برتراند راسل،- صلح، سوسیالیسم، روشنگری
Bertrand Russel (1872- 1970)
آرم بختیاری
کوشش ناتمام برای کشف فرمول جهان.
راسل(1970-1872)، فیلسوف انگلیسی، ریاضی دان، پایه گذار منطق مدرن، منتقد اجتماعی، و سیاستمدار صلح، تشنه شناخت و همدردی با انسانها، یک متفکر لیبرال بورژوایی، با ایده آلهای هومانیستی؛ صوری آبستراکت، اندیشمندی همه جانبه و چندبعدی در زمینه های: منطق، ریاضی، فلسفه، اخلاق، تئوری شناخت، فیزیک نظری، تاریخ فلسفه، آته ایسم، تعلیم و تربیت، نظریه اجتماعی، و تاریخ زمان خود، بود، و در سال 1950 میلادی بدلیل هومانیسم و کوشش در راه آزادی اندیشه، برنده جایزه نوبل ادبیات شد. راسل به سبب فعالیتهای صلحجویانه، روشنفکری، آته ایستی، و مواضع ضد روحانیون مسیحی، شغل استادی در انگلیس را از دست داد و 6 ماه به زندان افتاد. او تا5 سال پیش از مرگ عضو حزب کارگر یا لابور انگلیس بود. برای وی موضوعات مهم و استراتژیک مانند: آزادی فرد، فرهنگ دمکراتیک، آموزش و پرورش مترقی، ایده آلهای اجتماعی وسوسیالیسم تخیلی؛ از نوع فابیانی اهمیت داشتند.
برای راسل نظریه و مقوله اخلاق بدلیل مخالفت وی با جنگ و کوشش برای صلح جهانی، اهمیت و ارزشی هومانیستی داشت. او با شوقی شورانگیز در تمام عمر خواهان جهانی انسانی و صلح آمیز بود. آثار اجتماعی-انتقادی وی تاثیری مهم روی مردم عادی و روشنفکران ناراضی و عدالت خواه گذاشت. وی بعنوان نویسنده خالق ایدههای سوسیالیستی و پاسیفیستی بود و در اعتراضات خیابانی روشنفکری شکاک و عدالتخواه بود. راسل با وجود نظرات ضد مارکسیستی، از کمونیسم ستیزی غیرانتقادی وارد عملیات و تظاهرات ضد امپریالیستی شد. او یک فعال سیاسی، از جمله منطق دانان مهم قرن 20،و خالق آثاری در زمینه های: فلسفه ریاضیات، نظریه شناخت، فلسفه زبان، و فلسفه تفکر بود. راسل در کنار ویتگنشتاین از نظریه پردازان فلسفه تجزیه و تحلیلی آنالیز بود و میگفت واقعیات را تا کوچکترین عنصر میتوان شناخت.
او بعد از سالها کوشش نظری در زمینه های: منطق، ریاضیات، و فلسفه، زیر تاثیر جنگ جهانی اول، کار علمی را محدود نمود و سراغ فعالیتهای انساندوستانه و اجتماعی رفت و بعد از 1910 میلادی، تحقیق در علم منطق را نیز کنار گذاشت و دنبال علایق ضروری و جدید اجتماعی رفت. راسل یک نظریه پرداز هومانیسم آغاز بورژوازی، منتقد و مخالف روابط نظام سرمایه داری و امپریالیسم بود و میگفت: دانش باید مستقل از مشاهدات موقت، گذرا و عینی باشد،و حقیقت را باید در ریاضیات و در علوم تجربی جست. او از موضع انساندوستانه مخالف جنگ و تسلیحات نظامی و اتمی بود و میگفت: هدف فلسفه همچون ریاضیات و علوم تجربی، کشف یقین و شناخت مطمئن است؛ یعنی شناختی که بر اساس درک و تجربه حسی باشد. منطق راسل متکی به ریاضیات و بدون پدیده “آنتی نومی”؛ یعنی تضاد و تناقض شخصی است. او بعنوان فیلسوف، نماینده یک “امپریسم پوزیویتیستی منطقی” بود، که غالب موضوعات فلسفه پیشین را، به جمله سازی های متنی و قلمی کاهش میداد.
راسل با طرح آنالیز منطقی بشکل متد و روش فلسفه علمی، جاده صاف کن فلسفه آنالیزاست و افکارش مورد استفاده مکتب پوزیویتیسم منطقی قرار گرفت که به نوع خود در محفل وین برای تشکیل مکتب پوزیویتیسم بکار گرفته شد. او کوشید پرسشهای مهم فلسفی را بشکل موضوعات منطقی معنی کند و یا عمده نماید؛ تا موجب آشکار شدن تضاد و تناقض آنان شود. گرچه روش و متد علمی وی از طریق آنالیز منطقی است، نقدهای اجتماعی او ولی متکی به 3 موضوع: عقل، عشق، و ایده آلهای لیبرالیسم بود. راسل در رشته فلسفه پایه گذار نوعی اتم گرایی منطقی است و میگفت فقط یک زبان ایده آل منطقی میتواند تصویری مناسب از جهان به انسان بدهد چون زبان روزمره و غیر علمی، پر از تضاد و تناقض و چند معنی است و بدون” آنتی نومی”؛ یعنی تضاد شخصی نیست. راسل در اتم گرایی منطقی فقط ریاضیات و علوم تجربی را ابزار مناسب برای شناخت و کشف حقیقت مشخص میدانست. در نظر وی وظیفه فلسفه، آنالیز منطقی بنیادین و سپس سنتز منطقی است. در این روش باید ریاضیات را از منطق ظاهری و فرمال جدا نمود.
راسل در کنار معلمش وایتهد، پایه گذار یک منطق ریاضی و نماینده یک نظریه شناخت شکاکانه بود. وی نقش مهمی در تحول علم منطق در قرن 20 داشت. کتاب اصول ریاضی او اساس منطق ریاضی مدرن است. وی پدر فلسفه تجزیه و تحلیلی آنالیز، روی ویتگنشتاین و افراد محفل وین مانند کارناپ و شلیک اثر مهمی گذاشت. راسل مدعی بود که نظریه های اجتماعی خلاف فلسفه های مرسوم بورژوایی تاریخ سیر اندیشه، متکی به قضاوتهای ارزشی انسان هستند. او میگفت میان ساختار جهان و زبان ایده آل، یک شباهت ساختاری وجود دارد و باید از طریق نظرات: لایبنیتس، فرجه، و پئانو، زبانی نمادین و سنبلیک یعنی غیرعامیانه، برای درک فلسفه ساخت که دچار تضاد و تناقض زبانی نشود؛ یا به عبارت دیگر، یک زبان ایده آل منطقی مدرن باشد. راسل تحت تاثیر لایبنتس و پئانو متد و موضع فلسفی مکتب منطق گرایی را کامل نمود و زیر تاثیر افکار فرگه آلمانی مدعی بود که ریاضیات همان علم منطق است.
راسل موجب تغییر و تحول علم منطق در قرن 20 بود. کتاب اصول ریاضیات را نوشت تا ضعف منطق گرایی را نشان دهد. او در ابتدا نخست خود را با موضوعاتی مانند تئوری شناخت مشغول نمود و سپس با کمک همکلاسی اش، جرج مور؛پایه گذار مکتب رئالیسم نو، از مکتب ایده آلیسم مطلق؛ که در پایان قرن 19 نوع انگلیسی “هگل گرایی نوین” بود، بسوی جریان” رئالیسم نو” رفت؛ که متکی به سنت فلسفه” امپریسم انگلیسی” بود. راسل در پایان عمر بسوی نظرات هیوم رفت چون تنها اختلافش با وی؛ استفاده از منطق مدرن نمادین بود. راسل چون نظریه مارکسیسم را بشکل عام قبول نداشت، طرفدار نوعی سوسیالیسم تخیلی بود که وابسته به هیچ گونه ضرورت دیالکتیکی نباشد و در تاریخ وجود نداشته.
برتراند راسل خالق حدود 50 کتاب و 50 مقاله است. بیش از 10 کتاب فلسفی وی کمک به تحول فلسفه بورژوایی بشمار می آیند، از آنجمله: تاریخ فلسفه غرب، تحول فلسفی من، اتم گرایی منطقی، مونئیسم بیطرف، دانش انسانی، موضوعات فلسفی، آنالیز تفکر، فلسفه ماده، مقاله های سیاسی فلسفی، الفبای تئوری نسبیت، ازدواج و اخلاق، تسخیر سعادت، آزادی و سازماندهی، و مقدمه ای بر فلسفه ریاضی. او مقالات زیادی نیز پیرامون موضوعات سیاسی-اجتماعی مانند: آنارشیسم، بلشویسم، و سوسیال دمکراسی آلمانی، نوشت. در کتاب “مقدمه ای بر فلسفه ریاضی”، راسل کوشید ساختار علم ریاضی را بدون تضاد و تناقض و روی اساسی مطمئن و منطقی نشان دهد. کتاب اصول ریاضی وی شامل منطق و ریاضیات؛ با زبانی فرمالیستی برای پایه گذاری دلایل ریاضی است که فلسفه ریاضیات را نشان میدهد. نظریه های اجتماعی راسل رابطه تنگاتنگی با فعالیت های سیاسی و اجتماعی او داشتند و منعکس کننده مواضع عملی روانشناسانه-اجتماعی؛ ولی ذهنی-صوری، او بودند.
مورخین چپ فلسفه، اشاره میکنند که راسل شدیدا مخالف سیستم های فلسفی تخیلی مانند ایده آلیسم مطلق بود، ولی کوشید پاسخ و توضیحی متافیزیکی برای معرفی و شناخت جهان بیابد. او میگفت 2 نوع شناخت وجود دارد: شناخت مستقیم از طریق رجوع به قوای حسی ادراکی، و شناخت غیرمستقیم مانند توصیف یک پدیده که میتواند متکی به شناخت نخست نیز باشد. تاثیر آثار راسل در قرن 20 برای فهم بحث های فلسفی و شناخت نظری مواضع ریاضی، به اوج خود رسید. او ماده و آگاهی را اشکال ظاهری یک پدیده خنثی بشمار می آورد. مشهوریت جهانی راسل بدلیل تحقیقات وی در علم منطق و در ریاضیات است. او در سال 1898 میلادی بعد از فاصله گرفتن از هگل گرایی نوین انگلیسی، در مرز و حوزه رئالیسم نو، در جا زد و جلوتر نرفت. منقدین چپ مدعی هستند که او کوشید از اندیشه ذهنی گرایی خود فاصله بگیرد ولی موفق نشد. راسل از موضع یک صلح طلب بورژوایی، علیه جنایات جنگی امریکا در ویتنام مبارزه نمود. از جمله دیگر فعالیتهای اجتماعی وی: سازماندهی تظاهرات توده ای، طرح مانیفست های سیاسی ترقیخواه، و پایه گذاری کمیته های صلح در چندین کشور اروپایی و امریکایی بود.