چند شعر کوتاه از لیلا_طیبی (صحرا)
ذهنم،
یوزپلنگی تیز پاست
آه!
بیهوده بود، دویدنهایم…
آییی
–غزال وحشی،
کدام کنام آرمیدهای؟!
(۲)
در محاصرهی تنهائیام!
…
فالِ فنجانِ قهوهام را
بخوان!
(۳)
در اندرونم،
هزار پرندهی آزاد
لانه دارد!
دریغ!
با بال و پرِ زخمی چهکنم؟
(۴)
تو هم برو.
اگر بمانی؛
دیگر آرزویی برایم نمیماند!
(۵)
خانه،
بدونِ تو،
هنوز نفس میکشد،
اما،
محتضریست، رو به مرگ!
(۶)
کابوسهایم را،
رویا کن!
از آمدنت؛
همه چیز بر میآید.
(۷)
کودکی که،
در درونم رشد میکند
دستهایت را
بهانه دارد!
(۸)
آیا به انقراض یوزهای ایرانی،
–اندیشیدهای؟!.
به انقراضِ انسانیت
چطور؟!
(۹)
ماه را که چیدم،
آسمان /
سگرمههایش در هم رفت.
آه…
–چقدر خود خواهم!
#لیلا_طیبی (صحرا)