دهه ۲۰۱۰، یک دهه گمشده برای جنوب جهانی
بریکس تا بریکس پلاس (۱)؛
چه عاملی بریکس را حفظ کرد؟
با وجود از دست دادن اهمیت جهانی در دهه ۲۰۱۰، بریکس با ایجاد نهادهای چندجانبه، تشدید روابط داخلی، امکان ایجاد ائتلافهای منعطف و بازگشت به ژئوپلیتیک در روابط بینالملل، جایگاه خود را حفظ کرده است.
نشست سران بریکس در آفریقای جنوبی در تابستان ۲۰۲۳ ممکن است به عنوان تاریخی به یاد ماندنی برای سیاست بین الملل در تاریخ ثبت شود. در میان کارزار گسترده کشورهای جی هفت برای منزوی کردن روسیه به عنوان واکنشی به حمله این کشور به اوکراین، برخی از قدرتهای مهم منطقهای غیرغربی جهان تصمیم گرفتند برای پیوستن به بریکس که روسیه را یکی از اعضای برجسته آن میداند، درخواست دهند.
با اضافه شدن آرژانتین، مصر، اتیوپی، ایران، عربستان سعودی و امارات، بریکس در ماه ژانویه ۲۰۲۴ از ۵ عضو به ۱۱ عضو رسید. به عنوان بیان سیاست نمادین، سیگنالی که باید به غرب داده شود نمی تواند واضح تر باشد: این کشورها دیگر مایل نیستند به کسی اجازه دهند که چگونه عمل کند یا با چه کسی در سطح بین المللی همکاری کند.
جایگاه مناسب در نظم جهانی
با توجه به میراث این سازمان از زمان آغاز آن، این توسعه به سختی قابل پیش بینی بود. بریکس در تابستان ۲۰۰۹ در جریان بحران مالی بین المللی راه اندازی شد. اتخاذ نام اختصاری که توسط گلدمن ساکس، یکی از بانک های سرمایه گذاری بزرگ آمریکایی و مقصر اصلی بحران در نظر گرفته شده بود، ظاهراً مشکلی تلقی نمی شد. این بانک صندوق جدیدی راه اندازی کرده بود تا سرمایه فراوان سرمایه گذاران خود را به پویاترین بازارهای نوظهور برزیل، روسیه، هند و چین هدایت کند. آفریقای جنوبی نیز در سال ۲۰۱۱ به تحریک چین اضافه شد و بریک به بریکس تبدیل شد.
پس از تقریباً سه دهه گسترش پویا و نرخهای رشد گاه خیره کننده، به ویژه در چین، روشن شده بود که جهانیسازی کالاها و بازارهای مالی مبتنی بر سرمایهداری غیرقانونی است. حرص و طمع آن باعث شده بود که خود را بیش از حد گسترش داده و کل نظم اقتصادی بینالمللی را به مرز فروپاشی و بزرگترین بحران از زمان رکود بزرگ در اواخر دهه ۱۹۲۰ سوق دهد. از طرفی، اقتصادهای نوظهور و در واقع جنوب جهانی نیز به عنوان یک کل، اعتقاد خود را تأیید کردند که نظم بینالمللی در پایان دهه اول قرن بیست و یکم نمایانگر جهان دیروز بوده است.
از بانک جهانی گرفته تا صندوق بین المللی پول، از شورای امنیت سازمان ملل تا قدرت جهانی دلار آمریکا، نهادهای نظم جهانی، توازن قوا را در سال ۱۹۴۵ منعکس کردند نه در سال ۲۰۰۹. کشورهای نوظهور و در حال توسعه بیش از هر زمان دیگری احساس کردند که به اندازه کافی در این سیستم چندجانبه نه نسبت به جمعیت جهانی که آنها نمایندگی میکنند و نه انعکاس اهمیت روزافزون سیاسی و اقتصادی آنها، حضور ندارند. در زمان تأسیس، گروه کشورهای بریکس حدود ۴۰ درصد از جمعیت جهان را تشکیل می دادند. سهم کشورهای عضو نیز از هشت درصد تولید ناخالص داخلی جهانی در سال ۲۰۰۱ به ۲۶ درصد در سال ۲۰۲۳ افزایش یافت، در حالی که سهم کشورهای جی هفت، از ۶۵ درصد به ۴۳ درصد در مدت مشابه کاهش یافت.
در بازه زمانی ۱۹۹۰ تا ۲۰۲۲، کشورهای بریکس از جمله چین (۱۲.۳ درصد) و هند (۶.۴درصد) به عنوان نیروهای محرک به نرخ رشد ۴.۵ درصدی دست یافتند؛ در مقایسه با نرخ ناچیز ۱.۵ درصدی برای کشورهای گروه هفت
در بازه زمانی ۱۹۹۰ تا ۲۰۲۲، کشورهای بریکس از جمله چین (۱۲.۳ درصد) و هند (۶.۴درصد) به عنوان نیروهای محرک به نرخ رشد ۴.۵ درصدی دست یافتند؛ در مقایسه با نرخ ناچیز ۱.۵ درصدی برای کشورهای گروه هفت. افزون بر این، بریکس از زمان راهاندازی خود، مجموعهای از کشورهای بسیار متفاوت بوده است که به طور قابل توجهی از جی هفت متفاوتتر است. این گروه از نهادهای کمی برخوردار است؛ نه منشور دارد و نه یک نهاد اجرایی یا مقننه. حتی دبیرخانه دائمی هم ندارد و هیچ معیار رسمی عضویت وجود ندارد.
این گروه از کشورها از نظر سیاسی، نظامی و اقتصادی نیز بسیار متنوع هستند: دولتهای دموکراتیک و اقتدارگرا با یکدیگر همکاری میکنند و سه نفر از اعضای آن قدرتهای هستهای هستند (روسیه، چین و هند). وزن اقتصادی گروه بسیار نابرابر توزیع شده است. تولید ناخالص ملی چین از مجموع سایر اعضای گروه بالاتر است و حدود ۷۰ درصد از کل آنها را تشکیل می دهد. همچنین درگیریهای آشکار، از جمله درگیریهای نظامی، بین کشورهایی مانند چین و هند وجود دارد. با این حال، کشورهای عضو منافع مشترکی در خصوص اصلاح سیستم چندجانبه سازمان ملل، سیستم مالی بینالمللی، تجارت و توسعه دارند.
مشروعیت سیاسی و اولویت های اعضای موسس
بیانیه های پایانی اجلاس گذشته بریکس در این زمینه بسیار روشن است. سه اولویت ظاهر شده است: ۱) سیستم مالی. ۲) توسعه و تجارت. ۳) اصلاحات گسترده در سیستم سازمان ملل متحد و رویکرد آن به چندجانبه گرایی.
در خصوص سیستم مالی، اولین بیانیه پایانی چنین آمده است: ما متعهد به پیشبرد اصلاحات در موسسات مالی بین المللی هستیم تا تغییرات در اقتصاد جهانی را منعکس کنیم. اقتصادهای نوظهور و در حال توسعه باید صدا و نمایندگی بیشتری در موسسات مالی بینالمللی داشته باشند و روسا و رهبری ارشد آنها باید از طریق یک فرآیند گزینش باز، شفاف و مبتنی بر شایستگی منصوب شوند. ما همچنین معتقدیم که نیاز شدیدی به یک سیستم پولی بینالمللی با ثبات، قابل پیشبینی و متنوعتر وجود دارد.
توسعه و تجارت: بریکس ابتدا به شدت اهداف توسعه هزاره و از سال ۲۰۱۵ اهداف توسعه پایدار را ارتقا داده است. با انجام این کار، بریکس موقعیتی را انتخاب کرد که منعکس کننده موقعیت بسیاری از کنفرانس های موفق بزرگ سازمان ملل بود که تأثیری ماندگار بر برنامه توسعه داشته و منجر به کنفرانس آب و هوای پاریس و تصویب اهداف توسعه پایدار شده است. این مرحله از سیاست چندجانبه با اجتماعی شدن روابط بین الملل مشخص شد. نتایج مهم کنفرانس های بین المللی برای جامعه بین المللی بدون مشارکت سازمان های غیردولتی (ان جی او) ممکن نبوده است.
ظهور بریکس در صحنه بین المللی با درجه بالایی از مشروعیت برای جنوب جهانی همراه بوده است
اصلاحات گسترده در سیستم سازمان ملل متحد و رویکرد آن به چندجانبه گرایی: با توجه به این پیشینه، واضح است که ظهور بریکس در صحنه بین المللی با درجه بالایی از مشروعیت برای جنوب جهانی همراه بوده که متعهد به نظم چندقطبی عادلانه تر است؛ در حالی که به عنوان گامی بیشتر به سوی رهایی کشورهای در حال توسعه تعبیر می شود. پایان استعمار اروپا به نظر گامی محوری اما ناقص در راه رهایی بود. به سرعت با وابستگی و استعمار نو، بر اساس سیستم مالی تحت تسلط دلار آمریکا جایگزین شد. این امر به ویژه در طول بحران بدهی که کشورهای در حال توسعه در دهه ۱۹۸۰ متحمل شدند، آشکار شد.
برنامه های تعدیل ساختاری که توسط صندوق بین المللی پول تهیه شده بود، کشورهای در حال توسعه را مجبور به آزادسازی تجارت، خصوصی سازی و اجرای انواع اقدامات ریاضتی به عنوان شرط وام های مورد نیاز خود کرد. این سیاست ها کشورها را مجبور به قطع خدمات اجتماعی نمود و منجر به افزایش فقر و نابرابری شد. این امر همچنین توسعه ملی را برای بسیاری از کشورهای در حال توسعه غیرممکن کرد. با توجه به این شرایط اولیه برای بریکس، بسیاری از تحلیلگران از سال ۲۰۰۹، این گروه از دولت ها را به عنوان یک چالش بالقوه برای کشورهای غربی که در جی هفت همکاری می کردند، تلقی کردند.
اقتصادهای غیر آسیایی بریکس در دهه ۲۰۱۰ دچار رکود شدند
با این حال معلوم شد که اینطور نیست. رشد پیش بینی شده اقتصادهای نوظهور محقق نشد. در عوض، بریکس حرکت خود را از دست داد. برزیل و آفریقای جنوبی درگیر مشکلات سیاسی داخلی بودند و روسیه به عنوان یک اقتصاد رانت مبتنی بر انرژی و مواد خام دچار رکود شد. بر همین اساس، اقتصادهای غیر آسیایی بریکس در دهه ۲۰۱۰ دچار رکود شدند. در اجلاس سران، این بلوک بیانیههایی درباره غرب شرور صادر میکرد که غرب بیدرنگ آن را نادیده میگرفت. بر همین اساس در آن زمان بریکس مرده به نظر می رسید.
نگاهی به درون بریکس
با تثبیت اقتصاد جهانی پس از بحران مالی، فشار برای اصلاحات که مشخصه اولین نشست های گروه ۲۰ بود، در سمت غربی کمرنگ شد. امیدها مبنی بر اینکه جنوب جهانی در نهایت ممکن است نقش بیشتری در شکلدهی نظم بینالمللی مبتنی بر قوانین ایفا کند، از بین رفت. از آن زمان، اصلاح نظام چندجانبه سازمان ملل موضوع بحث بی پایانی بود و شورای امنیت سازمان ملل متحد به بن بست رسید. صندوق بین المللی پول و بانک جهانی نیز به ترتیب در دست اروپایی ها و آمریکایی ها و سازمان تجارت جهانی مسدود شد. از این نظر، دهه ۲۰۱۰ یک دهه گمشده برای جنوب جهانی بود.
علیرغم از دست دادن اهمیت جهانی، بریکس تعدادی از وظایف مهم را برای اعضای خود انجام داد: بستری برای انتقاد از سیستم موجود فراهم کرد. بهطور غیرمستقیم به ثبات رژیمهای داخلی آنها کمک کرد و بنابراین، از مداخله خارجی ناخواسته (اصول حاکمیت و عدم مداخله) محافظت نمود؛ ضمن اینکه امکان ایجاد ائتلافهای انعطافپذیر سیاست خارجی را فراهم کرد
با توجه به این تحولات، این سوال مطرح شد که چه عاملی بریکس را در این مرحله حفظ کرد؟ علیرغم از دست دادن اهمیت جهانی، بریکس تعدادی از وظایف مهم را برای اعضای خود انجام داد: بستری برای انتقاد از سیستم موجود فراهم کرد. بهطور غیرمستقیم به ثبات رژیمهای داخلی آنها کمک کرد و بنابراین، از مداخله خارجی ناخواسته (اصول حاکمیت و عدم مداخله) محافظت نمود؛ ضمن اینکه امکان ائتلافهای انعطافپذیر سیاست خارجی را فراهم کرد.
علاوه بر این، ماهیت این گروه به عنوان منبع اعتبار و برای برزیل و آفریقای جنوبی به عنوان تنها اعضا در قاره های مربوطه، ابزاری برای نمایش نفوذ منطقه ای آنها بود. مهمتر از همه، بریکس شروع به ایجاد نهادهای چندجانبه، تشدید روابط داخلی خود و انطباق با بازگشت به ژئوپلیتیک در روابط بینالملل کرد. در سال ۲۰۱۵، بانک توسعه جدید مستقر در شانگهای به عنوان یک پلت فرم وام برای تامین مالی در کشورهای در حال توسعه تاسیس شد. یک ترتیبات ذخیره اضطراری نیز تنظیم شد تا در صورت فشار مالی جهانی به عنوان یک بافر یا حائل عمل کند.
روند راه اندازی بانک، زمان بر و مملو از درگیری بین اعضای گروه بود و چین با ۴۰ درصد بیشترین سهم از سرمایه سپرده را در اختیار داشت. از طرفی، جدا از اینکه حجم ترازنامه بانک چندین برابر کمتر از حجم ترازنامه بانک جهانی یا صندوق بین المللی پول است، باز هم تجارت های زیادی با دلار انجام می شود که ناظران غربی از عملکرد کوتاه تا به حال بانک توسعه (عدم شفافیت، وام های زیاد به دلار، تسلط اعضای موسس در نهادهای نظارتی و غیره) انتقاد کرده اند.
پروفسور دانیل برادلو از دانشگاه پرتوریا در آفریقای جنوبی میگوید: «بانک جهانی جنوبی واقعاً مراحل ترقی را نشان نمیدهد. چگونه کشورهای بریکس نتوانستند نظم مالی جهانی را بازسازی کنند».
مهمترین جنبه در دهه ۲۰۱۰ احتمالاً تقویت روابط داخلی بین کشورهای عضو بریکس در زمینه سرمایه گذاری و تجارت متقابل بود که گسترش یافته است
صرف نظر از این ارزیابی ها، از منظر سهامداران، کشورهای بریکس اقداماتی شروع کرده بودند. چین، استراتژی جهانی خود را در قالب طرح کمربند و جاده به شدت دنبال کرد و بانک توسعه خود (بانک سرمایه گذاری زیرساخت آسیایی) را تأسیس کرد که تا حدودی راه اندازی بانک بریکس را تحت الشعاع قرار داد.
مهمترین جنبه در دهه ۲۰۱۰ احتمالاً تقویت روابط داخلی بین کشورهای عضو در زمینه سرمایه گذاری و تجارت متقابل بود که گسترش یافته است. تبادلات و ارتباطات بین دولتهای ملی و سازمانهای مرتبط با دولت نیز تشدید و علاوه بر اجلاسهای سالانه، کارگروهها و انجمنهای بسیاری تشکیل شده است.
تا اواسط دهه، سازمانهای غیردولتی برزیلی و بینالمللی، مانند آکسفام، در این موضوع باقی ماندند که میتوانند به بریکس در مورد نحوه برخورد با جامعه مدنی مشاوره دهند. با این حال، این فعالان غیردولتی نیستند که در چارچوب بریکس ملاقات می کنند، بلکه نمایندگان وزارتخانه ها، احزاب حاکم، شرکت ها، دانشگاه ها و غیره هستند که این موضوع منجر به تشکیل شبکههایی از نخبگان عملکردی میشود که نزدیک به دولت هستند.
این رویه نشان می دهد که گروه بریکس قصد چندانی برای مشارکت در جامعه مدنی ندارد؛ در عوض این گروه منجر به معکوس شدن اجتماعی شدن سیاست بینالملل در دهههای اخیر شده است. در حقیقت، بریکس یک تلاش صرفاً بین دولتی است.