خشونت طالبان علیه زنان افغانستان 102روزه شد
درسال ۱۹۶۰ آتش خشم رژیم ددمنشانه و وحشیانه ارتش درجمهوری دومینیکن شعله ور بود.
رژیم برای حفظ دوام و بقایش از هیچ برخورد ستمگرانه در برابر مبارزان راه آزادی،دموکراسی و عدالت اجتماعی دریغ نمی کرد. شکنجه،ترور و به دارکشیدن ازویژه گی های این رژیم خون آشام شده بود.
درهمین هنگام چهارخواهرمبارز اهل جمهوری دومنیکن با نامهای پاتریا، مینروا، ماریا ترزا و دِده که از مخالفان دیکتاتورمعروف، تروخیوبودند. درهمه ی فعالیتها و مبارازت مخفیانه علیه رژیم مشارکت داشتند. ازچهارخواهر؛سه خواهر شان (پاتریا، مینروا و ماریا ترزا) در ۲۵ نوامبر ۱۹۶۰ توسط رژیم کشته شد. کشتن خواهران میرابال آنها را به «نمادی از مبارزات مردمی و فمینستی» تبدیل کرد.
درسال ۱۹۹۹ مجمع عمومی سازمان ملل به افتخاراین بانوان عدالت خواه؛ روز ۲۵ نوامبر را به عنوان روزبینالمللی مبارزه با خشونت علیه زنان اعلام کرد.
مجمع عمومی سازمان ملل از دولت ها،سازمان های بین المللی و نهادهای غیردولتی خواست تا دراین روز با ترتیب دادن برنامه های ویژه به رشد آگاهی زنان در این زمینه و مبارزه با خشونت علیه زنان کمک کنند.
دربند نخست بيانيه جهانى رفع هرگونه خشونت عليه زنان، چنين آمده بود:
«خشونت عليه زنان به مفهوم هرگونه عملى است كه مبناى جنسيتى داشته و فرآيند آن و يا فرآيند بالقوه آن، منجر به آسيب جسمانى، جنسى و روانى و يا سبب رنج و زحمت به زنان گردد. از جمله اين اعمال تهديد وشکنجه و محروميت از آزادى ،چه در زنده گى خصوصى و چه در حيات اجتماعى زنان باشد.»
براساس تقویم های بشری درست از زمانی که مردسالاری جای زن سالاری را گرفت.خشونت،آزار واذیت با زنان هم گام شد.زن به مثابه جنس دوم درطول تاریخ مورد ستم قرارگرفت و با گسترش فرهنگ مرد سالاری درجامعه،زن حقوق وآزادی های خود را از دست داد ومحکوم به امورشاقه درخانه و مزرعه شد.
پس از سلطه و اقتدار ادیان درجهان زن به مثابه کالا در داد و ستد های بازرگانی تحت عنوان کنیزدست به دست شد. در تحت شکنجه ،آزار،لت و کوب،سنگسار،حتا زنده زنده درآتش سوزانده شد. زنان جهت هدیه به خدایان قربانی می شد. همه ساله یک دختر زیبا را در رود نیل غرق می کردند و اسمش را «عروسی نیلی» نهاده بودند. زن در تمام اعصارقدیم در تحت درد ناکترین و بی رحمانه ترین شکنجه ها و اعدام ها خرد و خمیر و نابود شدند و این سریال های تراژیدی،وحشتناک،هولناک و تکانده علیه زن در بسیاری از نقاط جهان به ویژه در افغانستان تا کنون ادامه دارد….
درسرزمین زیبای ما افغانستان، زنان تا هنوز به مثابه جنس دوم جایگاه پس از مردان را دارند و در فرهنگ زن ستیز افغانستان نخستین خشونت با زن از بدو پیدایش دختر در خانواده پدید می آید.
بنای نابرابری جنسیتی از اوان در پندارها نهاده می شود. وقتی جامعه دست پروردۀ حاکمیت های جابر وعقب گرا بوده و مستبدان برای بلند بردن سطح آگاهی مردم کاری نکرده و جهش توده ها برای فراگیری دانش را به بن بست مواجه کرده اند، پروسه دشوارتر و درازتر از آنچه است، می گردد.
وقتی در یک جامعه عقب مانده به کودکان پسر به چشم برتر از کودکان دختر نگریسته شود و آنان به مرور توجه بیشتر و بهتر بیابند، پسران حس برتری جویی می یابند. “برتر بودن” در فضای مکتب، دانشگاه و کار تقویت می یابد و گاهی که سیاست نیز پشتیبان این ادعای ناروا می گردد، روشنست، مردان “قدرت” شان را به نمایش می گذارند.
پدران و مادران با به دنیا آمدن فرزند پسرشادمان می شوند زیرا طبق آموزش های ابتدایی پسران نان آوران خانه می شوند. دختران به خانه شوهر می روند ولی پسران همسر به خانه می آورند. به همین سبب معمولن می گویند “دختر مال مردم” است. به ویژه در خانواده های فقیرشرایط اقتصادی برای ارتکاب خشونت بر زن مساله کلیدیست. همچنان پسران درکشور به شدت مذهبی وسنتی مانند افغانستان از رنج هایی که فراراه دختران قرار می گیرند،تاجایی درامان اند.
بر بنیاد فرهنگ مسلط به ویژه فرهنگ قبیله سالاری زنِ که به خانه ی شوهر رفت از حقوق انسانی محروم و محکوم در خانه همسر می شود و در آنجا مجبور به انجام کار رایگان در منزل می گردد و از بام تا شام وظیفه ی پاک کاری،پخت وپز،رسیده گی به کودکان و تربیت آنها را به دوش می کشد.حتا امورخدماتی همسر و همه خانواده را که شامل،خسر،خشو،برادران و خواهران است. به دوش اش گذاشته می شود. باید به خواسته همه برسد. اگر خدای ناخواسته کوچکترین سهل انگاری در اثر خسته گی زیاد به وجود بیآید. با انواع خشونت ها از جانب خانواده همسر مواجه می شود.کسی یا مرجع مسوول نیست که دست او را بگیرد و از او حمایت کند.ناچار تمام عمر می سوزد و می سازد.
این تنها ستمی نیست که از جانب خانواده بالای او تحمیل می شود. بلکه خشونت های اجتماعی نیزسایه وار این بانوان رنجدیده را که بیشترین شان محروم از سواد استند.تعقیب می کند و شرایط زندگی را برای شان سخت و سخت تر می سازد.
با آمدن دوباره طالبان درکشور ؛بی کاری،بی سرنوشتی و فقر روز افزون، بار دیگرخشونت بر زنان را گسترش داده است.مردان بی کار و بی پول همینکه دست خالی به خانه های خود بر می گردند.همه قهر و غضب خود را بالای زنان تخلیه می کنند و با اندک ترین واکنشی زنان را درزیر ضربات سهمگین مشت و لگد و سیلی های جانانه خرد می کنند.
در تحت قیادت امارت اسلامی زنان افغانستان با انواع خشونت از جانب طالبان مواجه شده اند. زنان جوان مستقل(بیوه ها) و دختران با ازدواج به جنگجویان طالبی مجبور شدند. در برخی نقاط کشور ،دختران و زنان مورد تجاوز جنسی قرارگرفتند. دختران در تظاهرات شهر ها و استان های کشور با برخورد های وحشیانه فزیکی ( فحش و ناسزا،شلاق،استعمال گاز اشک آور،شکستن تلفون های همراه،پاره کردن شعارها،محاصره،زندانی،زخمی و حتا مرگ)توسط این گروه نابکار و درنده خو رو در رو شدند. (ویدیوی های این خشونت ها در برابر زنان در یوتیوب موجود است.)
از 25 نوامبر سال پار تا الحال؛ طالبان جنایت بی پیشنه ی را در افغانستان رقم زدند و سد ها دخترجوان تحصیل کرده را از پا درآوردند.دختران که پول های زیادی برای شان هزینه شده بود.تا چشم امیدی برای خانواده ها و جامعه بی سواد شان باشد.
حمله هولناک طالبان بر دانشگاه کابل در نوامبر 2020، حمله مرگبار طالبان جنایت کار در زایشگاه دشت برچی درغرب کابل،در ماه می 2020 ، حمله خونین و ددمنشانه طالبان درمرکز آموزشی «کوثر دانش» درسال پار،حمله مرگبار در بهار 1400 در مکتب سیدالشهدا درغرب کابل.
البته این کشتارهای دسته جمعی که در طی یک سال اتفاق افتاد، نه تنها افغانستان بلکه جهان را شوکه کرد و همه فعالان حقوق زن و فعالان حقوق بشری را درجهان خشمگین و غمگین کرد.اینکه به چه تعداد پولیس های زن،زنان فعال جامه مدنی ،ژورنالستان زن،آموزگاران زن،پرسونل طبی،ماموران دولتی به گونه های مرموز و انفرادی کشته شده اند،بی حساب است.
درطی سه ماه رژیم وحشت وترور طالبانی ،خشونت برعلیه زنان افزایش قابل ملاحظه ی یافته و ده ها بانوی فعال حقوق زن،فعال جامعه مدنی وپولیس ملی کشور به بهانه های مختلف توسط طالبان ربوده و سر به نیست شدند.
طالبان دو پولیس زن را در استان بلخ و نگار را در استان نیمروز به شکل فجیع کشتند و چشمان یک پولیس زن را در دایکندی کور کردند و عالیه عزیزی آمر زندان هرات را به بهانه ای خواستند و تا امروزی نشانی از او در هیچ کجایی دیده نمی شود.
سالانه سد ها تن از زنان ستم دیده ما، قربانی خشونت های خانواده گی می گردند، گلوی زیبای زنان ،بی رحمانه ووحشیانه بریده می شود، تیزاب به صورت شان پاشیده می شود.با پاشیدن بنزین در روی صورت زنان؛ زنان بسیاری در زیرشعله های آتش جان باخته اند.
رژیم تندخوی طالبان درتحت نام شریعت اسلامی بی مانند درجهان،زنان را ازکاروتحصیل بازداشته و دریک محدوده چوکات شده در برخی اداره ها در تحت نظارت طالب مسلح اجازه فعالیت داده اند.
ازنخستین روزهای که این هیولای ترس و وحشت داخل شهرها شدند.مردم بی کارند وبا وضعیت خیلی بد اقتصادی مواجه استند.بخاطرزنده ماندن؛جواهرات،اجناس خانه خود را درجاده ها به لیلام گذاشته اند. حتا جگرگوشه های خود را به فروش رسانیدند.درتازه ترین مورد دخترنه ساله به مرد 60 ساله فروخته شد. بیکاری،بدبختی،آوارگی،گرسنه گی،دربدری ومرگ های زنجیروی دستاوردگروه طالبان به مردم افغانستان است.روزانه دست هزاران زن،مرد وکودک این سرزمین درجاده های شهربرای تکدی دراز است.
تجربه نشان داده است که حذف زنان با هرداعیه ودلیلی تنها به سقوط جامعه انجامیده است. هرگونه محدودیت برای زنان قدمی برای فروپاشی اجتماعی وسیاسی است. محرومیت آموزشی، اقتصادی و سیاسی زنان نماد استبداد، تبعیض وخشونت است. زنان افغانستانی نظامی را که زنان را حذف می کند و حقوق شان را نادیده می گیرد هرگز نمی پذیرند.
تا طالبان زن ستیزدرافغانستان مستقراستند.زنان به حقوق و آزادی های خود نمی رسند. نه زن و نه هم مرد آزاد خواهند بود. فقر بی داد خواهد کرد. بی بند وباری بی قانونی ،محکمه های صحرایی وهزاران مشکل دیگرنه تنها گلوزنان وکودکان بلکه گلوی همه باشنده های آن سرزمین را خواهد فشرد و به نابودی کشاند.بنابران برماست که به مرگ های تدریجی پایان دهیم و همه دست به دست هم داده درعقب بانوان مبارز و قهرمان افغانستان بی ایستیم. دست به قیام های بزرگ بزنیم و این جاسوسان پاکستانی را ازپا درآوریم.تا به آزادی ، آرامی وآبادی برسیم.
شیرین نظیری