طلوع حماسۀ نوروزی؛ نمادی از ایستاده گی برای زنان افغانستان

نویسنده: مهرالدین مشید
نوروز رنگین کمانی از تنوع فرهنگی و همدیگر پذیری ها
نوروز فراتر از یک جشن باستانی و سنتی، نمادی از همبستگی فرهنگی در میان ملتهای گوناگون بوده است. این جشن باستانی که ریشه در ایران بزرگ باستان دارد، در کشورهای متعددی از آسیای میانه، قفقاز، خاورمیانه، بالکان و حتی بخشهایی از چین و هند گرامی داشته میشود. هر منطقه، بنا بر فرهنگ و سنتهای خود، آداب ویژهای برای نوروز دارد؛ از حاجی فیروز و هفتسین در ایران گرفته تا بایرام در ترکیه، سمنکپزی در آسیای مرکزی و جشنهای رنگارنگ در کردستان و جهنده برافرازی، سبزه کوبی، سمنک پزی و در افغانستان همه نماد های نوروزی اند که حاکی از عظمت و شکوه این روز در سراسر جهان است.
نوروز نشان میدهد که یک جشن میتواند بررغم تنوع زبانی، مذهبی و قومی، عاملی برای همدلی و نزدیکی ملتها باشد. این رسم کهن، فراتر از مرزهای جغرافیایی، مفهوم باززایی، امید و پیوند میان انسانها را جشن میگیرد. نوروز در نمادی از تحول و نو به نو شدن مشت کوبنده بر دهن افراطیون و گروه های تاریک اندیش مثل طالبان است که با افکار ارتجاعی و بازگشت به گذشته آنهم زیر نقاب دین افغانستان را به ویژه برای زنان به جهنم بدل کرده اند.
بحث بر سر نوروز بحث بر سر جشن و شگوفایی گل ها و شادابی سبزه زار ها و نغمه های دل انگیز پرنده گان است؛ اما این همه زیبایی های نوروزی زمانی لذت بخش و تماشایی اند که فضای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور نیز آماده ی پذیرش نوروز باشد و مردم بتوانند، در فضای آرام و بدون هرگونه هراس با آهنگ های شاد بهاری نوروز را جشن گرفته و در دامنه های تپه ها به رقص و پایکوبی بپردازند؛ اما دریغ و درد که این روز شادی آفرین در افغانستان تحت سیطره ی استبدادی طالبان برای مردم افغانستان بویژه زنان و دختران این کشور به روز ناشاد؛ بلکه به غمگین ترین کشور جهان بدل شده است. مردم افغانستان نتوانستند، در نتیجه ی وضع محدودیت ها و ممانعت ها از سوی طالبان، نوروز را طور شاید و باید جشن بگیرند. به عبارت دیگر سخن از نوروز حرف بر سر تغییر و تحول طبعیت و لحظه به لحظه نو شدن و شادابی آن است که طبعیت با جان تازه یافتن، شکوه ی آفرینش را به گونه ی حیرت انگیزی به تماشا می گذارد و جهان با پوشیدن لباس سبز دل انگیز نوروزی نوید تغییر و تحول را برای انسان ها به ارمغان می آورد؛ اما با تاسف که از افغانستان حتا هوای نوروزی رخت بسته است و تحول سیاسی و اجتماعی افغانستان در جهت مقابل نوروز در حرکت است. در نتیجه ی حاکمیت اختناق آلود طالبان، مردم افغانستان امسال بازهم نتوانستند تا با رفتن به محل های سنتی نوروزی چون، کارته ی سخی و شهدای صالحین کابل و گل غندی پروان از خوشی های نوروزی لذت ببرند. بنا براین مردم افغانستان چه آنانیکه ددر زیر سیطره ی استبدادی طالبان زنده گی می کنند و چه آنانیکه از بد حوادث به کشور های دیگر آواره شده اند، از شادی های نوروزی محروم و به زنده گی ناشاد خود ادامه می دهند. شرایط ناهنجار کنونی سبب شده که نوروز به نماد ایستاده گی و مقاومت زنان مظلوم افغانستان بدل شود و از این روز به عنوان تریبیون رهایی از اسارت طالبان استفاده نمایند.
این در حالی است که نوروز از ارزش های بزرگ فرهنگی جامعه ی بشری به حساب می رود که تمدن ها و فرهنگ های گوناگون برای ارج گذاری از آن به اجماع رسیده اند. فرهنگ نوروزی از ارزش های ماندگاری است که با سراغاز زنده گی انسان گره خورده است. نوروز گواه بر این است که ارزش های فرهنگی و مدنی یک کشور میراث فرهنگ ها و تمدن هایی است که طی هزاران سال بوسیله ی نسل های گوناگون بوجود آمده و از نسلی به نسلی منتقل شده تا آنکه به ما رسیده است. هر تمدن و فرهنگ در طول تاریخ دچار تحول گردیده است و عناصر گوناگونی را از فرهنگ های پیشتر پذیرفته و ارزش های جدیدی را به جامعه ی وارد کرده است. ارج گذاری به فرهنگ ها و تمدن ها معنای تابعیت کورکورانه از آنها را ندارد؛ زیرا بسیاری از ارزش های فرهنگی و تمدنی می میرند و برای بقا نیاز به ارزش های جدید دارند؛ اما نوروز بحیث نماد فرهنگی یک حوزه ی بزرگ جغرافیایی هر روز شکوه و عظمت بیشتر پیدا کرده و در درازنای زمان هر روز بالنده تر می شود. این به معنای آن نیست که پدیده ی فرهنگی و تمدنی یارای حاکمیت مطلق العنان را در جامعه دارد؛ بلکه برعکس هر فرهنگ و تمدن نیاز به نو شدن دارد تا در سایه ی نو به نو شدن ها و بالنده گی ها توان زیستن در کنار سایر فرهنگ ها و تمدن ها را پیدا کند. هرگاه فرهنگ و تمدنی این توانایی را نداشته باشد، در بستر زمان می میرد. هدف از گفت و گوی فرهنگ ها و تمدن ها رسیدن به اشتراکات فرهنگی و تمدنی است که نه تنها ارزش های مشترک فرهنگی و تمدنی را بر می تابد؛ بلکه زمینه را برای همزیستی های فرهنگی و مدنی نیز فراهم می نماید.
در سایه ی این همزیستی ها است که اختلاف فرهنگ ها و تمدن ها به صفر تقرب می کند و فضای همزیستی جای تقابل میان فرهنگ ها و تمدن ها را پر میکند. در این صورت است که نه تنها جنگ هفتاد و دو ملت و ادیان منتفی می گردد؛ بلکه جنگ میان دینداران و بی دینان نیز پایان می یابد و حقیقت فراتر از جدال های دینداران و بی دینان بر مصداق این سخن مولانای بزرگ: “جنگ هفتادو و دو ملت همه را عذر بنه – چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند” در سراپرده ی هستی طلوع می نماید. با تاسف که حقیقت را نه تنها افراطیون و سنت گرایان دینی مخدوش گردانیده اند؛ بلکه بی دینان با انکار دین و ارزش های دینی اندرین راه نیز ره افسانه زده اند. ممکن حقیقت در زیر پنس دانشمندان در مرکز های آزمایشی پدیدار نشود؛ اما پیشرفت در حوزه های گوناگون علمی و بویژه فناوری ها هر روز بیشتر از روز دیگر پرده از روی حقیقت برمی دارد.
نوروز به مثابه ی حقیقت غیرقابل انکار، رستاخیز طبیعت و نماد رنگین کمان غلبه نور بر ظلمت و بالاخره تجلی انکار ناپذیر سنت الهی در آفاق است که در یک رستاخیز پرجنب و جوش طبیعت را به جنبش و تحول تازه وا می دارد. به گفته ی خافظ: “نفسِ بادِ صبا مُشکفشان خواهد شد – عالَمِ پیر دگرباره جوان خواهد شد”. نوروز در واقع رسم تحول پذیری را برای بشریت به ارمغان آورده و برای انسان های ظالم و ستمگر و فرعونیان تاریخ می فهماند که بساط ظلم و ستم و فساد و سایر زشتی ها پایدار نیست و دگرگونی اصل قانون خلقت و برخاسته از سنت الهی در هستی است. قوانین الهی در هستی که قرآن از آن به عنوان سنت الله یاد کرده است، به تمامی قوانین عام در هستی اطلاق می شود که بدون اراده و خواست انسان جاری و ساری است. از این رو دست انسان از مهار این قوانین کوتاه است و انسان جز تسلیمی و پذیرش آن راه ی دیگری در پیش ندارد. خدا خواسته تا سنت جبری تغییر در طبیعت را در سیمای بهار به تصویر بکشد تا انسان ها بر “فطرالله” یعنی فوانین خدا در جامعه متوجه شوند و با اتکا و مشاهده ی تغییر در طبیعت، خود را برای تغییر در جامعه آماده بسازند. نوروز در واقع مشت کوبنده ی طبیعت بر دهن تمامی ستمگران و زورگویان و فساد پیشگان در هر جامعه است تا پوزه های آنان را به سوی حقانیت راست کند و بر لجاجت ها و خیره سری های آنان با کلک نه بکوبد و تاریخ را وارد فصل جدید نماید. از این رو متن های اصلی دینی مسؤولیت تغییر در جوامع بشری را بر دوش انسان ها گذاشته و آنان را برای چنین ماموریتی آفریده است. هدف از نیابت انسان در طبیعت همین قدرت خداداد او است تا برای ادای مکلفیت خود بحیث خلیفه ی راستین خدا در زمین عمل کند و کردار نیک و پندار نیک و گفتار نیک را پیشه کنند تا نیروی “سپاس”و پاسداری از ارزش ها اعم از ارزش های الهی در آفاق و انفس در آنان بارور و شگوفا گردد. از این رو بر بنیاد سنت انکار ناپذیر تغییر در جامعه خداوند انسان را مامور کرده است تا نه تنها برای تغییر در جامعه؛ بل برای هدایت و سمت و سو دهی درست و قانونمند این تغییر راه درست را بپیمایند و نگذارند که به بیراهه برود. به همان گونه که دست انسان برای دخالت در قوانین عام هستی یعنی سنت الله کوتاه است و تنها رسالت کشف و شناسایی آن ها را دارد تا با استفاده ی درست از قوانین آن زنده گی خود را سر و صورت درست بدهد و از رفتن به پرتگاه ی نابودی درامان بماند.
آنچه در بالا اشاره شد، نوروز سنت خدا در هستی است که اعجاز طبیعت را به گونه ی شگفت انگیز به نمایش می گذارد تا انسان های خفته در خواب غفلت را ببدار، ایستاده گان را به تکان، خاموشان را به فریاد، نشستگان را به قیام وادارد و بالاخره تا باشد که بی تفاوت ترین انسان ها که به قول مرحوم شریعتی هنوز هم با آدم در بهشت بی خبری به سر می برند، از مقام ناآگاهی خارج و به سرزمین انسانیت و مسؤولیت پذیری ها هبوط نمایند تا حرکت برایستایی، تحول بر ثبات، راست گویی بر کذب غلبه پیدا نماید. از این رو نوروز فصل شگوفایی و خیزش است که خداوند در نماد زیبا ترین رنگین کمان تحول، شکوه ی هستی و عظمت خویش را به نمایش می گذارد تا بنده گان عاقل و آگاه اش در این فصل به جنبش و تحرک تازه درآیند و برای شگوفایی و حاصل خیزی زمین کار کنند تا متوجه شوند که نوروز به هیچ دین و آیینی تعلق ندارد؛ زیرا نوروز مال طببعت است و سنت الهی در هستی تا باشد که انسان ها از آمد آمد آن ترک جبن و تنبلی و عطالت کنند و برای ساختن های مادی و معنوی و بهروزی های زنده گی همگام با طبیعت به کار و پبکار و بازسازی ادامه بدهند. نوروز با منطق رنگین و پویا برای آن عده ناآگاهان به زبان خاموش اتمام حجت می کند که می خواهند به بهانه های ناجایز دینی آن رنگ دینی بدهند و با استدلال های ناموجه و غیر علمی نوروز را ناشیانه به دین پیوند می زنند. در حالی که نه از نوروز و پیشینهء تاریخی آن اندکی هم آگاهی ندارند که نو روز به زمان هایی بر می گردد که نخستین انسان پس از به آ گاهی رسیدن و گذار از عصر گله داری به زمین داری روی می آورد که قصهء هابیل و قابیل در قرآن و پذیرفته شدن قربانی هابیل به معنای خروج از عصر دامداری به عصر زراعت نماد روشن پیشینهء تاربخی فرا دینی نوروز دارد. نوروز دد طول تاریخ چنان در هر عصری برای هر نسلی با شکوه قامت آرایی کرده است که بنا بر جاذبه های پرشکوه ی آن پیروان هر دینی به آن تمسک جسته و دین خویش را بر نوروز تحمیل کذده اند تا بدین وسیله بر عظمت و شکوهمندی و حقانیت دین خود مهر تایید بگذارند. در حالیکه نوروز یک پدیدهء مستقل و فرادینی است که با زنده گی انسان هایی گره خورده که در اصل به نام دین چیزی را نمی شناختند. باتاسف که شماری ناآگاهان که خود را تیکه داران دینی می خوانند و فکر می کنند که خداوند آنان را برای حفاظت دین خود آفریده است، حتا شرم از این هم ندارند که به بهای گرفتن خوشی های مردم بر پیشانی نوروز علامت دین زردشتی زده اند. آنان بی توجه به ویژه گی های جغرافیایی و تاریخی و فرهنگی عربستان با سایر کشور ها با استدلال ضعیف بر این سخن پیامبر که خداوند دو عید را برای مسلمانان بحیث روز های خوشی عنایت فرموده است، بر نفی جشن و خوشی نوروزی فتوا صادر می کنند. این در حالی است که هر روز روز خدا است و انسان ها حق دارند تا از هر روز به بهانه های مختلف جشن بگیرند و به زنده گی خود شور و شادی و طراوت ببخشند. این آخوند های بی سواد حتا باری این شعر زیبای مولانای بزرگ روم را هم نخوانده اند که چگونه مستانه و جانانه با سرودن این بیت” بیایبد بیایید که گلزار دمیده ــ بچرخید بچرخید که دلدار رسیده” در حالی که مولانا در این شعر حضور مست و خروشان معشوق خو را که همانا عشق ازلی او است، شاعرانه و زیبا به تصویر کشیده است و این شعر مشتی کوبنده حتا بر دهن آنانی است که می خواهند حتا پایکوبی ها و سبزه کوبی های مردم را ناشیانه رنگ زردشتی می دهند.
منشأ و زمان پیدایش نوروز –
در حالیکه منشأ و زمان پیدایش نوروز، به درستی معلوم نیست. در برخی از متنهای کهن ایران باستان ازجمله شاهنامه فردوسی و تاریخ طبری، جمشید و در برخی دیگر از متن ها، کیومرث بهعنوان پایهگذار نوروز معرفی شده است.(2)پدید آوری نوروز در شاهنامه، بدین گونه روایت شده است که جمشید در حال گذشتن از آذربایجان، دستور داد تا در آنجا برای او تختی بگذارند و خودش با تاجی زرین بر روی تخت نشست. با رسیدن نور خورشید به تاج زرین او، جهان نورانی شد و مردم شادمانی کردند و آن روز را روز نو نامیدند.(3)
هرچند جشن نوروزی پیش از مادها و هخامنشی ها رایج بوده و در کتاب اوستا هم از آن یادآوری نشده است؛ اما جشن نوروزی در زمان زردشتیان شان و شکوۀ بیشتری پیدا کرد؛ دلیل آن جاذبه های نوروزی بود که پیروان زردشت را به خود کشاند و از آن به عنوان یک روز ملی نه دینی تجلیل می کردند؛ زیرا در کتاب زردشتی ها حتا یک بار هم نوروز ذکر نشده است و از این می توان نتیجه گرفت که نوروز بر دین زردشتی تحمیل شده است.
یا این شعر جاودانهء مولانای بلخ که از آنسوی قرن ها نعرهء استقبال از نوروز را سر داده و در سیمای نوروز چیز های شگفت آوری را به تماشا نشسته و چشمان یار را در آن به جست و جو گرفته و یار لامکانی را در مکان نوروزی می جوید و آن را چنان مشک بو سرسبز می بیند که رنگ و روی یار لامکان را در او مستانه و شوریده به تماشا نشسته است:
ای نوبهار خندان از لامکان رسیدی
چیزی به یار مانی از یار ما چه دیدی
خندان و تازه رویی و سرسبز و مشک بویی
همرنگ یار مایی یا رنگ از او خریدی
فردوسی در این شعر جمشید را بنیانگذار نوروز می داند: “چنین جشن فرخ از آن روز گار – بماند از آن خسروان یادگار”. تنها این شعر نه؛ بل صدها اشعاری در آثار گرانمایه ی شعرای بزرگ و نویسنده گان نامدار این سرزمین موجود است که نشان می دهد، نوروز به یک حوزهء وسیع جغرافیایی تعلق دارد که شامل کشور های آسیای میانه ، آذربایجان ، عراق، ایران، افغانستان را در بر می گرفت و تا سیکیانگ چین بعنی ترکستان شرقی امتداد داشت که به نام ایران یاد می شد.در آن زمان افغانستان و قسمتی از ایران به نام خراسان یاد می گردید. به بخش های از ایران فارس و به قسمت های از عراق، عراق عجم گفته می شد. این حوزه شهر های بزرگ از بلخ تا سمرقند، بخارا، بغداد، قونیه، سیستان و فارس دیروز و ایران امروز را به قول شاهنامه در بر می گرفت و مردمان سرزمین های افغانستان، تاجکستان، ازبکستان، ترکمنستان، ایران، بخش هایی از هند و پاکستان، ترکیه، عراق و حتا سوریه از نوروز بزرگ داشت به عمل می آوردند. هنوز هم در دوازده کشو شامل این حوزه، از این روز بررگ داشت به عمل می آید و در بسیاری از این کشور ها در این روز رخصتی رسمی می باشد. مقام های تاجکستان بدین باور اند که نوروز برای تاجکان یک جشن هویتی است. جشن نوروز در تاجکستان با شکوه تر برگزار می شود. چنانکه رحمان اف در تمام مراسم نوروزی در ولایت های گوناگون اشتراک میکند. در ازبکستان نیز از این روز باشکوه تجلیل می شود و از برکت نوروز بود که مشکل تاجکستان و ازبکستان بر سر نوگورنوقره باغ حل شد و مردم از گشوده شدن مرز با اشک های خوشی استقبال کردند.
هرچند به قول فردوسی نامدار بلخ مهد نوروز بوده و از آنجا به سرزمین های دیگر انتقال یافته است. این نشان می دهد که نوروز در افغانستان جایگاه” عظیم فرهنگی دارد و با تاسف که طور شاید و باید به آن پرداخته نشده است. از این رو جایگاه افغانستان در حوزهء فرهنگی جشن نوروز هنوز آن چنانی پیدا نیست. هرچند نوروز پیش از اسلام در ایران بویژه پس از ظهور زردشت در بلخ در زمان هخامنشیان شکوهء بیشتری داشت و اما پس از اسلام به دلیل مخالفت ایرانی ها با اسلام جشن های نوروزی هرچه با شکوه تر برگزار می گردید.
در صدر اسلام مخالفت آشکاری با نوروز وجود نداشته و برعکس روایاتی که شده، حمایت و استقبال پیامبر و یارانش را از نوروز می رساند. چنانکه از ابن عباس روایت شده که جام حلوا به پبامبر آوردند و از آن نوش جان کرد و پرسید که این بچه مناسبت است و گفتند، به مناسبت نوروز و پبامبر گفت، کاش هر روز برای ما نوروز بود. چهار خلیفهء اسلام با نوروز مخالفت خاصی نداشتند و در آن زمان در ابران و خراسان جشن های نوروزی برپا می گردید و خلفا هم به عید ها و سنت های مردم احترام داشتند و در برابر نوروز مخالفت نکردند. اموی ها این روز را تجلیل کرده و حتا معاویه این روز را رخصتی اعلام کرد. عباسیان که در حکومت شان خراسانی ها نفوذ گسترده داشتند و فضل برمکی وزیر اعظم مامون بود، هم چنین از حامیان نوروز بودند و خلفا هدایای مردم را در این روز می پذیرفتند. این نشان می دهد که یک سلسله احادیث ناموثق از زبان پبامبر به نقل از ابودادوود مبنی بر این که اسلام بجای عید نوروز دو روز عید را به مسلمانان جایز شمرده است، ثقه و درست نمی باشد.
نادرستی اتکا به فقهای سنتی –
جالب این که در رابطه به نوروز به فقها اتکا شده است. این در حالی است که فقهای سنتی هرگز به تغییر فضای باور ها میان دیروز و امروز توجه نکرده اند و با دیدی ضد فراتاریخی به نوروز نگاه کرده اند. در نتیجه تغییر فضای باور امروز با دیروز را دست کم گرفته اند. در حالیکه که آگاهی ها افزایش یافته و باور ها هم موازی به آن تغییر میکنند؛ باور های بیشتر عقلانی و کمتر تعبدی امروز با باور های بیشتر تعبدی و کم تر عقلانی ۱۴ صد سال پیشتر متفاوت است. این موضوع هم گرۀ محکم با فقه سنتی خورده و اکنون منتفی شده است. از سویی هم، تحقیق روی این موضوع کار پژوهش راویان، مورخان، انسان شناسان و باستان شناسان است تا بر بنیاد شواهد به استناد موضوع بپردازند. طوری که در بالا ذکر شد، روایت هایی وجود دارد که نوروز در زمان پبامبر تا مدینه به آن صورت نرسیده بود و معلومات پبامبر در این رابطه چیز هایی بود که از زبان سلمان فارسی شنیده بود.
بنا بر این نوروز برای عربستان آن روز یک پدیدۀ بیگانه بود و از سنت های آن به حساب نمی رفت و ناموجه هم نیست که آنان در مورد نوروز نظر مساعد نداشته باشند؛ اما پیامبر و یارانش هیچ گاهی با سنت های احسن مردم مخالفت نکرده اند و حتا به تخریب عبادت گاه های آنان نپرداخته اند. تخریب نشدن بت های بامیان(شهمامه و صلصال) که عبادتگاۀ بوداییان بود، نمونه های مهم در این زمنیه به شمار می رود.
نادرستی حرمت نوروز –
از همه تاسف بار تر این که دعوا بر سر حرمت و جواز نوروز در حالی در کشور رسانه یی شده است که افغانستان بیش از چهل سال بدین سو در بدترین آتش جنگ می سوزد و هستی مادی و معنوی آن آسیب های فراوان دیده واز هم گسیختگی های اجتماعی حتا فراتر از درمان رفته است. این گونه تبلیغات از اهداف تندروان و تروریستان است که می خواهند، با این گونه زهر پاشی ها نفاق در کشور را دامن بزنند و از آن به نفع خود سود جویند.
پس از حاکمیت طالبان در افغانستان همه ارزش ها در این کشور زیر و رو شد. نه تنها ارزش زدایی ها در افغانستان روال عادی پیدا کرده؛ بلکه جفا به حقوق اولیه میلیون ها انسان، بویژه زنان و دختران این کشور به اوج اش رسیده است. با تاسف که نوروز هم از حمله ی تروریستی طالبان درامان نمانده است. چنانکه خبر ها حاکی از ممانعت طالبان و مسدود شدن راه های کارته ی سخی بر روی مردم بود. این رویکرد طالبان دیوبندی و تکفیریهای وهابی نه تنها جفا به فرهنگ پرغنای کشور ؛ بلکه هتک حرمت به جشن نوروزی مردم افغانستان است. این نشاندهندۀ فرهنگ ستیزی آشکار طالبان افراطی تکفیری و پنج پیری و نادیده گرفتن سنت های جا افتادۀ تاریخی کشور است.
بزرگداشت از نوروز –
نوروز در کشور ما پیشینۀ چند هزار ساله دارد و به هیچ دین و آیینی رابطه ندارد و حتا قدامت آن بیشتر از ادیان است. چنانکه در متون تاریخی آمده است که در آغاز شاهی یزدگر برابر به ۶۲۳ میلادی جشن نوروز در ۱۶ جوزا برگزار می شد. (1) در زمان خسرو پرویز که همزمان با پیامبر بود. نوروز در اول برج قوس برگزار می شد. این برگزاری برای پنجصد سال دوام داشت. در منظومه ی ویس و رامین فخرالدین گرگانی آمده است که در زمان اشکانی ها نوروز در ماه قوس برابر به ۲۲ اگست برگزار می شد و از سال ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۵ در ۲۲ اگست برگزار می شد.
زردشتیان جشن های دارند به نام جشن اسفندگان، مراسم نیایشگاه شاه و رهام، اردژبهشت گان، خرداد گان، تیرگان و غیره که همه ریشهء اوستایی دارد و اما در اوستا هیچ نوروز ذکر نشده است. زردشتی ها در هر ماه ی دوازده گانه یک روز را بحیث روز مقدس می خواندند. آنان جشن نوروز را در ۱۹فروردین تجلیل می کردند. اگر زردشتیان نوروز را در اول حمل برگزار کرده اند، صرف بخاطر ارجگذاری به فرهنگ خود و شریک دانستن با سایر برادران شان بوده است. اسطوره شناس برجستهء ایرانی داکتر مهرداد بهار فرزند ملک الشعرا بهار در تاریخ زیر نام ” از اسطوره تا تاریخ” به صراحت اعلام می کند که نوروز و مهرگان مربوط به زردشتیان نبوده است. (۲)
شماری فکر می کنند که نوبهار بلخ مربوط زردشتیان است و اما هیوانگ تسانگ زایر چینایی می گوید که معبد نوبهار مربوط بودایی ها است که در امتداد هزار سال در کشور ما حکومت داشتند؛ اما مورخان عرب مانند “تجارالسلف” به اشتباه نوبهار را وابسته به زردشتیان گفته اند. نوبهار در اصل ‘نوا ویهار” است که نوا به معنی نو و ویهار به معنی معبد است. تسانگ می گوید این معبد در اوایل قرن اول و نیمه ی دوم میلادی اعمار شده که دارای ۳۶۰ هجره بود که راهبان و روحانیان و دانشمندان بودایی در آنها می زیستند. به گفته ی او پراجناکارا سرحلقهء راهبان بودایی بود.
پس از اسلام در زمان سامانیان مرکز حوزه ی فرهنگی جشن نوروز سمرقند و بخارا و در زمان غزنویان مرکز آن در غزنی بود که با حضور سلطان همه ساله برگزار می شد. خوش بختانه افغانستان امروز در مرکز این حوزه قرار دارد که بلخ، هلمند، سیستان، هرات، سمنگان، کابل و غزنی از شهر های معروف این حوزه بوده که بسیاری داستان های اساطیری ایران باستان وابسته به آنها است؛ اما مرحوم کهزاد در صفحهء (۱۵۰- ۱۵۴) “افغانستان در پرتو تاریخ” به نقل از “موسو فوشه” نوشته که نوروز پیش از آن که یادگار هخامنشیان، اشکانیان و سامانیان باشد، در اصل در زمان شاه دانش پرور ملک شاه ی سلجوقی جشن نوروزی رایج شده است. شاه به مشوره ی خیام و خواجه نظام الملک هر سال اول حمل را جشن می گرفت و از آن به بعد ادامه یاف و خلافت بغداد هم این روز را به رسمیت شناخت و از آن بزرگداشت به عمل می آورد. بزرگداست از نوروز به اساس تقویم ملک شاهی از روز جمعه نهم رمضان ۴۷۱ خورشید تا کنون ادامه دارد. این تقویم که در افغانستان و ایران رایج است؛ بر اساس پیشنهاد جمعی از دانشمندان آن روزگار از سوی ملک شاه قبول شد که ایرانی ها در سال ۱۳۰۴خورشیدی نام ماه های ساسانی را برگزیدند. نوروز در حقیقت پیش از آنکه یادگار آتش پرستان باشد، یادگار سلطان باهوش و خردمند سلجوقیان است. شماری ها نوروز را براساس گفته های حاشیه ای ابن عابدین کفر گفته اند. در حالی که این کتاب خیلی ضعیف است. به گونه ی مثال در حاشیه ی این کتاب در مورد امامت در کنار داشتن اخلاق، تقوا، سن، نیکویی و غیره سپس کسی که همسراش نسبت به دیگران زیباتر باشد و شرط آخری هم کسی که سری بزرگتر و شرمگاهی کوچک تر داشته باشد.
میله های نوروز در کابل –
درافغانستان از قدیم میله های نوروزی در کابل در تپهء مرنجان، در دامنه کوه خیرخانه، در منطقه ی جنوب غرب بالاحصار و دامنه ی کوچهء خرابات، دامنهء کوه ی سخی و باغ بابر برگزار می شد. به گفته ی استاد جاوید پیش از آن که پیکر بابر در باغ کنونی وی دفن شود. این باغ نوروزی نام داشت. این نام ها با آیین های مهرپرستی و بودایی پیوند دارد. از جمله واژهء خیرخانه در اصل “خورخانه” یعنی خانهءخورشید یا جایگاهء مهر است. معبد سوریا که سوریای هندی همان مهر یا میترایی است که آریاییان پیش از زردشت آن را می پرستیدند. در تپهء مرنجان هم آثار بودایی کشف شده که معلوم می شود، نام آن مانند واژه ی آسه مایی هندی است. به همین گونه خیرخانه هم در اصل خورابه یعنی جای خورشید یا پرستشگاهء مهر معنا می دهد. واژه های گرمابه و سردابه و مانند این ها ریشه در آن دارند. واژه ی مهراب هم در اصل مهرابه است که جایگاه ی مهر معنا می دهد. محراب در المنجد به معنای جنگجو و دلاور آمده است.(۳)
در افغانستان چه پیش از اسلام و چه بعد از اسلام حتا در زمان اغتشاش های فرزندان تیمورشاه از این روز بزرگ داشت به عمل می آمد و جشن های مردمی برپا می گردید. در همین روز میله ی دهقان از سوی حکومت به هدف تشویق دهقانان برگزار می گردید. جای تاسف است که از این روز در سطح بزرگ تجلیل به عمل نیامده و کار های فرهنگی در این عرصه اندک بوده است. از این رو کار در سطح ملی در پیوند به نوروز کم رنگ به نظر می رسد.
شناسایی جایگاه ی جشن نوروزی –
نوروز بنا بر عطمت تاریخی آن به عنوان میراث فرهنگ معنوی بشری در سازمان علمی، آموزشی و فرهنگی سازمان ملل یا یونسکو به ثبت رسیده است و مجمع سازمان ملل جشنن نوروز را در سال ۲۰۱۰ به رسمیت شناخت. جشن نوروزی هر سال از سوی ۱۲کشور افغانستان، ایران، تاجکستان، آذربایجان، قزاقستان، قرغزستا، ازبکستان، ترکمنستان، هند، پاکستان، عراق و ترکیه با حضور رییسان و نماینده گان سازمان های بین المللی و سفیران و دیپلومات های مقیم برگزار می شود؛ اما این بسنده نیست و برای ارج گذاری از نوروز گام های بلندی باید برداشت تا در شکوه و جلال آن خشکه مقدسان از خود راضی و به قول معروف” عقل کل” پا در گل بمانند. از این که جشن نوروز مربوط به یک حوزهء وسیع جغرافیایی است و بیجا نخواهد بود که این کشور ها برای شناسایی جایگاه ی جشن نوروزی در سطح کشور های منطقه و تاثیر گذاری آن بر فرهنگ های کشور های منطقه مطالعه شود تا از یک سو ویژه گی های مشترک فرهنگی حوزه ی جشن نوروز مشخص شود و از سویی هم ابعاد میان فرهنگی آنها بیشتر برملا شود که این می تواند در راستای غنای فرهنگی این حوزه و هم مبارزهء آنان با تروریزم موثر باشد. تنها کار وسیع فرهنگی چه درسطح داخل کشور ها و چه در سطح کشور های منطقه می تواند، افکار همگانی را برضد تروریزم و افراطیت بسیج کند. در این صورت نه تنها تروربزم در عرصه ی تبلیغاتی شکست می خورد؛ بلکه با بلند رفتن سطح فرهنگی کشور های منطقه تروریستان فرصت حاکمیت و سربازگیری را نیز از دست می دهند.
از آنچه گفته آمد، شواهد تاریخی نوروز وابسته به یک حوزه ی نمدنی و فرهنگی از فرغانه تا هند و از عراق تا کاشغر است که امروز در اثر مهاجرت ها به جشن جهانی بدل شده است. دلیل اش این است که مردمان این حوزه در تمام جهان منتشر شده اند. امروز بنا برعوامل گوناگون سیاسی و اقتصادی رابطه میان کشور های همزبان شکسته است و روابط عاطفی و روانی میان شان کم است؛ یعنی فاقد همدلی ها شده اند. این نکته می تواند، برحوزهء تمدنی و فرهنگی و مسترکات فرهنگی اثرگذار باشد. هرچند حاکمیت طالبان در افغانستان بر این روند سکتگی وارد کرده است؛ اما راه اندازی گفتمان های وسیع فرهنگی میان این حوزهء مشترک می تواند این رابطه را تقویت کند. ایجاد همچو جریان ها می توانند مبارزه با تروریسم و افراطیت را هرچه بیشتر بسیج و تقویت نماید و فاصله ها میان کشور ها را کاهش بدهند. دست کم با تاسیس انجمن کلان در سطح کشور های این حوزه می تواند، زمینه ساز و توسعه و رشد و راه اندازی گفتمان ها میان کشور های حوزۀ جشن نوروزی شود و این می تواند، زمینه ساز تحولات بزرگ فرهنگی و اقتصادی به نفع کشور های منطقه گردد. سازمان ایکو که بیشترین اعضای این حوزه را تشکیل می دهد، می توانند، در این رابطه کاری های بزرگی را انجام بدهد. یاهو