در شناختی بنيادينه های ستم بر زنان از آفرینش تا به امروز

سلیمان راوش
http://mashal.org/media/در-شناختی-بنيادينه-های-ستم-بر-زنان.pdf
در شناختی بنيادينه های ستم بر زنان از آفرینش تا به امروز
انسان انديشمند و محقق نمیتواند مانند ساير بخشهای ديگر جامعه با مسايل و پديده ها، قشری و يا سطحی بر خورد داشته باشد، و يا در پی حل موقت و نامؤثر مشکلات اقدام نمايد. کار محقق و انديشمندان عرصه های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و ديگر هيکل های معنويت اين است که کالبدها را در دستگاه تحقيقاتی روندهايی فلسفی، عـقيدتی و فرهنگی و تاريخ، همه جانبه تجزيه و تحليل نمايد تا علت ناهنجاری های ساختاری هيکل ها را دريابد.
مثلاً يکی از نابهنجاری های ساختاری اجتماعی، ستم بر حقوق انسانی زنان و حتی ناديده انگاشتن زن به مثابه انسان است، و اگر انسان هم به شمار می آيد، انسان دست دوم است و فاقد ارزش های مساوی با مردان.
برای کسی که معتقـد به آفرينش زن و مرد به مثابه دو انسان نامتجانس و در عين حال مساوی و مکمل يکدگر است، اين پرسش خلق می شود که: چه بايد کرد که تفکر استبداد بر زنان را از بين برد تا جامعه معتقـد به ارزشهای انسانی زنان شوند. آنهاي که سطحی انديشند، حل مسأله را در به ميان آوردن ريفرم ها دانسته و يک سری از قوانين برای حقوق زنان مثل حق تحصيل، آزادی کار، حق انتخاب و حق رأی، و غيره را مطالبه می کنند، و يا مهربانانه اعطا می فرمايند. اين نوع بذل و بخش ها عموماً از سوی دولت مداران و صاحبان صنايع سياسی که در پی سود و قدرت و شهرت اند به عمل می آيد، تا بدين وسيله بازاريابی کرده باشند و از فروش امتعه های تقلبی، از اکت دفاع از حقوق و آزادی های زنان سودها برده باشند.
اما آيا اين ريفرم ها و بذل و بخشها می تواند در جهت تأمين آزادی و برابری مرد و زن در جامعه کمک کند؟
تجارب تاريخی و واقعيت های عينی جوامع مسلمان که در آن حقوق زن از لحاظ عقـيدتی به شکل بسیار ظالمانۀ پايمال است، نشان داده و می دهد که اين ريفرم ها و منبرگرفتن ها برای جلب ترحم بر زنان و خيرات جمع نمودن چيزهای بنام آزادی و حق آزادی زن نه تنها حقوق زنان را تأمين نمي دارد، بلکه در اثر جمع آوری خيرات ها زنان را از ما هيت آزادی بی خبر نگه ميدارد، و آنها گمان می کنند که همين صدقات و خيرات ها در حقيقت بدست آوردن آزادی هاست. زيرا زنان از روز پيدايش خويش مطابق اديان سامی عنصر محکوم و تابع مرد و برای مرد آفريده شده است و زنان که از قرن ها تا به امروز با تفکر محکوميت زيسته اند، نمی توانند مفهوم آزادی را جدا از فرامين دينی و عقيدتی که به آن ايمان دارند باور کنند، بناءً، برای آن عده از زنان که اندکی چشم و گوش شان با تمدن آشنا شده است در چوکات حفظ باورهای عقـيدتی خويش اين صدقات و خيرات ها را رسيدن به معراج آزادی تلقی می دارند.
اکنون برای يک انديشمند اين سوال پيش می آيد که: چه بايد کرد که زنان جامعه پی به آزادی واقعی خويش ببرند.؟
اينجاست که محقق انديشمند نخست به پرسش های که در بخش اول اين مقال از آن ياد گرديد، متوسل می شود. مثل:
- چرا زن بايد محکوم باشد؟
- در کجا بيشترين زنان را محکوم می شمارند؟
- کیها زنان را محکوم داشته است؟
- کی اين محکوميت آغاز يافته است؟
با پيش کشيد اين پرسش هاست که پژوهشگر که در پی آزادی زنان و آشنایی زنان به حق و حقوق شان است. در قدم اول به رديابی های محکوميت زنان می پردازد و کار را از پيدايش انسان می آغازد و در اين پروسه حقيقت پيدایش زن را می خواهد بررسی نمايد.
انديشمند در روند آغاز کار خويش و قبل از آن از جريان رويدادها و مطالعات عمومی در حافظه دارد که بيشترين ظلم بر زنان از سوی مذهبيون بوده و در جوامع اسلامی، بخصوص زن مقام انسانی خود را از دست می دهد. اگر يک محقق، زادۀ يک چنين جامعه ای است مسلماً از جامعه خويش می آغازد و در پی حل يافت ها برمی آيد. زيرا او معتقد است که اگر کسی ادعای خدمت به بشريت را دارد. نخست او بايد خدمت به خود نمايد، بعد به خانوادۀ خود، به جامعهء خود، تا برسد به جامعه بشری. کسی که به خود رسيده نتواند، مشکل خانواده و جامعه خود را حل نتواند، به نظر می رسد ادعای خدمت و حل مشکلات جهانی از سوی چنين کسی بايد کذب باشد. بناءً، اينجا محقق و انديشمند که می خواهد ستم بر زن را ريشه يابی کند، در جامعه مسلمان و عقب ماندۀ مانند افغانستان زندگی می کند، به ويژه امر مهم برای او اينست که زنان سرزمينش در طی قرنها بنا به دستورات دينی به ظلم ها و ستم ها گير مانده است. اينجاست که محقق می پرسد که چه بايد کرد؟ بايد مقام و منزلت زن و هدف خلقت زن را در اديان مطالعه نمود؛ يعنی در کتابهای آسمانی. و ديگر اديان که متکی به خرد اند و خدا را از طريق خرد و استدلالهای عقلی باورمند هستند و به آفرینش انسان برخورد عقلی دارند، به علم معتقد اند و دانش بشری را در کشف رازها پيدايشی انسان و جهان قبول نموده و از افسانه ها و ترفندهای باوری در اتکاء به علم و خرد فاصله می گيرند.
محقق آگاه و دارای وسعت نظر چون موضوع تحقيقش ريشه يابی ستم بر زنان مسلمان است، بر خود واجب می داند که که چگونگی پيدايش زن و حقوق و مقام زن را در کتاب مسلمانان يعنی در قرآن جستجو نمايد. او لازم نمی بيند که از تورات و انجيل آغاز نمايد به ويژه به تورات کتاب يهوديان مراجعه نمايد. زيرا کتاب مسلمانان کاپی تورات به ويژه در رابط به نوع آفر ينش انسان است و انجيل عيسی که در ساير مقررات شرعی با تورات و قرآن تفاوتهای حتی می توان گفت ماهوی دارد، با آنکه گويا از يک منبع نزول يافته است. اما در زمينه خلقت انسان و آنهم انسان زن پيروی از تورات نموده است، و قرآن عيناً مانند ساير احکام دينی اين موضوع را نيز از دو کتاب ذکر شده کاپی کرده است.
زن در تورات و قرآن موجود نفرين شده از سوی الله به شمار می آيد. محقق و پژوهشگر اين موضوع را يعنی خلقت زن را در روايات اسلامی چنين می خواند: «...و الله آدم را در بهشت مقر داد که در آن تنها همی رفت و همسری نداشت که بدو آرام گيرد و لحظه ای بخفت و چون بيدار شد زنی را بالای سر خود نشسته ديد که الله از دنده ی او خلق کرده بود و از او پرسيد:
« کيستی؟
گفت: زنی هستم.
گفت: برای چه خلق شدی؟
گفت: تا به من آرام گيری.
و فرشتگان که مقدار علم آدم را دانسته بودند، پرسيدند:
ای آدم نام او چه باشد؟
گفت: ( حوا)
گفتند: چرا حوا
گفت: از آنرو که از زنده ای آفريده شده. …