حماسه ای هفت ثور سال 1357خورشیدی
داکترآرین
قابل توجه نسل جوان میهن ما:
حماسه ای قیام مسلحانه هفتم ثور، حماسه ای رزم میهن پرستانی بود که به واقعیت از فقر و غربت، از عقب ماندگی و تاریک اندیشی، از بی عدالتی و فساد در شهر و ده رنج می بردند و نسبت به غارتگران ثروتهای ملی، استثمار انسان توسط انسان و بی عدالتی های اجتماعی نفرت داشتند و از مشاهده وضع فاجعه بار کشور عذاب می کشیدند.
حماسه ای هفت ثور که توسط افسران و سربازان میهن پرست و مترقی و اردوی با شهامت افغانستان به پیروزی رسید، در تمام ابعادش آغاز یک انقلاب اجتماعی و ساختمان جامعه دموکراتیک و ملی بود. آماج های عمده این قیام مسلحانه را بصورت واقعی آن، آزادی خلق ما از استبداد و استثمار و نجات زندگی مردمی که سالها با جهالت، خرافات، ظلم و بی عدالتی های اجتماعی آمیخته شده بود، تشکیل می داد و هدف آن قرار دادن افغانستان در شاهراه ترقی و کشاندن میهن ما بسوی یک زندگی نو، بسوی دانش، علم، بسوی برابری و عدالت اجتماعی بود، حماسه ای ثور، حماسه قیام مسلحانه ای بود که میهن و مردم ما را از چنگال ارتجاع سیاه، استبداد و امپریالیزم بیرون کشید، حاکمیت مردم را بر خودی مردم به ارمغان آورد. قیام مسلحانه ثور، حماسه ای حزب دموکراتیک خلق افغانستان بود که برای میهن و مردم ما صلح، کار، آزادی، برادری، برابری، عدالت اجتماعی، ترقی و خوشبختی میخواست، حماسه هفتم ثور حماسه خلقی بپا خواسته ای بود که آرزو داشتند تمام انسانها در جامعه به شکل همه جانبه بدون تبعیض زندگی نمایند و توانایی ها و استعداد ها بدون موانع تکامل یافته و شگوفا گردد و در جامعه مستکبر و مستضعف وجود نداشته باشد، یعنی مستکبران یک اقلیت استثمارگر، حاکم و صاحب وسایل تولید، مستضعفان یک اکثریت استثمار شونده ای محکوم، محروم از وسایل تولید، آزادی و آقایی برای اقلیت حاکم، بردگی و بندگی برای اکثریت محکوم. حماسه ای هفتم ثور، پیروزی قیام مسلحانه ای بود که کامیابی و موفقیت آنرا در هر گوشه و کنار افغانستان عزیز مردم ما جشن می گرفتن، شادی می نمودند و استقبال می کردند – چه پیر و چه جوان، چه زن و چه مرد، چه شهری و چه دهاتی با شگفتی و سپاس بیکران و تمجید از میهن پرستان جوان و حزب دموکراتیک خلق افغانستان و ستایش از بی باکی، شجاعت و دلیری قوای مسلح قهرمان افغانستان امتنان و قدر دانی می نمودند، شگفت انگیز و تعجب آور تراین بود که در گوشه از دنیا در یک کشور عقب نگهداشته شده در افغانستان با همه کهنه پرستی ها، با همه آداب و رسوم عقب مانده، با همه خرافات ریشه دار ملا و ملنگ، جادوگر و غیب گو، عوامفریب و ریاکار توده های مردم همه باهم از یک تحول نو و مترقی دفاع، تائید و طرفداری می نمایند، حیرت آور بود که گذشته و حال، ترقی و عقب ماندگی، روشنی و تاریکی رو در روی هم قرار گرفته بود، آنهای که چندی پیش پابند گذشته بودند، با ارتجاع سر شور می دادند، به اباطیل و اوهام و افسانه ها باور داشتند به یکبارگی در صف نو، در صف ترقی، در صف حقیقت و واقعیت قرار گرفتند و دیروز تاریک خود را، به فردای درخشان تبدیل نموده، به میهن پرستان و به دولت مترقی، دموکراتیک و عدالت خواه پیوستند.این حمایت و طرفداری مردمی برای رزمندگان راه حقیقت و عدالت اجتماعی، برای انقلابیون میهن ما، برای آنانی که افغانستان را به دنیای تمدنها رهبری می کردند نیروبخش بود و دراین مبارزه توانایی میداد و دولت جوان و دموکراتیک را به آینده خوشبخت و مترقی و به ساختن افغانستان نوین و متمدن بیشتر امیدوار می ساخت.
اما این شادی و شادمانی ها دیر نماند، دشمن تیرخورده و گنگس، آرام آرام بخود آمد و کتاب شیطنت و فساد خویش را باز نمود، تا از تجارب شیطانی شان برای مبارزه با دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان استفاده نمایند، در آن دوران که جنگ سرد میان دو سیستم متضاد جهانی – در یک طرف امپریالیزم، استعمار، صهیونیزم و ملیتاریزم و در طرف دیگر سوسیالیزم، جنبش های انقلابی بین المللی کارگری و جنبش های رهایی بخش ملی قرار داشت، نهایت حاد شده بود و میدان اصلی تضاد میان امپریالیزم و سوسیالیزم را پیکار در عرصه اقتصاد و تولید مادی و دفاع از آیدیولوژی های سرمایه داری و سوسیالیستی تشکیل می داد. در گرما گرم پیکار این دو سیستم جهانی، قیام مسلحانه ای هفتم ثور اتفاق افتاد و حزب دموکراتیک خلق افغانستان به قدرت سیاسی رسید، دولت جوان و مترقی افغانستان در راه ساختمان جامعه ملی-دموکراتیک از طریق راه رشد غیر سرمایه داری گام نهاد و به روند انقلابات رهایی بخش جهانی پیوست. امپریالیزم و کشورهای ارتجاعی منطقه انقلاب افغانستان را خلاف منافع دملی و امنیت ملی خویش عنوان کردند که با تاسف در آن زمان جمهوری خلق چین هم به آنها پیوست، برای در هم شکستن قیام مسلحانه ثور، که دیگر به سبب پشتی بانی توده های ملیونی افغانستان، می شد آنرا انقلاب ثورنام داد، از راه های گوناگون هم در داخل کشور و هم در صحنه سیاست جهانی با تبلیغات و توطئه و مداخلات نظامی توسل جستن و تلاش برای زمینه سازی و براندازی دولت انقلابی و روی کار آوردن یک دولتی که بتواند منافع حیاتی آمریکا و غرب را در افغانستان تامین نماید، آغاز کردند و سه هدف را برای رسیدن به آن مشخص نمودند:
اول اینکه: از دست یازیدن به هر وسیله و بهره گیری از هر امکان برای ناتوان کردن نظام جمهوری دموکراتیک افغانستان و متزلزل ساختن آن تا آنجا که دشمنان انقلاب و مردم، بتوانند آنرا از پا در آورند. دوم آنکه: به هر شکلی که ممکن است باید از حرکت دولت جوان وانقلابی افغانستان به سوی آماج های اجتماعی و اقتصادی که به مردم وعده داده است جلوگیری نمایند، یعنی از حرکت بسوی تامین اسقلال سیاسی، اقتصادی، نظامی، فرهنگی و رسیدن به پیشرفت و عدالت اجتماعی و بهبود زندگی کارگران و زحمتکشان افغانستان. سوم اینکه: جهت وارد نمودن ضربه اصلی، به تربیه، ترتیب و تنظیم گروهای ضد انقلاب از اوباشان، رهزنان، قداره کشان، دزدان سرگردنه، بنیاد گرایان، اخوانی های فراری به پاکستان پرداخته و شوربختانه از گروهای شعله ئی و ماویست و مسلح نمودن این گروه ها جهت ویرانگری و مبارزه با جمهوری دموکراتیک افغانستان نیز استفاده نمودند.
به این منظور همه نهاد های نظامی، تخریبی و تبلیغاتی ارتجاع، استعمار و امپریالیزم با همه گروه ها و دسته های مذهبی و ولگرد، بنیادگرا و بی سروپا جهت درهم شکستن انقلاب و دولت جوان و مترقی افغانستان در تماس و وارد عرصه عمل شدند، تمام محافل و دستگاه های تبلیغاتی ارتجاعی و امپریالیستی در سراسر جهان شعار ” اسلام در افغانستان در خطراست ” و ” تجاوز سرخ ” را بطور یک صدا ، ولی با سازهای رنگا رنگ می نواختند، سازمانهای خبری غربی بمثابه ” توپخانه سنگین ” تا سرحد دفاع بی پرده از بنیادگرایان، تروریستان و ضد انقلاب مسلح که به لشکر کشی و ویرانگری و کشتار بی گناهان در میهن ما پرداخته بودند، عمل نموده و ضربات پی در پی به دولت انقلابی افغانستان وارد می نمودند.
اما در این طرف جبهه برنامه های دولت انقلابی چشم انداز بی کران ساحتمان جامعه ای برخوردار از عدالت اجتماعی را در برابر دیدگان مردم ستمدیده افغانستان چهره نمایی کرده و دگرسازی های ژرفی را در تمام گستره های جامعه بسود اکثریت مردم مژده می داد، پر اهمیت ترین دگرسازی ها در عرصه های اقتصادی، اجتماعی بود که سیمای جامعه را دگرگون ساخت – اولین بار به کارگران کارخانه جات آپارتمانهای رهایشی توزیع گردید، اتحادیه ها و کوپراتیفهای دهقانی و کارگری ایجاد گردید، فروشگاه های تعاونی با قیمت های ارزان و ثابت تاسیس شد، برای نخستین بار فرزندان کارگران و کارکنان اداری و کم درآمد بطور مجانی به کودکستانها راه یافتن، خانواده های معلولین و معیوبین از داشتن معاش تقاعدی و کوپون مواد غذایی برخوردار بودند، طبق قانون، حق کار و کار روزانه هشت ساعت برای کارگران تضمین شده بود، کارگران و مامورین ادارات دولتی از خدمات صحی و رخصتی های سالانه با حقوق مستفید می شدند، زنان کارگراز رخصتی های زایمان بهره ور بودند که کلیه این اقدامات موثر و صد ها اقدامات رفاهی دیگر موجب بالا رفتن سطح زندگی توده های زحمتکش افغانستان شده بود.
در زمینه آموزش و فرهنگ دولت دموکراتیک افغانستان با موفقیت های بسیار سترگ و شگفت انگیزی دست یافته بود برای اولین بار هزاران نفر از فرزندان زحمتکشان برای تحصیلات عالی در رشته های مختلف علوم به صورت رایگان به خارج فرستاده شد، بر علیه جهل و بی سوادی پیکار اعلام شده بود، مردم افغانستان با شور و شوق به کورسهای سواد آموزی مراجعه می کردند – از هفت ساله تا هفتاد ساله در کورسهای سواد آموزی پشت میز درسی قرار گرفته بودند، معلمین مسلکی و داوطلبان سازمان جوانان و حزبی ها برای پیشبرد این کارزار ترقی خواهانه با افشاندن بذر دانش و آگاهی، جامعه در راه سازندگی کمک و همکاری می نمودند.
برای پاسداری از انقلاب ثور و دستاوردهای آن، برای حراست از صلح، امنیت و تمامیت ارضی افغانستان و بخاطر مبارزه با توطئه ها و تحریکات داخلی و خارجی و دسیسه چینی های ارتجاع و امپریالیزم که با ژرفش رژیم دموکراتیک تشدید می گردید، کارگران، دهقانان، جوانان و زنان سپاه انقلاب را تشکیل دادند، دولت انقلابی به مسله ملی اهمیت ویژه می داد، در جمهوری دموکراتیک افغانستان هیچ گونه تبعیضی بین ملیتها، ادیان، مذاهب، جنس ها وجود نداشت، هیچ شهروندی، مرد یا زن بخاطر تعلق ملی، مذهبی و جنسی خود از امتیاز ویژه ای در امور اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی نسبت به شهروندی دیگری برخوردار نبود، جمهوری دموکراتیک افغانستان طرفدار جدایی دین از دولت و سیاست بود، دین رسمی مردم افغانستان اسلام و به تمام ادیان و مذاهب دیگر احترام می شد، سخن کوتاه که در طول چهارده سال حاکمیت پربار و شگوفان نظام نوبنیاد جمهوری دموکراتیک افغانستان زندگی مردم و توده های زحمتکش میهن ما دستخوش دگرگونی های اساسی شده و دستاوردهای بزرگی را برای مردم ما به ارمغان آورد که ذکر همه ای آنها خارج از حوصله این نوشته است.
از سوی دیگر به دنبال اوج گیری پر طلاطم و ستیز ضد انقلاب و افزایش بی سابقه فعالیت های مشاورین امپریالیستی و تمویل مالی و نظامی اشرار – مجاهدین و مائویست ها و جبهه گشایی نیروهای نظامی پاکستانی و تروریستان القاعده با پشتیبانی امریکا و عربستان سعودی، حکومت و انقلاب افغانستان را در برابر آزمون سرنوشت سازی قرار داد و مبارزه مردم افغانستان و جمهوری دموکراتیک افغانستان را برای شالوده ریزی یک افغانستان آزاد، سربلند، خوشبخت و مترقی به اوضاع و احوال دشوار مواجه ساخته بود، اگرچه افغانستان با طرح مصالحه ملی پیشنهاد های نوینی را برای حل مسالمت آمیز جنگ تحمیلی به کشور های همسایه، به جهانیان و به احزاب اسلامی تروریستی هفت گانه و هشت گانه ارائه نمود و آنان را برای مذاکره و پیروی از سیاست واقع بینانه و صلح جویانه، دعوت نمود، ولی نیروهای امپریالیستی و احزاب هفت گانه و هشت گانه که خود را مسلمان هم می گفتند به آن توجه نکرده، همواره سرگرم توطئه چینی و جنگ مسلحانه علیه کشور و مردم ما بودند، تا اینکه در این جنگ نابرابر دولت افغانستان قدرت سیاسی را در اپریل سال 1992،جهت جلوگیری از خون ریزی های بیشتر به حاکمان کنونی افغانستان تسلیم نمود و یکبار دیگر بعد از خاموشی چراغ نهضت امانی، چراغ بالندگی حماسه ای هفتم ثور، حماسه ای استقلال، آزادی و ترقی اجتماعی در میهن ما خاموش گردید و مجاهدین با ایجاد “دولت اسلامی”، زیرنام دین اسلام خود را صاحب جان و مال مردم افغانستان اعلام نمودند و بعد ازآن، که چه حوادث هولناک و تکاندهنده بالای مردم و میهن ما گذشته، به نظر می رسد که محتاج به هیچ گونه تفسیر، تشریح، گذارش، وصف، شرح و بیان نیست./