ساکت و سکوت بودن تاریخ٬ در افغانستان…!
تاریخ در سیاست عملی٬ عبارت از آینده نگری و برنامه های استراتیژی محور یعنی اقتدار بخشی قدرت٬ چون هدف گفته می شود.
· ساکت بودن تاریخ: مجموعه تصامیم سیاسی در چندین دهه های اخیر در افغانستان٬ از نقاط برای آن نقاط در جریان است٬ که زمان هدر و هستی یا هدف مجهول می باشد. این نقاط عبارت از٬ یکم: بدوی بودن جامعه در برابر تجددگرایی٬ دوم: قومی سازی سیاست که توسط نادر خان تاسیس می شود.
· سکوت تاریخ: نبود آزادی بیان از مبانی نبوغ فکری٬ که شفافیت و حقیقت٬ حقانی بودن و مشروعیت قدرت را٬ بنیاد گردد.
در نتیجه:
تحقیق و رسیدن به حکمت سیاسی٬ نیازمند مراکز آکادمیک بوده٬ که معارف و تحصیلات پسا ۷ ثور در خدمت ترویج مکتب مارکسیسم٬ گروگان گرفته می شود – و این گروگان گیری تا اکنون در استبداد دینی ادامه دارد.
به مثابه راه حل: احیای مجدد شتاب بسوی حقیقت٬ در اذهان جوانان را٬ نهادینه کرد. و آگاهی از دانایی را٬ خادم و ناظم جامعه بایسته جامعه قانونمند کرد…که ابطال شعار چون تاریخ چندین هزار ساله را٬ بی محتوای فلسفه دانست.
محمدآصف فقیری











