در باره شرایط انقلاب مسالمت آمیز
ترجمه. رحیم کاکایی
یوری آنتونوف
وظیفه کنونی و اصلی مبارزه توده های مردم، برقراری دیکتاتوری پرولتاریا بشکل قدرت شوراهای نمایندگان زحمتکشان با نقش رهبری پیشتاز – حزب پرولتاریا است. برقراری دیکتاتوری پرولتاریا یگانه هدف حزب کمونیست نیست. دیکتاتوری پرولتاریا ابزاری ضروری و اجباری برای برچیدن دیکتاتوری بورژوازی و جلوگیری از بازسازی آن است. در مبادله کالا و پول، یا دیکتاتوری پرولتاریا یا دیکتاتوری بورژوازی است. بنیان استقرار دیکتاتوری بورژوازی سرمایه آن است که در شرایط مبادله پولی کالایی (نظام بازار) آن را به قدرت می رساند. برچیدن مبادله کالا- پول به یکباره و فوری ممکن نیست، از این رو برای درهم کوبیدن و برچیدن دیکتاتوری بورژوازی روش های سیاسی وجود دارند. دیکتاتوری پرولتاریا، هرگز، دیکتاتوری به معنی متداول آن نیست، این کنار گذاشتن از قدرت و از شرکت در انتخابات دولتهای بورژوازی ، بوروکرات ها و روحانیون است. کنار گذاشتن موقت، تا حذف مبادله کالا و پول- یعنی پایه های قدرت بورژوازی است. این برگزاری انتخابات مربوط به حوزه های تولیدی – منطقه ای است. این تابع همه شاخه های دیگر حکومت به دولت صلاحیت دار است. در نتیجه، ما بالاترین دموکراسی شناخته شده را خواهیم داشت، زیرا قدرت متعلق به اکثریت مردم خواهد بود.
دیکتاتوری پرولتاریا را از بیرون نمی توان برقرار کرد. آنرا خود پرولتاریا برقرار می کند، اما تنها پرولتاریای بلحاظ سیاسی دانش آموخته و دارای آگاهی. مساعدت کردن هر چه بیشتر به آموزش سیاسی و اقتصادی پرولتاریا – وظیفه ما است. و سازماندهی، مهمتر از همه تشکل و سازماندهی است. پرولتاریای متشکل و سازمان یافته پیش از هر چیز باید سازمان خود را داشته باشد. سازمانی گسترده ویکپارچه. وظیفه کمونیست ها کمک کردن با تمام توان به همبستگی پرولتاریا به رهبری شورای نمایندگان زحمتکشان و بدست آوردن اعتبار آن و برسمیت شناختن حزب به عنوان یک نیروی راهبر و هدایت کننده. در اینجا برخی از رفقا اعلام کردند که برای ایجاد شوراهای نمایندگان زحمتکشان به یک وضع انقلابی نیاز است. اما وضع انقلابی بدون مبارزه گسترده و مداوم زحمتکشان برای حقوق خود نخواهد بود. واتحاد پرولتاریا پیش نیاز اصلی برای چنین مبارزه ای است. پس از برقراری دیکتاتوری پرولتاریا، در برابر حزب باز وظیفه بزرگتری قرار دارد – کسب اعتبار و نفوذ به مثابه رهبران اقتصادی، و این امر را نمی توان بدون آمادگی و تدارک اولیه کادرها در حال حاضر انجام داد. این است که باید آموخت و بیاموزیم. پس از کنار گذاشتن سرمایه الیگارشی و بوروکراسی آمیخته با آن از قدرت، دگرگونی های اجتماعی-اقتصادی خصلت سوسیالیستی به خود خواهد گرفت.
دوران محاسبات دقیق و انتظار منفعل یا دوران گامی تعیین کننده
پاسخ به این پرسش همیشه ذهنی خواهد بود و به آگاهی از وضع، به روحیه مردم، به وحدت به دست آمده، به درجه تشکل، به درک اهداف و اقدامات هوشمندانه یا احمقانه مقامات بستگی دارد. علاوه بر این، نباید اقدامات احتمالی دشمنان را از نظر دور داشت. توارد و پیاپی همزمان همه شرایط ممکن نیست. هر قدر هم تلاش کنید، اما شرایط برای اقدامات موفقیت آمیز همیشه ناکامل خواهد بود و انتظار برای شرایط ایده آل بیهوده است. از سوی دیگر میزان خطر همواره در حال تغییر است و به ویژه بسته به لحظه عمل تغییر می کند.
از سوی دیگر میزان خطر همواره در حال تغییر است و به ویژه بسته به لحظه عمل تغییر می کند. انتخاب لحظه همیشه یک هنر خواهد بود. هنر با آموزش سرسختانه و با کار توام با قریحه ارزیابی می شود. نمی توان روی شانس حساب کرد ، باید بشدت به برنامه های مورد نظر پایبند بود و اگر شرایطی کفاف نکند، آنگاه باید آنها را ایجاد کرد. برنامه ها تغییر نمی کنند، برنامه ها تکمیل خواهند شد. فرض کنید منتظر لحظه مناسب بودید و زمان عمل است. چگونه باید عمل کرد؟ دیگر بحث هنر مطرح نیست ، این یک موضوع فنی است. عمل نباید قوانین را نقض کند، اما ممکن است خشم مالکان و مقامات را برانگیزد. در این زمان، باید حداکثر پنهان کاری را مراعات کرد. سیستم ارتباطی و هشداردهنده باید تا این زمان برای سازماندهی اعتصاب عمومی آماده باشد.هنگام سازماندهی یک اعتصاب عمومی، ارائه شعارهایی که با در نظر گرفتن شرایط محلی، مورد حمایت اکثریت مردم هستند، مهم است. به منظور دریافت امتناع از امتیازات مالکان، که به عنوان توجیهی برای اعتصاب عمل کند، باید از قبل شعارهایی مطرح شوند. اعتصاب عمومی کارآمدترین سلاح پرولتاریا در دفاع از حقوق خود است. با این وجود، راه اعتصاب عمومی آسان نیست و مراحل زیادی دارد. مرحله نخست- اعتصاب در چارچوب قانون کار در مورد دعوای کار محلی است. جریان و ترتیب آن توسط قانون تعیین شده است و مستلزم مشارکت اجباری سندیکاها و ایجاد کمیسیون سازش است و همزمان اعلام اخراج دسته جمعی از سوی کارفرما نیاز به کمیسیون ندارد. چنین اعتصابی محرک اتحاد گروه است، اما به ندرت به دستیابی اهداف آن ختم می شود.
احتمال موفقیت بیشتر در اعتصاب گروهی چندین موسسه زمانی است که بخاطر همبستگی گروههایی از موسسات وابسته به اعتصاب بپیوندند. اعتصاب یک موسسه، تجارت مالک آن را تهدید می کند، اعتصاب گروهی به جمع آوری مالیات توسط سازمان های دولتی آسیب می زند و به اعتصاب جنبه سیاسی می بخشد. اعتصاب موسسات شهری یا منطقه ای اعتصاب نامیده می شود و خواسته های آنها ناگزیر سیاسی می شود. گسترش اعتصاب به کل کشور نه فوراً، بلکه به تدریج دولت و ساختارهای قدرت آن را فلج می کند. پروسه تکامل و رشد اعتصاب ها در صورت کمبود آگاهی طبقاتی ، در صورت احساس رشد نایافته همبستگی و مبهم بودن اهداف جنبش کارگری غیرممکن است. از این رو ، فقط تبلیغات توده ای می تواند مسئله تکامل نیروهای محرکه – شرط اصلی رشد جنبش را حل کند.
مسیر تکامل جنبش اعتصابی را تنها میتوان گام به گام ضمن گسترش کار تبلیغاتی فعال در شرکت دادن موسسات طی کرد. نه تنها اعتصاب عمومی، بلکه حتی امکان بروز آن، ضمن تغییر توازن قوا، مقامات را وادار به دادن امتیازاتی می کند. باید در نظر داشت که این مسیر رشد و توسعه جنبش پرولتاریا پیوسته با تحریکات و فتنه انگیزی های مخالفان و خطر شکست همراه است. خطرات با کار سازمانی گسترده کاهش می یابد، به ویژه باید کمیته های اعتصاب در موسسات تشکیل و یک ارگان متحد کننده برای تعامل و همکاری های مجامع و هیئت های کاری و یک کمیته اعتصاب برای رهبری اعتصاب عمومی ایجاد شوند. تشکل و سازماندهی امکان جلوگیری از اقدامات تصادفی و زحمتکشانی را که در معرض خطر اتهام تندروی قرار می گیرند، می دهد.
شرایط برای پیروزی انقلاب
فارغ از صلح آمیز یا غیر صلح آمیز بودن انقلاب، برای پیروزی آن شرایط خاصی ضروری هستند. و این شرایط با شرایط وضع انقلابی و شرایط امکان انقلاب همانند نیستند. اگر انقلابهای بسیاری را که در جهان رخ داده اند تحلیل کنیم، میتوانیم تفاوتهای نمادین بین انقلابهایی که پیروزشدند و شکست خورده اند را تفکیک و مشخص کنیم. شرط نخست، تشکل و سازماندهی نیروهای محرکه است– طبقاتی که آماده انقلاب هستند. این تشکل و سازماندهی اصول زیر در بر می گیرد:
– آگاهی از اهداف مشترک
– وجود ارگان وحدت ساز و منسجم
– وجود شبکه ای که مناطق و گروه ها جداگانه را بهم پیوند دهد
– درک از مدیریت تفاوت بین شعارها و اقدامات واقعی ضروری
– وجود برنامه عمل و آمادگی برای تغییر اساسی آن در صورت تغییر اوضاع
– ساختار نیرومند تبلیغاتی
– مهارت بکارگیری و هدایت جنبش های خود به خودی که بوجود می آیند
شرط دوم حمایت از بخش فعال مردم است:
– وجود حسن نظر در ساختارهای قدرت و امکان سازماندهی بخشی از آنها در حمایت از خود
– رویارویی فعال مردم در برابر مقامات
– از دست دادن مشروعیت ارگانهای دولت و توانایی انجام اقدامات قاطع
– شناخت ساختارهای سیاسی اپوزیسیون و حامی دولت از غیر ممکن بودن موجودیت رژیم موجود.
شرط سوم – آن که هر انقلابی را تنها در صورتی می توان پیروزمند دانست که بداند چگونه از خود دفاع کند.
وظیفه انقلاب مسالمت آمیز وادار کردن ارگان های حاکم به ترک قدرت است. این تنها زمانی امکان پذیر است که این ارگانها احساس کنند که حمایت توده های مردم و محافل سیاسی را از دست دادهاند. در سال 1914، انقلابی نضج گرفته بود، اما حکومت ماهرانه از خیزش میهن دوستانه برای اتحاد مردم تحت شعارهای خود استفاده کرد. در سال 1917، این عامل تقریباً منتفی شده بود. اکنون این عامل موثر است و عمل می کند. کار ما این است که کمک کنیم تا آن عامل به نفع پرولتاریا، در نتیجه، به نفع ما عمل کند. انقلاب ناگزیر است، تضادهای انباشته دیر یا زود سر باز خواهند کرد و نظام موجود را در هم خواهد شکست. ما باید برای آن آماده باشیم. نکته اصلی این است که نه تنها ما، بلکه توده های وسیع زحمتکشان نیز برای آن آماده باشند. نیازی به تدارک انقلاب نیست، تاریخ خود آن را آماده می کند. ما باید برای پیروزی انقلاب آماده شویم. پیروزی تا حدود زیادی به کار ما بستگی دارد.
شرایط گذار مسالمت آمیز به انقلاب
مدارای دولت نسبت به شخصیتهایی که در متینگها و راهپیمایی های توافق نشده تجمع می کنند و با استفاده ازسازماندهی افترا و ترور اخلاقی و هم زمان قاطعیت و سخت گیری نسبت به تشکیل تشکل هایی که اقدامات منطبق با قانون اساسی را تبلیغ می کنتد، توجه را بخود جلب می کند. قضیه چیست، مگر دولت بیشتر از اقدامات کاملاً مسالمت آمیز می ترسد تا از ناآرامی ها و شورشها؟ اگر تامل کنید، همینطور است.. در واقع امر ، جنجالها ها و درگیری ها به راحتی توسط نیروهای پلیس ضدشورش و گارد ملی از میان برداشته می شوند، در واقع امر، جنجالها ها و درگیری ها به راحتی توسط نیروهای پلیس ضدشورش و گارد ملی از میان برداشته می شوند، در عین حال رسانه های همگانی جنبه اراذل و اوباش صفتی اعتراض را بزرگنمایی و با اقدامات ماهرانه مبتکران آن را بدنام می کنند. و همزمان، تلاش ها برای سازماندهی برگزاری رفراندوم، با نقض قوانین خود توسط حاکمیت، با زندان مجازات می شوند.
چرا رفراندوم برای حکومت خطرناک است؟ چرا که در صورت موفقیت آن، بخشهایی از مشروعیت حکومت را سلب می کند. و حکومت بدون مشروعیت را فقط با سرنیزه می توان نگه داشت، با باتون هم نمی توان آن را حفظ کرد. سرنیزه سلاحی دو لبه است، بسیار بستگی به آن دارد که کجا آن را بچرخانید. از بین رفتن مشروعیت و یکپارچگی حکومت به چه چیزی منجر می شود را اکنون ما در اوکراین می بینیم. ما شاهدیم که انتخابات برای مقامات امن است، حتی نقض مشروعیت برگزاری آنها ممکن نیست. یکپارچگی حکومت با ظهور رهبران محلی، دارای روحیات مخالف، به ویژه که از حمایت مردم برخوردار هستند، متزلزل می شود.. و آخرین قطره در تزلزل حکومت باعث نگرش منفی اکثریت نسبت به آن می شود. نه به نمایندگان مشخص آن (اگر چه آن نیز)، بلکه به کل ساختار و به شکل آن. شعار انقلاب فوریه 1917 “مرگ بر تزار” نبود، بلکه “مرگ بر استبداد” بود.
مبارزه با یک انقلاب مسالمت آمیز برای حکومت دشوار است و تحمل کردن آن ترسناک است. در این شرایط، به ناگزیر حکومت مرتکب اشتباه می شود و برخلاف میل خود، به ایجاد یک وضع انقلابی کمک می کند. بدین ترتیب، یکی از جهت گیری های مهم کار ما روشن می شود. می ماند که جزئیات تاکتیکی را دریابیم. اشتباه سازمان دهندگان قبلی جنبش برای رفراندوم به شدت تکان دهنده بود. رفراندوم باید به تدریج و گام به گام آماده شود، ابتدا روحیه توده ها شکل می گیرد. سپس ایده رفراندوم رایج و تعمیم می یابد. موضوع رفراندوم پیشنهادی باید هر چه بیشتر محدود باشد. هر چه مسایل کمتری به رفراندوم گذاشته شود، احتمال موفقیت آن در شرایط کشورمان بیشتر است. لازم است رهبران محلی را در بین فعالان کمونیست و نزدیک به کمونیست جستجو کرد. باید در نظر داشت که این رهبران بویژه برای فرآیند انتقال قدرت لازم هستند. بعداً دادههای دیگری از رهبران مورد نیاز خواهند بود و همه آنها قادر نخواهند بود مطالبات متناسب با زمان دیگری را برآورده کنند.
در تبلیغات باید به طور مستدل کاستی های حکومت کنونی و در وهله نخست بن بست خط مشی و بی عدالتی اقدامات مستقیم آن را توضیح داد. دلایل واقعی فساد (از جمله قانون گذاری) را لازم است نشان داد. مردم مخالف خون ریزی هستند. در آغاز سده گذشته، مردم تنها پس از آن که تزار شروع به تیراندازی به سوی مردم کرد، خواستار خون ریزی شدند. اما اکنون مردم اگر هم آشکارا از ایده انقلاب مسالمت آمیز حمایت نمی کنند، آن را رد هم نمی کنند. بویژه، در این راستا با توجه به اینکه شرایط یک انقلاب مسالمت آمیز و غیر مسالمت آمیز یکسان هستند، و ضمن ایجاد یکی، ما دیگری را هم ایجاد خواهیم کرد، باید فعالیت کنیم. اقدامات مسالمت آمیز انقلابیون هنگامیکه با پشتیبانی مردم روبرو می شوند حکومت را نگران می کند. احمقانه می بود اگر توقع میداشتیم که راه مسالمت آمیز انقلاب همواره میتواند مسالمت آمیز بماند. احتمال این امر بسیار کم است، سال 93 را به خاطر بیاوریم. ” توپها- آخرین استدلال شاهان هستند». حکومت بورژوازی در صورتی که سلطه آن مورد تهدید قرار گیرد، به قانون تف می اندازد. در هر صورت، ما باید برای تشدید مبارزه آماده باشیم که در این صورت صلح آمیز نخواهد بود. از این رو باید مراقب رهبران باشیم، تهدید از دست دادن سلطه ، موجب خواهد شد که حکومت بخواهد آنها را از بین ببرد.
اما با وجود این ما پشتیبانی مردم را از راه مسالمت آمیز به دست خواهیم آورد. و در حمایت مردمی است که ما قدرت را بدست خواهیم آورد. بدون داشتن قدرت نمی توان به موفقیت امیدوار بود. با برخورداری از نیروی غالب می توان حکومت را وادار کرد. بدون نیرو و قدرت، چشم اندازها ناچیز هستند. با تحلیل شرایط انقلاب و اوضاع انقلابی به این نتیجه می رسیم که شرایط هم برای انقلاب مسالمت آمیز و هم برای انقلاب غیر مسالمت آمیز یکسان هستند. شرایط یک انقلاب موفق مسالمت آمیز، به طور کلی شرایط یک انقلاب موفق هستند. تدارک یک انقلاب مسالمت آمیز، مبارزه با آن را برای حکومت دشوار می کند. حکومت را مجبور به نقض قوانین خود و از دست دادن اعتبار آن می کند. برای یک حزب انقلابی، بی اعتنایی و غفلت از روش های مسالمت آمیز یک اشتباه خواهد بود. دامنه و گستره شیوه ها برای چنین حزبی باید وسیع باشد. نخستین گام یک انقلاب پیروزمند، دادن اعتماد به نفس و روحیه انقلابی به توده هاست.
منبع. سایت داشمندان روسی دارای گرایشات سوسیالیستی