فریاد کارگر
از بها ی کار ما آقا شدند
صاحب سر مایه و دارا شدند
خانه ها شان پر زتولیدات ما
لیک بر ما دشمن جانها شدند
زیر بنا و روبنا را سو ختند
دشمن انسا نیت آنها شدند
در قبال غارت نیروی ما
صاحب کرسی کارفرما شدند
وحشیان جاهل دوران سنگ
جا یگزین مردم دانا شدند
جنگ سالاران بیگانه پرست
پیشوای قوم و ملتها شدند
قا تل و دزدان پشت گردنه
تیکه دار دین و دولتها شدند
نوکرمزدورآی اس آی غرب
روی گنج مملکت پاچا شدند
سارق خس دزد لای کوچه ها
قد رت با لای ثروتها شدند
رهزن قاچاقبر سنگ وحشیش
صاحب فابریکه و بنگا شدند
بانکها پر گشت از دزدی شان
کو خجالت هرقد ر رسوا شدند
مفتخوار و فا لبین و کیسه بر
از همه بالا تر و الا شدند
زیر نام د ین جنگیدند ولیک
د شمنان دین و هم دنیا شد ند
میرسدروزی که بینم حال شان
جمله محکوم عدا لتها شدند
عبدالو کیل کوچی