نقش‌آفرینی چتر بزرگ ملی افغانستان در مسائل کشور

نور محمد غفوری چتر بزرگ ملی افغانستان که به حیث مجموعهٔ از ائتلاف‌های…

مشرب عشق و عاشقی!

امین الله مفکر مینی     2025-02-03! مشرب عشـق و عاشقی ز شمع و…

سیگون و کابل دیروز و کابل کیف امروز؛ چند قلویی…

نویسنده: مهرالدین مشید رفتن به پای مردم بیگانه در بهشت -…

اعلامیۀ به مناسبت روز جهانی زن

سازمان سوسیالیست‌های کارگری افغانستان بشریت برابری‌طلب و آزادی‌خواه در حالی به…

تلاشی های خانه به خانه و حرمت شکنی مهاجمان انتحاری

نویسنده: مهرالدین مشید جنایت های جلیقه پوشان انتحاری و سفید نمایی…

خانقاى دل

نوشته نذیر ظفر بیا که حضرت می شیخ خانقای منست بیا…

دموکراسي د ګډ کار کولو هنر دی

نور محمد غفوری سریزه: دموکراتان باید پخپله د دموکراسۍ د بنستیزه کېدو،…

نگاهی به یک نگاه نادرست در مورد نام زبان پارسی 

نوشته: دکتر حمیدالله مفید ————————————‫-‬ از مدت ها به این سو در…

زبان پارسی چون ستاره!

امین الله مفکرامینی                    2025-23-02! درآسمـــــانِ ادب، نورافشان است پارسی چون ستـاره چه بازیب…

چیستی عشق؟

چیستی در پی علت و مبدا گرایی پدیده می باشد٬ که…

میدان هوایی بگرام

گیریم که ادعای غلط ترامپ در مورد حضور چینائی ها…

دلبری مهرورز!

امین الله مفکر امینی                         2025-22-02! دلبـری مهــــرورزی دارم که دیـــده و دلم…

غیابت رهبران طالبان بازی استخباراتی یا آغاز یک سونامی وحشتناک

نویسنده: مهرالدین مشید خود کامگی ملاهبت الله و نارضایتی و خشم…

خانه های مردم افغانستان دور از دسترس مردم

زمانی " خانه ملت " که منظور پارلمان افغانستان است…

عاشق وفاسق!

امین الله مفکر امینی      2025-20-02! درعشـق وعاشقـــــی گردربزم عشق نمیســـــــوزی مشـــــو ز این…

«حزب باد»: تحلیل پدیده فرصت‌طلبی و تبعیت از جریانات غالب…

«حزب باد Opportunism»: تحلیل پدیده فرصت‌طلبی و تبعیت از جریانات…

        زیارتگاه امام صاحب ولایت کندز دومین شهر مذهبی افغانستان

  نوشته کریم پوپل مورخ ۲۱ فبروری ۲۰۲۵    مقدمه  ولسوالی امام صاحب با داشتن…

روایتی از کشت زار های خستۀ رنگین کمان خاطره ها

نویسنده: مهرالدین مشید این هم می گذرد ما مرده ایم، مرده ی در…

             تاریخچه نام گردیز

نوشته : کریم پوپل مورخ ۱۵فبروری ۲۰۲۵ بسیاری از دوستان یکی از…

«
»

هنر عشق ورزیدن….! 

” زیبایی عشق در این است که نه به چیزی وابسته است و نه از چیزی می‌گریزد؛ بلکه در آغوش مسئولیت، خود را آزادانه معنا می‌کند.”

فرشید یاسائی

پیشگفتار: عشق، این تجربه پیچیده و رازآلود انسانی، همواره موضوعی جذاب برای اندیشه‌ ورزی و تأمل بوده است. در دنیایی که روابط انسانی بیش از پیش تحت تأثیر سرعت، مصرف‌ گرایی و انزوا قرار گرفته‌اند، اریش فروم* در کتاب هنر عشق ورزیدن دیدگاهی نوین و عمیق نسبت به عشق ارائه می‌دهد. او عشق را نه یک احساس زودگذر، بلکه هنری می‌داند که نیازمند دانش، آگاهی، و تلاش است. البته این مبحث ازعصر فروید در روانشناسی و روانکاوی مطرح شد. این مقاله با تکیه بر اندیشه‌های فروم، به تحلیل مفاهیم بنیادینی همچون عشق، سکس و تابو در بستر اجتماعی و فرهنگی دوران پس از جنگ جهانی دوم می‌پردازد. همچنین تأثیر این کتاب بر جوامع مذهبی و سنتی و مقاومت‌هایی که در برابر انتشار آن شکل گرفت، بررسی می‌شود.

هدف اصلی این مقاله، واکاوی دیدگاه فروم درباره عشق به‌عنوان یک مهارت انسانی است که می‌تواند فراتر از چارچوب‌های محدودکننده تابوها و هنجارهای اجتماعی، به تجربه‌ای اصیل و انسانی تبدیل شود. امیدواریم این نوشته بتواند چشم‌انداز تازه‌ای برای درک مفهوم عشق و جایگاه آن در زندگی مدرن ارائه دهد.

این کتاب گرچه بزبان فارسی ترجمه شده است….اما هرگز نقد نشد و در باره موضوعات مختلف آن بحثی نشد. کتاب هنر عشق ورزیدن اثر اریش فروم به‌ واسطه محتوای غنی و نگاه فلسفی و روان ‌شناختی‌اش، مورد توجه برخی مخاطبان روشنفکر قرار گرفته است. با این حال، همان‌طور که ذکر شد. این کتاب در فضای عمومی و حتی در میان محافل دانشگاهی و ادبی ایران چندان مورد نقد و بررسی عمیق قرار نگرفته است. این موضوع می‌تواند دلایل متعددی داشته باشد.

چرا این کتاب در ایران کمتر نقد شد؟ موضوعاتی که فروم در کتاب خود مطرح می‌کند، به‌ویژه در حوزه عشق، سکس و تابوهای مرتبط، در بسیاری از جوامع سنتی و مذهبی از جمله ایران حساسیت ‌برانگیز هستند. پرداختن به این مباحث  با محدودیت‌ها یا واکنش‌های محافظه‌کارانه روبه‌رو شده است! در ایران، بسیاری از آثار مهم فلسفی و روان‌شناختی بیشتر ترجمه و منتشر می‌شوند، اما سنت نقد دقیق و جامع این آثار هنوز به اندازه کافی جا نیفتاده است. این مسئله می‌تواند یکی از دلایل عدم نقد گسترده این کتاب باشد. اریش فروم، با اینکه یکی از روان‌شناسان ومتفکران برجسته است، در ایران نسبت به اندیشمندانی مانند فروید یا یونگ کمتر شناخته شده و مورد مطالعه قرار گرفته است. همین موضوع ممکن است باعث شده باشد که نقد آثار او در اولویت قرار نگیرد. در محیط‌ های دانشگاهی ایران، عشق و روابط انسانی بیشتر از منظرهای مذهبی یا جامعه‌شناختی مورد بحث قرار می‌گیرد و نگاه فلسفی و روان‌شناختی فروم به این موضوع کمتر مورد توجه بوده است.

با وجود اینکه نقد گسترده‌ای بر این کتاب صورت نگرفته است، هنر عشق ورزیدن به دلیل محتوای عمیق و انسانی خود، مورد توجه  تعدادی خوانندگان مستقل و روشنفکران ایرانی قرار گرفته است. این اثر در ایران به‌ویژه در میان جوانانی که به دنبال نگاهی متفاوت به عشق و روابط انسانی هستند، محبوبیت دارد.

*****

آغاز : کتاب هنر عشق ورزیدن نوشته اریش فروم * یکی از آثار مهم در حوزه روان ‌شناسی و فلسفه است که به بررسی عشق به‌عنوان یک هنر، مهارت  و توانایی انسانی می‌پردازد. فروم در این کتاب عشق را نه صرفاً یک احساس، بلکه یک عمل فعال و مسئولانه می‌داند که نیازمند آگاهی، تمرین  و تعهد است. در ادامه نکات مثبت و منفی این کتاب  نقش سکس یا تابو در نگاه فروم ارائه می‌شود!

فروم عشق را به‌عنوان یک مفهوم چندبُعدی بررسی می‌کند که شامل عشق به خود، عشق به دیگری، عشق به خدا و عشق به طبیعت می‌شود. این نگاه جامع، عشق را فراتر از روابط رمانتیک نشان می‌دهد. او عشق را به‌عنوان یک توانایی می‌بیند که نیازمند تلاش و مسئولیت‌پذیری است، نه صرفاً یک تجربه گذرا یا احساس لحظه‌ای. این دیدگاه به عمق و اهمیت عشق می‌افزاید. فروم نقدی عمیق بر جامعه‌ای دارد که عشق را به کالا یا معامله‌ای موقت تقلیل می‌دهد. او بر اهمیت اصالت و صداقت در روابط انسانی تأکید می‌کند. کتاب از دیدگاه روان‌شناسی انسان‌گرا نوشته شده و به رشد فردی، خودآگاهی و نیازهای اصیل انسانی توجه می‌کند.

بخش‌هایی از کتاب دارای زبان پیچیده و فلسفی است که ممکن است برای خوانندگان عادی دشوار باشد. فروم در برخی موارد دیدگاه‌های خود را به‌صورت کلی مطرح می‌کند و کمتر به جزئیات یا موارد خاص می‌پردازد. این ممکن است برای کسانی که انتظار راهکارهای عملی دارند، کافی نباشد. اگرچه کتاب بر اساس نظریات روان‌شناسی نوشته شده، اما برخی از ایده‌ها کمتر به داده‌ها یا تحقیقات علمی متکی هستند و بیشتر بر دیدگاه‌های فلسفی فروم تکیه دارند.
فروم معتقد است که سکس و عشق دو مقوله جداگانه‌اند. سکس می‌تواند جنبه‌ای فیزیکی از رابطه باشد، اما عشق شامل ارتباطی عمیق‌تر و معنوی است. سکس بدون عشق می‌تواند لذت‌بخش باشد، اما به‌تنهایی نمی‌تواند احساس نزدیکی یا پیوند پایدار ایجاد کند. او سکس را بخشی از یک رابطه عاشقانه می‌داند، اما تأکید می‌کند که اگر صرفاً به‌عنوان وسیله‌ای برای ارضای نیازهای شخصی استفاده شود، به سطحی‌ترین شکل خود کاهش می‌یابد. فروم عشق را حالتی از بودن (mode of being) می‌داند که در آن انسان از خود فراتر می‌رود. عشق به دیگری مستلزم ترک خودمحوری است و این همان نقطه‌ای است که عشق و سکس می‌توانند به یکدیگر متصل شوند. زمانی که سکس با عشق واقعی همراه باشد، به حالتی از پیوند عمیق‌تر و معنوی‌تر تبدیل می‌شود.

نتیجه‌گیری: هنر عشق ورزیدن کتابی الهام‌بخش و تأثیرگذار است که عشق را به‌عنوان یک مهارت انسانی و اخلاقی تحلیل می‌کند. دیدگاه فروم در مورد رابطه سکس و عشق، تفاوت میان ارضای صرفاً فیزیکی و تجربه عمیق ارتباط انسانی را برجسته می‌کند. این کتاب خواننده را به تفکر عمیق در مورد ماهیت روابط انسانی و چگونگی بهبود آنها دعوت می‌کند. در کتاب هنر عشق ورزیدن، اریش فروم به موضوعاتی مانند سکس و عشق به‌عنوان مفاهیمی پیچیده و چندلایه پرداخته است. او تابوهای مرتبط با سکس را نیز مورد بررسی قرار می‌دهد. در ادامه به تحلیل دیدگاه فروم درباره تابوهای جنسی و چرایی وجود آنها می‌پردازیم:

سکس و تابو در نگاه فروم: او معتقد است که در جوامع مختلف، سکس به دلایل فرهنگی، مذهبی و اجتماعی با تابوهایی همراه بوده است. این تابوها عمدتاً برای کنترل رفتار افراد و تطابق آنها با هنجارهای اجتماعی ایجاد شده‌اند. او دلایل و پیامدهای این موضوع را چنین تحلیل می‌کند؛ به باور او سکس یکی از قدرتمند ترین غرایز انسانی است. جوامع برای حفظ نظم و کنترل این غریزه، محدودیت‌ها و تابوهایی وضع کرده‌اند تا رفتار جنسی را به شیوه‌های قابل پیش‌بینی هدایت کنند.

سکس به‌عنوان یک نیروی قوی و ترسناک: بسیاری از تابوهای مرتبط با سکس، ریشه در باورهای مذهبی و فرهنگی دارند. فروم اشاره می‌کند که این تابوها اغلب از ترس آسیب‌دیدگی اخلاقی یا اجتماعی سرچشمه می‌گیرند و به نوعی سکس را از حوزه طبیعی آن جدا کرده‌اند. فروم تأکید می‌کند که در برخی جوامع، سکس همزمان مقدس و ممنوع تلقی می‌شود. این دوگانگی باعث می‌شود افراد هم به آن جذب شوند و هم از آن بترسند، که این خود سرچشمه بسیاری از تعارضات درونی و اجتماعی است.

چرا سکس یک تابو است؟

فروم چند دلیل اصلی برای اینکه چرا سکس به‌عنوان یک تابو در بسیاری از جوامع در نظر گرفته شده، بیان می‌کند: تابوهای جنسی اغلب ابزارهایی برای کنترل رفتار افراد هستند. با محدود کردن سکس، جوامع سعی کرده‌اند نظم و ساختار اجتماعی را حفظ کنند. سکس به‌عنوان یک عمل طبیعی و آزادانه می‌تواند قدرت زیادی به فرد بدهد. جوامع برای مهار این آزادی، تابوهایی را وضع کرده‌اند تا آن را محدود یا مشروط کنند.

نقش قدرت و سلطه: در طول تاریخ، تابوهای جنسی به‌ویژه در رابطه با زنان بیشتر اعمال شده‌اند. این موضوع می‌تواند به تلاش جوامع برای کنترل بدن و رفتار زنان مربوط باشد. فروم تأکید می‌کند که جدا کردن عشق و سکس و تلقی سکس به‌عنوان عملی صرفاً فیزیکی یا ناپاک، به تقویت تابوها دامن زده است. فروم در کتاب خود تلاش می‌کند نشان دهد که عشق واقعی می‌تواند بر بسیاری از تابوهای مرتبط با سکس غلبه کند. او معتقد است:

زمانی که سکس در چارچوب عشق واقعی قرار گیرد، از سطح یک غریزه فیزیکی فراتر می‌رود و به تجربه‌ای انسانی و معنوی تبدیل می‌شود. تابوهای بی‌مورد، افراد را از تجربه سالم و رضایت‌بخش عشق و سکس بازمی‌دارند. فروم بر این باور است که جامعه باید به جای سرکوب، به آموزش و آگاهی‌رسانی درباره این موضوع بپردازد. او در هنر عشق ورزیدن تابوهای جنسی را به‌عنوان یکی از موانع اصلی در راه تجربه عشق واقعی می‌داند. او معتقد است که این تابوها از ناآگاهی، ترس و تمایل به کنترل ناشی شده‌اند و باید با درک بهتر ماهیت انسانی عشق و سکس جایگزین شوند. پیام اصلی فروم این است که عشق و سکس زمانی که در قالب احترام، صداقت و مسئولیت باشند، می‌توانند از سطح تابوها فراتر روند و به تجربه‌ای غنی و انسانی تبدیل شوند.

کتاب هنر عشق ورزیدن نوشته اریش فروم در سال 1956، زمانی که او در آمریکا زندگی می‌کرد، منتشر شد. این کتاب با توجه به محتوای نوآورانه و دیدگاه‌های منتقدانه نسبت به مفاهیم سنتی عشق و روابط انسانی، در آن دوره چالش‌برانگیز و حتی جنجالی تلقی می‌شد. این کتاب در دوره‌ای نوشته شد که جهان در حال بازسازی خود پس از جنگ بود. در آمریکا، دهه 1950 به‌عنوان یک دوره محافظه‌کارانه شناخته می‌شود که ارزش‌های سنتی، خانواده و مذهب در اولویت قرار داشتند. هرگونه نقد بر این ارزش‌ها، به‌ویژه در حوزه‌هایی چون عشق و سکس، می‌توانست حساسیت‌ برانگیز باشد.

آمریکا در آن زمان، علی‌رغم صنعتی شدن و مدرنیته، تحت تأثیر شدید آموزه‌های مذهبی مسیحیت بود. بسیاری از موضوعاتی که فروم در کتاب خود مطرح کرد، از جمله رویکرد باز و آزادانه نسبت به عشق، نقد رابطه‌های مصرف‌گرایانه و پرداختن به موضوع سکس، در تضاد مستقیم با ارزش‌های رایج جامعه آن روز آمریکا بودند. فروم ازدواج سنتی را زیر سؤال برد و از عشق به‌عنوان یک مهارت و هنر یاد کرد که نیازمند تمرین و آگاهی است. این دیدگاه با تفکرات رایج که عشق را یک امر الهی و غیرقابل تغییر می‌دانستند، تناقض داشت.

پرداختن به موضوع سکس به‌عنوان بخشی از تجربه انسانی، به‌ویژه زمانی که در کنار عشق مطرح شد، برای جوامع مذهبی تابو بود. فروم به جای محدود کردن سکس به حوزه‌های سنتی یا ازدواج، آن را بخشی طبیعی و ضروری از رابطه انسانی دانست. فروم در کتاب خود به نقد روابط انسانی در جوامع سرمایه‌داری پرداخت. او عشق را تحت تأثیر فرهنگ مصرف‌گرایی و سودگرایانه جوامع مدرن می‌دانست که این نگاه در تضاد با ارزش‌های آمریکایی آن دوران بود. در برخی جوامع و کشورها که قوانین سانسور شدیدی داشتند، بحث‌های آزاد درباره عشق و سکس مجاز نبود. به همین دلیل، کتاب فروم در این کشورها ممنوع شد یا خواندن آن به افراد توصیه نمی‌شد.

با این وجود این کتاب با استقبال گسترده‌ای بخشی از روشنفکران و فعالان حوزه روان‌شناسی و فلسفه روبه‌رو شد. آنها کتاب را به‌عنوان یک نگاه تازه و انسانی به مقوله عشق معرفی کردند. گروه‌های مذهبی و محافظه‌کار به‌شدت با کتاب مخالفت کردند و آن را تهدیدی علیه اخلاق و ارزش‌های خانواده دانستند. در بسیاری از جوامع سنتی و مذهبی، این کتاب یا ممنوع شد یا ترجمه‌های آن با سانسورهای سنگین همراه بودند.

امروزه کتاب هنر عشق ورزیدن به‌عنوان یک اثر کلاسیک شناخته می‌شود که همچنان الهام‌بخش است. دیدگاه‌های فروم درباره عشق، سکس و نقد جامعه مصرف ‌گرا همچنان ارزشمند هستند و در برابر چالش‌های زندگی مدرن پاسخی انسانی ارائه می‌دهند. با اینکه تابو بودن این کتاب در بسیاری از جوامع کمرنگ شده است، اما محتوای آن همچنان در برخی فرهنگ‌های محافظه‌کار می‌تواند جنجالی باشد. ناگفته نماند موضوعی که فروم مطرح کرد. وسعت بیشتری یافته و نظریات گوناگونی در این رابطه یافت میشود! هنر عشق ورزیدن فراتر از یک کتاب است؛ پیام آن دعوت به زندگی اصیل و رابطه‌ای بر پایه آگاهی، تعهد و عشق واقعی است.

کتاب هنر عشق ورزیدن از اریش فروم، یکی از آثار برجسته در حوزه روان‌شناسی و فلسفه است که عشق را به‌عنوان یک هنر و مهارتی انسانی مطرح می‌کند. این کتاب به‌جای نگاهی رمانتیک یا صرفاً به عشق، آن را یک فرآیند عمیق و چندلایه می‌داند که نیازمند آگاهی، تلاش و تمرین است. نقدی که بر این اثر وارد می‌شود، می‌تواند از سه جنبه روان‌شناختی، فلسفی و اجتماعی مورد بررسی قرار گیرد:

فروم در این کتاب به‌طور مشخص میان عشق و سکس تمایز قائل می‌شود و عشق را برتر از سکس می‌داند. او سکس را بخشی از رابطه انسانی می‌داند اما تأکید می‌کند که بدون عشق، سکس به یک عمل مکانیکی تقلیل می‌یابد. این نگاه در عین حال که ارزش عشق را برجسته می‌کند، ممکن است نگاه فرویدی به سکس به‌عنوان نیروی اصلی در روان انسان را نادیده بگیرد. فروم عشق را به‌عنوان یک هنر مطرح می‌کند که نیازمند تمرین و کمال است. اما این نگاه ممکن است بیش‌ازحد ایده‌آلیستی به نظر برسد و برای افراد عادی یا کسانی که با چالش‌های روزمره در روابط خود مواجه هستند، عملی نباشد. دیدگاه فروم تا حد زیادی بر اساس تجربه‌های شخصی و فرهنگ غربی است. ممکن است برخی از توصیه‌های او در زمینه عشق برای جوامع شرقی یا سنتی که ارزش‌های متفاوتی دارند، به‌اندازه کافی انعطاف‌پذیر نباشد.

فروم به ‌شدت تحت تأثیر فلسفه وجودگرایی و ایده‌هایی مانند خودشناسی و مسئولیت فردی است. این دیدگاه می‌تواند به نادیده گرفتن برخی عوامل خارجی و ساختاری که بر روابط انسانی تأثیر می‌گذارند، منجر شود. برای مثال، عواملی مانند فقر، نابرابری یا فشارهای اجتماعی در نگاه او به فراموشی سپرده نشده است. تعریف عشق به‌عنوان هنر اگرچه زیبا و الهام‌بخش است، اما در عین حال می‌تواند بیش‌ازحد ذهنی و انتزاعی باشد. آیا عشق همیشه نیاز به تمرین دارد؟ آیا همیشه در چارچوب یک هنر قابل‌تعریف است؟ این پرسش‌ها همچنان باز هستند.

فروم معتقد است که جامعه مدرن، عشق را به یک کالای تجاری تقلیل داده است. این نگاه قابل‌تحسین است اما ممکن است برای خوانندگان امروزی که به پیچیدگی‌های جوامع معاصر آگاه‌اند، ساده‌سازی به نظر برسد. در جوامعی که عشق و روابط انسانی هنوز به‌شدت تحت تأثیر دین، سنت و خانواده قرار دارند، بسیاری از ایده‌های فروم ممکن است نامأنوس یا حتی غیرعملی تلقی شوند.

فروم « عشق » را به ‌عنوان نیرویی می‌بیند که می‌تواند انسان را از انزوا و تنهایی نجات دهد. این دیدگاه همچنان یکی از نقاط قوت این کتاب است. بر خلاف نگاه‌های رمانتیک، فروم تأکید می‌کند که عشق یک انتخاب و مسئولیت است. این دیدگاه به روابط انسانی عمق و معنا می‌بخشد. نقد فروم از فرهنگ مصرف‌ گرا و روابط سطحی، همچنان به‌عنوان یک هشدار به جامعه مدرن قابل توجه است. کتاب هنر عشق ورزیدن اثری عمیق و تأمل‌برانگیز است که عشق را فراتر از کلیشه‌های معمول بررسی می‌کند. با این حال، نگاه فروم در برخی بخش‌ها ایده‌آلیستی و تا حدی محدود به فرهنگ غربی به نظر می‌رسد. این کتاب می‌تواند الهام‌بخش باشد اما برای بهره‌گیری بهتر از آن، نیازمند انطباق با شرایط اجتماعی و فرهنگی هر جامعه  در امروزاست.

چناکه میدانیم اریش فروم یک مارکسیست بود…اما مارکسیستها نیز کتاب هنر عشق ورزیدن را نقد نکردند!؟

اریش فروم، اگرچه ریشه در تفکر مارکسیستی داشت و نقدهای جدی به سرمایه‌داری و ساختارهای اجتماعی ارائه می‌داد، اما کتاب هنر عشق ورزیدن در میان محافل مارکسیستی نیز چندان مورد توجه یا نقد جدی قرار نگرفت. این موضوع می‌تواند به دلایل زیر باشد:

فروم هرچند خود را مارکسیست می‌دانست ، اما دیدگاه او با مارکسیسم دگماتیسم تفاوت‌های قابل توجهی داشت. فروم تلاش کرد تا اندیشه‌های مارکس را با روان ‌شناسی فرویدی تلفیق کند و به تحلیل روان‌شناختی از انسان و جامعه بپردازد. این رویکرد، برای مارکسیست‌های سنتی که بیشتر بر تحلیل‌های اقتصادی و تاریخی تمرکز داشتند، جذاب یا قابل قبول نبود. مارکسیسم کلاسیک بر جمع‌گرایی و تحلیل طبقاتی تأکید داشت، فروم به فردیت، رشد شخصی و مسائل درونی انسان توجه ویژه‌ای داشت. این موضوع باعث می‌شد بسیاری از مارکسیست‌ها دیدگاه‌های او را “غیرانقلابی” یا حتی ” لیبرال” بدانند.

نگاه غیرطبقاتی به عشق :

فروم در هنر عشق ورزیدن عشق را فراتر از طبقات اجتماعی و در سطحی انسانی و جهانی بررسی می‌کند. او عشق را به‌عنوان یک نیاز اساسی انسانی می‌بیند که به همه افراد تعلق دارد، نه صرفاً به یک طبقه خاص. این دیدگاه با تحلیل طبقاتی مارکسیسم که بر نابرابری‌های ساختاری و مبارزه طبقاتی تأکید داشت، چندان همخوان نبود. مارکسیست‌ها ممکن است این نقد را مطرح کنند که عشق و روابط انسانی در چارچوب ساختارهای اقتصادی و اجتماعی شکل می‌گیرد و نمی‌توان آن را به‌صورت جداگانه و مستقل بررسی کرد. از این منظر، کتاب فروم شاید برای آنها فاقد تحلیل ساختاری کافی بود.

یکی از نقدهای اصلی مارکسیست‌ها به کتاب هنر عشق ورزیدن  این بود که این اثر بیشتر بر تغییر فردی و رشد شخصی تأکید دارد تا تغییرات اجتماعی و انقلابی. فروم معتقد بود که تغییرات درونی افراد می‌تواند جامعه را نیز تغییر دهد، اما این ایده برای مارکسیست‌ها که به انقلاب ساختاری و تغییر سیستم اقتصادی-اجتماعی باور داشتند، کافی نبود. عشق در دیدگاه فروم به‌عنوان یک راه‌حل برای تنهایی و انزوا مطرح می‌شود، اما برای مارکسیست‌ها، این رویکرد ممکن است بیش‌ازحد فردگرایانه و ناکافی به نظر برسد. فروم یک متفکر مستقل بود و تلاش می‌کرد تا دیدگاه‌هایش را فراتر از ایدئولوژی‌های سیاسی یا فلسفی خاص ارائه دهد. او حتی در میان اندیشمندان روان‌کاوی نیز جایگاه خاصی داشت و کم – کم از فرویدیسم فاصله گرفت. این استقلال ممکن است باعث شده باشد که مارکسیست‌ها او را به‌عنوان “یکی از خودشان” در نظر نگیرند.

فروم در هنر عشق ورزیدن به نقد فرهنگ مصرف‌گرایی می‌پردازد و این موضوع را در ارتباط با کاهش عمق روابط انسانی مطرح می‌کند. اما این نقد به‌صورت مستقیم به ساختار سرمایه‌داری حمله نمی‌کند. لذا برای مارکسیست‌ها نویسنده کتاب هنر عشق ورزیدن کمتر مورد توجه قرار گرفت. این اثر برخلاف تحلیل‌های سنتی مارکسیستی، به جای تمرکز بر تغییرات انقلابی و ساختاری، بر رشد درونی و تحول فردی تأکید دارد. با این حال، کتاب همچنان به‌عنوان اثری ارزشمند در حوزه فلسفه، روان‌شناسی و اخلاق شناخته می‌شود که پیام‌های انسانی و جهانی آن فراتر از مرزهای ایدئولوژیک است.!

اریش فروم در طول فعالیت فکری و روان  ‌شناختی خود، به‌ویژه با تمرکز بر آزادی، خودمختاری و رشد فردی، از سنت‌های سخت‌گیرانه مارکسیسم دگماتیسم فاصله گرفت و اندیشه‌های او به برخی اصول آنارشیسم نزدیک شد. این نزدیکی به آنارشیسم که بر آزادی فردی، رد اقتدارگرایی و نقد ساختارهای سلطه تأکید دارد، یکی از دلایلی بود که موجب شد مارکسیست‌های سنتی او را به‌عنوان یک اندیشمند “غیرانقلابی” تلقی کنند.

…فروم در آثارش، از جمله هنر عشق ورزیدن و گریز از آزادی، بارها بر اهمیت آزادی و خودمختاری فردی تأکید کرده است. این موضوعات به اصول اساسی آنارشیسم بسیار نزدیک‌اند! فروم آزادی را نه‌تنها به‌عنوان یک حق، بلکه به‌عنوان یک نیاز روان‌ شناختی و معنوی انسان مطرح می‌کند. این نگاه با تأکید آنارشیست‌ها بر رهایی انسان از هرگونه سلطه، چه سیاسی و چه اقتصادی، همخوانی دارد. او در گریز از آزادی توضیح می‌دهد که چگونه انسان مدرن گاهی به ‌جای استفاده از آزادی خود، به‌دنبال پناه بردن به اقتدارگرایی یا پیروی از دیگران است. این نقد از اقتدارگرایی که می‌تواند در اشکال دولتی، مذهبی یا خانوادگی ظاهر شود، به نگاه آنارشیستی که خواهان برچیدن هرگونه سلطه است، شباهت دارد. فروم در هنر عشق ورزیدن عشق را به‌عنوان رابطه‌ای تعریف می‌کند که بر پایه آزادی، مسئولیت و احترام متقابل بنا شده است. این نگاه به روابط انسانی، با ایده آنارشیستی که روابط را بر اساس همبستگی و انتخاب آزادانه می‌بیند، هم‌خوانی دارد.

مارکسیسم سنتی، به‌ویژه در اشکال دگم و اقتدارگرایانه‌اش، تمایل داشت که تأکید خود را بر جمع‌گرایی، مبارزه طبقاتی و رهایی از طریق انقلاب ساختاری متمرکز کند. فروم، در مقابل به فردگرایی خلاقانه اعتقاد داشت و رهایی انسان را نه صرفاً در تغییرات ساختاری، بلکه در رشد آگاهی و خودشناسی او می‌دید. او از مارکسیسم  تلطیف شده وانسانی دفاع می‌کرد که در آن انسان به‌عنوان هدف اصلی، نه وسیله‌ای برای تغییرات تاریخی یا اقتصادی، در نظر گرفته می‌شود! این نگاه باعث شد که مارکسیست‌های سنتی و دگم، او را به انحراف از اصول “واقعی” مارکسیسم متهم کنند.

نقد ساختارگرایی از نگاه فروم و آنارشیست‌ها: یکی از دلایل نزدیکی فروم به آنارشیسم، نقد مشترک او و آنارشیست‌ها به ساختارگرایی و دیوان ‌سالاری بود! فروم به ساختارهای اجتماعی از منظر روان‌شناختی حمله می‌کرد، زیرا معتقد بود این ساختارها انسان را از فردیت و خلاقیتش جدا می‌کنند. آنارشیست‌ها نیز همین ساختارها را عامل سلطه و سرکوب می‌دانند و به‌دنبال نابودی آنها از طریق راهکارهایی غیرمتمرکز و مبتنی بر همکاری آزادانه هستند.

مارکسیسم سنتی معمولاً بر تحلیل طبقاتی و جمع‌گرایی تأکید می‌کند، در حالی که فروم به فردیت و آزادی درونی به‌عنوان کلید رهایی انسان باور داشت. فروم اعتقاد داشت که انقلاب‌های سیاسی یا اقتصادی بدون تغییرات عمیق در آگاهی و روان انسان، نمی‌توانند به رهایی واقعی منجر شوند. این نگاه با دیدگاه انقلابی مارکسیست‌های سنتی تضاد داشت. فروم بیشتر به مسائل روان‌شناختی و فرهنگی می‌پرداخت و مسائل اقتصادی را تنها بخشی از مشکل می‌دانست. 

نزدیکی فروم به اصول آنارشیسم، از جمله آزادی فردی، نقد اقتدارگرایی و تأکید بر روابط انسانی آزاد، یکی از ویژگی‌های مهم تفکر او است که او را از مارکسیسم سنتی جدا می‌کند. این استقلال فکری، اگرچه از ارزش‌های اندیشه او کاسته نیست، اما باعث شد که مارکسیست‌های دگم و سنتی، به‌جای پذیرش یا نقد دقیق آثار او، از او فاصله بگیرند. فروم در میان مرزهای مارکسیسم، روان‌شناسی و فلسفه‌ای انسانی ایستاد و توانست افکاری ارائه دهد که هنوز هم برای بسیاری از جوامع و افراد الهام‌بخش است.

مقایسه ایده‌های اریش فروم با دیگر متفکران مارکسیست و آنارشیست می‌تواند به درک بهتر چگونگی جایگاه او در تاریخ اندیشه‌های اجتماعی و روان ‌شناختی کمک کند. فروم در اواخر قرن بیستم، پس از گذراندن دوره‌ای از تفکرات مارکسیستی، به رویکردی مستقل نزدیک شد که هم از نظر روان‌شناختی و هم از نظر اجتماعی با برخی از متفکران مارکسیستی و آنارشیستی تفاوت‌های بنیادین داشت.

اگرچه فروم ابتدا از مارکس و مارکسیسم تأثیرات زیادی گرفت و حتی در کتاب « سیمای انسان راستین » به طرز عجیبی کارل مارکس را به عرش اعلی رساند اما در مجموع هیچگونه موفقیتی این کتاب برای وی بهمراه نداشت . چون نظرات روانشناسی و روانکاوی او  تفاوت‌های عمده‌ای با اندیشه‌های مارکسیسم سنتی دارد. برای درک این تفاوت‌ها، می‌توانیم فروم را با چند متفکر مارکسیست تلطیف شده مقایسه کنیم.

کارل مارکس بر پایه تحلیل‌های اقتصادی و طبقاتی به توضیح تناقضات اجتماعی و مبارزات طبقاتی پرداخت. مارکس اعتقاد داشت که تغییرات اجتماعی از طریق انقلاب‌های اقتصادی و سیاسی بر مبنای طبقه کارگر امکان‌پذیر است. در حالی که فروم، به‌ویژه در آثار بعدی خود، به اهمیت تغییرات درونی فرد و روان‌شناختی انسان تأکید کرد. فروم بیشتر به این می‌اندیشید که چگونه انسان باید از درون خود را رها کند تا به‌طور مستقل و آزاد به‌طور واقعی در جامعه زندگی کند.

مارکس رهایی انسان را در تغییرات اقتصادی و اجتماعی و همچنین در دگرگونی مالکیت و تولید می‌دید. اما فروم رهایی انسان را نه فقط از ساختارهای اقتصادی بلکه از محدودیت‌های روان‌شناختی، مانند سلطه‌پذیری، ترس و نیاز به تایید اجتماعی می‌دانست. فروم به رهایی فرد از ترس‌های درونی و فقدان خودآگاهی تأکید داشت و معتقد بود که انقلاب اجتماعی باید با تغییرات فردی در درون انسان‌ها همراه باشد. او نقد خاصی به اشکال مختلف اقتدارگرایی از جمله دیکتاتوری‌های فردی و جمعی داشت. او در گریز از آزادی تأکید کرد که افراد در جوامع مدرن، به‌ویژه در دنیای غرب، تمایل دارند از آزادی خود بگریزند و تحت سلطه شکل‌های جدید اقتدار قرار گیرند.

آنتونیو گرامشی یکی از متفکران مارکسیست بود که بر تأثیر فرهنگ و هژمونی در تغییرات اجتماعی تأکید داشت. او اعتقاد داشت که طبقات حاکم نه تنها از طریق اهرم‌های اقتصادی بلکه از طریق هژمونی فرهنگی و ایدئولوژیکی سلطه خود را بر جوامع تحمیل می‌کنند. فروم نیز به این ایده تأکید داشت، اما بیشتر به این می‌اندیشید که این هژمونی فرهنگی بر ذهن و روان انسان‌ها تأثیر می‌گذارد و آن‌ها را از آزادی واقعی خود دور می‌کند. فروم به‌ویژه در هنر عشق ورزیدن و گریز از آزادی به نقش فرهنگ در شکل‌دهی به روابط انسانی و روان‌شناسی فرد تأکید کرد. اما در حالی که گرامشی بیشتر به ساختارهای اجتماعی و اقتصادی تأکید داشت، فروم بر تحولات روان‌شناختی و فردی به‌عنوان عامل مهم در تغییرات فرهنگی و اجتماعی پافشاری می‌کرد.

فروم در آثار خود به‌ویژه از ایده‌های آنارشیستی تأثیر گرفت، به‌ویژه از نگاه‌های آنارشیست‌هایی چون کروپتکین و باکونین. مقایسه او با این اندیشمندان می‌تواند روشن کند که چطور فروم در درک آزادی فردی و جامعه، به آنارشیسم نزدیک شد. کروپتکین به‌عنوان یک آنارشیست، آزادی را نه ‌تنها به‌عنوان حق فردی بلکه به‌عنوان هدف نهایی بشریت در نظر می‌گرفت. او معتقد بود که آزادی فرد باید در چارچوب یک جامعه بدون دولت و بدون سلسله‌مراتب اجتماعی تحقق یابد. فروم نیز به اهمیت آزادی فردی تأکید داشت و آزادی را پیش‌شرط اصلی روابط انسانی سالم می‌دانست. فروم اما آزادی را تنها در دست‌یابی به خودآگاهی و خودمختاری فرد می‌دید، در حالی که کروپتکین بیشتر بر آزادی اجتماعی و سیاسی در قالب یک جامعه بدون دولت تأکید داشت.

هر دو، فروم و کروپتکین ، نقد شدیدی به اقتدارگرایی داشتند. فروم در گریز از آزادی بیان می‌کند که انسان‌ها گاهی در برابر آزادی خود مقاومت می‌کنند و به‌جای آن به شکل‌های مختلف اقتدار روی می‌آورند. کروپتکین نیز معتقد بود که انسان‌ها باید از هر نوع سلطه، چه اقتصادی، سیاسی یا اجتماعی، رها شوند تا به آزادی واقعی برسند. این دو به‌ویژه در نقد جوامع صنعتی و دولت‌های مدرن به هم نزدیک هستند. باکونین یکی از بنیان‌گذاران آنارشیسم جمعی بود و بر اهمیت همکاری داوطلبانه و آزادی جمعی تأکید داشت. فروم نیز به این مسائل توجه داشت، اما بیشتر بر آزادی فردی و روان‌شناختی تأکید می‌کرد. در حالی که باکونین بیشتر به‌دنبال انحلال دولت و جایگزینی آن با اتحادیه‌های آزاد و خودگردان بود، فروم به‌ویژه در کتاب‌های خود به تأثیرات روان‌شناختی این ساختارهای اجتماعی بر فرد و روابط انسانی اشاره کرد.

فروم در بسیاری از زمینه‌ها به ایده‌های آنارشیستی نزدیک بود، اما رویکرد او بیشتر به‌سوی فردیت و آزادی روان ‌شناختی تمایل داشت. او برخلاف مارکسیست‌های سنتی که بیشتر بر ساختارهای اقتصادی و طبقاتی تمرکز داشتند، بر لزوم تحول فردی و درونی تأکید می‌کرد. از سوی دیگر، او با آنارشیست‌ها به ‌ویژه در زمینه نقد اقتدارگرایی و آزادی فردی هم‌نظر بود، اما نگاه او بیشتر بر تحولات روان‌شناختی و فرهنگی متمرکز بود تا انحلال دولت و ساختارهای اجتماعی. این تفاوت‌ها و شباهت‌ها باعث می‌شود که فروم یک شخصیت میان‌رشته‌ای و پیچیده باشد که در جایی بین مارکسیسم ، روان‌شناسی و آنارشیسم ایستاده است.

چرا این کتاب هنر عشق ورزیدن تابو بود؟ فروم ازدواج سنتی را زیر سؤال برد و از عشق به‌عنوان یک مهارت و هنر یاد کرد که نیازمند تمرین و آگاهی است. این دیدگاه با تفکرات رایج که عشق را یک امر الهی و غیرقابل تغییر می‌دانستند، تناقض داشت. پرداختن به موضوع سکس به‌عنوان بخشی از تجربه انسانی، به‌ویژه زمانی که در کنار عشق مطرح شد، برای جوامع مذهبی تابو بود. فروم به جای محدود کردن سکس به حوزه‌های سنتی یا ازدواج، آن را بخشی طبیعی و ضروری از رابطه انسانی دانست. فروم در کتاب خود به نقد روابط انسانی در جوامع سرمایه‌داری پرداخت. او عشق را تحت تأثیر فرهنگ مصرف‌ گرایی و سودگرایانه جوامع مدرن می‌دانست که این نگاه در تضاد با ارزش‌های آمریکایی آن دوران بود. در برخی جوامع و کشورها که قوانین سانسور شدیدی داشتند، بحث‌های آزاد درباره عشق و سکس مجاز نبود. به همین دلیل، کتاب فروم در این کشورها ممنوع شد یا خواندن آن به افراد توصیه نمی‌شد.

این کتاب دراواخر دهه 60 با اوج جنبش دانشجوئی در اروپا دوباره مطرح شد و با استقبال گسترده‌ای از سوی روشنفکران ، دانشجویان ، فعالان حوزه روان‌شناسی و فلسفه روبه‌رو شد. آنها کتاب را به‌عنوان یک نگاه تازه و انسانی به مقوله عشق معرفی کردند. گروه‌های مذهبی و محافظه‌کار در مقابل آنان به‌شدت با کتاب مخالفت کردند و آن را تهدیدی علیه اخلاق و ارزش‌های خانواده دانستند. در بسیاری از جوامع سنتی و مذهبی، این کتاب یا ممنوع شد یا ترجمه‌های آن با سانسورهای سنگین همراه بودند. امروزه هنر عشق ورزیدن به‌عنوان یک اثر کلاسیک شناخته می‌شود که همچنان الهام‌بخش است. دیدگاه‌های فروم درباره عشق، سکس و نقد جامعه مصرف‌گرا همچنان ارزشمند هستند و در برابر چالش‌های زندگی مدرن پاسخی انسانی ارائه می‌دهند. با اینکه تابو بودن این کتاب در بسیاری از جوامع کمرنگ شده است، اما محتوای آن همچنان در برخی فرهنگ‌های محافظه‌کار  جنجالی است. هنر عشق ورزیدن فراتر از یک کتاب است؛ پیام آن دعوت به زندگی اصیل و رابطه‌ای بر پایه آگاهی، تعهد، و عشق واقعی است.

سخن پایانی: عشق، به تعبیر اریش فروم، هنری است که بیش از هر چیز نیازمند تمرین، آگاهی و شجاعت است. او ما را به بازاندیشی در روابط انسانی و چگونگی تجربه عشق دعوت می‌کند؛ عشقی که نه از روی اجبار و وابستگی، بلکه با اراده‌ای آگاهانه و مسئولیتی عمیق شکوفا می‌شود. این سفر از درک عشق به‌عنوان یک هنر آغاز می‌شود، سفری که در آن باید از حصارهای تابوها، سنت‌های محدودکننده و نگاهی صرفاً مادی‌گرایانه عبور کنیم. عشق در دیدگاه فروم تنها یک رابطه شخصی نیست، بلکه پنجره‌ای است به سوی زندگی اصیل که در آن رشد فردی و پیوندهای انسانی در کنار هم معنا می‌یابند. امید است که این مقاله توانسته باشد پرتویی تازه بر ماهیت عشق و اهمیت آن در دنیای پرشتاب امروز بیفکند. شاید آنچه بیش از هر چیز اهمیت دارد، این باشد که عشق را نه به‌عنوان مقصدی نهایی، بلکه به‌مثابه مسیری پویا و زنده ببینیم؛ مسیری که با هر قدم، ما را به انسانیت نزدیک ‌تر می‌کند.پایان. زمستان 2025

*****

*  اریش فروم: اندیشه و یادگارش

اریش فروم یکی از مهم‌ترین و برجسته ‌ترین روان‌شناسان، متفکران اجتماعی و نظریه پردازان قرن بیستم است که تأثیرات عمیقی بر بسیاری از حوزه‌های علمی و فرهنگی بر جای گذاشت. او به‌ویژه در زمینه روان‌شناسی اجتماعی و اندیشه‌های انتقادی اجتماعی شناخته می‌شود. فروم، برخلاف بسیاری از هم‌دوره‌ای‌هایش، به بررسی و تحلیل روابط فردی، آزادی، عشق، مسئولیت و ساختارهای اجتماعی در بستر فرهنگی و اقتصادی جوامع پرداخته است. در نگاه اول ممکن است فروم به‌عنوان یک روان‌شناس انسانی شناخته شود که در آثارش به تبیین ساختارهای روان‌شناختی و روابط فردی پرداخته، اما وقتی به دقت به اندیشه‌های او توجه کنیم، می‌بینیم که فروم همواره در پی یافتن ریشه‌های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی مسائلی چون آزادی، عشق و هویت انسانی بوده است.

در این توضیح ، قصد داریم تا ایده‌های اساسی فروم را در زمینه‌های مختلف مورد بررسی قرار دهیم، از جمله تأثیرات او بر روان‌شناسی انسانی، تحلیل‌های اجتماعی او از مفهوم آزادی، نقدهایی که به جوامع اقتدارگرا داشته است و تأملاتی در مورد روابط انسانی و عشق. در نهایت، مقاله به بررسی این موضوع می‌پردازد که چگونه اندیشه‌های فروم به‌ویژه در عصر کنونی همچنان می‌توانند به ما در درک بحران‌های فردی و اجتماعی کمک کنند.

فروم و روان‌ شناسی انسانی: اهمیت فرد و جامعه در تحول روان‌شناختی

فروم به‌عنوان یک روان‌شناس انسانی، به‌ویژه از ایده‌های کارل یونگ و آبراهام مازلو تاثیر گرفت، اما نگاه او به روان‌شناسی فردی و اجتماعی از سایر روان ‌شناسان هم‌عصر خود متفاوت بود. یکی از بزرگ‌ترین دستاوردهای فروم در روان‌شناسی انسانی، تأکید بر روابط میان فرد و جامعه است. او معتقد بود که انسان‌ها نه‌تنها موجوداتی فردی با نیازها و خواسته‌های خاص هستند، بلکه به‌طور عمیق تحت تأثیر فرهنگ و ساختارهای اجتماعی و اقتصادی نیز قرار دارند.

در کتاب هنر عشق ورزیدن و گریز از آزادی، فروم نشان می‌دهد که روان‌شناسی فردی نمی‌تواند در خلأ قرار گیرد و باید همواره در بستر اجتماعی و فرهنگی بررسی شود. او بر این باور بود که رفتارهای فردی و روابط انسانی، نه‌تنها تحت تأثیر روان‌شناسی فردی هستند، بلکه ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی نیز نقش عمده‌ای در شکل‌دهی به این روابط ایفا می‌کنند. فروم معتقد بود که روان‌شناسی انسانی باید به‌طور جامع‌تر و در پیوند با جامعه تحلیل شود و از فردگرایی صرف دوری کند.

فروم در آثار خود، از جمله در بهره‌کشی از انسان، به بررسی فرآیندهای روان‌شناختی پرداخته که به ایجاد روابط نابرابر در جوامع صنعتی منجر می‌شوند. او در این کتاب تأکید می‌کند که سرمایه‌داری به شکلی انسان‌ها را به کالا تبدیل کرده و از نظر روان‌شناختی آن‌ها را از خودشان بیگانه می‌کند.

مفهوم آزادی در اندیشه‌های فروم: از رهایی فردی تا رهایی اجتماعی

یکی از مسائل محوری که فروم به آن پرداخته، مفهوم آزادی است. در کتاب معروف گریز از آزادی، فروم مفهوم آزادی را به‌طور عمیق‌تری مورد بررسی قرار می‌دهد. او تحلیل می‌کند که چرا در جوامع مدرن، علی‌رغم اینکه افراد به نظر می‌رسد که آزادی‌های فردی بیشتری دارند، در عمل احساس آزادی کمتری می‌کنند. فروم به‌ویژه به این نکته اشاره می‌کند که در دنیای معاصر، انسان‌ها آزادی خود را از دست داده‌اند زیرا ساختارهای اجتماعی و اقتصادی قدرت زیادی دارند و افراد به‌طور ناخودآگاه تحت سلطه این ساختارها قرار می‌گیرند.

فروم معتقد بود که بسیاری از افراد به‌جای بهره‌برداری از آزادی خود، به‌طور ناخودآگاه از آن می‌گریزند و به جای آن به سلطه‌پذیری و وابستگی به قدرت‌های بیرونی روی می‌آورند. او در این کتاب به انواع مختلف سلطه، از جمله سلطه فردی، اجتماعی و سیاسی، پرداخته و این مسأله را بررسی می‌کند که چگونه این سلطه‌ها می‌توانند باعث ایجاد ناامنی و اضطراب در افراد شوند.

یکی از مفاهیم کلیدی که فروم در این زمینه معرفی می‌کند، مفهوم “گریز از آزادی” است. او بر این باور است که در جوامع مدرن، بسیاری از افراد به دلیل ترس از مسئولیت‌های ناشی از آزادی، به سلطه‌پذیری روی می‌آورند. این روند باعث می‌شود که در واقع آزادی واقعی تحقق نیابد و فردیت انسان‌ها در دام ساختارهای قدرت و سلطه گرفتار شود.

عشق و روابط انسانی: از احساس به هنر

یکی دیگر از مهم‌ترین مباحثی که فروم در آثار خود به آن پرداخته، مفهوم عشق است. در هنر عشق ورزیدن، فروم عشق را نه‌فقط یک احساس غریزی بلکه یک هنر می‌داند که نیاز به یادگیری، تعهد و مسئولیت دارد. او معتقد است که عشق به‌عنوان یک رفتار اجتماعی، نه تنها ارتباط فردی بین دو نفر، بلکه به‌عنوان یک نیرو برای تحول و تغییرات اجتماعی عمل می‌کند.

فروم در این کتاب، به تحلیل و بررسی اشکال مختلف عشق، از جمله عشق رمانتیک، عشق به والدین، عشق به خود و عشق به بشریت پرداخته است. او نشان می‌دهد که در دنیای مدرن، افراد به‌ویژه در جوامع مصرفی و فردگرایانه، عشق را به‌طور سطحی و مبتنی بر نیازهای روان‌شناختی و اجتماعی خود می‌فهمند، اما فروم تأکید می‌کند که عشق واقعی نیاز به رشد درونی، احترام و پذیرش دیگران دارد.

فروم همچنین به این نکته اشاره می‌کند که عشق می‌تواند به‌عنوان یک نیروی تغییر اجتماعی عمل کند. او بر این باور بود که عشق، زمانی که به‌طور واقعی درک شود، می‌تواند روابط اجتماعی را متحول کرده و انسان‌ها را از فردگرایی و انزوا رهایی بخشد.

نقد جوامع اقتدارگرا: تأکید بر آزادی و دموکراسی

فروم در آثار خود به نقد جوامع اقتدارگرا و سلطه‌گرایی می‌پردازد. او بر این باور بود که در دنیای مدرن، سلطه‌گری به‌گونه‌ای جدید و پیچیده‌تر از گذشته نمایان می‌شود. در حالی که در گذشته اقتدارگرایی به‌صورت مستقیم و آشکار از سوی دولت‌ها و حاکمان اعمال می‌شد، در دنیای مدرن سلطه به‌طور غیرمستقیم از طریق ساختارهای اقتصادی و اجتماعی اعمال می‌شود.

فروم در کتاب گریز از آزادی به‌ویژه بر چگونگی پیدایش نظام‌های اقتدارگرا و دیکتاتوری‌های فردی تأکید می‌کند. او بیان می‌کند که در جوامعی که از نظر اجتماعی و اقتصادی به‌شدت تحت فشار هستند، افراد تمایل دارند تا از آزادی خود بگریزند و تحت سلطه قدرت‌های بیرونی قرار گیرند.

اندیشه‌های فروم در دنیای امروز: از رهایی فردی تا تحول اجتماعی

در دنیای امروز، اندیشه‌های فروم همچنان قابل توجه هستند. با توجه به بحران‌های اجتماعی، اقتصادی و روان‌شناختی که در جوامع مدرن مشاهده می‌کنیم، نظریات فروم می‌توانند راهگشا باشند. او به ما یادآوری می‌کند که رهایی انسان‌ها تنها در تغییرات اجتماعی و اقتصادی نهفته نیست، بلکه باید از درون انسان‌ها آغاز شود.

فروم از بحران‌های روان‌شناختی افراد در دنیای مدرن، از جمله احساس بیگانگی، انزوا و اضطراب صحبت می‌کند. در این دوران که افراد بیشتر از هر زمان دیگری به دنبال هویت و معنا هستند، نظریات فروم همچنان می‌توانند به ما کمک کنند تا بهتر درک کنیم که چگونه می‌توانیم از این بحران‌ها رهایی یابیم.

نتیجه‌گیری: اریش فروم، با رویکردهایی جامع و انسانی، توانسته است به تحلیل مسائل پیچیده‌ای بپردازد که همواره در جوامع انسانی وجود داشته است. آزادی، عشق، روابط انسانی و رهایی اجتماعی از جمله موضوعاتی هستند که فروم در آثار خود به‌طور جامع و عمیق به آن‌ها پرداخته است. اندیشه‌های فروم نه‌تنها در زمانه خود، بلکه در دنیای امروز نیز اهمیت بسیاری دارند و می‌توانند به ما کمک کنند تا درک بهتری از مشکلات فردی و اجتماعی خود پیدا کنیم و راه‌هایی برای دستیابی به آزادی و رهایی واقعی بیابیم.