ترکمنها در جنگ کبیر میهنی
بهمناسبت ۷۶-مین سالگرد پیروزی بر فاشیسم هیتلری؛
سرباز خط مقدم جبهه جنگ «نوری آلییف»
نویسنده: نیکولای گولووکین
مترجم: رحیم کاکایی
برگرفته از : پرتال بررسی و تحلیل اوضاع جهان ــ بنیاد فرهنگ استراتژیک، ۸ ماه مه ۲۰۲۱ (صفحه فیسبوک مترجم)
«مراد نوریویچ آلییف» نیازی به معرفی خاص ندارد. در گذشته یک ترکمن شوروی، اکنون کارگردان مشهور فیلم روسی، بازیگر فیلم و سناریونویس است. ما با هم همشهری هستیم. در اصل از عشقآباد است؛ همسایه بودیم، و در یک ساختمان چهار طبقه در مرکز پایتخت ترکمنستان زندگی میکردیم. در نزدیکی خانه ما، در گردشگاهی، بین ساختمانهای کمیته مرکزی حزب کمونیست ترکمنستان و خانه افسران، هر ساله در روز پیروزی در کنار شعله جاودان هزاران نفر از ساکنان عشقآباد و ساکنان مناطق اطراف جمع میشدند تا ادای احترام به نسل بزرگ پیروزمندان کنند. براساس دادههای بایگانی، بیش از ۳۰۰هزار شهروند ترکمن در سالهای جنگ کبیر میهنی به جبهه رفتند. در بین آنها «نوری آلییف» پدر «مراد آلییف» نیز بود. من و «مراد آلییف» سالهاست که در مسکو زندگی میکنیم. و در آستانه ۷۶ـمین سالگرد پیروزی بزرگ من از «مراد» خواستم تا درباره پدرش ــ «نوری آلییف» و درباره نحوه دیدار پدر و مادرش سخن بگوید.
***
در سال ۱۸۸۱ ریل راهآهن به روستای «قیزیل آروات» منطقه ماوراء خزر امپراتوری روسیه (در سال تأسیس مرکز اداری منطقه عشقآباد کنونی، که ۲۵ ماه مه ۱۴۰ سالگی خود را جشن میگیرد) کشیده شد. بههمراه این ضرورت احداث مرکز بزرگ حمل و نقل، تعمیرگاهها و سایر مؤسسات صنعتی برای نیاز راهآهن ماوراء خزر بهوجود آمد…. در اینجا پس از انقلاب اکتبر در سال ۱۹۱۸، قهرمان داستان ما در خانواده یک کارگر تعمیرگاه واگن «قیزیل آروات» متولد میشود.این مؤسسه و واحد صنعتی که آموزشگاه کادرهای مهندسی در ماوراء خزر بود، با گذشت زمان در اتحاد شوروی معروف شد و نام ۲۶ کمیسارهای باکو را گرفت (در سالهای جنگ داخلی ۲۶ کمیسارهای باکو در این محل توسط گاردهای سفید تیرباران شده بودند). این چنین «نوری» جوان «فولاد آبدیده شد» و از دوران کودکی ناظر نحوه کار پدر و همکارانش در این تعمیر گاه بود.
* * *
«مراد آلییف» میگوید «پدرش پیش از اینکه به ارتش سرخ در سال ۱۹۳۹ احضار شود، موفق شد از آموزشگاه فنی حرفهای فارغالتحصیل شود و در آنجا به کامسومول پیوست. مدتی بهعنوان مکانیک سینما در استودیوی فیلم عشقآباد کار کرد. او فعالانه در فعالیتهای اجتماعی طبق خط مشی کامسومول مشارکت داشت». هنگامیکه «نوری آلییف» به ارتش سرخ احضار شد، آموزش توپخانه را بهپایان رساند و در واحدهای توپخانه خدمت کرد. «مراد آلییف» ادامه میدهد: «من نمیدانم پدر من هنگام شروع جنگ کبیر میهنی کجا خدمت کرد. اما او قبلاً توپچی بود.» با «مراد آلییف» بهیاد «مارش توپچیهای» معروف میافتیم (گفتههای و.م. گوسایف، موسیقی از ت.ان. خرنیکوف؛ نخستین اجرای گروه سرود دارنده نشان پرچم سرخ ترانه و رقص ارتش سرخ اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در سال ۱۹۴۳ برگزار شد):
… توپچیها استالین فرمان داد! توپچیها میهن ما را فرامیخواند! از صدهاهزار آتشبار، بهخاطر اشکهای مادرانمان، بهخاطر سرزمین مادریمان ــ آتش! آتش…!».
«مراد» میگوید: «آری، این آهنگ مورد علاقه پدرم و همرزمانش بود. آنها به جنگ رفتند، با جمله «بهخاطر سرزمین مادری! بهخاطر استالین!» با عزم قاطع برلین را بهدست گرفتند. نقش توپچیها در شکست دشمن بسیار عظیم بود!». در عکس (۱) در اینجا «نوری آلیف» در آغاز جنگ کبیر میهنی هنوز بهشکل مدل قدیمی است.
او یک توپچی است. «مراد آلییف» ادامه میدهد «آنطور که بر طبق تعریف مادرم بهیاد دارم، پدرم در جبهه اول اوکراین جنگید. او چندین بار زخمی شد. در بیمارستان بستری شد و دوباره به جبهه بازگشت و به نبرد ادامه داد. به حزب کمونیست شوروی پیوست. جزو جبهه اول اوکراین به برلین رسید، در حمله به آن شرکت کرد. مدالها و نشان ستاره سرخ دریافت کرد». دومین عکس خط مقدم جبهه« نوری آلییف» در برلین با همکاران خود است. وی درجه سرگرد گارد را دارد.
* * *
جنگ و خدمت در ارتش برای «نوری آلییف» در ۱۹۴۵ پایان نیافت. او را برای خدمت به بخارست فرستادند. وی تا سال ۱۹۴۸ معاون فرمانده بخارست بود. «مراد» تعریف میکند «همانا در این سالها در بخارست بود که پدرم مادر آینده مرا ملاقات میکند و عاشق او میشود ــ در آن زمان او «لوبوو ایوانوا توشیشویلی» بود. دختر یک گرجی و زن روس با ریشههای لهستانی. مادر در منطقه «ساراتوف» در سال ۱۹۲۲ متولد شد. پدر بزرگ مادری من «وانو توشیشویلی» نام داشت و مادر بزرگ من «لیدیا نیکولاونا توشیشویلی» بود. در سال ۱۹۴۵ «نوری آلییف» هنگامیکه برای خدمت به بخارست اعزام شد، وی در خانه اقامت گزید. با «وانو توشیشویلی» دخترش «لوبا» نیز زندگی میکرد. «نوری» و «لوبا» با همدیگر آشنا شده و عاشق یکدیگر میشوند. با رضایت پدرش «وانو توشیشویلی» آنها ازدواج کردند. در سال ۱۹۴۸ «نوری آلییف» ضمن دریافت درجه نظامی دیگر، سرهنگ دوم گارد، پس از مرخصی از خدمت نظام با همسرش به عشقآباد رفت. «مراد آلییف» میگوید: «مادر باردار شده بود. در آغاز سال ۱۹۴۸ آنها صاحب یک پسر میشوند. پدرم در بدو ورود به عشقآباد بهعنوان مشاور و سپس بهعنوان رئیس بخش کشاورزی کمیته مرکزی حزب کمونیست ترکمنستان منصوب شد. در شب دلخراش زلزله عشقآباد در ششم اکتبر مادر و پسر در خواب بودند. پسر زیر آوار زلزله فوت میکند. و پدر مادر را از زیر خاک بیرون میآورد. او«نوری آلییف» از جلسه شبانه (آنها همه در آن موقع جلسات شبانه داشتند!) که در ساعت دو بامداد در کمیته مرکزی برگزار شده بود، بدو بیرون میآید. «مراد آلییف» هیچ عکسی از والدین خود جایی که آنها در بخارست و عشقآباد با هم هستند، ندارد. «مراد» ادامه میدهد: «من در سال ۱۹۵۱ بهدنیا آمدم و در سال ۱۹۵۲ برادر کوچکتر من «باتیر» بهدنیا آمد. «نوری آلییف» فقط چند سال در بخش کشاورزی کمیته مرکزی حزب کمونیست ترکمنستان کار کرد. سپس خونریزی زخمهای دوران جنگ پیش آمد. او یک سال در خانه ماند. در سال ۱۹۵۴ هنگامیکه ۳۶ ساله بود بسیار جوان در گذشت. پسران «نوری آلییف» «مراد» و «باتیر» درباره سرنوشت پدر نظامی و دیدار والدین خود تنها طبق گفتههای مادرشان اطلاع داشتند. «لوبو ایوانونا آلییوا» به تنهایی کودکان را پروراند و بزرگ کرد. «مراد آلییف» تعریف میکند که: « من و برادر کوچکم ــ من ده ساله بودم و برادرم نه ساله، تنها در خانه میماندیم. مادرم بهعنوان رئیس بخش پرسنل در انستیتوی «ساخت و ساز و احیا آب» کار میکرد. من و برادرم ــ خوب پسر بودیم ــ بالای کمد میرفتیم. برای ما جالب بود که درآنجا مادرم چه چیزی را نگهداشته است. کاوش میکردیم. و همه جوایز و نشانهای پدر و اسناد نشانهای دریافتی را پیدا میکردیم. و مهمتر از همه آنچه ما را بسیار شیفته میکرد جایزه تپانچه پدر من بود. تصور کنید، پسران جایزه اسلحه پدر را پیدا میکنند! وقتی مادرم از سر کار میآمد، او ما را با تپانچه میدید، وحشت کرده اسباببازی را از ما میگرفت. بعدها این تپانچه به اداره نظام وظیفه پس داده شد».
* * *
«مراد آلییف» میگوید، «این است تاریخ کوتاه سرنوشت پدر من، یکی از قهرمانان جنگ کبیر میهنی و پس از جنگ کارمند کمیته مرکزی حزب کمونیست در میهن خود ترکمنستان، انسانی وفادار به سرزمین مادری. من و دخترانم به او افتخار میکنیم». «مراد آلییف» سه دختر دارد. «مرادآلییف» میگوید: ما فرزندان خود را با روح میهندوستی شوروی و عشق به سرزمین مادری پرورش دادیم. نه به ترکمنستان بهطور جداگانه، بلکه به اتحاد شوروی ــ به همه میهن بزرگ ما که افسوس دیگر وجود ندارد. فقط با مشارکت همه مردم اتحاد جماهیر شوروی توانستیم به پیروزی بزرگ بر فاشیسم دست بیابیم. فقط با کمک تمامی جمهوریهای اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی توانستیم «عشقآباد» را که در اثر زلزله ویران شده بود، بازسازی کنیم. نام یکی از نوههایم را به افتخار پدربزرگش «نوری» گذاشتیم. خوشحالم که نوهام بهخوبی میفهمد پدربزرگش، سرگرد گارد «نوری آلییف» بهخاطر چه چیزی جنگیده است».
* * *
«مراد آلییف» و نزدیکانش هر ساله در اقدام «هنگ جاویدان» شرکت میکنند. در یک راهپیمایی چند کیلومتری در خیابانها و میادین مسکو. دو «نوری» در حال حرکت هستند، پدربزرگ قهرمان جبهه جنگ و نبیره آن که با افتخار عکس پدربزرگ را حمل میکند … «هنگ جاودان» بهسمت میدان سرخی، که بسیاری وقایع بزرگ را بهیاد میآورد حرکت میکند. این رژه هفتم نوامبر سال ۱۹۴۱ است ــ که با این رژه مستقیماً به جبههای رفتند، که از مرکز مسکو تنها چند کیلومتر فاصله داشت. این رژه پیروزی در ۲۴ ژوئن ۱۹۴۵ است که ژنرال «گ. ک. ژوکوف» بر روی اسب سفید آخال تکه ترکمنی آنرا افتتاح میکرد و شرکتکنندگان رژه پای آرامگاه «و. ای. لنین» پرچمهای فاشیستی را میانداختند….
* * *
خاطره پدر، خاطره قهرمانیهای نسل پیروزمندان است. برای «مراد آلییف» این خاطره در فیلمهای او تجسم مییابد. شماری از فیلمهای ساخته شده توسط او ــ فیلمهای پرماجرا، مهیج، سریالهای دارای خصلت نظامی ــ میهندوستانه هستند. مانند: «تشکیل گروه آ» (۲۰۰۳)، «جوانانی از فولاد» (۲۰۰۴)، «افسران» (۲۰۰۶)، «تفنگداران دریایی» (۲۰۱۰)، «کدکس افتخار» (۲۰۱۳)، «صحرا» (۲۰۱۸)، «دلفین» (۲۱ـ۲۰۱۹) و فیلمهای دیگر ــ جوایز عالی در جشنوارههای بینالمللی دریافت کردند. سربازان شوروی نبرد نابرابری را با فاشیستها انجام میدهند. «مراد آلییف» «یادآوری میکند که این نخستین تجربه عملی کار در سینما در زندگی من است! من دستیار کارگردان («خلوپوشکا») در گروه «بولات منصورف» بودم. «آرینا آلینیکووا» ،«یوگنی ژاریکوف»، «آرتیق جاللییف»، «شاجان آق محمدوف» … و چند نام دیگر! این آموزشگاهی برای من بود، جوانی ۱۸ ساله! آموزشگاه بزرگ «بولات منصورف». در سال ۱۹۷۷ «مراد آلییف» از موسسه سینمایی «گراسیموف» یا همان دانشگاه دولتی سینمایی روسیه فارغالتحصیل میشود. از سال ۱۹۷۵ تا ۱۹۹۰ ــ کارگردان فیلم خبری در استودیوی سینمای «ترکمن فیلم»، جایی که پدرش تا جنگ کبیر میهنی در آنجا فعالیت میکرد، بود. در اینجا «مراد آلییف» بیش از ۳۰ فیلم ساخت. «راه المپ»، «مختومقلی»، « پالوان» ــ دارنده جوایز جشنوارههای فیلم سراسر اتحاد شوروی است. در اواخر سال ۱۹۸۸، اوایل ۱۹۸۹، «مراد آلییف» در ترکیب گروه کمیته مرکزی کمسومول ترکمنستان در قطاری تبلیغاتی از افغانستان بازدید کرد؛ در واحدهای گروه محدودی از نیروهای شوروی که از طریق «کوشک» خارج میشدند، سخنرانی کرد. او فیلم مستندی در اینباره ساخت. کمیته رزمندگان انترناسیونالیست زیر نظر کابینه وزیران اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی (که در اوت سال ۱۹۹۱ به ریاست «روسلان آوشوف» تأسیس شد) به «مراد آلییف» مدال و گواهینامه جنگجویان انترناسیونالیست را اهداء کرد. از سال ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۲ «مراد آلییف» ــ سرپرست هنری مرکز سینما و تلویزیون ترکمن برای کودکان و نوجوانان «نوسای» بود. در سالهای ۹۹ـ۱۹۹۳ معاون رئیس شرکت فیلم دولتی ترکمنستان، رئیس مرکز ترکمنی سینما و تلویزیون برای کودکان و نوجوانان «نوسای» میشود. او شخصیت ممتاز هنری ترکمنستان، برنده جایزه لنینی کمسومول ترکمنستان است.
* * *
«مراد آلییف» که امسال هفتادمین سالگرد تولد خود را جشن میگیرد موفقیت و پیشرفتهای زیادی را در زندگی خود داشت. از سال ۲۰۰۱ او در مسکو زندگی و کار میکند. به او نشان افتخاری رئیسجمهور فدراسیون روسیه (۱۲ ماه اوت سال ۲۰۱۹) به پاس خدمات در توسعه فرهنگ و هنر میهنی، سالها کار و فعالیت پُرثمر اهداء شد. سپاس ویژه رئیسجمهور فدراسیون روسیه را (دوم سپتامبر ۲۰۱۳) به پاس خدمات در زمینه فرهنگ و سالها کار پُرثمر دریافت کرد. «مراد آلییف» به دریافت جایزه «اف سی بی» روسیه (۲۰۰۹) بهخاطر سریال تلویزیونی «پلاتینا ــ ۲» مفتخر شد. در سال ۲۰۱۶ «مراد آلییف» جزو گروه مبلغین از پایگاه هوایی «حمیمیم» در سوریه بازدید کرد؛ در پایگاه و در ایستهای بازرسی، اعضای این گروه مبلغین به پرسنل نظامی کنسرت میدادند. پس از این سفر وزارت دفاع فدراسیون روسیه به «مراد آلییف» مدال «شرکتکننده عملیات نظامی در سوریه» را اعطاء کرد. پدر او «نوری آلییف» میتوانست به چنین پسری افتخار کند، اما زود درگذشت. اما «لوبوو فرونتوویکا نوری آلییف» مادر «مراد آلییف» عمری طولانی داشت … این روز پیروزی است! بوی باروت است…». گفتوگوی ما با «مراد آلییف» بهپایان میرسد. روز پیروزی بر فاشیسم هیتلری جشن بزرگ و روزی بزرگ در تاریخ بشریت است! این روز را بهیاد خواهیم آورد و فراموش نخواهیم کرد! بگذارید آنرا به کودکان و نوههای خود منتقل کنیم.
عکس شماره (۳)، کارگردان «مراد آلییف» با نوههای خود و «نوری» کوچک عکس پدربزرگ خود را نگهداشته است. عکس شماره (۴) ، نبیرههای «نوری آلییف» با عکس پدربزرگ در میان همرزمان خود در برلین ماه مه سال ۱۹۴۵.