دید ګاه های دووزیرخارجه دردو نظام افغانستان

محمد عوض نبی زاده
ازانجاییکه در یک و نیم دهه ی گذشته، برخی از رهبران ګرو ه های سیاسی چب و راست از جمله سلطانعلی کشتمند، صدر اعظم سابق ، عبدالوکیل وزیر خارجه سابق ، جنرال عبدالقادر وزیر دفاع سابق ، محمدنبی عظیمی افسر ارشد ارتش سابق، محمدحسن شرق صدر اعظم سابق ، عبدالحمید محتاط معاون سابق رئیس جمهور, کتاب خاطرات شان را چاپ نموده اند ولی دکتر نجیب الله رئیس جمهور سابق با رازهای ناگفتۀ مدفون ومصلوب شد. در اردوی مجاهدین نیز حاجی محمد محقق وحکمتیار واز میان فرهنگیان، خلیل الله خلیلی ,صدیق فرهنگ واسماعیل اکبر وازمیان سیاسیون داکتر سپنتا خاطرات شان رانشر نمودند و کتاب خاطرات امرالله صالح و کریم خرم و عزیزالله شفق نیز بزودی چآپ خواهند شد. کتاب از پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان در دو جلد ، بقلم عبدالوکیل سابق وزیر خارجه افغانستان که درین اواخر چاپ شده است بیانگر تحولات عظیم سیاسی ، نظامی ، مداخلات خارجی ورخداد های خونین نیم قرن اخیر وبخصوص چهار دهه جنگ درافغانستان میباشد چون جنبش چپ دموکراتیک از آنجمله حزب دموکراتیک خلق افغانستان درزمان نزدیک به شش دهه اخیر نقطه مرکزی مسایل سیاسی وتحولات گسترده دوران معاصرکشوربوده که مسایل نگارش یافته در ین کتاب در محورآن میچرخد .
نویسنده ی کتاب کارکردهای سیاسی خود را در مقام وزارت وسفارت از موضعگیری هایش در برابر رهبری حزبی ودولتی طفره رفته با کتمان حقایق عملکرد ها وموفقیتها را بخود نسبت داده و اشتباهات را بدوش رهبری حزب ودولت انداخته وخود رادر نقش اجراکننده سیاستهای اصولی حزب ودولت قرار داده ، رهبران را مورد سرزنش قرار میدهد واز مداخلات بیگانه وتحمیل جنگ نیابتی چهل ساله در افغانستان ماهرانه گذشته وبجای آن در سطح بین المللی خود را منحیث گرداننده اصلی سیاست حزبی ودولتی دانسته در قول وقرار های خارجی از داشتن نقش کلیدی در تصامیم از جایگاه بالایی نسبت به خود حرف میزند . آنچه را که عبدالوکیل نوشته ازدید زمان در برگیرندهی ۶۵ سال تاریخ افغانستان است .این کتاب یازده نظام سیاسی از شاهی مطلقهی نادرخان گرفته تا جمهوری شخصی محمد داوود و جمهوری افغانستان داکتر نجیب،را به بررسی میگیرد. عبدالوکیل وزیر خارجهی اسبق در این نظامها، رژیم مورد توجه اش حکومت حزب دموکراتیک خلق بوده است، حکومتی که شخص عبدالوکیل، از بلندپایهگان آن بود که ، عدهای آن را دوره ی اشغال و حکومت خلقی وپرچمی میدانند واز دید شماری دیگر، دورهی جهاد افغانستان است.
اما برای عبدالوکیل ,نورمحمد ترهکی، حفیظالله امین، ببرک کارمل و داکتر نجیبالله شخصیتهای محوری اند که اوفعالیت شخصیتهای محوریاش را چنان ظریفانه بررسی کرده وبت آنان را برای طرفدارانشان شکسته است.عبدالوکیل چند واقعیت را توضیح میدهد. اول اینکه هیچ تحولی در سرزمین ما بدون پول خارجی، افکار خارجی، جاسوس خارجی و برنامهی خارجی رخ نداده واز زمان پادشاهی امیر دوست محمد خان از سال ۱۸۲۶ تا حال وضعیت به همین طورادامه داشته است. مثلاً در کتاب میخوانیم که بلی و نخیر سفارت شوروی برای حکومت حزب دموکراتیک خلق افغانستان، حرف آخر بود.تحقیقات نشان میدهد که در ۱۸۰ سال اخیر تمام حکومتهای ما متکی به پول و فکر بیرونیها بوده وافغانستان امروزی نیز به کمکهای بیرونی متکی است وحکومت غیر وابسته در این مدت نداشته ایم . در ین کتاب آمده است که داکتر نجیبالله به وزیر خارجهاش میگوید که عصر جنگ سرد به پایان رسیده و در نظم پسا جنگ سرد که بنیادگرایی مذهبی قوت گرفته و امریکا به سقوط او نیاز ندارد.
اما این تحلیل داکتر نجیبالله اشتباه بوددر حالیکه امریکا تا هنوز به ان نیاز دارد. اما اشتباه دیګر داکتر نجیبالله این بود که فکر میکرد که تحول همیشه از جنوب میآیدو او فکرمیکرد که رهبران نظامی شمال ,رهبر ان نظامی محلی است و بیرون از زادگاهش قدرت مانور ندارند. به همین دلیل بود که تحول نه از جنوب، بلکه از شمال آمد.کتاب وزیر خارجهی اسبق به نسل امروزی نیز چند درس مهم دارد. اول اینکه هیچ کسی در این وطن بدون پول و حمایت دستگاههای بیرونی رهبر نشده وتا هنوز رهبر بیرون از حوزهی قدرت دولتی وجود نداشته وقدرت به رهبر صلابت و صلاحیت داده و پول خارجی او را مطرح کرده است.درس دیگر این که کشور ما تا هنوزبه یک دولت – ملت مبدل نګردیده است . درس اخیر این کتاب این است که تمام زمامداران این سرزمین در بدترین لحظات تاریخ، نه به مردم ,رفیقان و همکاران خود می اندیشند بلکه زمامداران این سرزمین در بدترین لحظات به خود و خانوادهی خود اندیشیدهاند، که هیچ استثنایی وجود ندارد. زیرادر کتاب وزیر خارجهی اسبق آمده است که داکتر نجیب در آخرین روزهای حاکمیتش از وزیر خارجهاش خواسته بود که اعضای خانوادهاش را دیپلومات بسازد.
کتاب “سیاست افغانستان؛ روایتی از درون”، نوشته رنگین دادفر سپنتاوزیر جارجه ی سابق روایتی از همین ده دوازده سال پیش از زبان کسی که در آن سالها در کانون تصمیمگیریهای کلان سیاسی مملکت بوده است . این کتاب خاطرات یک سیاستمداری است، نه اعترافات یک روشنفکر، بلکه افادات یک شبهروشنفکر است که در مقام تصمیمگیری سیاسی یک کشور نگونبخت قرار داشته و خبط سیاسی را در سایهی اکت روشنفکری کتمان کرده است آیا پیوستن اقای سپنتا به «گروه انقلابی خلقهای افغانستان» به رهنمای سید عبدالکریم پاکزاد یکاولنگی، اورا آنقدر مشعوف احساسات عدالتطلبانه کرده است که خوانندهی کتاب نخواهد دانست که او چرا فرقهی «شعلۀ جاوید» را ترک و رو به قبلهی لیبرال دموکراسی ایستاد. دراین کتاب ، نویسنده تلاش کرده که بتواند بهای مدد معاش ها و بخششی های بزرگی را که از پول استخبارات کشور های متعدد به ارگ سرازیر میشد را جبران نماید.درین کتاب اسپنتا مانند تصویر ایاز خوشنمایی در برابر چشمان ما مجسم میشود که اینبار نه در «غزنه»، بلکه در «کابل» آتشِ چرسِ سلطانحامد است .چون اقای سپنتا آمیزه ی از بایزید بسطامی، مهاتما گاندهی، منصور حلاج، ژاندارک اورلیان، چهگوارا، نلسن ماندلا، ابومسلم خراسانی و سکندر مقدونی با حسن یوسف، دم عیسا، ید بیضا، هوش افلاتون، خرد کانت و زبان چامسکی را برای کرزی نمایانده است. اما مردگان و زندگان جریان شعله جاوید، اکرم یاری، دکتور فیضاحمد، امین میوند و چند سیمای دیگر از پشت خنجر میخورند؛و همچنین نورمحمد ترهکی، حفیظ الله امین، ببرک کارمل و نجیبالله در مقایسه با شاهشجاع نفرین میبینند.
می پذیریم که حامد کرزی نماد آزادیخواهی، الگوی میهندوستی، تافته خوشبافت، پرند پاکیزگی، کیمیای هستی، شیر ژیان و نازنینترین فرزند حوا و آدم است؛ پیاده کردن آیین آزادگی، دادخواهی و مردمگرایی در وزارت خارجه و دفتر مشاور امنیت ملی مستعمره زیر نگین امریکا است در سرزمینی که شاه نتواند بدون نگهبانان بیگانه به زادگاه خودش گام گذارد رژیمی که تهدابش نهادینه ساختن قاچاق تریاک، اختلاس بانکی و هزاره ستیزی بود؛ حکومتی که ریکارد فسادپیشهترین کشورهای جهان را شکست؛ مردم میدانند که چه کسانی ,کابل بانک ، فابریکه سمنت غوری ومعدن ذغال سنگ کرکر را چپاول وده ها هزار جریب زمین عینو مینه را غصب و حوزه نفتی آمو دریا را با تقلب بنام شرکت چینایی تحویل نزدیکان خود دادند. یک سوسیال-دموکرات که دست آقای مجددی را می بوسد و هم چنین هنګامیکه او که سرپرست وزارت خارجه بود وبا آنکه از سوی پارلمان سلب اعتماد شدو انتظار میرفت او به دفتر کارش نرود ولی او در برابر تصمیم قانونی پارلمان ایستاد و ماهها خلاف قانون به کارش ادامه داد. سپنتا در روایتش ادعا میکند: تقلب گسترده در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۴ ، یک افتضاح بوده است “اما نقطه عطف روایت سپنتا از انتخابات آن سال، شاید آنجا باشد که در اوایل سال ۲۰۱۵ که دکتر عبدالله در دور اول، انتخابات را با اکثریت ۵۲.۷ درصد برده بود، اما سفیر انگلستان به نمایندگی از “جامعه جهانی” کمیسیون را وادار کرد تا این نتایج را اعلام نکند.
درضمن ” درین اواخیر.رحمت الله نبیل، رئیس وقت امنیت ملی افغانستان نیز “وجود ماشینهای چاپ کارت رایدهی را در خانه یکی از مقامهای بلندپایه دولتی”افشا نمود. سپنتا با اینکه به شدت از سیاستهای به قول خودش “مبتنی بر نگاه استعماری آمریکاییها” و برخوردهای “غیر دیپلماتیک” برخی از مقامهای این کشور انتقاد میکند، اما مواضع تند حامد کرزی در برابر آمریکا را تایید نمیکند .او میګوید که کریم خلیلی با «سنت تقیه» روزگار میگذراندو دوستم اهل شراب و نشئهی تجاوز به عنف است ودیگر اعضای کابینه همه دزد و جاسوس و بیسواد تشریف داشتند.بروایت سپنتا که کرزی دو دشمن داشت: یکی امریکا و دیگری پاکستان. کرزی میخواهد از امریکا کمک بگیرد و پاکستان را تجزیه کند. اما پاکستان تن به تجزیه نمیدهد و امریکا برای تجزیهی پاکستان همکاری نمیکند. ژست روشنفکرانهی سپنتا، فناتیزم سیاسی کرزی و عدم درک واقعیتهای سخت و پیچیدهی دنیای سیاست از سوی هردو، سبب شده است که رفتار این شاه و وزیر هرگز با واقعیتهای سخت سیاسی تماس پیدا نکند و یکسره اسیر توهم باشند که با وجودفرصت پیشآمده بعد از سقوط طالبان، کرزی با اسارت در دام فناتیزم سیاسی که از گذشتههای تخیلی آب میخورد و سپنتا با غرق شدن در توهم روشنفکری تیپی افغانی چقدر غیرمسوولانه و بیرحمانه برخورد کرده و این فرصت طلایی را به باد فنا دادهاند. از موارد جالب توهم سیاسی کرزی و سپنتا در مخالفت کرزی با نمایندهی سازمان ملل متحد در افغانستان است که اگر این شاه و وزیر اندکی بصیرت تاریخی میداشتند میفهمیدند که آن دو انگلیسی نگونبخت قرن نوزدهمی هردو در کابل کشته شدند و پدی اشداون هرچه بود، دستکم نمیخواست سرنوشت مکناتن را داشته باشد.
هنګامیکه جوبایدن معاون سابق ریس جمهور امریکا در ارگ کابل میګوید که: «برای ما پاکستان پنجاه بار نسبت به شما مهمتر است لابد میخواست اندکی رؤیای این وزیر روشنفکر و توهم آن ریس هوشیار را آشفته کند.سپنتا و کرزی اگر اندکی پروتکل میدانستند و ظرفیت سیاسی میداشتند بهجای غصهی آب نخوردن بارک اوباما ، به امضای اوباما فکر میکرد که اینک آن را در پای سندی در دست دارند. چون اوباما برای توهین کردن راههای بسیار داشت و بزرگترین توهین او کمک کردن میلیاردها دالر به صاحبان این فرهنگ پنجهزار ساله است که البته آن را نهتنها سپنتا و کرزی که همهی ما درک نمیکنیم.سپنتا نوشته است که هربار که موضوع فساد خاندان کرزی مطرح میشد، او در مقابل موضوع تلفات ملکی را برجسته میکرد. با وصف اینکه کشتار بیگناهان، بمباردمان شبانه و تلاشی خانهها، حتا به اذعان خود سپنتا، سپری برای دفاع از فساد خاندان کرزی بوده است،. ولی درروایت سپنتا از میلیاردها دالر ثروت و دارایی خاندان کرزی خبری نیست، که برادرانش در هیچ خلاف و فساد مالی دست ندارند و تمام اتهاماتشان سیاسی بوده است. داکتر سپنتا، در کتاب خاطراتاش به بیان سفرهیی سیاست کاربردی آقای کرزی، پرداخته است، اما هرگز به محتویات اصلی) این سفره سیاسی) نهپرداخته است که چرا در زمان زمامداری حامد کرزی بگونهیی بیسابقه، تعصبات قومی و زبانی دامن زده شدو با ایجاد پایگاههای امن و آموزشگاهها برای طالبان و سربازان آجنداهای قومی و زبانی ، در پی بازتولید، تقویه و تجهیز آنها شده و مناطق امن را نا امن ساخت؛ اشارهای نکرده است ، او به قتلهای زنجیرهیی سیاسی ودلایل اصلی گسترش فساد و دهها مورد دیگر! حقایق و معلومات مهم را پنهان کرده است،که بر مبنای نورمها ، ، نوشته او را کماعتبار میسازند.
رویکرها :
کتاب خاطرات عبدالوکیل پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان. روزنامه ی هشت صبح
کتاب خاطرات عبدالوکیل پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان. نقدعبدالوکیل کوچی
کتاب «سیاست افغانستان؛ روایتی از درون» نوشتهی داکتر سپنتا . نقد علی امیری
کتاب ؛«سیاست افغانستان – روایتی از درون» – نوشته ی داکتر سپنتا . نقدعبدالقدیر فطرت رئیس پیشین بانک مرکزی
- بیست و چهارم – ماه – دسامبر – سال – ۲۰۱۷ – میلادی