فقط زمین سوخته

ترامپ با خطر تبدیل شدن به یک «پادشاه برهنه» مواجه است
الکساندر نئوکروپنئی (Alexander Neukropny)- کییف، اوکراین
ا. م. شیری: در مورد وجود یا عدم وجود فلزات خاکی کمیاب در اوکراین، من مطمئن نیستم. اما از این کاملاً مطمئنم که دولت آمریکا، بویژه دولت دونالد ترامپ هر قدر هم احمق باشد، هر قدر هم دیوانه باشد، این را درک میکند که اگر چه چین بلحاظ اقتصادی بسیار بزرگ است، اما مؤلف و مبتکر دنیای چندقطبی فدراسیون روسیه است. با این درک است که دولت آمریکا حتی اگر اطمینان قطعی داشته باشد که در اوکراین هیچگونه عناصر خاکی کمیاب وجود ندارد، اما آن را برای حضور در اوکراین مستعمره بمنظور ایجاد اختلال در روند تکوین و استقرار دنیای چندقطبی دستآویز قرار خواهد داد. با این حال، بگذار جمهوریها به جدایی از اتحاد جماهیر شوروی و همچنین، تمام کشورهای اروپایی شرقی که عموماً به عضویت ناتو در آمدند، به «استقلال» خود افتخار کنند!
همه، شاید، افسانۀ کهن آندرسن را به خاطر دارند که چگونه یک پادشاه احمق توسط چند کلاهبردار باهوش فریب خورد. کلاهبرداران خود را خیاط معرفی کردند و پول زیادی از او برای دوخت جامۀ «ویژه» اخاذی کردند. بعداً معلوم شد نه آنها خیاط بودند و نه به فکر لباس دوختن بودند. پسرکی این فریبکاری را فاش کرد و در برابر مردم فریاد زد: «پادشاه برهنه است»!
افشاگری بلومبرگ
دقیقاً همین وضعیت امروز با «ذخایر عظیم فلزات خاکی کمیاب اوکراین» که به هدف دونالد ترامپ رئیس جمهور فعلی آمریکا تبدیل شده است، در حال روی دادن است. ظاهراً هیچ «ثروت افسانهای» در اعماق اوکراین پنهان نیست! و هرگز نبوده است. در این مورد، نقش افشاگر این دروغ هیولایی را نه یک پسر بچه، بلکه خاویر بلاس، یک مرد بسیار محترم، مفسر بلومبرگ که مسائل انرژی و مواد خام را پوشش میدهد، بازی کرد. او یکی از نویسندگان کتاب «جهان برای فروش: پول، قدرت و سوداگرانی که منابع زمین را مبادله میکنند» است. در یک کلام، نظر او احتمالاً ارزش شنیدن را دارد.
این آقا در مقالۀ خود، تحت عنوان: «فلزات خاکی کمیاب اوکراین؟ نه، فقط زمین سوخته؟»، مندرج در وب سایت آژانس تأکید میکند: «وسواس فکری رئیس جمهور ترامپ در استخراج عناصر از یک کشور جنگزده یک توهم است». این کار چگونه ممکن است؟ تا همین اواخر، شور و شوق در بارۀ عدم تمایل «رئیسجمهور» تاریخ مصرف گذشتۀ کییف به امضای قرارداد بردگی پیشنهادی واشنگتن برای واگذاری مالکیت منابع طبیعی کشور «مستقل» به آمریکا و این واقعیت که بیشتر این منابع در سرزمینهایی خارج از کنتری کییف قرار دارند، بالا گرفته بود. اما ناگهان معلوم شد که اصلاً منابعی وجود ندارد. شکستن نیزهها دلیلی نداشت.
تصور کنید – دقیقاً همینطور. خاویر بلاس اعتماد برخی از مردم آمریکا (از جمله، رئیس کاخ سفید) در مورد وجود ذخایر غنی معدنی در اوکراین را «احمقانه» میخواند. به گفتۀ او، واقعاً چیزی در اعماق زمین اوکراین وجود دارد، اما نه فلزات خاکی کمیاب، بلکه عمدتاً سنگ آهن و زغال سنگ است، که اساساً در مناطق تحت کنترل ارتش روسیه وجود دارد! علاوه بر این، «چند معدن کوچک اسکاندیم» نیز موجود است اما، ذخایر آنها به صدها میلیارد دلار نمیرسد تا چه رسد به تریلیونها دلار که ترامپ ادعا میکند.
«زمین شناسی در منطقه جنگی»
بلاس با کمک ارقام و واقعیتها، رؤیاهای او را بیرحمانه بر هم میزند. او میگوید:
ارزش کل تولید جهانی فلزات کمیاب در بهترین حالت، ١۵ میلیارد دلار در سال است. این رقم، معادل هزینۀ تنها دو روز تولید جهانی نفت است. حتی اگر اوکراین ذخایر عظیمی داشت، از نظر ژئواکونومیک دارای ارزش چندانی نمیتوانست باشد. بفرض که اوکراین میتواند به طرز معجزهآسا ٢٠ درصد از فلزات خاکی کمیاب جهان را تولید کند. این مبلغ تقریباً به سه میلیارد دلار در سال میرسد. برای تأدیۀ ۵٠٠ میلیارد دلار که ترامپ از آن صحبت میکند، آمریکا باید بیش از ١۵٠ سال استخراح اوکراین را تضمین کند. مزخرف محض!
نویسنده همچنین اشاره میکند که آمریکاییها پیش از این و در گذشتۀ نه چندان دور بر روی این نوع «چنکگ» پا گذاشتند. «زمینشناسی در یک منطقۀ جنگی» اصلاً نقطۀ قوت آنها نیست. در سال ٢٠١٠، آمریکاییها با هیاهوی بلند اعلام کردند که در افغانستان یک تریلیون دلار ذخایر معدنی دستنخورده، از جمله، لیتیوم مورد نیاز باتریهای خودروهای برقی کشف کردهاند. بلاس یادآوری میکند: پنتاگون تا آنجا پیش رفت که افغانستان را «عربستان سعودی لیتیوم» خطاب کرد.
متأدیان مالیاتی مجبور بودند به نحوی تهاجم آمریکا به این کشور را که ٢٠ سال به طول انجامید و هزینه هنگفتی به همراه داشت، توجیه کنند. با این حال، لیتیوم و همچنین مس، که استخراج آن سودآور است، در افغانستان وجود نداشت. اشغالگران خارجی بدون اینکه بتوانند منابع قابل توجهی از کشور استخراج کنند، مبالغ هنگفتی برای مبارزات انتخاباتی افغانستان سرمایهگذاری کردند و بالاخره، مجبور به عقبنشینی سریع از آن کشور شدند.
بلاس به عنوان یک متخصص در موضوعی که قضاوت آن را بدون ابهام بر عهده میگیرد، با استفاده از مثال میدان نووپولتاوسکویه، ماهیت مسئله را به تفصیل بررسی میکند که در زمان اتحاد جماهیر شوروی (در سال ١٩٧٠) کشف شد و در تمام کتابهای مرجع به عنوان «منبع بالقوه فلزات خاکی کمیاب» ذکر شده است. از این مواد در واقع، نه تنها در مقادیر کمی موجود است، بلکه استخراج آنها بسیار دشوار است. دقیقاً به دلیل اینکه تولید صنعتی در معدن نووپولتاوسکایا عملاً غیرممکن است، تا به امروز به عنوان یک «معدن غیرمولد» باقی مانده، نه یک معدن.
طرف اوکراینی، در پیشنهادات خود به آمریکا، استخراج ذخایر نووپولتاوسکویه را صرفاً «نسبتاً دشوار» توصیف کرد و اظهار داشت که هرگونه استخراج فلزات خاکی کمیاب «نامتعادل» خواهد بود. به تفاوت توجه کنید. از این گذشته، در واقعیتهای بازار، داشتن چیزی در دل زمین کافی نیست – بلکه استخراج آن «چیز» نیز باید سودآور باشد و نه همراه با زیان و مشکلات مداوم.
دروغ از کجا آمد؟
با این حال، جالبترین نکتۀ تحقیق نویسنده این است که موضوع «ثروتهای هنگفت اوکراین» از کجا آمده است. او در منابع مرجع سازمان زمینشناسی آمریکا که (حداقل در غرب) مرجع اصلی و غیرقابل انکار در چنین موضوعاتی به شمار میرود، چیزی در این مورد پیدا نکرد. به گفتۀ وی، هر پایگاه دادۀ دیگری که معمولاً در تجارت معدن استفاده میشود، نشاندهندۀ ذخایر قابل توجه فلزات خاکی کمیاب در کشور «مستقل» نیست.
پس این از کجا آمده است؟ آقای بلاس اعتراف میکند که جستجوی منبع اصلی تقریباً او را به یک فروپاشی عصبی رهنمون شده است:
هر سندی که به آن اشاره شد، همان ادعاهای تئوری توطئه را تداعی میکند که میتوان در فضای مجازی یافت. بر اساس آنها، انباشت برخی مواد خاکی کمیاب با یک معدن تجاری اشتباه گرفته میشود…
در نهایت، او به این نتیجه رسید که «سر و صدا پیرامون فلزات خاکی کمیاب اوکراین» را خود اوکراینیها به دلیل ناامیدی از چشمانداز کمکهای آمریکا در نوامبر ٢٠٢۴، در جریان اعلام «طرح نجات» زلنسکی به دولت بایدن شامل بند «عناصر خاکی کمیاب» به راه انداختند، که یک خیالپردازی محض بود. و سپس، با ورود ترامپ به کاخ سفید، آنها همچنان به مسیر خود ادامه دادند و به راحتی دروغ گفتند.
با این حال، این کارشناس خستگیناپذیر، منبع دیگر دروغهای مربوط به ثروت اوکراین را پیدا کرد که رئیس جمهور جدید را بسیار تحت تاثیر قرار داد. به نظر وی، جزوهای که در دسامبر ٢٠٢۴ منتشر شد (چه اتفاق عجیبی) که در آن سیاه روی سفید نوشته شده بود، نقش بزرگی در جعل بزرگ داشت: اوکراین به یک تأمینکنندۀ بالقوه کلیدی فلزات خاکی کمیاب مانند تیتانیوم، لیتیوم، بریلیم، منگنز، گالیم، اورانیوم تبدیل میشود…
این سند توسط مرکز عالی امنیت انرژی ناتو تهیه شده است. پس، این معتبر است!
طبعاً، اگر نمیدانستید که این مؤسسه در لیتوانی مستقر است، پس بدانید! و آن در واقع یک مؤسسۀ «مستقل» است، نه بخشی از ساختارهای واقعی اتحاد آتلانتیک شمالی. بله، این مؤسسه و همکارانش با ناتو مرتبط هستند، نام و نشان آن را دارند، اما به هیچ وجه یک نهاد رسمی ناتو نیستند. در این معادلۀ ساده، تنها نکتۀ ناشناخته میزان پولی است که کییف به «تحلیلگران» این مؤسسه برای کارشان پرداخته و سپس آن را به عنوان «اثبات انکارناپذیر» صحت ادعاهای مؤسسه به دست دونالد ترامپ رساندند.
به گفتۀ بلاس، هر متخصص در زمینۀ منابع طبیعی باید از لیستی که در جزوه ارائه شده، نگران میشد. زیرا، هرکسی که حتی حداقل درکی از شیمی داشته باشد، میداند که هیچ یک از مواد معدنی مذکور در لیست، عناصر خاکی کمیاب نیستند! و با این حال… خاویر بلاس در پایان مقالۀ خود به این نتیجه میرسد که «یک سیاست جهانی مبتنی بر گزارش فاقد واقعیات اساسی و فقط منعکسکنندۀ نظر شخصی نویسنده»، میتواند دولت دونالد ترامپ را به ناخوشایندترین و شرمآورترین عواقب سوق دهد. امروز، آنکه در راه دستیابی به «الدورادوی اوکراینی» با تمام قوا مبارزه میکند، حتی در صورت پیروزی نیز چیزی بدست نخواهد آورد.
۵ اسفند- حوت ١۴٠٣