مکر دشمن

  نوشته نذیر ظفر با مکـــــر خصم ، یار ز پیشم…

نویسنده ی متعهد نمادی از شهریاری و شکوهی از اقتدار…

نویسنده: مهرالدین مشید تعهد در قلمرو  ادبیات و رسالت ملی و…

اهداف حزب!

امین الله مفکر امینی      2024-12-04! اهـــــدافِ حــزبم بـــودست صلح وصفا ی مــردم…

پسا ۷ و ۸ ثور٬ در غایت عمل وحدت دارند!

در نخست٬ دین ماتریالیستی یا اسلام سیاسی را٬ بدانیم٬ که…

نگرانی ملاهبت الله از به صدا درآمدن آجیر فروریزی کاخ…

نویسنده: مهرالدین مشید پیام امیر الغایبین و فرار او از مرگ؛…

مدارای خرد

رسول پویان عصا برجان انسان مار زهرآگین شده امروز کهن افسانۀ کین،…

افراطیت و تروریسم زنجیره ای از توطیه های بی پایان

نویسنده: مهرالدین مشید تهاجم شوروی به افغانستان و به صدا درآمدن…

عید غریبان

عید است رسم غصه ز دلها نچکاندیم درد و غم و…

محبت، شماره یکم، سال ۲۷م

شماره جدید محبت نشر شد. پیشکش تان باد!

روشنفکر از نظر رفقا و تعریف ما زحمتکشان سابق

Intellektualismus. آرام بختیاری روشنفکر،- یک روشنگر منتقد و عدالتخواه دمکرات مردمی آرامانگرا -…

پیام تبریکی  

بسم‌الله الرحمن الرحیم اجماع بزرگ ملی افغانستان به مناسبت حلول عید سعید…

عید خونین

رسول پویان جهان با نـقـشۀ اهـریمنی گـردیـده پـر دعوا چه داد و…

بازی های ژیوپولیتیکی یا دشنه های آخته بر گلوی مردم…

نویسنده: مهرالدین مشید بازی های سیاسی در جغرافیای افتاده زیر پاشنه…

ادریس علی

آقای "ادریس علی"، (به کُردی: ئیدریس عەلی) شاعر و نویسنده‌ی…

گزیده‌ای از مقالهٔ «هدف دوگانهٔ اکوسوسیالیسم دموکراتیک»

نویسنده: جیسون هی‎کل ــ با گذشت بیش از دو دهه از…

مثلث خبیثه ی استخباراتی ایکه افغانستان را به کام آتش…

نویسنده: مهرالدین مشید اقنوم سه گانه ی شرارت در نمادی از…

اعلام دشمنی با زنان؛ زیر پرسش بردن اسلام و یا…

نویسنده: مهرالدین مشید رهبر طالبان از غیبت تا حضور و اعلان…

ګوند، ائتلاف او خوځښت

نور محمد غفوری  په ټولنیزو فعالیتونو کې د ګډون وسیلې   د سیاسي…

از روزی می‌ترسم 

از روزی می‌ترسم  که سرم را بر روی سینه‌ات بگذارم و تپش…

چرا نجیب بارور را شماتت و تقبیح نماییم ؟

                 نوشته ی : اسماعیل فروغی           به…

«
»

شعار های ناهمزمان با مرحله رشد جامعه

بیژن باران 

من به ویژه نسبت به هر فرد روسی که به قدرت برسد مشکوک و بی‌‌اعتماد هستم. این شخصی است که به تازگی برده بوده؛ به مجرد اینکه بر همسایه خودش چیرگی یابد به مستبدی خودکامه تبدیل ‌شود. م گورکی

هرچه را می شناسیم، جزیی از وجود ما می شود.  هایدگر

رسیدن به مدرنیسم در سده 20 ایران با وجود مبارزات شجاعانه روشنفکران بی نتیجه ماند. در مقابل ترکیه، تایوان، کره جنوبی به اقتصاد شکوفان و نهادهای مدنی رسیدند. چرا؟ یکی از عوامل این شکست شعارهای ناهمزمان با مرحله رشد جامعه بود. فهم نسبی رشد جامعه را امیرکبیر و دکتر مصدق داشتند؛ ولی تغییر شرایط را درک نکرده؛ برکنار شدند. حتی انقلاب سفید هم نتوانست کشاورزی سرمایه داری تا مرحله انحصارات غذایی مانند آمریکا و استرالیا را پیش برد. 

شعار یک عبارت ساده، کوتاه، قابل حفظ کردن، چکیده خواسته برای برانگیختن افراد، مردم، جهان است. شعار اثباتی برای پذیرش یا سلبی برای نفی است. تکرار شعار با فریاد در تظاهرات، تبلیغ در نشریات، تکرار یک فکر برای پذیرفتن گروهی  است. می تواند صنفی، تجاری، دینی، سیاسی، اقتصادی کوتاه مدت یا دراز مدت باشد. شعار درست منطبق بر مرحله جامعه، جمع کردن هواداران، اجراپذیر باشد. نمونه: عشق ابدی است. حق همیشه با مشتری است. هر ایرانی یک پیکان دارد. 

در سده 20 ایلات نیمی از جمعیت غیرشهری بودند. پیش از انقلاب بهمن 75% جمعیت خوش نشین و اهل ده بودند. حقوق زنان با انقلاب سفید بدلیل سنت پدر سالاری، شریعت شیعی، بدون در نظر گرفتن رشد تدریجی، نظر هرم آیات عظام – با انقلاب بهمن برچیده شد تا در 40 سال آینده با مبارزات زنان جامعه را به جلو برده؛ 60% دانشجویان زنان شدند. اکنون زنان در صف جلو مبارزات مدنی اند. حتی لاشایی، نیکخواه، عاصمی که شعارهای غلط انقلاب سفید را فهمیدند؛ راه بجایی نبردند. چون فهم شعار غلط کارساز نبوده؛ با دیگران چون هویدا، نصیری، ثابتی، قره باغی هم سرنوشت شدند.

تغییر جامعه بُردار نیروهای خارجی سرمایه و استعمار و داخلی استثمار و اختلاس باشد. این تغییر از رفع و تعدبل تضادهای ستیزجو و آشتی پذیر است. در خاورمیانه ضد استبداد مطلقه برای مدرنیته و ضد استعمار برای استقلال 2 تضاد محوری اند. وقتی بردار نیروها عدم ثبات نداشته باشد؛ بحران حاکمیت وضع را ملتهب کند. تغییر از عامل ذهنی حاکمیت و سازمانهای سیاسی؛ عینی مردم و زیر ساختها ناشی شود. 

بقول هایدگر شعار “جزیی از وجود ما می شود” که با عاطفه عجین است. تغییر در کمیت بوده؛ در رشد آن به تغییر کیفی انجامد. تغییر حاکمیت با اصلاحات تدریجی در خدمت پیشرفت جامعه است. اگر اصلاحات کند باشد جامعه به فوران برای تغییر کیفی انقلاب انجامد. دکتر مصدق جامعه را در تکوین اصلاجی پیش برد که اگر عامل خارجی کودتا نمی کرد؛ اکنون ایران مانند مراکش و اردن سلطنتی بود؛ چون ترکیه و تونس انتخابات آزاد داشت. 

سازمانهای حزبی هم درک درستی از جامعه نداشته؛ لذا شعارهای نادرست را با مبارزات ایثارگرانه تا پای جان پیش برده؛ ولی تغییر کیفی در حاکمیت نکردند. گاهی یک شعار معناهای ناهمگون برای حامیان خود دارد. نمونه: شعار ضد امپریالیسم برای رهبری شیعی استقلال از غرب در پیاده کردن شریعت و دوری از مدرنیسم بود؛ برای سازمانهای سکولار چپ تقلیدی از شوروی بود؛ زیرا ورود سرمایه و فنآوری غربی برای توسعه ضروری است- مدل چین 1979 تنگ شیاائوپنگ. 

شعارهای نادرست ند که منجر به شکست، زندان، مهاجرت رهبری شده اند. شعار پیام از فرستنده به مخاطب است. عملکرد آن در روند تعامل با دیگران جمعبندی شود. برای درک انقلاب شعارها، عملکرد شان، سازمان، رهبری، بدنه شامل کادرها و اعضاء بررسی شوند. رهبری و بدنه در سازمان مخفی نیاز به کنکاش جدا دارند. 

شعار تقلیدی یا توهمی می تواند باشد. شعار “نان برای همه” در سده 21 تقلید از لنین در آغاز سده 20 روسیه است. آن موقع نان در واقع نایاب بود. ولی اکنون در ایران با پول نفت گندم از کانادا، استرالیا، روسیه وارد شده. نان یکی از ضایعات است که به بزها می دهند. شعار “جمهوری شورایی” توهمی است که در 200 کشور عضو سازمان ملل وجود ندارد. 

7 شعار نابهنگام در انقلاب 57 ایران و پس از آن با یک شعار درست بررسی شوند: خلق، جداسری، زوال دولت، دیکتاتوری پرولتاریا، کار توده ای، ضد امپریالیسم، سرنگونی، نئولیبرالیسم.

نادرستی شعارهای زیر را می توان خلاصه کرد. خلق بنیانگرایان را بر گیرد، جداسری کشورها را تضعیف کند، زوال دولت بلبشو و خانخانی ببتر آورد، دیکتاتوری پرولتاریا هراس لیبرالها و مدل بنیانگرایان شود، کار توده ای/ چریکی نفی سندیکا شده، ضد امپریالیسم نیاز به سرمایه غربی را نفی کند، سرنگونی استبداد دیگری را جایگزین کند. نئولیبرالیسم در همه کشورهای سده 21 مصداق دارد. 

1-شعار “خلق” در 2 سازمان رزمنده دهه 1350 بنیانگرایان شیعی با ریشه در دهات را ندید. نسخه نویسی عامه گرایی/ پوپولیسم در افغانستان، پاکستان، ایران در دهه 1970 منجر به “جمهوری اسلامی” در هر 3 کشور شد. ولی در ایران با 40 سال ولایت فقیه، شهروند بجای خلق جا افتاد. 

“اندیشه مائو” در توده انقلابی، توفان، انقلابیون کمونیست در 2 دهه 1960 و 1970 تبلیغ شد. مائویسم ایرانی را برنامه فارسی رادیو پکن، پخش کتب فارسی مائو انتشارات پکن، هفتگی انگلیسی/ آلمانی پکن رویو، روشنفکران رادیکال چون نیکخواه، خانبابا تهرانی، فروتن، سیامک زعیم رواج دادند. صبور سیاسنگ تاریخنگار افغان کتابی در باره  اشاعه مائویسم در نشریه “شعله جاوید” دهه 1960 در افغانستان دارد می نویسد. میر احمد خالد اکبری در باره آعلان آن در فیسبوک 151019 نظر داد: 

شما به اصطلاح خودتان، چپی ها هیچ از پاخاریدن / قلقلک یک دیگر در خواب بیکار نشدین که به امورات دیگر بپردازید. دیگران شجاعانه در میدان داخل شدند، قدرت را می چلانند. شما بر علیه یکدیگر می تازید، یکی سِرٌ پودینه/ پونه دیگری را برملا می سازد. در افغانستان که هشتاد فیصد مردمش بیسواد اند، شما رمان شکسپیر می سراید، تا از سر بام فریاد زدن بیاین پایین در میدان نبرد که یک تعداد جوانان که به شما چشم دوخته اند دنبال دیگران نروند.

2-شعار جداسری در مناطق عقبمانده مفید نیست. نمونه: رفراندم جداسری درست ولی در جمهوری ماندن اقلیم کردستان، کبک کانادا، کاتالونیای اسپانیا، اسکاتلند بریتانیا. حقوق بومی کردها، بلوچها، آذریها با تمرکز در پایتخت در یک حکومت مدرن با بازار وسیع مراعات خواهد شد. بورژوازی بومی از بورژوازی حاکم عقب افتاده تر بوده؛ مناسبات قبیلگی حاکم شوند. در اقلیم تضاد خونین قبیلگی طالبانی و بارزانی در تقسیم مشاغل در آغاز سده 21 مستند شد.

جداسری گامی به عقب برای اقلیت است که در کشورهای نابالغ سرمایه داری نتایج جنگ داخلی بار آورد. نمونه: فروپاشی یوگسلاوی. جدایی طلبان بدون تجربه اجتماعی در قدرت، رفتارشان برای خود و جامعه ناشناخته اند. نمونه های افغانستان، اریتره، سودان جنوبی، کامبوج، سومالی می آیند. 

در افغانستان در قدرت بودن 2 حزب خلق و پرچم، طرفدار شوروی، منجر به 10 هزار زندانی از چپهای غیرخودی، کودتاها، انشعابات جناحی، ورود ارتش سرخ، شکست آن از مردم/ مجاهدان، نیروهای بیرونی، عدم رشد اقتصادی، برخی رفرمهای روبنایی بویژه رفع تبعیض حقوق زنان شد. انقلابیون و مجاهدین در قدرت را با دیکتاتوری چپگرای اریتره پس از جدایی 1991 از حبشه می توان مقایسه کرد. 

در دهه 1980 جبهه رهایی خلق اریتره برای خودمختاری، استقلال، سوسیالیسم بضد استبداد هیلاسلاسی و ارتش حبشه جنگید. نیروهای مترقی جهان چون کنفدراسیون دانشجویان ایرانی هم از این جبهه در اریتره حمایت کردند. در ۱۹۷۷ چریک‌های اریتره‌ای این سرزمین را تقریباً به ‌طور کامل از وجود نیروهای حبشی پاکسازی کردند. نیز دولت حبشه به رهبری سرهنگ منگستو مارکسیست با دریافت سلاح‌ های شوروی با اریتره جنگید. 

در ۱۹۹۱ دو جبهه آزادیبخش خلق حبشه و آزادیبخش تیگره اتیوپی این سرهنگ را سرنگون کردند. جبهه آزادیبخش خلق اریتره راس دولت ایالتی قرار گرفت. دولت انتقالی را تا تصویب قانون اساسی گرداند. اریتره در آوریل ۱۹۹۳ اکثریت مردم در همه‌پرسی استقلال را تأیید کرده؛ ماه بعد عضو سازمان ملل شد. حبشه در 3 دهه از دیکتاتوری به دولت پارلمانی رسید. در 2019 نخست وزیر حبشه بخاطر امور پارلمانی نوبل صلح را گرفت. 

در اریتره استبداد مطلقه نظامی، رهبر دائم تک حزبی کشور از 1993 تا کنون، اختناق را باوج رساند. انقلاب اریتره، یک انقلاب دیگر بود که به دیکتاتوری فردی و افت اقتصاد ختم شد. اکنون یکی از بدترین کشورها بضد حقوق بشر است. فقر و خشونت حکومت اقتدارگرا به مهاجرت به خارج کثیری منجر شده. اریتره ایالتی از حبشه در جوار دریای سرخ، 6میلیون نفوس دارد. مردم از 3 قبیله تیگرانیا، تیگره، صحرا؛ با 2دین غالب مسیحی و اسلام اند. پایتخت آن آسمارا است. 

سودان جنوبی با جدایی از سودان هم یک نمونه خونین جداسری بوده که اقتصاد و امنیت را پایین آورد. سازمان ملل‌ نوشت: بیش از یک میلیون نفر در بحران دهه 2010 در سودان جنوبی ناچار به ترک خانه خود شدند. حدود ۸۰۰ هزار نفر در داخل کشور آواره‌ اند؛ ۲۵۰ هزار نفر دیگر به کشورهای همسایه گریختند. 

سودان جنوبی پس از 10 سال مبارزه مسلحانه در 2011 جدایی خود را در سازمان ملل ثبت کرد. کیر، رییس جمهور سودان جنوبی، شهر نفتی را گرفت. ولی پس از آن تضادهای قبیلوی و شخصیتی بین کیر و ماخار 2 شخصیت اول جمهوری جدید در دسامبر 2014 خصمانه شد. چند ماه مسلحانه باهم جنگیدند. با تداوم خون‌ریزی‌ها، وضعیت در سودان جنوبی بدتر شد.

هر دو طرف در ژانویه 2014 برای آتش‌بس توافق کردند. ولی درگیری‌های پراکنده همچنان ادامه یافت. دفتر هماهنگی امور بشر دوستانه سازمان ملل متحد OCHA در گزارشی نوشت: بحران در سودان جنوبی امنیت غذایی را از بین برده؛ نزدیک 4 میلیون نفر را در معرض خطر شدید قرار داده. در سودان تظاهرات مردم بضد بشیر، کودتای نظامی، دولت ائتلافی موقت به ترتیب در 2019 رخ دادند. http://www.bbc.co.uk/persian/world/2014/01/140110_  

3-دیکتاتوری پرولتاریا. این شعار در سده 20 زودرس بود. زیرا قدرت سیاسی را حزب، سرویس اطلاعات، بورکراتهای نظامی داشتند. تا 2100 احتمال انباشت سرمایه در مناطق روی نخواهد داد تا توزیع آن آغاز شود. تازه اکنون آمریکا کارگران صنعتی ثلث نیروی کار بوده؛ اکثر خدمات اند. رفقای عدالت طلب در قدرت قهار شوند. به نقل قول گورکی در صدر این مقاله توجه شود. لذا حزبی که در آغاز حرف عدالت و رفاه زده؛ در قدرت جامعه را تخریب کرد. 

خمرهای سرخ به رهبری رابعه پول پوت، نوان خی، لنگ ساری، سون سن- در 1975-1979 باعث قتل 2میلیون یعنی ربع جمعیت کشور شدند. قتلها ناشی از اعدام، قحطی، مرض، کار مضاعف، راندن از شهر به روستا بودند. در یک زندان از 14هزار ورودی فقط 7 نفر زنده ماندند. در دادگاه سازمان ملل 2007 رهبری رابعه بجرم جنایت علیه بشریت به حبس ابد محکوم شده؛ اکنون مرده اند. 

آنها با ملغمه بدفهمی مارکسیسم، برداشت غلط مائویسم، اقتدار نظامی به قدرت مطلق رسیدند. سوء ظن به خودیها از جمله هو نیم، وزیر اطلاعات، یک نمونه است. او زیر شکنجه مجبور به اقرار دروغ شد؛ گفت: “من انسان نیستم. من جانورم. مزدور سیا هستم.” او را در 1977 کشتند. در حمله 1979 ویتنام، حزب به جنگل زد. WP060819

دولت گذاری از مدارج سرمایه داری با عوامل درونی مانند کانها و گسترش دانشگاهها و بیرونی مانند نیروهای استعماری و همسایگان در تغییر تند مانند امارت یا کند مانند اردن است. ترس  لیبرالها از واژه دیکتاتوری، بهره مندی بنیانگرایی شیعی با “غربزدگی” را هم باید دریافت. تحریمها رابطه دولت رانتیر پیشین متکی به نفت را با درآمد صفر نفت و مردم مالیات ده کنونی تغییر دهد. اصول گراها در پی تسخیر 3قوه اند. در حالیکه خزانه نفتی خالی و جامعه در تغییر است. زید آبادی 170520

4- زوال دولت. شعار داغان کردن ماشین دولت در مرحله کنونی تاریخ نادرست است. در ایران و افغانستان نهادهای دولت سابق نام اسلامی گرفته با امتزاج با شریعت دینی گامی به عقب بود. مصادره شرکتها و املاک اغنیا بدست آخوندها حیف و میل شده؛ یا فرامرزی هزینه نظامی می شود. تضعیف دولت از زمان ریگان تاکنون منجر به عدم آمادگی آمریکا در برابر پاندمی ویروس کرونا و رهبری جهان سرمایه شد. خسارت آن مرگ 90 هزار مبتلا، افت قیمت سهام و بهای نفت، نفاق با اروپا و چین- جهان را پیش بینی ناپذیر کرده. 

“داغان کردن ماشین دولت” در سومالی عدم امنیت برای مردم ببار آورد. بلبشو، خانخانی، نبود برنامه آبادانی حاکم است. با جنگهای داخلی پس از 1991 فرماندهان نظامی محلی دولت را داغان کردند. قانون اساسی موقت 2012 بنا بر سنن قبیلگی بود. اکنون زیر فشار اوباش مسلح گروه جهاد الشباب است. این کشور با اکثریت سنی، قبیلگی، مقابل یمن در اقیانوس هند است. بدون دولت، با ملوک الطوایف مسلح، راهزنی دریایی، گروگانگیری- دورنمایی برای لیبی، سوریه، یمن شد. از نظر فساد در ته لیست شفافیت جهان است. 

5-دو شعار “کار توده ای” و “کار چریکی” دهه 1350 بررسی شوند. شعار های سازمانهای سیاسی هیچ کدام همسو با نتایج انقلاب شیعی نبودند. نتیجه شعار مبارزه مسلحانه لاشایی، نهاوندی، نیکخواه را باید در تلویزیون مد نظر گرفت. فهم آنها با پذیرش انقلاب سفید هم جلوی انقلاب بهمن را نگرفت. لذا ناکامی این شعارها بازتاب عرفان، آرمان، توهم رهبری است. شعار دیگر “کار توده ای” مائویستها و حزب توده در مقطع و پس از انقلاب بود که حزب ساخته نشد؛ آنها کاری از پیش نبردند. 

چند سازمان مائویست مخفی انقلابی در خارج نشریه و جلسات داشتند. آنها در نشریات شعار “کار توده ای” می دادند. ولی در سندیکاها فعالیت نکرده؛ در محافل روشنفکری به رقبا بد و بیراه گفته؛ حاکمیت را نفرین کرده؛ اخبار مبارزات را شاعرانه تکثیر کرده؛ شهیدان خودی را پرستش کردند. لذا کار بین کارگران در سطح حرف یا فرد نه سازمان ماند. تقابل این دو شعار برای رقابت در میان دانشجویان بود. دانشجویان پشت جبهه برای سازمانهای چریکی بودند. آنها با الهام کارهای چریکی نهادهای اطلاعات ساواک را در اروپا تسخیر کرده؛ اسناد حاصله را افشاء، تبلیغ، نشر کردند. 

استبداد شاه پس از کودتای ۲۸ مرداد هر راهکار سیاسی را به سوی مسلسل راند. رجوع شود به مدافعات 1343 بازرگان که گفت: پس از ما مبارزه مسالمت آمیز نخواهد بود. با آزاد شدن زندانیان سیاسی و بازسازی 2سازمان چریکی چپ و شیعی، تنها مسلسل چاره کار بود. ولی سازمانهای چریکیظ بدیل بنیانگرایی شیعی با تشکیلات سراسری و منابع مالی بازار و نجف را داشتند. پس از انقلاب روشن شد که سازمان مخفی چریکی و “توده” ای بسیار کم توانتر از تشکیلات علنی شیعی بود. گذار از “2 مطلق اختناق ساواک و ترس مردم” به باز سازی سلولهای مخفی انقلابی سریع شد. ولی بنیانگرایی شیعی به ثمر رسید.

در بحران 1339-1342 تغییر کمٌی به اصلاحات ارضی انقلاب سفید بهمن 41 انجامید. در دهه 1340 نیروهای روشنفکری از بهمن قشقایی تا شریفزاده و گروه فلسطین مسلح شدند. اوج آن قیام سیاهکل بود. پیشتازان برای شکستن “2 مطلق قهر ساواک و ترس مردم” با شعار “سرنگونی شاه” از جان مایه گذاشتند. این شعار در بهمن 57 با شعار استقلال محوری شد. 

بحران 1356-1357 به سرنگونی سلطنت و انقلاب اسلامی بهمن 57 انجامید- رجعت به گذشته شریعتی، نصر، نراقی، آل احمد. در انقلاب 57 “کار چریکی” عملگرا پیروان بیشتر داشت؛ اگرچه فروپاشی سریع سلطنت موج سوار دیگری را در رهبری نشاند. پیروزی انقلاب در گرو مبارزه مسلحانه طولانی است. 

نمونه: 1776 آمریکا، 1945 ویتنام، 1949 چین، 1959 کوبا، 1961 الجزیره. مغالطه حزب توده این بود: عمل چریک در سراسری کردن سرنگونی رژیم را با وعده حرفی “کار توده ای” خود در خارج، برابر انگاشت. مسئله 2 خط چریکی و توده ای نبود، بلکه سلطه بنیانگرایی شیعی بود. هنوز هم کار توده ای در شبکه های مجازی اجتماعی فیسبوک، تلگرام، تویتر انجام نمی شود. رهبران گذشته به نشر مقالات در پایگاههای خود می کنند. 

ولی اکثر جامعه به راه ولایت اسلامی با رهبر دائمی، گذشته گرا، عوامگرا رفتند. در رفراندم بنیانگرایان شیعی رای قاطع آوردند. حتی در انتخابات هم آنها اکثریت را داشتند. این اکثریت اسلامی در رای گیری بضد سکولارها در کشورهای زیر هم رخ داد: حزب الله لبنان، اخوان المسلمین حزب عدالت و توسعه ترکیه، اخوان المسلمین مسری مصر، حماس غزه، اسلامیون الجزیره 1991. 

پیروزی انقلاب مانند اکسیژن زیاد دادن به خفگی بود که باعث مرگ شد. با کودتای سفید 20 خرداد 60 بضد لیبرالها بنیانگرایان شیعی تحکیم شدند. اعدام 10هزار جوان دهه 1360 گواهند. شاید اگر دربار مقاومت می کرد؛ نیروهای مدرن به رهبری می رسیدند. نمونه: همافران در مصاف یک روزه با گارد جاویدان؛ کمی بعد شهادت 4ترکمن. خیلی زود کمیته های محلی کوچه ها را در کنترل گرفته؛ عناصر مترقی پاکسازی شدند.

همین بی تجربگی در رقابت سیاسی، در 20خرداد 60، تفنگ و فشنگ را به خیابان آورد. کردستان تقاطع آتش چریک و دولت شد. شعار زیر گویای این بازه زمانی است: “برای جنگ با رژیم فاسد/ تهیه کن مسلسل ای مجاهد.” رسانه ها در دست سلطه گران رگ اغوای عوام را یافتند. روشن است که در انقلاب اسلامی بجز بنیانگرایان شیعی، آخوندهای معتدل شریعتمداری، طالقانی، شاید منتظری بودند. جنگ 8 ساله هم به تحکیم حکومت کمک کرد.

بهار آزادی با میزهای نشریات علنی ساختار بداهه ای سازمانها را برای ضربه های بعد آماده کرد. گذار سریع از محافل گسسته مخفی مسلحانه به سازمان سراسری علنی کشنده بود. آنها برای شرکت در مجلس بدون تجربه رقابت سیاسی در اختناق حاکمیت مسلط دچار تفرقه شدند. رک رهبر. 

آمریکا با تز کمربند سبز بدور شوروی، کشورهای خاورمیانه را از دمکراسی دور کرد. استبداد مطلقه منجر به پیدایش سازمانهای مخفی شد. ولی سرکوب رهبری آنها را به خارج کوچاند. نمونه: حزب خلق و پرچم افغانستان، حزب توده ایران، احزاب عراق.

اخوان در شعر “آخر شاهنامه” امید مبارزان پس از شکست در کودتای 28 مرداد را بیان کرد: تیغهامان زنگخورده و کهنه و خسته/ کوسهامان جاودان خاموش/ تیرهامان بال بشکسته/ ما/ فاتحان شهرهای رفته بر بادیم. در این شکست سازمانهای چریکی برای اعاده حیثیت سیاسی کاری شجاعانه برخاستند.

دگم سیاسی هم مانند باور دینی در شبکه اعتقادی مغز منجمد شود. دگم با نظام عاطفی لیمبیک مغز ربط داشته؛ لذا توهین به دگم فرد را برافروخته و عصبانی کرده؛ گاهی فرد به فحاشی، پرخاش، حمله پردازد. دگمها اکثرا تغییر ناپذیر در عمر فرد اند. اگرچه با تغییر اوضاع و تقیه فرد ظاهر نشوند. ولی در محافل خصوصی فرد دگمهای سیاسی خود را در بحث بروز دهد. 

بقایای سازمانها اغلب معلومات جوانی 40سال پیش را دارند. آنها اخبار مطالبات رفرمیست کارگران، زنان، دانشجویان را در برنامه تلویزیونی اینترنتی در دگمهای عرفانی بسته بندی کنند. آنها بدون دریافت نظرات چند بیننده، خود را رهبر محفل خود پنداشته؛ می خوابند برای روز دیگر در زندگی هجرت. 

آنها از تحلیلهای طبقاتی، گذار لایه های حاکمیت، تناقضات منطقه ای، تکامل سرمایه جهانی به فاز مالیگرایی کاملا بیاطلاع اند. بحث درون گروهی با مراد-مریدی پذیرفته شده که در نشریات سازمان تحکیم شوند. فاز مبارزات کنونی اشاعه مدرنیسم و علم، اشاعه جدایی دین و دولت، ضرورت تعامل با غرب برای فرد و محافل است. لذا تلاش برای سازمان و اتحاد نتیجه نمی دهد.

در تحلیل سیاسی باید اقتصاد، واقعیات، آمار، علیت، امور مادیت نه تجرید در جملات آتشی، شاعرانه، عارفانه اولویت داشته باشند. این نوع نگارش در خود تکثر محافل ببار آورد. زیرا مانند حلقه های عرفان هر کدام تخیل و وهم محفلی متفاوت از بقیه و واقعیت است. 

رهبران قدیمی سازمانها در بحثهای تلویزیونی از حقوق کارگران، زنان، زیستبوم با ارایه نظرات کارشناسی نمی توانند دفاع کنند. آنها در سایتها برای جناحهای دیگر مواضع خود را نمی توانند استدلال کنند. این محافل رنگ و وارنگ مخفی نمی توانند ائتلاف کنند. ولی چپ و راست انشعاب می کنند. انشعاب عارضه دیگر سازمانهای مخفی بود که دلایل خود را دارد. چرا محافل سازمانهای سکولار جمهوریخواه جبهه ملی، حزب چپ ایران (فدایی)، اتحاد جمهوریخواهان، همبستگی جمهوری خواهان اعلامیه در حمایت اعتراضات آبان 98 گامی برای این اتحاد اند. 

میراث حزب توده هم از دهه 1320 تا کنون تابع ثنویت نحس و سعد است. حزب توده از پشت دیوار آهنین اردوگاه شرق با آثار ایده الوک غلط انداز، شعارهای حزبی ضد امپریالیسم آمریکا، پرولتاریای تجریدی/ آبستره سده 19، ندیدن بنیانگرایی شیعی، تحقیر بورژوازی ملی- به جنبش خط داد. تز غلط “راه رشد غیر سرمایه داری” سوسلوف 1902-1982 در عراق، مصر، سوریه از دهه 1950 تا 1980 با نتایج معکوس روشن شد: عدم رشد نیروهای مولد، تضعیف دمکراسی، تشدید دیکتاتوری، رشد خدمات توریسم که با تروریسم کاهش یافت. 

پس از کودتای 28 مرداد شاه 300 چریک و روی هم 1000 چپی را اعدام کرد. در دولت بختیار 3000 نفر هم از زندان آزاد شدند. چند 100 نفر بازمانده و زندانیان سیاسی هم سازمانهای انقلابی را به سرعت انجام دادند. آنها به سازماندهی 100هزار نفری خود پس از انقلاب بهمن پرداختند. لذا نیروهای پیشرو در مقابل میلیونها حاشیه نشین و اقشار سنتی شهری کم بودند. در کمیته های محلی زود فالانژها، لاتها، زورگیران، عناصر ناباب رخنه کردند. 

بفکر اسلحه و پنهان کردن آن بوده؛ گویا انقلاب در راه است تا آنها آنرا مسلحانه تصاحب کنند. در حالیکه انقلاب رخ داده بود؛ در فاز پایان و تحکیم خود در 20خرداد 60 و نیز بسیج عمومی در جنگ با عراق بود. در دهه 1360 هم 10 هزار نفر اعدام شده؛ برخی در خاوران گمنام دفن شدند. از سازمان ها همین شمار هم به خارج گریختند. 

سازمانهای ریز و درشت مقطع انقلاب قلع و قمع شدند. لذا آنها به مشارکت در حاکمیت نرسیدند. ولی می توان با قیاس با سازمان مشابه در خاورمیانه و آفریقا، بروز ماهیت در قدرت آنها را استنتاج کرد. خشونت در قدرت استالین و حزب دمکراتیک خلق افغانستان به منقدان درونی 2 نمونه دیگرند. ایمان اعضا، قدرت مطلقه رهبر، سرکوب منقدان در تاریخ به عدالت اجتماعی بدل نشدند. 

6-“نه شرقی نه غربی” مخل تعامل با همسایگان و مراودات تجاری و ارزی سویفت و دلار است. گاهی شعار بدون نتایج از آن را فرد تکرار کند. افراط در استقلال سیاست خارجی در عصر مدرن وضع زحمتکشان را خراب کند. نمونه: مقایسه اقتصاد تایوان وابسته به آمریکا با ایران مستقل. پس از انقلاب شعار “ضد امپریالیسم” به سیاست “نه شرقی نه غربی”، لغو کاپیتولاسیون، اخراج 92هزار مستشار آمریکایی، گروگانگیری، بمباران نفتکشهای ایرانی بوسیله آمریکا در  جنگ با عراق منجر شد. 

شعار مرگ بر آمریکا تحکیم آمریکا و وخیم تر کردن خلیج فارس را ببار آورد. در 40 سال گذشته آمریکا 50 پایگاه با 50 هزار نظامی را در منطقه خلیج فارس مستقر کرد. همین منطق مرگ بر اسراییل به عاملی در تحکیم و گسترش اسراییل، نابودی صلح اسلو 1993 عرفات و رابین منجر شد. 

7-سرنگونی و ضد امپریالیسم. این 2 شعار اصلی/ مرکزی انقلاب بوده؛ تمام نیروها حتی در حاکمیت را بسیج کرد. لایه های اجتماعی دلایل خود را داشتند: حاشیه نشینان خرافی شهرها برای غارت و تخریب مراکز شهری، سازمانهای مسلح تقاص شکنجه و اعدام ساواک، طبقه متوسط فساد دربار، بازاریان بضد اقتصاد وابسته و سپاه مبارزه با گرانفروشی.

باید اینها را نیز افزود: روحانیون برای اخلاق اسلام، روشنفکران برای عدالت اجتماعی، دانشجویان برای آزادی بیان، زنان برای مشارکت اجتماعی، اقوام برای آزادی زبان مادری نه جهانی، ارتش بضد توهین به امیران، دولت برای توهین روزانه شاه. “شاه حتی حقوق ماهانه استادان را تعیین کرده؛ به نخست وزیر توهین می کرد.” خاطرات علم، جلد پنجم، ص ۱۲۰. 

جبهه دمکراتیک ملی در بیانیه فروردین ۱۳۵۸ نشر کرد: اعلام خطر می کنیم که رژیمی به مراتب مستبد تر حکمفرما خواهد شد. ولی اکثریت در جهت بنیانگرایی شیعی قدرت را قبضه کرد. امپریالیسم با 5 خصیصه لنینی پس از ج ج 2 دیگر وجود نداشت؛ البته جنگهای رهایبخش با کمک شوروی بودند. ولی مبارزه ضد انحصارات ، مالیگرایی، نئولیبرالیسم ادامه دارد. بعلاوه زیستبوم، گرمایش زمین، ویروس پاندمی هم به طیف مبارزه برای سلامت زمین مطرح شدند. مرگ کرونایی در آمریکا تا 90 هزار نفر تا 20 مه رسید.

برنامه پیروز با جامعه، حکومت، پیشرفت، وضع جهانی، توان سازمانی همآهنگ دارد. سازمانهای سیاسی بخاطر استبداد مطلقه مخفی بوده؛ خفقان سیاسی جلوی رشد کمی آنها را گرفته؛ لذا کارکرد اجتماعی نداشته؛ درون آن کیش شخصیت رشد کرده؛ به انشعاب منجر شود. سازمان کمی بزرگتر از چند محفل یعنی گروهی در شهر، بسیار کوچکتر از حزب سراسری است. 

حزب کار انگلستان نیم میلیون عضو داشته؛ حزب کمونیست روسیه با 2 برابر جمعیت 200 هزار عضو دارد. رشد کمٌی در سازمان سیاسی باید به 100 هزار برسد تا رهبران رقابتی با کیفیت پدید آیند. سازمان سیاسی یک دانشگاه است که در کارزار اجتماعی آموزش عالی تخصصی به کادرها دهد. 

آرمانگرایی در روسیه تزاری با استبداد مطلقه رشد کرده؛ در انقلاب اکتبر تبلور یافت. حمله 23 کشور امپریالیست، جنگهای داخلی، تصویه های حزبی استالین، جنگ جهانی 2، سلطه تام اختناق را در حفظ نظام ضروری کردند. با رفرم خروشچف، حقوق بشر و مهاجرت را ساخاروف، سولشن یتزین، شرنسکی پیگیر شدند. با کودتا دبیر اول حزب خلع ید شده؛ تا عهد گورباجف، شوروی در غفلت 40 ساله به فروپاشی گرایید.

شوروی در تضاد با غرب و بعد آمریکا ضدامپریالیسم را در احزاب برادر جا انداخت. در حالیکه در سده 21 آمریکا سالی 3 تریلیون دلار سرمایه جذب کرده؛ بنا به 5خصیصه امپریالیسم لنین سرمایه صادر نکند. در جنگ سرد نیمه دوم سده 20، نهضتهای رهایی بخش و جنبشهای مسلحانه با حمایت شوروی همراه بودند. امروزه نه جنگ سردی است؛ نه رقابت بین دو قطب. تنها شعار که باقی مانده حقوق بشر سازمان ملل است. نیز عوامگرایی از آمریکا تا آسیا و اروپا و بنیانگرایی دینی در خاورمیانه جای عدالت اجتماعی مدرن را گرفته اند. شاید چند سال دیگر، روشنفکر بدنبال حقوق بشر هم نباشد؛ آرزوی هوای تازه کند.

8-نئولیبرالیسم. دانشجویان با در نظر گرفتن چین،، ویتنام، کوبا، کره جنوبی، ترکیه، تایوان- شعار ضد امپریالیسم ندادند. آنها نبرد با نئولیبرالیسم بدرستی مطرح کردند. این نبرد در کشورهای جهان اول آمریکا، انگلستان، برزیل هم برای عدالت اجتماعی ضروری است. در 1398 دانشگاه تهران جهانی بودن مبارزه علیه نئولیبرالیسم را در این پلاکارد طرح کرد: ایران، فرانسه، عراق، لبنان، شیلی، .. مبارزه یکی است. این شعار مرحله نوین سرمایه جهانی را از امپریالیسم، ابر قدرت، گلوبالیزاسیون درست تر است. تحلیل وضعیت کشور، منطقه، جهان با اعتراض ها در کشورهای مختلف جهان – برای دانشجویان آموزنده بود.

شعار در فرد گاهی در طول عمرش تغییر کند. گاهی در حرف ثابت مانده؛ ولی در عمل کوچکتر شود. نمونه: برای خانبابا تهرانی شعار “محاصره شهرها از طریق روستا” به پذیرش اعلانیه حقوق بشر سازمان ملل به روز شد. ولی برخی مبارزان شعارها ثابت اند. نمونه: رهبر طوفان در “عصر نو” 4ژانویه 20. او تا دم مرگ شعارهای جوانی را باور داشته؛ گرچه زندگی عادی، غیر سیاسی، معمولی در پاریس داشت. گذار از ضد امپریالیسم به نئولیبرالیسم در جهان و ایران مصداق دارد. 

آنها که تاریخ را نمی دانند مجبورند آنرا تکرار کنند. آلدوس هاکسلی. گذشته را بررسی کن، اگر آینده را می خواهی بدانی. کنفوسیوس. این دو در سطح فردی یا گروهی با داشتن بایگانی، تحلیلگر، کاربرد در برنامه. ناپلئون سندیت را مدنظر دارد: تاریخ چیست؟ افسانه ای که مورد توافق قرار گرفته. 

شعار “گذشته چراغ راه آینده است” در مورد تجربه فردی کاربرد دارد. ولی در جامعه استبدادی تجارب سیاسی گسسته اند. نمونه: تجربه 20ساله کنفدراسیون برونمرزی برای سازمان دانشجویان ادوار تحکیم درون ایران بکار نرفت. در بیانیه شوراها و فعالین صنفی دانشگاه های سراسر کشور به مناسبت ۱۶ آذر روز دانشجو در 1398 آمد:

این گرامی روز برای ما؛ چونان آیینه ی مبارزات ضد استبدادی دانشجویان پیشرو در عصر دیکتاتوری سیاه پهلوی که به بهای خون سرخ سه فرزند جان فدای این سرزمین به یادگار مانده است. اکنون ما شوراهای صنفی دانشجویان کشور و تمامی دانشجویان درگیر با فعالیت مستقل صنفی، اعلام می داریم تا آخرین حد توانمان، در برابر تمامی مصائب و ستم ها ایستاده ایم. 

شورای های صنفی امضا کننده بیانیه: دانشحویان دانشگاه نیشابور، دانشجویان دانشگاه علم و صنعت تهران، دانشجویان دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل، دانشگاه یاسوج، دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی، دانشگاه ملایر، دانشگاه علوم و فناوری مازندران، دانشگاه منابع طبیعی گرگان، دانشگاه بین المللی قزوین، دانشگاه ایلام، دانشگاه گلستان، دانشگاه صنعتی کرمانشاه؛ فعالین صنفی دانشگاه تربیت مدرس، فعالین صنفی دانشگاه علامه طباطبائی، فعالین صنفی دانشگاه علامه طباطبائی، شوراهای صنفی دانشجویان کشور، دانشگاه صنعتی شیراز، تعدادی از واحد های شورای صنفی دانشگاه بوعلی سینا همدان.

منابع. ‏2020‏/05‏/21  WP واشنگتن پست

https://www.bbc.com/persian/blog-viewpoints-38905398 شعارهایی که انقلاب ایران را ساخت- محمد رهبر.

https://www.radiofarda.com/a/iran-usa-war-scenarios/30183431.html آرین

http://www.babakamirkhosrovi.com/documents/

http://www.lajvar.se/1398/09/20/88521/ بهرام رحمانی: دانشجویان علیه حکومت اسلامی، مجاهدین و سلطنت طلبان و به طور کلی نئولیبرالیسم!

گیله مرد در فیسبوک 181019 با وضع فعلی فهم فردی و محفلی پیشا حزب و اتحاد برای مبارزه، در لوطی پای نقاره می پرسد: آقای گیله مرد! می‌شود بفرمایید شما چیکاره هستید؟ می گوییم: سرنا چی کم بود یکی هم از غوغه آمد؟ برای چه میخواهی از کسب و کار ما سر در بیاوری؟ خیال کن لوطی پای نقاره ایم. می ‌گوید: آنکه بجای خودش، میخواهم بدانم چپ پشیمان هستی؟ راست پریشان هستی؟ مصدقی هستی؟ بختیاری هستی؟ هجرتی هستی؟ سلطنت طلبی؟ اکثریتی هستی؟ اقلیتی هستی؟ میانه ای؟ لیبرالی؟ مشروطه خواهی؟ 

ضد انقلاب غالب هستی؟ ضد انقلاب مغلوب هستی؟ ققنوسی هستی؟ گذاری هستی؟ گداری هستی؟ بیگداری هستی؟ بر اندازی؟ تجزیه طلبی؟ اصلاح طلبی؟ استمرار طلبی؟ اسهال طلبی؟ هخایی هستی؟ چپ مستقل هستی؟ راست منفعل هستی؟ پوتینی هستی؟ چکمه ای هستی؟ توده ای هستی؟ کمونیست کارگری هستی؟ جبهه چی هستی؟ 

عضو حزب خرانی؟ اشرفی هستی؟ مجاهدی؟ منافقی؟ مستاصلینی؟ متحیرینی؟ شورای ملی مقاومتی هستی؟ نهضتی هستی؟ جمهوریخواهی؟ ترامپی هستی؟ رضا شاهی هستی؟ شازده چی هستی؟ آریامهری هستی؟ موسوی چی هستی؟ فرشگردی هستی؟ ری استارتی هستی؟ میخواهم بدانم از قماش کدام قوم و قبیله ای؟