لحظات تسخیر برلین و شکست فاشیسم در بهاران
روز ۱۹ اردیبهشت (۹ مه)، سالروز پیروزی تاریخساز مردم قهرمان اتحاد شوروی را بر فاشیسم هیتلری جشن میگیریم.
در این روز تاریخی، نه تنها باید بار دیگر در برابر دلاوریهای جانبازانه میلیونها زن و مرد سر تعظیم فرود آورد، بلکه لازم است تا ابعاد دورانساز و پیامدهای تاریخی پیروزی بر آلمان نازی و رهایی مردم آلمان از یوغ نازیسم را از نو مورد بررسی قرار داد.
بسیاری از نوشتههای تاریخنویسان و خاطرات رهبران سیاسی و مقامات نطامی نشانی از جنگ ایدئولوژیکی و ضدکمونیستی بر خود دارند و بهمنظور هرچه کمتر و کوچکتر نشان دادن نقش پُراهمیت ارتش شوروی در شکست فاشیسم و نبرد نهایی روزهای آخر جنگ نوشته شدهاند.
از اینرو لازم است که در سالگرد این پیروزی بزرگ، موقعیت نظامی و شرایط بینالمللی آن دوران را به تفضیل بیشتری از نظر بگذرانیم.
موقعیت ارتش آلمان در آستانه شکست
در اواخر سال ۱۳۲۳ و اوایل ۱۳۲۴ (اوایل سال ۱۹۴۵ میلادی) ، هنوز بیش از ۹ میلیون نفر در ارتش آلمان خدمت میکردند.
این ارتش دارای ۲۹۵ لشگر و ۳۰ تیپ بود و بیش از ۵ و نیم میلیون سرباز و افسر در صفوف عملیاتی مشغول خدمت بودند.
از این مجموعه ، ۱۶۹ لشگر و ۲۰ تیپ در جبهه آلمان ـ شوروی، در مقابل ارتش در حال پیشروی شوروی بهسختی مقاومت میکردند.
نقشه نهایی تسخیر برلین در اواسط فروردین ۱۳۲۴ (اواسط آوریل ۱۹۴۵) در «ستاد فرماندهی عالی» و با حضور اعضای هیأت سیاسی حزب کمونیست اتحاد شوروی و کمیته دفاعی کشور و همچنین فرماندهان جبهههای اول بلاروس و اوکرائین به تصویب رسید.
تدارک نهایی برای انجام این عملیات در مدتی نزدیک به دو هفته به انجام رسید.
لشگر موسوم به «وایکسل»، تحت فرماندهی ژنرال «گوتهارت هاینریش» مامور دفاع از برلین بود.
در۱۸ اسفند ۱۳۲۳ (۹ مارس ۱۹۴۵)، فرمانهایی مبنی بر تدارک دفاع از پایتخت صادر شده بود.
شهر به ۹ بخش تقسیم شده بود و هر یک از این بخشها برای انجام عملیات درازمدت آماده بودند.
مارشال ژوکوف، فرمانده جبهه اول بلاروس، عملیات برلین را به حق «یکی از دشوارترین عملیات جنگ دوم جهانی» توصیف کرده است.
موقعیت ارتش سرخ در آستانه فتح نهایی
در بهار سال ۱۳۲۴ (۱۹۴۵)، ارتش شوروی تمامی خاک کشور خود را به جز قسمت کوچکی در جمهوری سوسیالیستی «لتونی» آزاد کرده بود.
از اینرو در حقیقت کمر ارتش آلمان را درهم شکسته بود.
لهستان، رومانی، بلغارستان، مجارستان و قسمت بزرگی از یوگسلاوی آزاد شده بود و نبرد برای آزادی اطریش و چکسلواکی جریان داشت.
در خاک آلمان هم نیروهای شوروی به خط «اودِر ـ نایسه» که از جنوب دریای بالتیک میگذشت، رسیده بودند.
همچنین نیروهای جبهه یکم بلاروس تحت فرماندهی مارشال گئورگی ژوکوف و جناح راست جبهه یکم اوکرائین به فرماندهی مارشال ایوان کونف به ترتیب به ۶۰ کیلومتری و ۱۴۰ کیلومتری پایتخت آلمان نازی رسیده بودند.
آیا سقوط برلین قایل پیشبینی بود؟
فرماندهی عالی «ورماخت» (ارتش آلمان) میدانست که چنین حملهای در شرف انجام است؛ لیکن قادر نبود که ابعاد و جزئیات نقشه اتحاد شوروی را درک کند.
برای نمونه، حتی شخص هیتلر، خود را با این امید که حمله متوجه برلین نخواهد بود، تسلی میداد.
سازمان اطلاعاتی برلین نیز این امید را نشخوار میکرد، تا آنجا که فرمانده بخش شرقی ستاد کل آلمان «راینهارد گهلن» پیشبینی کرد که حمله متوجه برلین نیست و پراگ را هدف خواهد گرفت.
پیش بهسوی فتح برلین
۷ فروردین ۱۳۲۴ (۱۶ آوریل ۱۹۴۵)، روزی پُراهمیت در تاریخ وقایع قرن بیستم بهشمار میرود.
در نخستین ساعات بامداد، نیروهای شوروی در جبهه «اودِر» دست به حمله زدند و «عملیات برلین» را آغاز کردند.
برنامه عملیات که توسط ستاد عالی شوروی ترسیم شده بود، حملات سریع و نیرومندی را به وسیله ۳ ارتش جبهههای اول و دوم بلاروس و جبهه اول اوکرائین درنظر گرفته بود تا دفاع دشمن را در «اودِر» و «نایسه» درهم شکند و این حمله را از میان دشمن بهطور عمقی به جلو ببرد.
نقشه این بود که نیروهای اصلی دشمن را محاصره کنند. سپس آنها را بهصورت چندین گروه از هم جدا کرده و آنگاه منطقه را از وجود ایشان پاک کنند. بهدنبال آن قرار بود سربازان شوروی تا رود «الب» پیشروی کنند.
عملیات برلین، مهارت عالی عملیاتی فرماندهی شوروی را به نمایش گذاشت.
در غروب روز اول اردیبهشت (۲۱ آوریل) عناصر زرهی شوروی به حاشیه خارجی شهر رسیدند و لشگرهای تحت فرماندهی ژنرال ژوکوف وارد حومه شمال شرقی آن شدند.
در روز دوم اردیبهشت (۲۲ آوریل)، در پناهگاه مقر صدارت عظمای «رایش» (حکومت آلمان هیتلری)، و در زیر غرش رعدآسای توپخانه شوروی، کنفرانسی برگزار شد.
انتقال سریع و تبآلود سربازان از یک ناحیه به ناحیه دیگر بهمرحله عمل گذاشته شد؛ لیکن این اقدام دیگر نمیتوانست مانع از واقعه ناگزیر شود.
در روز ۴ اردیبهشت (۲۴ آوریل) عناصر مقدم جبهههای اول بلاروس و اوکرائین بههم رسیدند و روز بعد حلقه محاصره گرداگرد برلین، بهطور محکم بسته شد.
همزمان در ناحیه «اودِر ـ گوبن»، نبرد سنگینی با دویست هزار تن از نیروهای آلمانی که به دام افتاده بودند، جریان داشت. این ارتش تلاش مذبوحانهای را برای شکستن محاصره برلین انجام داده و ناکام مانده بود.
مشاور هیتلر، «مارتین بورمان»، در خاطرات خود نوشته بود:
«عمارت صدارت عظمای «رایش» تبدیل به مخروبه شده است. همه چیز در آستانه سرنگونی است.»
پرچم سرخ بر فراز پارلمان آلمان
دهم اردیبهشت سال ۱۳۲۴(۳۰ آوریل ۱۹۴۵) پرچم سرخ بر فراز «رایشتاگ» (پارلمان آلمان) به اهتزاز درآمد.
در همین روز هیتلر اقدام به خودکشی کرد.
در خلال شب ۱۱ به ۱۲ اردیبهشت(روز اول و دوم ماه مه) ژنرال «وایدلینگ»، فرمانده پادگان برلین خود را تسلیم کرد.
در حدود ساعت ۳ بامداد روز ۱۲ اردیبهشت مقاومت دشمن خاتمه یافت. (*)
در شب ۱۸ به سحرگاه ۱۹ اردیبهشت (هشتم و نهم ماه مه)، کلیه نیروهای ارتش آلمان اسلحه خود را به زمین گذاشتند و سرانجام در این نیمهشب، تسلیم بدون قیدوشرط آلمان در شهر برلین به امضا رسید.
بدینسان روز نهم ماه مه، بهعنوان روز پیروزی جنگ کبیر میهنی مردم شوروی و همه خلقهای جهان بر دیو فاشیسم، برای همیشه در تاریخ ثبت گردید.
پیامدهای خانمانسوز جنگ جهانی دوم برای مردم شوروی
۲۰ میلیون شهروند شوروی در اسارتگاهها، بازداشتگاهها و در میدان نبرد جان خود را از دست دادند.
تنها در جریان عملیات فتح برلین، از ۲۷ فروردین تا ۱۸ اردیبهشت (۱۶ آوریل تا ۸ مه)، در حدود ۱۰۲ هزار تن از نیروهای ارتش سرخ در جریان نبرد کشته شدند.
۱۷۱۰ شهر بزرگ و کوچک و ۷۰ هزار روستا در اتحاد شوروی ویران گردید و در نتیجه ۲۵ میلیون نفر بیخانمان شدند.
فاشیستها ۳۲ هزار موسسه صنعتی و ۶۵۰۰ کیلومتر راهآهن را نابود کردند و ۶۵ هزار کالخوز، ۱۸۷۶ ساوخوز و ۲۸۹۰ ایستگاه ماشین و تراکتور را مورد غارت قرار دادند.
خسارات مالی اتحاد شوروی به قیمتهای سالهای پیش از جنگ، به بیش از ۶۷۹ میلیارد روبل بالغ گردید.
ادامه رویکرد ضدکمونیستی در قالب جنگ تبلیغاتی و تحریف واقعیت
برخی از جاعلان تاریخ ادعا میکنند که تسخیر برلین به آسانی میسر شده است. برخی دیگر به اهمیت نبرد برلین اذعان دارند؛ اما در عین حال اظهار میدارند که ارتش بریتانیا و سربازان آمریکایی میتوانستند، و میبایست این شهر را تسخیر میکردند.
فرض اخیر، تصویر دگرگون شده و تحریفآمیزی از همکاری نظامی ایالات متحده، بریتانیا و شوروی در آخرین مراحل جنگ بدست میدهد که تنها بهمنظور بیاعتبار جلوه دادن نقش و موقعیت شوروی ساخته و پرداخته شده است.
گردانندگان جنگ سرد به رهبری وینستون چرچیل سعی کردند وانمود کنند که برلین بههیچوجه موضوع اصلی اختلافاتشان نبوده است.
چرچیل بههمراهی فیلد مارشال «برنارد مونتگمری» فرمانده اسبق نیروهای بریتانیا، این موضوع بحثانگیز را عنوان کرد که نیروهای متفقین غربی میتوانستند برلین را فتح کنند ولی موقعیت مناسب را از دست دادند و به این ترتیب «نبرد برلین را باختند».
برخلاف نظریات سیاسی و نقشههای ضدشوروی برخی رهبران غربی، حقیقت این است که یک تحلیل عینی از موقعیت سیاسی ـ نظامی در فاصله زمانی ماههای مارس و آپریل سال ۱۹۴۵، فرماندهی آمریکا و بریتانیا را به درک این واقعیت ناگزیر ساخت که تسخیر برلین توسط آنان غیرممکن است.
ژنرال آیزنهاور، فرمانده آمریکایی نیروهای متفقین، این نقشه را یک «نقطهنظر خیالانگیز» خواند و در مورد مارشال مونتگمری که این مسئله را مد نظر قرار داده بود، اینگونه قضاوت کرد:
«وی در خیالات خام غوطهور است».
علاوه بر آن، تاریخچه دوران پایانی جنگ شامل مرحلهای است که طی آن اقدامات دیپلماسی مخفی غرب به ناگهان زیر پرتوی از نور روز قرار گرفت.
در این جا به مذاکراتی اشاره داریم که در ماههای فوریه تا آوریل سال ۱۹۴۵، مابین طرف آمریکایی ، یعنی «آلن دالس»، رئیس شعبه اروپایی سازمان اطلاعاتی او ـ اس ـ اس از یک سو، و «کارل ولف»، از مقامات بلند پایه شاخه نظامی حزب نازی (اس ـ اس)، از سوی دیگر در سوئیس جریان داشته است.
این مذاکرات، موضوع مجادلات تند و تلخی قرار گرفت که بین استالین از یک طرف و روزولت و چرچیل از طرف دیگر ردوبدل شده است.
ملاقات دالس با ولف بههیچوجه اولین ملاقاتی نبود که وی با مامورین مخفی «هیملر» (رئیس اس ـ اس) داشته است.
مدارک بایگانی اس ـ اس بههنگام انتشار، نقاب از چهره رئیس آینده « سیا» برداشت.
این مدارک که حاوی جزئیات دقیق مذاکرات دالس با نمایندگان اس ـ اس در سال ۱۹۴۳ است، در مجلات معتبر منتشر و افشا شده است.
محتوای این مذاکرات حاکی از آن است که طرف آمریکایی این آمادگی را داشته است که دست از خواست تسلیم بدون قیدوشرط آلمان بردارد و سعی میکرده است به مامورین مخفی آلمان تفهیم کند که حاضر است مذاکراتی را با هدف حفظ آلمان به صورت «عامل نظم» و «پایگاهی علیه بلشویسم» در اروپا آغاز کند.
بنای یادبود سربازان شوروی در برلین
یک سرباز ارتش سرخ به نام « نیکلای ماسولوف»،در جریان عملیات تسخیر برلین، در زیر آتش سنگین دشمن، جان خود را به خطر انداخت و دختر بچه سه سالهای را که در کنار جسد مادرش میگریست، نجات داد.
مادر با گلوله یک مامور اس ـ اس کشته شده بود.
این واقعه پس از سالها، الهامبخش بنای یادبود بیست هزار تن از نیروهای ارتش شوروی شد که به هنگام جنگ در برلین کشته شدند.
در حدود هفت هزار تن از آنان در آرامگاهی واقع در Treptower Park، در برلین آرمیدهاند.
در درون تپهای خاکی در این آرامگاه، ۲۰۰ تن از فاتحان برلین آرمیدهاند. بر فراز این تپه، تندیسی برنزی از یکی از سربازان ارتش سرخ دیده میشود که صلیب شکستهای (سمبل نازیسم) را در زیر پا خرد میکند. شمشیری که این سرباز در دست دارد، رو به پائین آورده شد و در بازوی چپ خود دختر کوچکی را به برگرفته است.
بیایید خاطره تمامی آنانی را که جان خود را نثار آزادی و پیروزی کردند، گرامی بداریم!
بیایید همواره خاطره این پیروزی را در قلب خود زنده نگاه داریم و آنچه در توان داریم بکار بندیم تا نسلهای آینده نیز این روز را گرامی و عزیز بدارند!
این وظیفه ماست!
* فرانتس لانگه، عضو حزب کمونیست آلمان، از آن روزها میگوید:
«در روز اول ماه مه ۱۹۴۵، همهمهای از بیرون شنیده میشد. حدس زدیم که افراد اس اس در راهرو جمع شدهاند.
یکی از آنان در مورد چگونگی تعیین تکلیف زندانیان باقی مانده سئوال کرد و افسر مافوق چنین پاسخ داد:
آنها را زنده در همین جا باقی میگذاریم. از این طریق میتوانیم ثابت کنیم که هیچیک از زندانیان را تیرباران نکردهایم.
دیگر صدایی از بیرون شنیده نمیشد. همگی فرار کرده بودند.
ما کاملاً تنها بودیم. کاملا تنهاً در این عمارت بزرگ ویران شده و ما در انتظار بودیم. انتظار و انتظار و انتظار.
تمام شب را در انتظار گذراندیم هوا دوباره روشن میشد.
دوم ماه مه فرا میرسید.
حدود ساعت شش صبح، آواهایی به زبان روسی از دور شنیده میشد.
ارتش سرخ وارد مرکز گشتاپو شده بود.
صدای گامها نزدیک و نزدیکتر میشد.
با مشت بر درها میکوبیدیم.
تنها چند دقیقه بهطول انجامید.
صدای فرود آمدن تبرها بر درهای قفل شده شنیده میشد.
درب سلول شکسته شد.
یک سرباز جوان ارتش سرخ در برابرم ایستاده بود.
ما آزاد بودیم.»
(برگرفته از مقاله «از «پارک تفریحی» گشتاپو تا «پارک عمومی» اوین»)