقایسه نیز از جانب ما قیاس مع الفارق است. انقلاب بلشویکی اکتبر پاسخ عملی- پرولتاریایی به هرزه درایی و اتحادیه گرایی سامئول گمپوز در سال هزار و هشتصد و هشتاد بود. اما، بوروکتیزاسیون امثال شالگونی و سمساریهای آنطرف آب، نه بویی دارند و نه خاصیتی و در نوشته ها و حرافی هایشان مثل توبره گداها همه چیز پیدا می شود، جز ضرورت. 

شقه های بی کمیت و کیفیت آنطرف آب کارگرگرایی، با اینکه از نقطه نظر کمی و کیفی حتی مادون سوسیال دموکراسی نیستند، چرا که سوسیال دموکراسی نیروی تشکیلاتی در کشور خود داشت.  سوسیال دموکراسی بی یال و کوپال مادون رژیم چنچی، سندیکالیسم و رواج  فاتالیسمِ مبنی بر کارگر، خود خود را آزاد می کند را با مزخرفات لیبرالیسم بورژوایی نکبتی تلفیق کردند تا خیانت تاریخی و ضربۀ مهلک سوسیال دموکراسی بعد از جنگ جهانی اول و ضرورت نقد بیرحمانۀ سوسیال دموکراسی بوسیلۀ پرولتاریا را با همگرایی و همسویی با سمساریهای دیگر و پیرو امثال اکبر معصومه بیگی وحدتی یک نفره مبتکر هم اندیشی چپ، در خیال باطل  کمرنگ کنند. همان سوسیال دموکراسی (کارگرگرایی) که هنگامیکه در سایر نقاط اروپا، فضا از نارضایتی و عمیقی پر شده بود و آتش انقلاب و خطر انفجار، روز بروز نزدیکتر و بیشتر می شد. سیاست خارجی اتحاد جماهیر شوروی به منزلۀ نخستین کشور سوسیالیستی جهان، بزرگترین و نمایانترین واقعیت درخشان جنگ جهانی اول در کمک به جنبشهای ضد استعماری از جمله لغو معاهدات دولت تزاری با کشور ما ایران دریغ نمی ورزید. اعتراضات و اعتصابات و سامان یافتگی پرولتری در اروپا بویژه آلمان آنچنان اوج گرفته بود که به نظر می رسید که هر لحظه زمام قدرت را به دست خواهد گرفت. ناگهان، خیانت سوسیال دموکراسی موجب شکست اعتراضات پرولتاریایی شد و به ارتجاعی ترین طبقات اجتماعی فرصت داد که تا در راس حکومت قرار گیرند. جوهره و عصارۀ تمام روده درازیهای شقۀ شالگونی و شقۀ دیگرشان چیزی جز  جدایی  دین از سیاست، تشکیل جامعه مدنی [جامعه سرمایه داری، جامعۀ تحت سلطۀ جمهوری اسلامی، جامعۀ مدنی منطبق بر قانون و منطق سرمایه است] و حکومت مبتنی بر آزادیهای کلی و امنیت دانشجویان و آزادی زنان و لائیسیته نیست. وقتی اعتصابات خودانگیخته یا اعتصابات سازماندهی شده بوسیلۀ کمیسیون مهندسین نفت،گاز، پتروشیمی و معدن که بیشتر از بیست اعتصاب در حین تدارک، غیررسمی، واضح یا با ایهام و اشاره از قبل اعلام شده اند، از خواب ناز در خارج از کشور بیدارشان می کند، مثل اشعث طماع درباره اعتصابات فرافکنی و پیرامون تشکلهای مستقل و ضرورت اتحادیه وراجی می کنند. در اطلاعیه هایشان، گاه بطرف روحانیون و حتی ارگانهای سرکوبگر کمر خمیده بیشتر خم می کنند. چنانکه روزگاری از خاتمی حمایت کردند و صدای دیگران را در خارج از کشور در آوردند. همه این موارد خاستگاهِ بورژوا لیبرال نکبتی است. رقابت سختی که با سازمان مجاهدین خلق دارند و به آنان می گویند که رجیم چنچی هستند نیز بشدت به اختلاف ملکم خان با سید جمال الدین اسد آبادی شباهت دارد. البته، تا این حد هم جدی نیست. شالگونی می خواهد بگوید که در خارج از کشور ملکم خان است. حال آنکه، جریان ملکم خان در جریان انقلاب مشروطه شکل گرفت و بخشی از لایه های شهرنشین خرده پا را با خودشان همراه کردند. اما، شقه هایی راه ضد پرولتاریایی سالیان سال است که در خارج از کشور برای وحدت و همگرایی با آن گروه و این گروه دست و پا میزنند. هر زمان که موفق به صدور بیانیه مشترک و مانند انبونه پرباد شده اند نیز مایه خنده گشتند. به عنوان مثال، دو تا گروه؛ حکا- علیزاده و یکی از شقه های راه «گارگر» بیانیۀ مشترک صادر کردند و مبتکرِ [ نیروها و اپوزیسیون درون نظام] شدند. افتضاحی که به روشنی نشان می دهد که کمیته مرکزیشان [ بیانیه یک گروه حتما باید بعد از گفتگو و مشاجرات درونی، به تصویب  کمیته مرکزی و مسئول یا مسئولان اولشان برسد و سپس انتشار بیرونی پیدا کند]، از عده ای ببوی راست منش، ضد کارگر و ضد کمونیسم تشکیل شده که علیرغم پرچانگی هایشان حتی قادر نیستند از بیرون زدن دمب خروس ضد انقلابی در بیانیه مشترکشان جلوگیری کنند. افتضاح نامۀ مشترکشان را همه جا از جمله اخبار روز- پلتفرم بورژوا لیبرال منتشر کردند. باد به غبغب انداختند که حتی سفید برفی هم از اینان، سفیدتر نیست. در حالیکه خوراکِ «نیروها و اپوزیسیون درون نظام» که شدیدا به ذائقه پروژههای وزارت اطلاعات در ایران خوش می آید را ابداع کردند.  وزارت اطلاعات مبتکر چند دسته و چند جناحی کردن نظام سرمایه داری یک دست، تنها توانست استبداد سرمایه را به دو جناح؛ اصلاح طلب و اصولگرا، تقسیم، تئوریزه و به دیگران حقنه کند. کُوس رسواییِ این پروژۀ ضد انقلابی و فریبکارانه را نیز دیماه سر هر  چهارسوق زدند. هیهات! هیهات! این دو سمساری خارج از کشوری واپسین سنگرهای وقاحت ایدئولوژیک را درنوردیدند و به نیروها و انواع اپوزیسیون درون نظام استبدادی سرمایه داری رسیدند. مضحکه ای که در اطلاعیه و بیانیۀ هیچ بازار شامیِ خارج کشوری تا انتشار و صدور بیانیۀ مشترک «شهسوران پنبه ای» یافت نشده بود. هنگامیکه شالگونی شان می گوید که اتحادیه ضرورت است. رجیم چنچی هم نیستند و در پی حفظ سیستم سرمایه داری اند. جسد بی جان و مرده ای با یک سری نصایح بی پشتوانه، شل و ول که حاصل کار و زحمت پر خطر کمیسیون، اعتصابها را با پررویی یک لیبرال نکبتی- می دزدند و از اعتصابات برای فرافکنی و تبلیغ برنامه ها و ضد ضرورتهای ضد کارگری شان، سوء استفاده می کنند. نطفه نخستین انحرافات و اشتباهات بزرگ راه کارگر، همان روز اول متاثر از سیاستهای حزب نوه شیخ فضل الله نوری شکل گرفت تا اینکه در دوران ما در آنور آب، هر دو نفر یا سه نفرشان یک شقه اند و در صف بورژوازی ورشکسته قرار گرفتند. راهی جز این نیز ندارند که اتحادیه گرایی و سندیکالیسم از جمله گرایشات نادرستِ ایدئولوژیک درون طبقاتی را ضد تکامل و دیالکتیک تاریخ، ضرورت معرفی کنند. کادرهای پرولتر کمیسیون نفت،گاز، پتروشیمی معدن، در پروژهها حواسشان به این انحرافات هست که مافیای گنده لاتها (سپاه پاسداران) صاحب سرمایه اند.