پایداری

ثبا ت و پا یداری را نمانده قدر و مقدارش
چنان مرغیکه باشد برمسیری باد پروازش
به با زار تقلب هر که شد سر گرم با زیها
بنرخ روز رفتارش ،برنگ روز کردارش
بیان کذب،زبان چرب،اگرگردد خروش اما
بیان سطح فهم اوست مکن شکوه زگفتارش
عمل ملاک انسانی ،سخن تعریف انسانست
نباشد شکوه ازحرف مریض ومغز بیمارش
یکی دو، نی هزارانست زین بیراهه رفتنها
هویداهست اینسان ازنمونه مشت خروارش
چه شدآن یکه تازیهاکه جولانگاه قدرت بود
که با پای کج اندیشی فتاده زین افسارش
ثبات و پا یداری را ، ز تمکین درختان بین
که باهربادنمی جنبند،خورشید ست دیوارش
اگر پا مال شود اهداف و ارزشهای انسانی
مردن صدشرف داردازینعمری خجلبا رش
ولی هرگز نمیرد آنکه قلب پا کبین دارد
همیشه زنده خواهد ماند در ایجاد وآثارش
کسی کوقلب سوزانش علاج دردمندا نست
نباشد بیتفاوت از مریض وچشم خونبارش
هرآ نکو نیست اندردام تصویرکج اندیشی
تلاش همدلی همبستگی ها کار و پیکارش
فدا کاران عالم جان خود ها را فدا کرد ند
درین راه هدفمندهرکه نتوانرفت ،بگذارش
وگر سرباز گیریها شود زآنها برای جنگ
دریغا آنکه نادا نان همیش هستند افزا رش
دلیل خوب زشتیهاعجب رمزیست درعالم
کلید حل آن یاری وهمفکریست اسرارش
غم عشق وطن سوزد دل پرخون عشاقان
وگرنه سهل باشد تا رودهرکس پی کارش
زمین ی فارغ از خارنفاق و خود پرستیها
برآرد خوشه ی امید محصول شکر بارش
بعشق وحدت اندیشه و یاری اگر سوزم
خوشم زعشق سوزان خودازرنج بسیا رش
ره ی مردم ره زحمتکشان پاکبازان است
سرم قربان این راه ی درازپیچ ودشوارش
خوشا بر رهروان قله ها و رو شنا ییها
که هریک چون سحرتابنده بادا قلب بیدارش
یگانه راه خوشبختی همانا وحدت ویاریست
گل وحدت گربشکفت نتوان هیچکس خارش
عبدالوکیل کوچی