هار و فراق

نوشته نذير ظفر
ساحل ورجنيا 28 اپريل 2025
امد بهار و سبز نشد شاخسار من
يعنى كه نيست فصل گل و گلعذار من
گلها شگفت و باغ عروسانه شد پدید
پایان نگشت هجر تو و انتظار من
در روز گار هر کی بجای رسید و لیک
بهتر نگشت یک نفسی روز گار من
شبها. دعاى خيرنما يم به ميهنم
افتاده. دست مردم جاهل ديار من
سر را ز غصه بر سر رانو نهم (ظفر)
جز اشك نيست ياور ديگر كنار من
دارم يقين كه تا به أجابت رسد دعا
شايد كه سبزه سر بزند در مزار من