رمز و راز هستی
رسول پویان
زنــدگـی را بـاده پـیــمای دل شـیـدا کنید
شور و مستی خودی درساغر ومینا کنید
شـادمانـی نغـمۀ سـاز درون آدمـی اسـت
گـر ز امـواج دمـاغ و راگ دل پیدا کنید
با حضور دل زتنهایی شکایت نابجـاست
محـفل گـرم غـزل هـمرای دل بـرپا کنید
جان ودل تاهمدم ومحبوب هم گردیده اند
در پنای وحـدت خـود مـنزل و مأوا کنید
نـاخـودآگاهی اگـر یـار خـودآگاهی شـود
چـشم پنهـان ضمیر خـویـش را بـینا کنید
گـر رهـا گـردیـد از بند طلسمات جهـول
دانش و عـقـل و خـرد را زینت دنیا کنید
کـنـده و زنجیر احکام خـشـن را بشکـنید
خنده بـر خاخام و بـر تاریکی ترسـا کنید
گـر خـدا را ذات کلِ بی نهـایت گـفـته اید
دفـتـر بـاز طبـیعـت را ز نـو خـوانـا کنید
عالم ذرات چون رود روان درحرکـتست
گـر گهـر جـویید شـنا در بسـتر دریا کنید
نظم و قانون طبیعت را نگر با چشم عقل
تا به رمزوراز هستی خویش را دانا کنید
دانش وعقل وهنر تا زینت مردوزن است
صورت انسـانـیـت را جـامع و زیـبا کنید
بند و زنـدان خـرافات را اگر بشگسته اید
بیرق عـلم و خـرد را روی سـر بالا کنید
15/4/2023