سردی روابط اسلام آباد و طالبان و عمق استراتیژی پاکستان در افغانستان
نویسنده: مهرالدین مشید
عمق استراتیژی پاکستان و درگیری های درونی طالبان
پس از واگذاری ارگ به طالبان بوسیلۀ غنی فراری در تبانی با آی اس آی نخستین کشوری که پیروزی طالبان را به معنای رسیدن به عمق استراتیژی خود در افغانستان جشن گرفت، پاکستان بود. سفر غير مترقبه و نابهنگام فیض حمید رئیس پیشین آی اس آی به کابل و تعیین مهرهها در حکومت طالبان بوسیلۀ او تمامی گمانه زنی ها در مورد وابستگی طالبان به پاکستان و رسیدن این کشور را به عمق استراتیژی آن در افغانستان به حقیقت مبدل کرد. در آن زمان دلایل سفر رئیس سازمان استخبارات پاکستان به افغانستان، حل اختلاف ها میان رهبران گروه طالبان بر سر ایجاد حکومت، نشان دادن پیروزی پاکستان به هند و کمک به طالبان در جنگ علیه جبهه مقاومت بیان شد؛ اما بر بنیاد گزارش های رسانه های بین المللی پیش از پایان رقص و پایکوبی جنرالان پاکستانی، ماۀ عسل زود هنگام آنان رو به انجام است. نشریه های بین المللی به نقل از روزنامه نگاران پاکستانی در این روزها طالبان افغانستان را تهدیدی تازه و درد سر جدیدی برای پاکستان خوانده اند. این تبصره به روابط پیشینۀ طالبان با پاکستان پرداخته و واقعی بودن و غیر واقعی بودن آن را به بحث گرفته است تا اندکی روشن شود که آیا راستی طالبان افغانستان تهدیدی به پاکستان است و یا اینکه این تبلیغات بازی استخباراتی جنرالان پاکستانی است.
در این تردیدی نیست که طالبان محصول و دست پرورده های نظامیان پاکستان و ملیشه های آی اس آی هستند. این یک حقیقت آفتابی است که زمامداران و مقام های پاکستانی هر از گاهی به آن اذعان کرده اند. چنانکه بینظیر بوتو در گفت و گو با نشریۀ لوموند در سال ۲۰۰۱ اعتراف کرد که تحریک طالبان بوسیلۀ پاکستان در همکاری نزدیک با امریکا و عربستان سعودی ساخته شد. بعد از آن هم مقام های پاکستانی مانند، سرتاج عزیز مشاور پیشین امنیت ملی پاکستان و مشرف و اسد درانی رئیس پیشین آی اس آی و دیگر مقام های پاکستانی با وجود پنهان کاری ها اعتراف کرده اند که رهبران طالبان از تمامی خدمت های صحی و خدماتی و حمایت های نظامی و سیاسی در پاکستان برخوردار بوده اند. سخنان کرنیل امام در کتاب ” طالبان چگونه بوجود آمدند” در این رابطه بیشتر صراحت دارد که می گوید از میان ۵۰ تن کرزی و ملاعمر به آی اس آی معرفی شدند؛ اما ملاعمر به دلیل وفاداری بیشتر به آی اس آی پذیرفته شد. این یک واقعیت است که طالبان با وجود رویکرد های کجدار و مریز شان با پاکستان جنگجویان و جاده صاف کنان عمق استراتیژی این کشور در افغانستان هستند. گفتنی است که عمر عمق استراتیژی پاکستان در افغانستان به تشکيل پاکستان در سال ۱۹۴۷ رابطه دارد که شورای ملی افغانستان از شناختن مرز دیورند انکار کرد و عبدالرحمان پژواک نمایندۀ افغانستان در سازمان ملل به تشکيل پاکستان بحیث یک کشور مستقل رای منفی داد. عمق استراتیژی پاکستان در افغانستان برمی گرديد با تاسیس ادارۀ استخبارات این کشور در سال ۱۹۴۸ این سازمان به وسیلۀ یک جنرال انگلیسی که ریاست ستاد زمینی ارتش پاکستان را بر عهده داشت، تاسیس شد. این نظریه بعدها بوسیلۀ جنرالانی چون، حمیدگل و اختر عبدالرحمان انکشاف داده شد. عمق استراتیژی که در رقابت و دشمنی با هند از سوی جنرالان پاکستان مطرح شده است؛ در واقع ابزار تاراج و چپاول جنرالان پاکستانی زیر نام دفاع از پاکستان مطرح شده است تا زمینه برای تروریست پروری آنان هموار شود.
چنانکه اطلاعات افشا شدۀ بانک کریدت سویس نشان می دهد که اختر عبدالرحمان در سال های ۱۹۸۵ و ۱۹۸۶ در زمان ماموریت اش در آی اس آی بیش از ۱۴ میلیون دالر را با استفاده از کمک های خارجی به مجاهدین افغانستان به اسم فرزندان خود انتقال داده بود. اوج قدرت این سازمان بین سالهای1987 تا 1989 بود که در راس آن حمیدگل قرار داشت. ISI اکنون به عنوان یکی از 5 آژانس برتر امنیتی جهان شناخته شده که شبکه آن در سطح جهان بسیار گسترده است.
سازمان جهنمی آی اس آی پاکستان نه تنها سیاست های خارجی و حتا داخلی پاکستان را رهبری می کند و حکومت ملکی پاکستان را در اختیار دارد؛ بلکه تمامی رسانه ها و دستگاه های نشراتی و تبلیغاتی پاکستان را نیز تحت نظر دارد. هر از گاهی که روزنامه نگاری دست به افشاگری مداخله های نظامیان در سیاست پاکستان زده. مورد پیگرد و حتا حذف فزیکی قرار گرفته است. چنانکه حامد میر خبرنگار برجسته پاکستانی که هدف حمله قرار گرفت و زخمی شد، “آی اس آی” را مسؤول حمله به جان خود می داند. وی هنگام عزیمت به محل کارش هدف آتشبار مردان مسلح قرار گرفت. هرچند در این حمله میر خاموشی اختیار کرد و اما برادرش امیر میر “شاخه ناراضی اردو و سازمان استخبارات پاکستان را “مسؤول ترور نافرجام برادر خود خواند. او گفت: «رییس “آی. اس. آی” از برادرم ناخشنود است؛ زیرا او روی نقض حقوق بشر توسط آنان در بلوچستان انگشت نهاده بود». میر همچنان افزود که اردو از انتقاداتی که به خاطر نقش نظامیان در سیاست می شود، ناخشنود است.
نظامیان پاکستان تلاش می کنند تا با پنهان کردن اهداف شخصی شان عمق استراتیژی این کشور در افغانستان را منافع ملی پاکستان جا بزنند. بر بنیاد همین نظریه بود که جنرالان پاکستان به بهای بازی با سرنوشت مردم افغانستان از جهاد مردم این کشور برضد شوروی و بعد از طالبان در برابر آمریکا حمایت و جنگ های مجاهدین و طالبان را برضد حکومت های افغانستان رهبری کردند. حضور جنرالان آی اس آی در جنگ های گذشته بویژه در جنگ جلال آباد در زمان مجاهدین و در جنگ قندز به همگان آفتابی است. چنانکه جنرال مراد علی مراد، معاون ستاد ارتش پیشین افغانستان گفته بود که آنان در حال شناسایی و بازداشت جنرالان پاکستانی اند که با چادر زنانه در حال فرار از قندوز بودند. بنابراین دیروز گروههای جهادی و امروز هم طالبان در واقع کارگزاران عمق استراتیژی پاکستان در افغانستان بودند و هستند. حال پرسش این است که چه شده تا طالبان بحیث دارایی استراتیژیک پاکستان تهدیدی برای این کشور شده باشند.
این موضوع پس از نشر مقالۀ حامد میر در واشنگتن پست رسانه ای شد. وی در این نوشته روابط افغانستان با پاکستان را در حال فروپاشی خوانده است. به گفتۀ این رسانه طالبان با پاکستان و امریکا «بازی دوگانهای» را در پیش گرفته اند و در عین حال پاکستان تلاش دارد تا حمایت خود از طالبان افغانستان را حفظ کند و از سوی هم واشنگتن را راضی نگه دارد. میر گفته، طالبان آشکارا در تلاشاند تا با جلب نظر هندیها پاکستان را تحت فشار قرار دهند.
سایر مقام های پاکستانی هم در این باره ابراز نگرانی کرده اند. چنانکه ملیحه لودهی نماینده سابق پاکستان در سازمان ملل نیز یادآور شده، در حالی که پاکستان در مجامع بینالمللی خواهان تعامل با طالبان و ارسال کمکهای بشردوستانه بیشتر به کابل است، اما تعامل با طالبان برای خود این کشور به منبع ناامیدی بدل شده است. وی با استناد به یک گزارش شورای امنیت سازمان ملل گفت، پس از حاکمیت طالبان در افغانستان بیشترین سود به تحریک طالبان پاکستانی رسیده است؛ اما هنوز روشن نیست که این گفته ها تاکتیکی است و یا استراتیژیک. اگر قبول کنیم که این اظهارات درست است. این به معنای شکست پاکستان در افغانستان است و اکنون گروههایی که بهعنوان «داراییهای استراتژیک» اسلامآباد در کابل دانسته میشدند تبدیل به «تهدید تازه» شدهاند. این سبب شده تا پاکستان به سیاست جدید مبتنی بر عدم مداخله و تقویت مرزها برای کاهش حملههای فرامرزی با افغانستان بدور از مداخلۀ استخبارات این کشور نیازمند شده است؛ سیاستی که باید در پارلمان این کشور تدوین شود. هدف آن پیشگیری از خطری است که گویا از سوی افغانستان متوجه پاکستان است.
این در حالی است که رابطۀ طالبان با پاکستان بوسیلۀ جنرالان این کشور از طریق آی اس آی تنظیم می شود و چگونگی این رابطه فراتر از صلاحیت های حکومت و پارلمان این کشور است. رابطۀ طالبان بویژه رابطۀ شبکه حقانی با شبکۀ آی اس آی چنان تنگاتنگ است که این تکانه ها هرگز بر آن تاثیر نخواهد داشت. این سخنان شاید بازی تازۀ نظامیان پاکستان با طالبان باشد که به زبان حامد میر بیان شده است. آی اس ِآی بر بیشتر رسانه های پاکستان نفوذ دارد و این احتمال وجود دارد که این شبکۀ جهنمی خواسته تا سخن خود را از تریبیون میر بگوید. این نشریه حتا فراتر از این روابط طالبان و پاکستان را در عمل جنگی دانسته که گویا طالبان مدعی اند که آمریکا را شکست داده اند و پاکستان را هم شکست می دهند.
این در حالی است که خرابی روابط طالبان با پاکستان معنای سقوط طالبان را دارد. در این تردیدی نیست که هرگاه این موضوع از حالت بازی بیرون شود و به حال واقعی برگردد. در اینصورت خطر هایی را در پیش دارد. هرگاه این سخنان درست باشد. یکی از دلایل آن پشتیبانی طالبان افغانستان از طالبان پاکستان است که امروز درد سر بزرگی میان دو طرف شده اند. تی تی پی از متحدان راهبردی طالبان افغانستان است و از این رو رهبران طالبان نتوانستند به خواست پاکستان مبنی بر پیش گیری از حملۀ تی تی پی به پاکستان، پاسخ مثبت بگویند. این موضوع و حضور فعال سایر گروههای تروریستی در افغانستان مانند، القاعده، داعش، جیش محمد، لشکر جنگوی، حزب های اسلامی افراطی ازبکستان، تاجکستان و ایغورها با ترکستان شرقی اکنون به نقطۀ مهم اختلاف میان رهبران طالبان بدل شده است. تنها این نه؛ بلکه موضوع هایی چون، آموزش دختران، روابط طالبان با آی اس آی، روش های سخت گیرانۀ طالبان در داخل، استقرار حکومت پولیسی و استخباراتی و اتخاذ موضع آشتی ناپذیر با مخالفان سیاسی و نظامی و بالاخره تشکيل حکومت فراگیر از مسایل اختلافی میان طالبان است که حالا به نقطۀ غیرقابل بازگشت بدل شده است. چنانکه ما در این روزها شاهد یک سلسله تحرک های نظامی در کابل و قندهار و هلمند هستیم که حکایت از صف آرایی گروههای متخاصم طالبان دارد. این ها واقعیت هایی اند که در زمان استقرار دامنگیر طالبان شده است که در زمان جنگ محسوس نبود و حالا برای آنان چالش آفرین شده است. این موضوع ها دست بدست هم داده و نه تنها روابط طالبان با پاکستان؛ بلکه روابط درونی طالبان و روابط طالبان با مردم افغانستان را دچار دشواری های فراوان نموده است. این در حالی است که جناح هایی از طالبان به این باور رسیده اند که مردم افغانستان جدا از وابستگی های قومی، زبانی، گروهی و مذهبی نیاز به عدالت انسانی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دارند و هر یک افغانستان را چون مردمک چشم از دل و جان دوست دارند که باید به آنها پرداخته شود؛ اما جناح های تندرو طالبان به رهبری ملاهبت الله غایب با ارزش های یاد شده مخالف هستند. جناح های تندرو طالبان می خواهند با استفادۀ ابزاری از اسلام و تبار پشتون، اهداف استخباراتی خارجی ها، بویژه پاکستان را به بهای سرکوب مردم افغانستان و محروم گردانیدن آنان از آموزش و عدالت اجتماعی و سیاسی، جامۀ عمل بپوشانند. حالا این جناح چنان درگیر درونی شده که از پاسخ گفتن به خواست پاکستان هم عاجز آمده است. این در حالی است که ادارۀ آی اس آی در کابل فعال است و در هر جالی حکومت طالبان را از لحاظ سیاسی و نظامی در موجی از اختلاف های درونی آنان مدیریت می کنند. پاکستان اکنون با موجی از دشواری ها با حکومت طالبان قرار دارد که بررغم آن با چنگ و دندان تلاش دارد تا دارایی استراتیژیک خود را از دست ندهد. تبلیغات رسانه ای مبنی بر بهم خوردن رابطۀ طالبان و پاکستان بدون تردید گویای واقعیت های اصلی سیاسی نیست که اکنون روابط طالبان را با پاکستان رقم می زند؛ بلکه گویای دشواری ها و نگرانی هایی اند که دو طرف باید به آنها پرداخته شود. پاکستان هیچ گاه از دارایی استراتیژیک خود در افغانستان عقب نشینی نخواهد کرد که بیش از چهل سال و حتا پیش تر از آن برای بدست آوردن آن تلاش کرده است. بنابراین پاکستان در تلاش است تا با مسلط ساختن جناح مزدور و راندن مخالفان خویش صحنۀ سياسی افغانستان را برای نفوذ خود حفظ کند. گفته می توان که سرنخ اختلاف های درونی و کشیده گی های طالبان ریشه در سیاست های پاکستان دارد.
گمانه زنی هایی نیز وجود دارد که سر نخ این کشیده گی ها در سفر رئیس جمهور چین به عربستان و فروریزی پول به کیسۀ پاکستان پیوند داشته باشد. سیاست های مبهم و دوگانۀ طالبان شک و تردید هایی را به بار آورده که گویا طالبان به مثابۀ ژاندارم نامرئی آمریکا می خواهند افغانستان را به سکوی صدور تروریسم برضد برتری جویی های اقتصادی چین و امتیازطلبی های تسلیحاتی بدل کنند. از اینکه پاکستان متحد استراتیژیک چین و ضد این رویکرد طالبان است. از گفته های حامد میر برمی آید که روابط دوگانۀ طالبان با پاکستان و امریکا می تواند، در روابط طالبان و پاکستان تاثیر گذار باشد. ممکن پاکستانی ها با توجه به دست تنگی های طالبان و کمک های هفته وار آمریکا به آنان احساس نگرانی کند تا مبادا آمریکا بدور از چشمان پاکستان با طالبان وارد معامله و به این ترتیب وارد بازی با امریکا برضد متحد استراتیژیک پاکستان شده باشند که سرمایه گذاری ۵۰ بیلیون دالری چین در بندر گوادر و تعهد ۱۲۴ میلیارد دالری چین در پروژههای یک راه و یک کمربند و افزایش آن به ۱۰۳ تریلیون دالر تا سال ۲۰۲۷ بربنیاد پیش بینی شرکت مشاورهای مورگان استانلی نشانه های اتحاد استراتیژیک پاکستان و چین است. این فرضیه ها می رساند که اختلاف درونی طالبان هم پیوند به پاکستان دارد تا جناح های طالب مخالف اسلام آباد را در درون حکومت طالبان تصفیه کند.
در این ميان جناح هایی از طالبان بدین باور رسیده اند که پاکستان برای رسیدن به اهداف راهبردی خود در افغانستان نیازمند یک افغانستان بی ثبات و بازگشت به عصر حجر است. این جناح ها فکر می کنند که ملاهبت الله جاده صافکن و اجرا کنندۀ عمق استراتیژی پاکستان است و ستیزه جویی های انسانی و آموزش ستیزی و زن ستیزی او و تن ندادن او به مشارکت سیاسی و خودداری او از تشکیل حکومت همه شمول و انعطاف ناپذیری او با مخالفان مسلح حکومت، نشانه های آشکار افگندن افغانستان در پای پاکستان است. این نگرانی ها سبب شده تا جناحی از طالبان در صدد جانشینی ملاهبت الله شده اند و حتا رسانه ها از خودداری او از دیدار با ملایعقوب و سراج الدین حقانی سخن گفته اند.
بدون تردید جناح هایی از طالبان نه تنها نگران منزوی شدن روز افزون حکومت خود اند و درک کرده اند که به زودی در برابر خشم نیرو های ملی اعم از چپ و راست و ملی میانه رو برنامه محور و پاسخگو روبرو خواهند شد؛ بلکه این نیرو ها که خود را قربانیان رهبران کمونیست سالار، جهاد سالار ، مردم سالار و طالب سالار خود تلقی می کنند و حال هریک حاضر اند تا بحیث بخشی از حقیقت با کل حقیقت وارد مصالحه شوند. گروههای چپ درک کرده که بخشی از حقیقت اند و به همین گونه پیروان هر گروه و تفکر سیاسی بخش هایی از حقیقت اند و نه کل حقیقت؛ پس بدین باور شده اند که برای رسیدن به یک حقیقت بزرگ و نجات افغانستان دستان یکدیگر را باید بفشرند. این مایۀ نگرانی جناح هایی از طالبان شده که حتا در صدد جانشینی ملاهبت الله شده اند. چنانکه مانور های سیاسی و نظامی جناح های طالبان در کابل و قندهار و هلمند نشانۀ آن است. اوضاع آنقدر پیچیده و دشوار تعریف گردیده که حتا گفته شده، شماری از رهبران طالبان محل های اصلی خود را ترک و مخفی شده اند.
گمانه زنی هایی هم وجود دارد که در میان طالبان میانه روی وجود ندارد و این جناح بندی کار آی اس آی آی بخاطر فریب افکار عامه و بازی با افکار جهانیان است تا به گونۀ دیگری بقای طالبان را در راستای به سر رسیدن اهداف راهبردی خود در افغانستان تداوم ببخشند. اکنون هم سر نخ تمامی کشیده گی های درونی طالبان در دست پاکستان در تبانی با امریکا در موجی از نگرانی های رو به افزایش روسیه و چین و ایران است که بازی های جدید سیاسی را در کابل و اسلام آباد و دوحه و واشنگتن به راه افگنده است.
از آنچه گفته آمد، آشکار می شود که طالبان چنان در تلک خرس پاکستان گیر افتاده اند که در هر حالی مجال رهایی از دام آن را ندارند. جناح هایی از طالبان پیروزی و شکست خود را در افغانستان وابسته به پاکستان می دانند؛ بویژه جناح تندرو طالبان که به بقای خود مطمئن نبوده و با توجه به ایجاد فضای خاموشی پیش از توفان؛ خویش را نشسته در کشتی توفان و پاکستان را برای خود ساحل نجات و عقبۀ جبهه تلقی می کنند. بنابراین در هیچ حالی حاضر به ستیز با پاکستان نیستند. این جناح مزدور در واقع بقای خود را در پیاده شدن عمق استراتیژی پاکستان در افغانستان تلقی می نمایند. حال بر جناح های از طالبان که احساس ملی دارند و به افغانستان و اسلام و مردمش وفادار اند، لازم است تا با پیوستن به مردم افغانستان، پیش از آنکه طعمۀ بازی های استخباراتی آی اس آی شوند؛ هرچه زودتر وارد عمل شده و نخست به تصفیۀ مزدوران پاکستان و بعد با تشکیل حکومت همه شمول و ساختن قانون اساسی و نوعیت حکومت برای نجات افغانستان با قاطعیت وارد عمل شوند. یاهو