مشعل شاعر کُرد عراقی
استاد “عبدالله سلیمان” متخلص به “مهشخهل” (مشعل) شاعر کُرد عراقی، زادهی سال ۱۹۶۴ میلادی در کرکوک است.
وی که نزدیک به سی در کانادا ساکن است، تاکنون ۳۳ جلد کتاب (۸ کتاب شعر) چاپ و منتشر کرده است.
نمونهی شعر:
(۱)
من هیچ برف را دوست ندارم!
نمیدانم چگونهست که او بدون هیچ پیغام و پسغامی پیدایش میشود و
در خانهام را میکوبد.
برف نمیداند که او برای من مهمان ناخواندهایست و
چون گردبادی، سامان دلم را از هم میپاشد و
به پرتگاه غم و غصه میاندازد مرا؟!
(۲)
روزی نیست که دست در دست غم نگذارم و
سر بر شانههایش،
آنگاه چشمانم را مبدل به ماه منور چلهی تابستان میکنم و
تاریکی لم زده به بلندای تنهاییات را، دور میگردانم.
روزی نیست که با صدای تلفنت
شعری تازه نسرایم و
گلدانی پر از گلهای یأس و غم
بر روی میز ایامم نگذارم.
(۳)
پیشترها، روزهایم را تنها میگذاشتم و
در پی گلهای بابونهی دوست داشتنی
سایه به سایه، ابر غم را کنار میزدم و
به بلندای امید صعود میکردم
آنگاه به تماشای آسمان پر ستارهی عمر کمر خمیدهی خود میایستادم.
پیشترها خودم را زده بودم به بیتفاوتی تاریخی و
بیخیال و یاغیگونه، در شبهای بسیار تاریک
آواز برای خورشید بر میآوردم
و بر جادههای گرسنگی، نقش نان را میکشیدم.
اکنون بعد از آشنایی با تو و نفسهای پر حسرت شعر غمگین پشیمانی از زیستن را
پر از تصاویر این زندگی تلخ، کردهام
اکنون باید زیر چتر آن عشق عظیم
هرچه سیاهی را سپید کنم
غم و امید را زیبایی
و جنگل را به باغچهی شادی
و خودمان نیز آوازی انسانی شویم.
(۴)
شرم داشتم
که جلوی دختران همسایه سر بلند کنم
اما قلبن نیز میخواستم
برای به آغوش کشیدن دخترک زیبای همسایه سینه چاک کنم.
روزی دخترک همسایه شرم را کنار گذاشت
نگاهش را به من دوخت
و چنان به من نزدیک شد که سینههایش به سینهام برخورد داشت
دستی بر آنها کشیدم و آنی گرفتمشان
از آن روز تاکنون
دستم، مثمر به انار و لیمو شده است
و هرگز فراموش نخواهم کرد
بوسهی قندگونه و لبهای شکرینش را.
(۵)
چه دل بزرگی داری، ای زن!
بیآنکه در سختیهای عشق دو دل شوی و
عادات دوست داشتن و
قوانین خواستن را زیر پا بگذاری،
مگر اینکه در شعرهای من!
چون ترس داری که خطرات زندگانی
مرا به راههای سرگردانی بکشانند
و در میان خندق قصیده و کلمات و شعر
دوست داشتن ناتمام تو
از وجودم محو شود.
برگردان اشعار: #زانا_کوردستانی