پرونده ی نا پدید” یا آتشکده ی پدیدار فرهنگ ادب و نگارش
یحیی هارون
در حاشیه ی “ به بهانهء بازتاب برخی عقده گشایی ها در “پروندهء ناپدید”، نوشته ی نسیم سحر “پرونده ی نا پدید” یا آتشکده ی پدیدار فرهنگ ادب و نگارش.
در تاریخ سیاسی افغانستان شاهد هروستراتوس Herostratus (یا ایروستراتوس Erostratus) های استیم که برای ماندگاری نام شان حاضر اند همه چیز را به آتش بکشند.
شهر افسوس در ترکیه امروزی ته مانده های یک آرمان و هوس شهرت خواهی را به نمایش می گذارد، ته مانده های معبد آرتمیس، الهه ی هوش و زایمان که همچنان الهه شکار و ماه نامیده شده، زیباترین بنای مرمرین در
آنزمان( .۵۵ قبل از میلاد) و یکی از عجایب هفتگانه ی آنوقت جهان را به نمایش می گذارد.
هرو ستراتوس دیوانه ی شهرت، آن خاص ترین بنای مرمرین را به آتش کشید تا در ذهن تاریخ زنده بماند. البته برای این مرد خودخواه، چند وجهی بودن معبد آرتمیس در زندگی مردم و اینکه بخش پررنگی از هویت سیاسی و فرهنگی افسوس را شکل میداد، اهمیت نه داشت، مهم این بود که میدانست نامش جاویدان می گردد و برحق بود.
اکنون در دنیای مجازی برخی سوداگران به دنبال امتعه ی خاص و جالب، هر آنچه را که بنام حریم شخصی و رعایت اخلاق ژورنالیستی می شناختیم به آتش می کشند تا با “پرونده های نا پدید” و پدیدار به سر زبانها باشند. این دیگر نه غزل ناب و پرشور است و نه سروده ی که به دل چنگ بزند، نه داستان درد و عشق است و نه طنز سوزان یست در آستان عروج شیطان در درگاه ایزدی، این دشنام نامه در “ً پرونده نا پدید”، بازی باز با گروپ های ریخته و پارچه شده ی سیاسی چند دهه ی اخیر است، که نویسنده و راوی ها در طبل باز این پرونده ، با مشت ها و لگد های خشمگین با شدت هر چه تمام تر بر در و دیوار آرامگاه ها و خاطره ها می سرایند و می کوبند؛ هرو ستراتوس های این پرونده همین را میخواهند؛ سر زبانها بودن شانرا. اگر هدف همین است؛ مبارک تان باد آقایون طراحان و مهندسان“ پرونده ی نا پدید!