مخالفت کنست اسرائیل با تشکیل دولت عربی در فلسطین
نتانیاهو در آمریکا: برای تشدید تنش در هر شرایط «آب و هوایی»
دمیتری نفیودوف (DMITRY NEFYODOV)
ا. م. شیری- لعن و نفرین ابدی بر رژیمهای جنایتکار آنگلوساکسونی، بویژه روباه انگلیس که تخم حرام این رژیم مالیخولیایی- اسرائیل را در سرزمین فلسطین کاشتند.
نظر مشورتی دیوان بینالمللی کیفری سازمان ملل متحد که اخیرا توسط نواف سلام، رئیس آن قرائت شد، میگوید حضور اسرائیل در سرزمینهای اشغالی فلسطین غیرقانونی است. «سیاستها و اقدامات [اسرائیل] به گونهای طراحی شده که تأثیر غیرقابل برگشتی بر روی زمین داشته باشد و بهطور نامحدود به قوت خود باقی بماند. به تبع آن، دادگاه متوجه شده که این سیاستها و اقدامات به منزلۀ الحاق بخش بزرگی از سرزمینهای اشغالی فلسطین است.
حتی غیرعادیتر این است، که دادگاه نقض حقوق فلسطینیان را تشخیص داد و میگوید: «در نتیجۀ سیاستها و اقدامات اسرائیل طی دههها، مردم فلسطین از حق تعیین سرنوشت خود محروم شده و ادامۀ این سیاستها و اقدامات موجب تضعیف احقاق این حق در آینده میشود. به این ترتیب، دادگاه دریافته است که اسرائیل تعهدات خود را در مورد احترام به حق تعیین سرنوشت ملت فلسطین نقض میکند».
در عین حال، پارلمان اسرائیل در ١٧ ژوئیه با اکثریت قاطع آراء (۶٨ به ٩) قطعنامۀ دایر بر حمایت از تشکیل یک کشور عربی فلسطین را رد کرد. بر این اساس، گام جدی جدید در جهت تشدید وخامت اوضاع در سرزمینهای اشغالی و در کل منطقه برداشته شد. در سند مصوب همۀ احزاب ائتلاف بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر و احزاب اپوزیسیون راست افراطی و همچنین مورد حمایت نسبی حزب وحدت ملی میانهرو بنی گانتز آمده است: «…کنست اسرائیل به شدت با تشکیل یک کشور فلسطینی در غرب اردن مخالف است. وجود یک کشور فلسطینی در قلب سرزمین اسرائیل، یک خطر وجودی برای اسرائیل و شهروندان آن، تداوم درگیری اسرائیل و فلسطین و بیثباتی منطقه است».
با این حال، با قضاوت بر اساس جغرافیا، این دولت اسرائیل است که با «الحاق» و تصرف دورهای سرزمینهای اعراب در باریکۀ غزه و کرانۀ باختری، در هستۀ اصلی فلسطین واقع شده است (این روند همچنان ادامه دارد).
در این قطعنامه خاطرنشان میشود که اگر یک کشور عربی در فلسطین تشکیل شود، «…حماس سریعاً قدرت را به دست خواهد گرفت و آن را به پایگاه تروریستی اسلامگرایان تندرو تبدیل خواهد کرد و با هماهنگی «محور مقاومت» تحت رهبری ایران که هدف آن از بین بردن دولت اسرائیل است، عمل خواهد کرد».در عین حال، بنا به دلایلی، این مسئله مغفول مانده است که جنبش حماس و سایر سازمانها به دلیل سیاست اشغالگری اسرائیل در بخش عربی فلسطین و امتناع مستمر تلآویو از حقوق مردم عرب بومی برای تشکیل کشور خودشان است که شعارهای رادیکال مطرح میکنند.
با این حال، صداهای عاقلانهتر از سازمانهای اسرائیلی نیز به گوش میرسد. به گونهای که نمایندگان حزب چپ میانه یش آتید در مجلس، بمنظور عدم حمایت از جنون شوونیستی اکثریت نمایندگان مجلس، جلسۀ فوق را ترک کردند. رئیس این حزب، یایر لاپید، در رسانهها به طرفداری از «همزیستی دو کشور برابر در فلسطین» صحبت کرد و افزود: «در غیر این صورت همیشه درگیریهای خونین در اینجا دوام خواهد داشت و دشمنی بین قومی محدود نخواهد بود». به گفتۀ این سیاستمدار، در جریان مذاکرات میتوان مرزهای بین دولتی را مشخص کرد و ممکن است بر خطوط مرزی مشخص شده در قطعنامۀ ٢٩ نوامبر ١٩۴٧ سازمان ملل متحد منطبق نباشد. با این حال، همانطور که لاپید گفت، این مذاکرات در صورتی امکانپذیر است که «اعراب فلسطین کشور خود را تشکیل دهند. در غیر این صورت، به جای مرزبندی سرزمینی، خونریزی در هر دو طرف دائمی خواهد بود». اما این مسئله که در شرایط انکار مداوم چنین صورتبندی سؤال توسط اکثریت قریب به اتفاق اسرائیلیها، این دولت چگونه میتواند پدید آید، اصلاً معلوم نیست.
این دور باطل خونین که هرگز متوقف نشد، پس از پذیرش همان قطعنامۀ ١٩۴٧، قطعنامهای که به هیچوجه تصرف و اشغال سرزمینهای قابل توجهی از دولت واقعی فلسطین را تجویز نکرده بود، آغاز شد. اما، در سالهای در ١٩۴٧-١٩۴٨ منطقۀ جلیل در شمال که حداقل ٣۵ درصد از خاک فلسطین «عربی» را تشکیل میداد، تصرف شد. به دنبال آن، در سالهای ١٩۴٨-١٩۴٩، بخشی از کرانۀ غربی رود اردن، مناطق مجاور آن، تا یک سوم قلمرو غزه و بخش غربی اورشلیم (قدس) اشغال شد. در جنگ سال ١٩۶٧، تمام اورشلیم، بخش (بزرگ) باقیمانده از کرانۀ غربی اردن و حدود یک سوم خاک غزه تحت کنترل اسرائیل درآمد. در سال ١٩٩۴، در نتیجۀ توافقنامۀ اسلو، تلآویو با ایجاد به اصطلاح «حکومت ملی فلسطین»، در واقع، وابسته به اسرائیل و تابع سیاستهای آن موافقت کرد. این واقعیت حداقل از ناتوانی آن در مقابله با شبکۀ در حال گسترش شهرکهای اسرائیلی از اوایل دهه ١٩۵٠ در مناطق عربنشین فلسطین مشهود است. این دولت به رهبری محمود عباس سالخورده از احیای مرزهای قانونی نوار غزه، رفع اشغال جلیل با بازگرداندن آوارگان عرب به آنجا و یا تعیین مرزهای کرانۀ باختری با اسرائیل و اردن عاجز است…
مشخص است که قطعنامۀ رسوا و در عین حال کاملاً قابل پیشبینی کنست در زمینۀ واقعیتهای محلی، در جریان «پاکسازی» خونین نوار غزه توسط نیروهای مسلح اسرائیل، در پس زمینۀ گلولهباران سیستماتیک مناطق جنوبی لبنان، دمشق، پایتخت سوریه و غیره تصویب شد. شایان توجه است که بیقانونی ادامهدار چندین ماه گذشته، همسایگان عرب فلسطین را زیاد نگران نمیکند و به جز قطعنامههای پرهیاهوی اتحادیۀ کشورهای عربی و امثال آن هیچ پیامد عملی نداشته است. بر خلاف سال ١٩٧٣، امکان اعمال تحریم نفتی علیه رژیم نتانیاهو و کشورهای غربی حامی سیاستهای توسعهطلبانۀ آن که سیر تحول دیدگاهها و رویکردهای نخبگان بسیاری از کشورهای عربی نسبت به درگیری طولانی مدت فلسطین و اسرائیل را به خوبی مشخص میکند، حتی مورد بحث قرار نگرفته است. برخی از پادشاهیهای عرب به استفاده از خط لولۀ ایلات – عسقلان برای صادرات نفت و فرآوردههای نفتی علاقهمند هستند. آنها نه تنها به دلایل سیاست بزرگ، بلکه به دلیل اعتبار، که در خاورمیانه بسیار مهم است (و فقط در آنجا؟)، به هیچوجه آماده نیستند به کانال سوئز که از طریق خاک مصر، کانال سوئز و خط لولۀ موازی نفت سومد (سوئز – پورت سعید) میگذرد، کاملاً وابسته باشند…
هیچ دلیلی مبنی بر این وجود ندارد که باور کنیم امتناع کنست از تشکیل یک کشور مستقل عربی در فلسطین باعث اعمال تحریمهای اقتصادی از سوی سازمان ملل یا سازمانهای مالی بینالمللی علیه رژیم نتانیاهو خواهد شد. علیرغم اظهارات تند و تیز، تهدیدهای دادگاههای بینالمللی دستنشانده و اعتراضات گسترده در سراسر جهان، که نمونههایی از این دست در تاریخ دولت تازه تأسیس یهودی مشاهده نشده است، رژیم اسرائیل از اولین گامها وظیفۀ گسترش «فضای زندگی» خود را فوراً برعهده گرفت و برای دستیابی به این هدف، تمام ابزارهای موجود از فشار نظامی شدید گرفته تا عملیات ویژۀ اطلاعاتی و لابی سیاسی را به طور گسترده با هم ترکیب کرد. معلوم است لایحۀ رسوای مصوب ١٧ ژوئیه بموازات سخنرانی نتانیاهو در کنگرۀ آمریکا که باعث اختلاف نظر و بحث در بین قانونگذاران دموکرات شده است، تهیه شد. بیبی خشمگین که پیش از این برای یک سفر «بسیار مهم» به واشنگتن رسیده بود، قصد داشت با جو بایدن صحبت کند. اما بایدن نه تنها از شرکت در رقابتهای انتخاباتی امتناع کرد، بلکه، به طور کامل «از رادار» ناپدید و به شایعات و فرضیات گسترده دامن زد. تاریخ دیگری برای جلسۀ لغو شده تعیین نشد. کامالا هریس، معاون رئیس جمهور از مهمان پذیرایی کرد.
همزمان با عزیمت نتانیاهو به واشنگتن، هواپیماهای حمل و نقل نظامی آمریکا با دهها تن سلاح وارد تلآویو شدند.
در حالی که بایدن ممکن است هنوز زنده باشد، بارها گفته است که کشورش از راه حل دو دولتی حمایت میکند. موضع سرسختانۀ طرفدار اسرائیل دونالد ترامپ، نامزد جمهوریخواه برای کاخ سفید، از دورۀ اول ریاست جمهوری او (٢٠١۶-٢٠٢٠) کاملاً آشکار است. در هر صورت، شکی نیست که اسرائیلیها برای به دست آوردن منافع و اولویتهای یکجانبۀ خود، از جمله تلاش برای دخالت دادن بازیگران سوم در رویارویی اسرائیل و ایران، به استفاده از همۀ ظرفیتهای لابیگری خود در آمریکا ادامه خواهند داد. نتانیاهو دربارۀ حملۀ نیروی هوایی اسرائیل به بندر حدیده در یمن که به اعتراف خودش در هفت جبهه میجنگد، گفت: «اسرائیل از جامعۀ بینالمللی انتظار دارد که تلاشهای خود را علیه ایران و گروههای نیابتی آن برای مهار تجاوز ایران و حفاظت از آزادی کشتیرانی بینالمللی تشدید کند. هرکسی که میخواهد خاورمیانه را امن و باثبات ببیند، باید با «محور شرارت» ایران مخالفت کند و از مبارزۀ اسرائیل علیه ایران و دستیارانش حمایت کند». این نوع تبلیغات بطور قطع واقعیت را منعکس نمیکند. با این حال، نمیتوان انکار کرد که عدم اطمینان سیاسی و سردرگمی در خارج از کشور، درجۀ تشدید نظامی در منطقه را به طور جدی افزایش میدهد.
برگرفته از: بنیاد فرهنگ راهبردی
١٠ مرداد- اسد ١۴٠٣