جنگ قدرت ها

رسول پویان جنگ قـدرت ها دل زخمین وخونین آورد جـای صلح و…

افراطیت پادزهر خیانت رهبران اسلام سیاسی و یا شکست مبارزات…

نویسنده: مهرالدین مشید علل و عوامل یا چگونگی و چیستی باز…

زبان آریایی یا آریویی چی شد؟

نوشته: دکتر حمیدالله مفید ——————————— زبان بازتاب خرد آدمی است و انسان…

تعامل 

نور محمد غفوری از چندی به اینطرف در مکالمات و نوشتار…

جمال غمبار

آقای "جمال غمبار"، (به کُردی: جەمال غەمبار) شاعر و نویسنده‌ی…

چین کاوشگری به نیمه تاریک ماه فرستاد

منبع تصویر، GETTY IMAGES ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۳ مه ۲۰۲۴ آژانس فضایی…

        تقدیم به ستره محکمه امارت اسلامی افغانستان

معروضه محمد عالم افتخار ولد محمد قاسم دارنده تذکره تابعیت 1401100148058   حضور…

حاکمیت طالبان؛ افزایش بحران و تکانه های بی ثباتی ملی…

نویسنده: مهرالدین مشید استبداد و تبعیض طالبان و به صدا درآمدن…

چند شعر از حمید تیموری‌فرد

بزم کبوتران   در تالار توت و ارغوان  سایه‌ی گل درشت انجیر  تارمی خلوت…

ساز آفرینش

رسول پویان رحیم و رحـمان را تابکی قـهار می گویند برای بـندگان…

چرا ادبیات دوران کهن و میانه کم‌تر حزین بود؟

در پرداخت‌های ساختاری ادبیات جهان از شعر و غزل و…

انسان گرایی پاسخی ناتمام در برابر ناپاسخگویی اندیشه های فلسفی…

نویسنده: مهرالدین مشید  انسان گرایی به مثابه ی داعیه ی برگشت…

گنجینۀ الهام

رسول پویان 2/5/2023 روزباخورشیدوشب سیل شباهنگم خوش است زیــر نـور خلـوت مهـتـاب آهنگـم…

در ارتباط به جفنگ گویی ها ی " نیاز نیاز"

حبیب میهنیار دوستان گرامی شما بهتر میدانید که یکی از ویژه…

ادبیات مبتذل،- سرگرم کننده و کم ارزش؟

Trivialliteratur:   آرام بختیاری نیاز انسان از خود بیگانه به ادبیات سرگرم کننده.  ادبیات…

پیام شادباش به مناسبت روز جهانی کارگر

ا. م. شیری روز اتحاد و همبستگی انترناسیونالیستی کارگران و زحمکشان…

دستار پوشان اسلام ستیز و پاچه بلند های حرمت شکن

نویسنده: مهرالدین مشید گروه ی طالبان از نظر حسن عباس نویسنده…

برگردان شعرهایی از سبزه برزنجی

خانم "سبزه برزنجی" (به کُردی: سۆزە بەرزنجی) شاعر کُرد زبان،…

به پیشواز اول می، روز جهانی همبسته‌گی کارگران

اعلامیه سازمان سوسیالیست‌های کارگری افغانستان اول ماه می، روز تجدید پیمان…

ناپاسخگویی به چالش های جهانی؛ نشانه های زوال تمدن غربی!؟

نویسنده: مهرالدین مشید بحران های جهانی پدیده ی تمدنی یانتیجه ی…

«
»

فلسفه شرق: چین، هند، ایران

دکتر بیژن باران

غنا و قدمت فلسفه شرق با قیاس با غرب، رابطه فلسفه چین و هند با ایران، بازتولید مفاهیم شرق در ادبیات و هنر ایران بررسی شوند. از 7 هزار سال پیش مردم به رصد ستارگان، شرایط جوی، حکمت نیاکان برای حدس آینده خود و دولتمردان علاقه داشتند. انسان ها اجرام نورانی مانگ/ قمر، سیارات، ستارگان، کهکشانها را با تخیلات و آمال خود نام گذاردند. چرا مردم مدام آسمان نورانی دیدنی و اسطوره نیاکان در حافظه گروهی را بهم پیوند زدند؟ 

زندگی و تندرستی روی زمین در گرو تغییرات آسمانی باران، سیل، خشکی، آذرخش، باد، خورشید، شهاب، شب بوده؛ وابسته به دانش، تجربیات، چارهجویی نیاکان انگاشته شدند. تجریدات نادیدنی ولی حاضر چون بدی، شجاعت، عشق، فرهنگ شامل زبان، هدف، باور، سنت، هویت از نیاکان به آنها رسید بودند. تصویر سازی، حجاری، قالی با نمادهای محسوس چون کژدم، شیر، گیاه، ماهی، قلب، اجرام سماوی در آمیختند. در تاریخ بشر 1000 فرهنگ و 10 تمدن از جمله ایران در گستره اقوام و مراحل اجتماعی پیدا شدند. 

در شرق از چین و ژاپن تا هند و ایران باورهای متافیزیک غیرمادی با تخیلات و توهمات فراوانند. در شرق تمدن/ شهرسازی جلوتر از غرب روی داد. مرکز تمدن شرق در کناره رودهای گنگ، سند، هوانگ هو/ زرد، یانگ تسه، میانرودان، هلیل رود، کارون از 4 هزار سال پیش شکوفان شدند. فلسفه شرق جدا و جلوتر از فلسفه غرب با رشد کشاورزی و شهرنشینی در چین، هند، ژاپن، ایران، آشور، ویتنام، بابل، فلسطین تکوین یافت. مکاتب بودایی، تائو، جین، هندو، زرتشتی، اسلامی، یهود، روش سکولاستیک، مکتبی، نقلی متاثر از استبداد شرقی غلبه داشتند. 

تمدن شرق و غرب به روشنگری اروپا، عصر مدرن رسید. استعمار با نیروی دریایی، توپخانه، تفنگ در گسترش سرمایه به شرق در سده 19 ورود کرده؛ آنرا به فقر و جهل کشاند. فلسفه غرب شامل یونان، روم، انگلیس، آمریکا، فرانسه، آلمان ست. اندیشه خردگرا و تجربه محور بدون کاربرد قیاس، تعصب یا اعتقاد به تمام ادعاها، فرضیات، گزاره ها، احکام، نظریه ها شک کند. فلسفه بررسی ذات بنیانی دانش، واقعیت، وجود است؛ نیز عامترین قواعد حاکم بر فکر، انسان، جامعه، طبیعت، کیهان، ارزشها، ذهن، زبان است. کارل پوپر نوشت: دانش ما محدود است؛ حال آنکه نادانی ما باید ضرورتا نامحدود باشد. 

اخلاق رابطه انسانها با هم، فلسفه رابطه با طبیعت، الهیات رابطه با  تجریدات است. در اروپا فلسفه غرب از سده 6 ق.م. تا عصر مدرن تدوین شد. فلسفه غرب در یونان 600-300 ق.م با افلاطون، ارسطو، سقراط را از 1000 تا 1400م ابن سینا، ابن رشد، سنت توماس ادامه دادند. دانش عصر روشنگری 1475-1675 با صنعت چاپ در دسترس قرار گرفت. فلسفه در آکادمی افلاطون و لیسیوم ارسطو در آتن تدریس شد. آکادمی را دیکتاتور روم سولا در 86 ق.م. ویران کرد.

لذا برای دانشگاههای غرب در عصر مدرن جذابیت روشنفکرانه داشت. در عصر مدرن از 1850 تا 1975 سارتر، فوکو، هایدگر آن را در ادبیات و کنش سیاسی گسترش دادند. منطق و تجربه نامداران زیر را افزودند: بیکن، ولتر، کانت، لاک، اسپینوزا، هیوم، شوپنهاور، هگل، مارکس، نیچه. فلسفه غربی از یونان تا اروپا تعمیم یافته برای تمام جهان جا زده شد که در نظام آموزشی ایتالیا، آمریکا، انگلیس، آلمان، فرانسه تدریس شد. فلسفه شرق در چین، هند، ایران جنبه کاربردی داشته؛ در مردم نفوذ عمیق داشت. نیز در سده 20 هند، چین، ژاپن مشاهیر دیگری پدیدار شدند. 

ابوریحان بیرونی کتبی در ریاضیات و فلسفه هند 1000 سال پیش، المجسط بمعنی ترکیب مال بطلمیوس در 150م با اغلاط در باره حرکت ستارگان و سیارات را به عربی ترجمه کرد. در ترجمه ایرانیان مناعت طبع، افزودن افکار خود، ترس از متحجرین ضد فلسفه در بغداد، نیشاپور، ری منجر به افزایش حجم در ترجمه آثار یونانی و غلو در مقام مشاهیرش شد. بگذریم که ریشه های فلسفه و علوم یونان را باید در آثار بدون نام مولف مصر، ایران، ترکیه جستجو کرد.

باید ترجمه های ایرانی متون یونانی با نسخه دیگر از آثار مشاهیر یونانی قیاس شوند؛ تا افزودگیهای ایرانیان نتیجه شود. تمدن اسلامی ایرانیان از ادغام فرهنگ هند، ایران، یونان عصر سلوکی پدید آمد. نوآوریهای مسلمانان در چهره های خیام، رازی، فارابی، خوارزمی، جابر بن حیان، ابن رشد درخشیدند. 

نیز دانشگاههای غرب آثار اروپایی، ترجمه آثار عتیق غرب، اشاعه تفاسیر استادان خود را تدریس کردند. این آثار در دانشگاههای خاورمیانه سده 20 ترجمه و تدریس شدند. در حالیکه به تمدن شرق بی توجهی شد. الیوت شاعر نوشت: “فیلسوفان بزرگ غربی در برابر فیلسوفان بزرگ هند شاگرد مدرسه اند.” در تورات از شرق لغت، فرمان، ایده روایت شد. منشاء پیدایش جهان مادی از هیچ و با اراده خالق بود. چون دین با پیروان، کمک مالی، معبد همراه بود؛ ماناتر از مادیگرایی بود. لعنت دین و تنبیه شاهان رشد مادیگرایی را ناتوان کردند. طبقات ستمگر ایده آلیسم را مدد کردند. فیلسوف و شاگردانش نیروی کوچک بودند. گفته شده هیچ فیلسوفی یک روحانی را نکشته؛ ولی روحانیون فلاسفه را کشتند. نمونه: جوردانو و منصور حلاج.

جهان بینی 2 اردوی بزرگ دارد: مادیگرا یعنی نخست ماده بود؛ ایده آلیسم یعنی ایده/ فرمان پیش از ماده بود. دانشمندان جهان را از دگرگونی ماده بینند. در شرق جهان بینی مادی را دین نابود و لعنت کرد. ولی دانشگاه، کار اصناف، دامداری، کشاورزی، اینترنت به مدد مادیگرایی آمدند. تا عصر روشنگری و پیدایش سرمایه داری در غرب علم بر ایده گرایی پیروز شد. 

با مطالعه ممتد آثار و تاریخ 3 مرکز تمدن چین، هند، ایران برخی فیلسوفان و الهیون در آنها ذکر شوند. در چین به لانو تسه، مو تزو، کنفوسیوس، ئی جینگ، منسیوس اشاره شود. در هند به اوپانیشادها، ودا، جین، شیوا، 6 مکتب نیایا، ودانتا، یوگا، سنخیا، پوروا، ویشاشیکا؛ مشاهیر چون باجناوالکیا، چارواکا، سیداراتا اشاره شود. 

در ایران مهرگرایی، زرتشت، زروان، ایلام، مانی را در فلسفه و 2 جهان بینی مادی و فکری/ ایده ای می توان پرداخت. فلسفه کنونی به 7 رشته دانش شناسی، اخلاق، منطق، متافیزیک، فلسفه سیاسی، کیهان شناسی، زیبا شناسی دارد. دانش شناسی در باره پیدایش دانش در فرد و جامعه است. 

فرد بالغ با حواس، حافظه، پردازش مغز دنیای بیرون یا ابژه را درونی یا سوژه کند. سپس در کنش اجتماعی این ابژه سوژه شده عیان شود. چیستی ذهن و عین در رشته دانش شناسی است. اخلاق صفات، قواعد شفاهی رایج؛ سامانه ارزشی، معیار، داوری کردار فرد در اجتماع است. در عصر مدرن اخلاق در قانون و حقوق بشر سازمان ملل گنجانده شدند. اتیک اخلاق حرفه ای مدون، بامجوز، با پیگرد قانون در تخلف آن است.

منطق اصول استدلال یک قضیه از معرف یا مفروض به حجت یا نتیجه است. با درستی در اندیشیدن، کاربرد روش، ارزیابی نتیجه محک زده شود. درست یعنی نتیجه بر واقعیات و وقوعات ممکن و محتمل منطبق است. خرد یا منطق بر دانش محیطی ادراک، ترکیب داده در غشاء پیشانی، استقراء/ وایازش کل به جزء در مغز راست یا استنتاج جزء به کل در مغز چپ انسان استوار است. 

متافیزیک، مابعد الطبیعه مجموعه حدسیات، احکام ذهنی، موارد استقرایی در باره جهان عینی و موهوم است. متافیزیک بیان کلامی نه تجربی جهان است که در فلسفه و الهیات تدریس شود. در آن شناخت واقعیت، وجود/ هستی، ماهیت اشیاء، جهان جسم، پیدایش، آغاز، مسیر، پایان کیهان ربطی به واقعیت و آزمایشات ندارند. در آن منطق یعنی قواعد درست اندیشیدن با مغالطه بکار رود.

فلسفه سیاسی اینها را در بر گیرد: هویت ملی، بومی، تباری، گذشته، حال، آینده جامعه، زبان، تاریخ، اساطیر، آرمانها، باورها، سیاست، حکومت، قوانین، آزادی، عدالت، حق، اقتدار، دولت، دولتمداری، اخلاق حرفه ای/ اتیک. اعتدال گرا، خردگرا، صلحجو را در بستر تاریخی، آرمانی، استبداد مطلقه، تهاجم خارجی بررسی کند. کیهان شناسی بررسی جهان نامریی ماده و انرژی تاریک، سیاه چاله؛ اجرام سماوی، فضا، زمان، گسترش، پیدایش، گیتی با کهکشانها، سیارات، مانگ/ قمرها، شهابها، پرتوها است. 

زیبا شناسی ارزشهای حسی، محرکه ها/ هیجانات، داوریها، سلایق هنری را بررسی کند. در تاویل 7 هنر نقاشی، نمایش، موسیقی، شعر، رقص، عکس/ معماری، سینما/ پویانمایی بکار رود. اصول 12 گانه زیر را دارد: سلسله مراتب، تمرکز، تباین/ تقابل، تنش/ چیرگی، توازن/ تناسب، ریتم/ تقارن، عمق، جریان، مقیاس، حرکت/ توسعه، وحدت، همآهنگی.

*

فلسفه چین در سده 6 ق.م. شامل اینها بود: منطق، طبیعت، کتاب تغییرات، تائویسم، کنفوسیوس، منسیوس، لائو تسه، یین یانگ، موهیسم. منطق اصول درست اندیشیدن، کشف رازهای طبیعت، توصیح تغییرات چرخه حیات بود. تائو/ دائو 3 اصل دارد: انفعال یا همرنگ جماعت، سازگاری/ صبر با طبیعت، سادگی یا نگذار بگذرد با کمک به مردم در همنوایی برای آرامش درونی.

جهان بینی مادی پیدایش جهان از منبع مادی و ماتریالیزم تاریخی برای پیدایش طبقات جامعه در چین بر خلاف هند جدا تبین نشده؛ برخی فیلسوفات با 3 آیین کنفسیوس، تائو، بودا مخالفت کرده؛ عقاید مادی خود را با تاکید بر پیدایش جهان از منبع ماده، لذت انسان از زندگی، نیکی به دیگران بیان کردند. 

در سده 17 هابز مادیگرا و دکارت ایده گرا بودند. کارل مارکس ماتریالیزم تاریخی را بنیان گذاشت. در سده 20 مائو تسه دون در 4 مقاله فلسفی با کاربرد اصول مارکسیسم طبقات در چین را تبیین کرد. او نوشت: فعاليت توليدي بشر بنیان فعاليت عملي او ست. شناخت انسان به فعاليت او در توليد مادي وابسته است. 

تا سده 20 چین 3 دین داشت: کنفوسیوس سده 6 ق.م. با قبول جامعه طبقاتی، تائو سده 6 ق.م با ثنویت یین و یانگ، بودای سیداراتا هندی سده 5 ق.م. با آخرت و تناسخ. در بودیسم پرستش نیا، سرنوشت، ذن، رایج شدند. ذن تأکید بر تفکر دم به دم و ژرف‌نگری به ذات جانداران دارد. اصول ذن اینها یند: حذر ار نفس اماره/ ایگو، تمرکز بر روابط کیهانی، پذیرش پیوند بمثابه راه روشنگرایی/ نیروانا. یک مرد شرور ملت خودش را به آتش کشد تا روی خاکسترها حکمرانی کند. سان ژو/ تزو یا ژو شی سده 12م باب انتقال ارزشها در منطق، بررسی، غور، کتابخوانی، انسجام، 2 جنبه معین و نامعین پندهایش را نوشت.

کنفوسیوس بیخدا، 6 ارزش اصلی دارد: رن/مهربانی، یی/ صداقت، لی/ ادب، ژی/ حکمت، ثین/ وفا، نیاپرستی. این ارزشهای انسانی برای یک زندگی آسوده، آفرینش جامعه منظم، بدیگری آن نکن که بخود نکنی کافی اند. این آموزگار 551-479 ق.م. زیست. نامش به لاتین کونگ فوزی با پسوند یونانی یوس، است. نام او به چینی بمعنی آموزگار بزرگ بوده نه پیامبر. او با اندیشه‌ انسان محور با جامعه سلسله مراتبی 5 رابطه فرد با فرد دیگر را تبلیغ کرد: فرمانروا با فرمانبردار، پدر با فرزند، شوهر با زن، برادر بزرگتر با برادر کوچکتر، دوست با دوست. 

این آموزه ها در آثار سعدی، معلم اخلاق ایرانی، هم بزیبایی آمده اند. در این جامعه انسان‌ها به یکدیگر احترام گذاشته؛ همدیگر را دوست دارند. این آموزگار بزرگ گفت: انسان 3 راه دارد. 1- از اندیشه گذرد. این والاترین راه است. 2-از تقلید گذرد. این آسان ترین راه است. 3- از تجربه گذرد. این تلخ ترین راه است. او گفت: بهتر است بجای نفرین به تاریکی، شمعی بیافروزی. معنی چند واژه چینی: تائو/ طریقت، دِِ/ توان، نی/ اصل، تی/ نیرو، تایچی/ محور گیتی با 2 قطب یین و یانگ. او گفت: گذشته را بررسی کن؛ اگر می خواهی آینده را توصیف کنی.

او فلسفه سیاسی، اتیک، مناسبات اجتماعی، عدالت، اخلاق، دولت، شایسته سالاری را تبلیغ کرد. بر اخلاق فردی و حکومتی تاکید کرد. در کتاب آنالکت اهمیت پرستش، “رن”/ ته قلب انسان، سنت، صداقت را تاکید کرد. برای او حکومت نیک 3 هدف دارد: مواد غذایی باید فراوان باشند. سپاه باید منظم و درستکار باشد. اعتماد مردم به حکومت باید کامل باشد. آیین او و “قانونگرایی” نخستین اثر در باره شایسته سالاری در تاریخ اند. یعنی قدر فرد با تحصیلات و شخصیت تعیین شود؛ نه اصل، نسب، ثروت، دوستی/ پارتی است.

کتاب منسیوس 372-289 ق.م. حکیم ثانی، پیرو کنفوسیوس در باره سیاست، اجتماع، اقتصاد، زندگی فردی است.او نوشت: انسانها 4 حس دارد: همدردی، شرم، احترام، توان تایید یا عدم تایید. اخلاق سیاسی منسیوس و فارابی در نوع دوستی، منطق، مسالمت بهم شباهت دارد. آموزه‌های حکمت چین باستان راه اعتدال و میانه‌روی، تعلیم اصول اهل طریق اند که موازنه دربار، مردم، رقیبان را ارایه دهد.

فلسفه نوکنفوسیوس در این متون درسی بودند. نخستین جمله آن چنین بود؛ سرشت انسان در اصل نیکو ست. این نکته بن اندیشه‌ منسیوس است. عصر شانگ از 1800-1100 ق.م. عقاید اولیه در باره تغییرات و چرخه‌ها بودند: روز و شب در چرخه اند. فصل‌ها دوباره و دوباره گذر کنند، ماه به بدر ‌رفته؛ دوباره به هلال ‌رسد تا باز به بدر برود. چرخه حیات تاریخ پیدایش، رشد، میرش دودمانها، طبیعت، زندگی فرد را تجرید کرد. 

بنیانگذار آیین تائو، لائو تسه بود. کنفوسیوس از دیاری به دیار دیگر سفر کرد. لائو یک جا مانده؛ در گمنامی کار کرد. شاهان فئودال را به اصلاحات سیاسی دعوت کرد. آیین او در 2 بخش تائو و ته در کتاب تائو ته چینگ/ طریقت و تقوی در ۸۱ جمله قصار یا 5000 کلمه را نوشت. تائو بمعنی مشاء، راه، طریقت است. 

لائو تسه ۶۰۴ – ۵۲۴ ق. م در فلسفه سیاسی اداره مملکت را بدون دولت و نهادهای حکومت تبلیغ کرد. سون تزو سده 6 ق.م. در کتاب هنر جنگ ارکان فلسفه سیاسی را نوشت: تاکتیک/ راهکار، استراتژی/ راهبرد، وضع عینی میدانی، وضع ذهنی نیروها، شناخت خود و دشمن.

مو تزو 391-470 ق.م. یا موزی بنای موهیسم را گذاشت که در برابر سپهر همه برابراند. مخالف مابعدالطبیعه کنفوسيوس و تائویسم، در ترويج آيين عشق جهاني کوشید. شاهان افسانه‌ای را به حمایت از آموزه‌های خود فرا خواند. آنان که در قدرت ند، باید مبتنی بر شایسته سالاری گزیده شده؛ قدرت را دریافت کنند. بر عشق جهانی، نظم اجتماعی، اراده بهشتی، تکریم افراد شایسته تأکید داشت. تاثیر مو تزو در چین کمتر از کنفوسیوس بود. او نظر “مهر به همه” را آموخت. 

فلسفه زندگی او ویژگی مرتاضانه داشته؛ بازتاب طبقه او یعنی فرو دستان بود. خود نیز منظم و با خودآزاری زیست. او و شاگردانش برای نیکی پیروانشان، هر رنجی را پذیرفتند. مکتب او با منطق عقلانی و علم توسعه یافت. دانشمندان با تأثیر از نظرات موزی پدید آمدند. یانگ تزو بر لذت از زندگی تاکید کرد.

موهیست با علوم فیزیک و ریاضیات آمیخت. ساختار ماده از اجزای خُرد تقسیم ناپذیر اتم است. توصیف او به اتم دموکریت شبیه است. امپراتور شین شی هوانگ در سوزاندن کتاب‌ها و دفن دانشمندان، آثار او را نابود کرد. وقتی دین کنفوسیوس در دودمان امپراتوری غالب شد، موهیسم دو چندان بی اهمیت شد.

یین و یانگ نشان دهنده قطب‌های مخالف و ثنویت تضادهای جهان هستند. تائوباوران، در همهٔ پدیده‌ها و اشیاء غیر ایستا در جهان هستی، این دو اصل متضاد ولی مکمل را بینند. یین و یانگ نیروهای مکمل مادینه و نرینهٔ جهان در فلسفهٔ ذن و تائو اند که همهٔ وجوه زندگی را در بر گیرد. یین سمت سایه تپه؛ یانگ سمت آفتاب‌رو معنی دهد. یین مترادف زمین، تاریک، سرد است؛ هر چیز بدی به آن نسبت داده ‌شود. یانگ مترادف آسمان، روشن، گرم، خوب است. هیچ چیزی کاملاً یین یا کاملاً یانگ نیست. مثلاً آب سرد پیش آب جوش یین است؛ ولی پیش یخ یانگ است.

فلسفه بودا، از هند وارد شد؛ اقبال آن در چین، برتری آن بر کنفوسیوس، بقای آن امروز مطرح اند. در چگونگی تبدیل بودای هندی به بودای چینی اینها آمده اند: روح، زمینه، منشاء مکتب‌ها، یانگ چو 440-360 ق.م.، مبلغ سرشت آدمی و دین تائو، چوانگ تزو 369—298 ق.م. مبلغ شادی و تائو. بودایی دین رایج 500 میلیون نفر است. اصول بودا اینها یند: کاما/ کامگیری، آرتا/ رسیدن به ثروت، ذارما/ زندگی متعادل و خوب، موکشا/ روشنگرایی بسوی برهمن.

آثار فلسفی چین از هزاره 1ق.م بجا ماندند. ئی چینگ /کتاب تقدیرات با قدمت ۶۷۲ ق.م. فشرده‌ طالع‌بینی، رابطه انسان با ستارگان برای رویدادهای فردی، کشاورزی، تهدید خارجی بود. رصد هندسه ستاره و سیاره، گزینش اعداد را تفسیر زبانی کرد. برخی آثار عتیق از رونق افتادند. برخی با پیروان در مکاتب زیر بجا ماندند: کنفوسیوس‌، فجیا/ حکمرانی، تائویسم، کشاورزی، موهیسم، طبیعت‌گرایی، اسماء، منطقدانان .فجیا دیوان سالاری در حکومت متمرکز از سده 7 تا 3 ق.م. را توضیح داد.

کتب پیشگویی، جهانشناسی، تفاسیر فلسفی، هندسه، حساب، عمل فالگیری برای سده ها در شرق دور کاربرد داشتند. بعد به درک غرب از شرق کمک کردند. از اعداد تصادفی، 6 عدد از 0 تا 9، یک 6 ضلعی سازد. این 6ضلعی تاویل کیهانی داشته با فرآیندهای تغییر مانند یین و یانگ، ووجینگ تفسیر شد. ووجینگ یعنی خمسه کلاسیک تغییر، شعر، پرستش، تاریخ، سالنامه بهار و خزان در باره کنفوسیوس، چرخه حیات.

پرسش به اعداد تبدیل شود. توالی آن برای راهنمایی، تصمیم گیری اخلاقی در ادیان کنفوسیوس، تائو، بودا بکار رفت. نیز موهیسم، نظم/ لگالیسم مکاتب اصلی در مدارس فلسفی چین از 490 تا ۲۲۱ ق.م. تدریس شدند. در کتب و منطق چینی موهیسم و تائویسم مهم بودند.

اندیشه‌ و مناسک دینی بخش مهم و جذاب زندگی چینی‌ نبودند. ولی الهیات و فلسفه آمیخته بودند. منزلت فلسفه در تمدن چین قابل مقایسه با منزلت دین در دیگر تمدن‌ها ست. فلسفه در چین مورد علاقه هر فرد تحصیل کرده‌ای بوده؛ در باستان، فلسفه نخستین ‌آموزش فرهیختگان بود. نخستین آموزش کودکان در مدرسه این 4 کتاب بودند: منتخبات کنفوسیوس، کتاب منسیوس، دانش بزرگ، اصول اعتدال. برخی از این آثار پس از انقلاب بهمن 57 به فارسی ترجمه شده اند.

*

کهن‌ترین کتاب فلسفی جهان اوپانیشادها از آئین هند، دوره ودایی، هندواروپایی است. آنها بر وحدت حقيقت /برهمن و معرفت به خود حقيقي انسان یا آتمن به مثابه معبري براي درك و دريافت آن حقيقت يگانه تاكيد کنند. در سانسکریت برهمن به معنی پیشوای روحانی است. آتمَن به معنای خود، روح، جان است. اوپانيشاد در سانسكريت به معنى نشستن پای درس استاد در مجلس تدریس به شيفتگان دانش است. اوپانيشادها، امروز بيش از 200 اثر عرفانی عميق شرق از 300 تا 800 ق.م اند. معمولاً 12 اوپانيشاد اصلى يا ودايى مال سده 6 تا 4 ق.م اند. کاظم زاده.

حکمت هندی اینها یند: توجه به اصول لایتناهی, تمیز حق از باطل، رسیدن آرامش اخروی. سرودهای مذهبی به سانسکریت ودایی؛ یکی از 4 متن اصلی در جُنگ شنوده‌/ شروتی های مقدس یعنی وداها  در ۱۷۰۰ تا ۱۱۰۰ ق.م. در شمال غربی شبه‌قاره هند تألیف شد. ریگ‌ودا کهن‌ترین متن هندواروپایی در ۱۰۱۷  سوره،  ۱۰۵۰۰ آیه است؛ زبان‌ و محتوایش با اوستا پیوند دارند. برخی آیه ها امروزه در نیایش دینی هندو خوانده ‌شوند. آدمیان را به 4 وارنا/ کاست یا قشر تقسیم کند: 

«برهمنان و کاهنان سر، فرمان‌روایان و رزم‌آوران بازوها، بازرگانان و پیشه‌وران کمر، کارگران و بندگان پاهای اندام  واره اجتماعی اند- در عالم آفرینش.». در ریگ ودا آمد: حقیقت یکی است. ولی حکیمان آن را گوناگون نامند. مولوی تم وحدت وجود را بکرات سرود. آنها فلسفه، دین، اخلاق را از هم جدا نکردند. سامسارا /باز آیی به نیروانا/ عافیت برای آمدن از مبدأ تا معاد باشد. مراقبه، مکاشفه، ریاضت در این آمدن غالب اند.

آموزش سیداراتا یا بودا در آغاز در بودیسم گسترش یافت. سپس با کارما/ رستگاری و باور به کارما/ علیت، تناسخ با چرخه عمر تولد- مرگ- سمسارا / بازآیی یا تولد دیگر از هند به چین و ژاپن نشت کرد. در جنوب هند بودیسم با اصول زیر رواج یافت: فردگرایی، آمیختگی با افسانه، اعتقاد به تناسخ، انکار مباحث نظری، اعتقادی، خدا، معاد. 

او در 500 ق.م. از ارکان وجود نام برد: دوکا/ رنج، تریشنا /رنج ناشی از هوس، نیروانا/ عافیت در رفع رنج، کارما/ رستگاری، ذارما/ واقعیت، سمسارا/ بازآیی، تناسخ، روشنگری، کمال، دوخا/ ریاضت، انصراف، مراقبه /مدیتیشن. هدف نهایی رهایی فرد از رنج در بازآیی با اعمال معنوی موکشا و رسیدن به نیروانا است. به سانسکریت سمسارا یعنی تناسخ در چرخه دائم زایش- میرش کارما ست. رستگاری در رفع رنج در 8 گام آید: دید، اراده، سخن، عمل، معاش، تمرکز، تلاش، ذهن. پس واقعیت برای فرد نسبی بوده؛ نه مطلق برای همه. 

بودیسم بدبینی، دنیاگریزی، ریاضت دارد. نخستین گفتار بودا دوکا/ رنج است که شاید متضاد سوکا/ خوشی باشد. درمان آن دارما/ دانایی است. منشاء رنج, نادانی در 2 شکل کامرانی و خود آزاری آشکار شود. ولی در برابر دارما/ دانایی راه تعالی بسوی نیروانا/ عافیت است. با مفروضات فوق در باره هستی و ویژگی‌های مسیر رستگاری آخروی مکاتب بسیار پدید آمدند. در جنوب هند بودیسم با اصول زیر رواج یافت: فردگرایی، آمیختگی با افسانه، اعتقاد به تناسخ، انکار مباحث نظری، اعتقادی، خدا، معاد.

فلسفه هند در اوپانیشادهای ودایی مکتبهای گوناگون با 2 جهانبینی مادی و معنوی دارد. چارواکا فیلسوف مادی و بودا آموزگار معنوی از 3 هزار سال پیش مکتوب شدند. جهان بینی مادی در هند با رد مابعد الطبیعه جهان آخروی، روح، خدا، بهشت در برخی سوره های ودا ذکر شد. نخستین آثار مادیگرا را براسپاتی، آجیتا، چارواکا نوشتند. کتاب لوکایاتا 1959 مادیگرایی هند را تبین کرد. لوکایاتا بمعنی مردم، بعدها سکولار، است.

 چارواکا جهان پس از مرگ، کارما/ رستگاری، تقدس متون وداها، ابدی روح را رد کرد.  او بر اینجا، اکنون، ادراک پذیری با حواس، زیستن در این فضازمان تاکید کرد. او تنها دانش ادراکی/ تجربی را حقیقت دانسته، پس نظر پس از مرگ/ رستاخیز را نپذیرد. او 4 عنصر خاک، آب، آتش، هوا را بنیان هستی خواند. آگاهی را از ترکیب این 4 تا انگاشت. نوشت: شادی در خوشی/ کاما است. او مانند خیام گفت: فردوس/ کاما دمی ز وقت آسوده ماست./ دوزخ شرری ز رنج بیهوده ماست. 

این مکاتب به امور فهم حقیقت غایی پدیده‏ های هستی و مخلوقات عالم پرداختند. اکثر شان باور به کارما و تولد دوباره داشتند.

مکاتب هندی فرد را به‏ تزکیۀ نفس، رعایت اصول اخلاقی، کارکردهای اجتماعی راهنمایی کردند؛ تا از این راه به درک حقیقت، وجد، سعادت رسید. هدف شان این بود: روح فرد از راه درک حقیقت به روح کیهانی بپیوندد. 

تا از دور تسلسل تولد، مرگ، رنج باز آیی نجات یابد. بن فلسفه ودانتا آموزة محورى اوپانيشادها ست: همه چيز يكى و آن برهمن است، «خود» يا آتمن نيز همان امر يكتا و همسان با آن است. واژه برهمن از ريشة بريه به معناى روئيدن، بيرون جهيدن، شكفتن، باز شدن، نیایشگر، ربانی/ روح فراگیر، بالاترین مرتبت در کاست هندی است. فردوسی: چو آمد ز ایران بنزدیک رای/ برهمن به شادی ورا رهنمای. 

در سده 6 ق.م. از کتاب ودا در هند 6 درشنا/ مکتب وداباور تدوین شد: 1-نیایا، بنیانگذار: گاتاما. بمعنی روش‌ منطقی تا فکر به نتیجه رسد. این مکتب فلسفی منطقی، قیاس عقلی، علیت خوانده شد. درک نظام را در شناخت علّت و معلول دانسته؛ ولی روح، ادراک ناپذیر است. وجود آن از روی گواهی کتب آسمانی، تزکیه نفس، استنباط از پدیده‏ های وابسته به‏ شعور، مانند معرفت، اثبات شود. رسیدن به معرفت از راه بحث فلسفی امکانپذیر نیست. شناسایی درست هر مقولۀ منطقی باعث افتراق حق از باطل ‏شود. در ادراک یا فهم، 4 عامل خاص اند: مشاهده، استنتاج، قیاس، ادلّه و مصادیق معتبر.

 2-ودانتا، بنیانگذار: ویاسا. آتمن برهان حرکت است. در وحدت‏ وجود، کسی جز خداوند نیست. رهایی در این جا رسیدن به حقیقت روح خداوندی است. 3-یوگا، مراقبه یا تمرکز ذهنی، بنیانگذار: پاتانجلی. پیشرفت روح تا رهایی آن از بند ماده است. 

در ودانتا در هندویسم، آتمن نیروی علت حرکت است. مكتب ودانتا معرف تعليمات اوپانيشادها بر پايه نظريه وحدت وجود ست. در آن، فصل 2 بریهد آرنیکه بمعنی جنگل بزرگ، جنبه عرفان از ۷۰۰ ق.م تاکید شد.

 4-سنخیا، بنیانگذار: کاپیلا. تحلیل: مکتب خردگرا. سلسله مراتب وجود، روند نزولی روح به ماده را بیان کرد. 5-پوروا میماسا، بنیانگذار: جایمینی. تفسیر ودایی، مراسم، سنن اوپانیشادها، شیواپرستی. به‏ بیان، تفسیر، بررسی وظایف شرعی پرداخت. 6-ویشاشیکا، بنیانگذار: کانادا، سده 2-3م. ذره‌باور، خواص اشیاء، را با خواص و صفات متمایز کننده طبقه بندی ‏کرد. ارشانا به معنی ادراک مستقیم، اشراق، وحی، الهام است. اما گاه در معنی بجای دانش، بصیرت نیز بکار ‏رود. 

پس از 2 سده از تولد بودا، مکتب او 2 شاخه شد: ذن که به چین، کره، ژاپن رسید. بنیان گذار تانترا، ساراها بود که به تبت رسید. تانترا بمعنی سامانه، کتابی است که جنبه عملی دارد. تانترا گفت: به بدنت گوش بده. به نیازهای بدنت گوش بده. در سکوت به ذھنت گوش بده. به نیازهای ذهنت گوش بده. در آیین های تانترا، هندو، بودا برای تمرکز، مراقبه بکار روند. 

اصول هندوباوری اینهایند: زندگی رنج آور است، مراقبه، کار ذهنی و بدنی، رفتار خوب، پذیرش خطا در ادراک انسان. گزینش یک ایزد، بدون طرد دیگران، پذیرش علیت/ کارما، رستگاری و خروج مُکشا یعنی چرخه زایش- میرش- باز آیی/ سامسارا. شیوا مهمترین ایزد هندو، نگهدار آسمان و زمین، نابودکننده اهریمنان، بخشاینده است. آجنا بمعنی حکم، جایگاه بصیرت، هوش، ذهن انگاشته شد. یعنی در نقطه چاکرای 6 روی چشم و ابرو، نماد ذهن ناآگاه است. چاکرا بمعنی چرخ، از هزاره 2 ق.م. در تن 7 مرکز انرژی -کلاف عصب، عضو، هیجان- از سر تا پا قرار دارد. در ودا و اوپانیشادها ذکر شد. 

مکاتب‌ فلسفی آستیکه/ وداباور و ناستیکه/ ناباور اند. پاسخ این معیارها آستیکه بودن را تعیین کند: آیا وداها را منبع معتبر دانش ‌داند. آیا به مقدمات برهمن- آتمن اعتقاد دارد. آیا به زندگی پس از مرگ اعتقاد دارد. صاحب‌اختیاری برهمن‌ها/ روحانیون هندو را قبول کند، جامعه را 4 طبقه داند. گروهی که این امور را نپذیرد ناستیکه نامند. هر کدام رویکرد، منطق، استدلال، شناخت، پیدایش کیهان، متافیزیک خداباور/ ناخدایی، اخلاق دارد. مکاتب مهم در 3 هزار سال گذشته در هند پدید آمدند. آنها عمدتا جهان بینی ایده آلیستی دارند؛ با بخشهای متافیزیک، برهمن- آتمن، دانش، ارزشگذاری.

متون باستان و پس از قرون وسطی فلسفه‌ هندی شامل است بر: بحث‌های هستی‌ شناسی مابعد الطبیعه، برهمن-آتمن/ ربانی- جان، سونیتا- آناتا، ابزار مطمئن دانش شناسی، پرامانا. به سانکسریت آناتا= تغییر دائم، سونیتا= ادب، پرامانا= اثبات، دانش‌شناسی 6 نوع است: ادراک، استقراء/ وایازش، قیاس و تجانس، قضیه پردازی، نامفهوم، اثبات کلامی. متافیزیک/ مابعدالطبیعه را فلسفه اولی، فلسفه علیا، علم اعلی، علم کلی، الهیات نیز نامند. علم یعنی دانش نه بمعنی امروزین علم طبیعی. ویکی پیدیا. 

یک روح واحد کیهانی به نام برهمن وجود دارد. هر موجود زنده یک روح ذاتی / آتمن و یک روح قدسی/ برهمن دارد. از آن‌جا که موجودات زنده این را درک نکرده؛ فریب این تصاویر ناماندگار جهان ظاهری را خورند؛ روح‌ ذاتی شان در تله بدن‌ها گیر افتاده؛ نتوانند به برهمن بپیوندند. تنها زمانی که فرد این یگانگی ارواح یعنی وحدت وجود را کاملاً درک کرد، آتمن از چرخه زایش دوباره و قانون کارما گریخته؛ به برهمن جاویدان بپیوندد. همانجا.

مکاتب ودا-ناباور عبارت اند از: چارواکا: مادی‌گرا، آجیویکه: صوفی‌مآب، آجنا: بوداگرا، جین‌باوری. با گنجاندن سنت‌ شیوا و دیگران 16 مکتب فلسفی هندی نیز نام برده شده اند. آیین آجیویکَه ریاضت طلبانه از 2 دین بودا و جَین کهنتر بود. با رواج این 2 دین ناپدید شد. تنها ردپاهای آن در منابع بودایی و جَینی کهن بوده؛ در هر 2 این منابع به آیین آجیویکه حمله شد. برخی مکاتب مانند جین، بودا، یوگا، شیواگرا، ودانتا هنوز پیرو داشته؛ اما برخی دیگر مانند آجنا، چارواکا و آجیویکه فراموش شدند. 

کلمه جین در سانسکریت به معنی فتح اشاره‌ به جنگی درونی علیه نفسانیات، شهوات و حواس بدنی است، مخالف قربانی و کشتن هر جاندار است. در هند از سده ۵ تا ۷ ق.م. برخاست. هدفش پاکسازی روحانی و رستگاری فرد با آهیسما یعنی پرهیز از آزار هر جاندار است. راهبان آن باور داشتند، دانستن همه چیز و پاک سازی روان به رستگاری ‌انجامد. اصول جین باوری از 600 ق.م. اینها یند: خشونت پرهیزی/ آهیسما، حقیقت، عریانی، روزه، ریاضت، عدم وابستگی، امتناع از آمیزش جنسی، مالکیت.

آیین جین، دین هندو، دین بودا مفاهیم مشترک داشته؛ در هند پیرو دارند. آیین جین در توسعه فلسفه، منطق، هنر، معماری، ریاضی، نجوم، ادبیات هند نفوذ داشت. پرشواناتا ۸۷۲ – ۷۷۲ ق. م مروج و احیا کننده جین بود؛ با ترک زندگی دنیوی، جامعه ای زاهدانه تأسیس کرد. مهاویرا ۵۴۹ -۴۷۷ ق.م. رهبانیت/ ترک لذات، مراقبت خود در طول عمر، گریز از چرخه بازآیی را آموزش ‌داد.

یاجناوالکیا، ‌سده 8 ق.م. ستاره‌شناس، فیلسوف، نویسنده، شاعر، آغازگر معرفت‌شناسی نتی نتی/ نه این، نه این در شناخت اصل آتمن -برهمن بود. او منکر قیامت شده؛ نوشت: “من گویم پس از مرگ هیچ آگاهی وجود ندارد” که در اوپانیشادها، فصل 2 در بخش بیدینآن آمد. او حکیم ودایی مرتبط با اوپانیشاد‌های اولیه بود. در خواب مغز بعلت از کار افتادن قشر جلوپیشانی، مانند بیمار با جنون‌ حاد، اختلال در سیستم حقیقت یابی شود. در جذبه، مراقبه، عرفان- فعالیت مغز بهنجار نبوده؛ مانند خواب، جنون، اختلال ذهن- تمیز فاکت از تخیل مخدوش شود. 

چارواکا فیلسوف مادیگرا و الحادی از سده 7 ق.م. این نظرات را داشت: 1- درک و آزمایش‌ مستقیم را منبع معتبر دانش خواند. 2- به کارما/ رستگاری، تولد دوباره، زندگی پس از مرگ باور نداشت. جهان دیگری غیر از این وجود ندارد؛ نه بهشت دیگری هست، نه جهنمی؛ ایزد شیوا و نظایر آن، دغل‌بازان احمق ساخته اند. 3- خرد در این است که تا جای ممکن لذت برد. ولی از رنج بردن بر حذر ماند. خیام مکرر تناسخ مجرد را تصویر کرد: هر سبزه که بر کنار رودی رسته است./ گویی ز لب فرشته خویی رسته است. دوزخ شرری ز رنج بیهوده ی ماست./ فردوس دمی ز وقت آسوده ی ماست.

 4- از ترس رنج بردن به ریاضت یا رد لذت علاقه نداشت. در باره متافیزیک نوشت: هر گامی که ذهن بنا بر باور پیشین خود بردارد، به خاطر وقوع درک اشتباه در گام پیشین، ممکن است اشتباه باشد. مواردی که استنتاج با نتیجه توجیه شود، فقط تصادفی تلقی شوند. 5- مفاهیم متافیزیکی مانند تناسخ، آتمن/ جان، اثر آداب مذهبی، جهان‌های دیگر بهشت و جهنم، سرنوشت و انباشت ثوابها یا منکرات را با انجام برخی اعمال، منکر شد. 6- دلایل مابعد الطبیعه برای توصیف پدیده‌های طبیعی را رد ‌کرد. 

برایش، همهٔ پدیده‌های طبیعی خود به خود از سرشت ذاتی اشیا ناشی شوند. نمونه: آتش داغ است، آب خنک است، نسیم صبحگاه دلنشین است. چه کسی این تنوع را پدید آورده؟ این از طبیعتی برآمده که آنان را پدید آورد. ویکی. خیام نیز سرشت ذاتی اشیاء مانند مزه، زیبایی، موسیقی، منظره را ردیف کرد: من هیچ ندانم که مرا آن‌که سرشت./ از اهل بهشت کرد یا دوزخ زشت.// جامی و بتی و بربطی بر لب کشت./ این هر سه مرا نقد و تو را نسیه بهشت.

این نظر دینوران معتقد به محشر را برآَشفت. آجیتا کساکامبالی از سده 6 ق.م. شک را به اصول دینی افزود. او ماتریالیسم را منظم کرد. سیتراهای قصار و تفسیر آنها را نوشت که بصورت شفاهی اشاعه شدند. سیترا در سانسکریت معنی سیما دهد؛ در فارسی باستان و اردو چیترا یا چهره تبدیل شد. منوچهر= مینوچهره/ زیبارو. 

منابع. ‏2023‏/06‏/22 http://www.ijem.org.ir/
https://en.wikipedia.org/wiki/Chinese_philosophy 

http://ensani.ir/file/download/article/20120326110753-1122-103.pdf  آتمن و برهمن در اوپنيشادها و مكتب ودانته- پروین کاظم زاده- فصلنامه فرهنگی/ هنری عرفانی 

فانگ يو لان، تاريخ فلسفه چين، ترجمه ف.جواهر کلام،  چاپ 3، 1400 تهران.