بایستههای مبارزات ضد استعماری از دیدگاه چه گوارا / بخش چهارم
مبارزات ضد استعماری، از مبانی آموزشی تا تشکیل ارتش آزادی خواه
ارتش انقلابی در نبرد چریکی یکی از بایستههای فعالیتهای ضد استعماری است و فارغ از اینکه منطقه عملیاتی در چه شرایطی باشد، حمایت از این ارتش امری مهم است.
انتقال اخبار و کسب اطلاعات
«خود و دشمنت را بشناس تا بتوانی بدون حتی یک شکست در صدها نبرد شرکت کنی.»
این جمله حکیمانه چینی برای چریکها ارزش بسیار بالا دارد. کمکی برای نیروهای مبارز با ارزشتر از انتقال درست اخبار نیست. گاهی اطلاع رسانی ناخواسته خواهد بود، چرا که ساکنان منطقه ارتش صدیق و هم پیمانان آن را با تمامی حوادث هر منطقه با خبر میسازند. البته این آگاه سازی باید کاملاً منظم باشد، همانطور که به منظور برقراری تماسهای ضروری و انتقال کالا به نامه رسانان و پیکها در داخل و خارج منطقه چریکی نیاز هست، اداره اطلاعات هم باید به طور مستقیم از جبهه دشمن باخبر باشد. مردان و بخصوص زنان باید به این جبهه نفوذ کنند تا همیشه با سربازان در تماس باشند و تا حد ممکن کاری انجام دهند. همچنین باید روشی برای همکاری با نیروهای دشمن اتخاذ شود تا عبور از خطوط بدون درگیری انجام شود.
در صورتی که این امر تحقق پذیرفت و نیروهای شایسته مشخص شد، اردوگاه انقلابیون میتواند خوابی راحت داشته باشد.
همانطور که قبلاً گفتیم هدف اصلی سازمان اطلاعاتی، تمامی خطوط مقدم دشمن یا نخستین اردوگاههای هم مرز دشمن با سرزمین سرگردان میان طرفین است، هر قدر چریکها پیشرفت کنند، این سازمان هم باید پیشرفت کند. این سازمان بعدها نقش بیشتری ایفا می کند تا اینکه حتی تحرکات یگانهای گسترده دشمن در جبهه عقب دشمن قابل تشخیص باشد.
هنگامی که نیروهای چریک نظارت یا حمله میکنند، تمامی ساکنان منطقه مسئولان اطلاعاتی آن هستند. این مسئولان باید در این زمینه متخصص باشند، چرا که نمیتوان به سخن کشاورزی که به بزرگنمایی عاده کرده است و با دقت زبان نظامی آشنا نیست، اعتماد کرد و در زمانی که این موارد بزرگنمایی ناخواسته به وسیله همکاریهای مردمی اصلاح شود، میتوان دستگاه اطلاعاتی را به وجود آورد. سیستم اطلاعاتی علاوه بر اینکه مهم ترین یاور ما به حساب می آید که این وظیفه اصلی آن است، بلکه با یاری “زنان القاء کننده ترس” در میان دشمن عاملی برای ضد حمله ما محسوب میشوند.
به عنوان مثال این زنان میتوانند با انتشار اطلاعاتی در میان سربازان، روحیه آنان را تضعیف کنند و با تظاهر به همدستی با آنان در بین صفوف دشمن ترس و نگرانی به وجود آوردند. همچنین میتوان گشت زنی را که اصلی بسیار مهم است، در منطقه افزایش داد. زیرا با شناخته شدن مواضعی که دشمن از آنجا حمله میکند، میتوان به سهولت از آن دوری کرد و در مقابل از مواضعی که دشمن گمان نمیکند او را مورد حمله قرار داد.
9-آموزش و فرهنگسازی سیاسی
بهترین تمرین برای یک سرباز انقلابی و آزادیخواه همان دوران چریکی است. فرماندهی که حرفه دشوار خود را در ادامه روزانه نبرد قرار ندهد، فرمانده واقعی نیست. می توان گروهی از افراد را مامور آموزش این سربازان نمود تا چگونگی استفاده از سلاح را به آنها یاد دهند و آنها را با اصول و مبانی آشنا کنند و چگونگی رفتار با ساکنان مناطق ومبارزه و… را به آنها آموزش دهند.
اما نباید وقت با ارزش چریکها بیش از حد صرف برنامه آموزشی شود. این کار در زمانی صورت میپذیرد که منطقه آزاد گستردهای وجود داشته باشد و در صورتی که نیاز باشد، تعداد رزمندگان افزایش یابد. میتوان مدارسی را برای سربازان بی تجربه تاسیس کرد.
این مدارس نقش مهمی در ادامه مبارزه دارند، چرا که سربازان جدیدی را تربیت میکنند که هنوز محرومیتهای دوران سخت جنگ را لمس نکرده اند. رنج محرومیتها به خوبی انسان را آبدیده میکند، این بعد از پشت سر گذاشتن رنج و سختی هایی است که به او اجازه میدهد به صفوف این ارتش دلباخته وارد شود. ارتشی که در هیچ مکانی اثری از خود به جای نمیگذارد.
ویژگی های مدارس آموزشی
انجام آموزشهای آمادگی جسمانی در مدارس سربازان بر دو نوع است. از یک طرف سرباز با تمرینهای کششی به همراه تمرین کماندوها و سرعت در حمله و عقبنشینی آشنا میشوند و از طرف دیگر با راهپیمائیهای بسیار سخت و طاقت فرسا سرباز را آماده میکند. سرباز همچون نیروهای چریک، زندگی بیابانی و تحمل هر نوع وضعیت آب و هوایی و سازگاری با طبیعت را تجربه کند.
مدارس آماده سازی سربازان، خود باید آذوقه خود را تامین کند. به این معنا که دارای آغل حیوانات و مزارع و کشتزارها و جایگاههای تولید شیر و هر آنچه بدان نیازمند است، باشد. علت آن این است که این مدارس بودجه نیروهای چریک را سنگین نکند. این کار را به روش مجازات دانشجوبان بی ادب یا با داوطلب شدن برخی از اعضا می توان انجام داد.
تمامی این اقدامات به ویژگیهای منطقهای که مدرسه در آن ایجاد شده است، بستگی دارد. ما معتقدیم پذیرش بیگاری(کار اجباری) از جانب دانشجوبان اصل خوبی است. در صورت نیاز باید تعداد این افراد کامل شود. اینها افرادی هستند که رفتار آنان بیشتر تاسف برانگیز است یا از آمادگی آموزش جنگی کمتری برخوردارند. مدرسه باید دارای یک مرکز ویژه بهداشتی باشد و بر حسب امکان، پزشک یا پرستاری در آن حضور داشته باشد که تا جایی که امکان دارد از نزدیک به وضعیت سربازان رسیدگی کند.
تمرین تیراندازی نیروهای مبارز
تیراندازی مهمترین تمرین است. کماندو در این راستا باید فردی کاملاً ماهر باشد، زیرا باید از کمترین مقدار فشنگ استفاده کند. آموزش با تیراندازی به سمت هدف آغاز میشود و با محکم نگه داشتن تفنگ بر روی تنه ادامه می یابد. افراد تازه کار باید بدون حرکت دادن تفنگ، به سمت هدفی بر روی یک صفحه محکم و متحرک که در برابر یک زمینه ثابت حرکت میکند، نشانه گیری کنند. اگر سه تیر به یک نقطه اصابت کند، تیراندازی خوبی صورت گرفته است. در این تیراندازی نخست در صورت وجود از تفنگ 22 استفاده میشود و در شرایط ویژه در صورتی که فشنگ اضافی وجود داشته باشد یا انجام آموزش زودهنگام سربازان ضروری باشد، از فشنگ جنگی استفاده میشود.
نحوه آموزش مقابله با حملات هوایی
حملات هوایی از مهمترین امتحانات مدرسه آموزشی است. پروازهای دشمن کاملاً برای مدارس شناخته شده است. دشمن روزی یک یا دو بار به اردوگاهها حمله میکنند، این جوانان به صورت عملی به عنوان مبارزانی مقتدر به نحوی دسته بندی می شوند که هر دانش آموز بتواند در برابر این حملات فرضی از خود دفاع نماید.
آموزش مبانی عقیدتی در مدارس
مدارس آموزشی نباید نسبت به بینش سیاسی سربازان غافل بماند. زیرا دانش آموزان آن بدون داشتن تفسیری روشن از دلایل آموزشهای خود، برای نبرد آماده میشوند. آنها از مبادی و ارزشهای مبارزاتی خود بی بهرهاند و مفاهیم واقعاً نامفهومی از آزادی و آزادی مطبوعات برای ما ارائه میکنند.
روند آشناسازی سربازان با بینش سیاسی باید با دقت و توجه بسیاری همراه باشد و در بردارنده مفاهیم ابتدایی تاریخ کشور به همراه تفسیر کاملاً روشنی از وقایع اقتصادی باشد. چون اینها همان وقایعی هستند که سرآغاز هر حادثه تاریخی است. مربیان باید از قهرمانان وطن و عکس العملهای آنان در برابر انواع ظلم سخن بگویند که با آن مبارزه کردند. دانش اموزان در اینجا همچنین باید به تحلیل اوضاع ملی و منطقه بپردازند و کتابچههای مرجع آموزشی در اختیار بگیرند و آن را با دقت مطالعه کنند و آن را سرمشق آینده خود بگیرند.
علاوه بر تشویق این دانش آموزان باید برای مطالعه مستمر آنها تلاش شود تا کتابهای تازهای تهیه شود. داشتن این کتابها به سرباز این امکان را میدهد تا با فرهنگ و مسائل مهم ملی آشنا شود. گاهی سرباز بر حسب طبیعت خود، به سمت مطالعه بیشتر گرایش پیدا میکند. گاهی نیز شرایط محیطی با هوشیار ساختن او نسبت به مسائل جدید باعث میشود به مطالعه بپردازد. بزودی این حالت ذهنی با ممارست شخص آرام آرام شکل میگیرد و هرچه مدارس آموزشی بیشتر تثبیت شود؛ دانشجویان آنها نسبت به سربازان عادی چه در چارچوب تحلیل اوضاع و چه در حوزه انضباطی فهیم تر خواهند شد.
نظم مدارس همیشه باید دلیلی داشته باشد و در صورتی که مکانیزمی وجود نداشته باشد به هنگام نبرد نتایج ناخوشایندی حاصل خواهد شد.
10-تشکیل ارتش جنبش آزادیخواه
ارتش انقلابی که به نبرد چریکی دست میزند، باید به سازمانی غیرنظامی تکیه داشته باشد حمایت این سازمان از ارتش انقلابی امری مهم به شمار می رود، در این باره فرقی نمیکند منطقه عملیاتی در چه شرایطی باشد. وظیفه این سازمان به طور کلی حمایت از ارتش است، چرا که مبارزه مسلحانه تبعاً عامل اصلی پیروزی است.
سیستم نظامی چریک ها نیازمند یک فرمانده است، اما در نوع مبارزات کوبا، نیازمند فرماندهی ارشد است که فرماندهان مناطق مختلف را تعیین میکند. این فرماندهان حاکمیت مطلق مناطق خود و تعیین فرماندهان صفوف سربازان و مقامات پایینتر را بر عهده دارند. ممکن است در غیاب فرمانده ارشد، فرماندهان مناطقی باشند که فرماندهان ستونهای نظامی – بنا به شرایط و مسئولیتهای متفاوت خود- تحت حاکمیت آنها باشند. بعد از فرماندهان ستونها، سروانها قرار دارند، در نظام چریکی ما بعد از سروان، ستوان است که از درجه نظامی پایینتری برخوردار است به عبارت دیگر شخص از رتبه سربازی تا درجه ستوانی ارتقا مییابد. این شیوه در کشوری به کار گرفته می شود که نیروهای چریکی با آن بر ارتشی سازمان یافته و مجهز غلبه میکنند. البته این روش به هیچ وجه، نمونهای کامل به شمار نمیرود و بلکه منظور از تشریح آن، بیان چگونگی سیر وقایع و تشکیل گروهی مسلح است. البته در پایان باید بگویم درجات در اینجا دارای اهمیت نیست، آنچه مهم به نظر میرسد این است که نباید درجهای اعطا شود که با واقعیت، اخلاق و عدالت ناسازگار باشد و از غربال نبرد و فداکاری عبور نکرده باشد.
توصیفی که ما ارائه کردیم در مورد ارتشی مقتدر و توانا جهت ورود به نبردهای سنگین صادق است، نه چریکهای تازه کار که فرمانده آنها میتواند درجه مورد نظر خویش را برای خود بردارد، حال آنکه در واقع، فرمانده گروهی کوچک را برعهده دارد.
انضباط و تنبیه در مبارزات چریکی
مجازات انضباطی یکی از مهمترین تدابیر تشکیلات نظامی است. انضباط یکی از اصول چریکها است و باید همیشه بدان توجه نمود. انضباط باید قدرتی بوجود آمده از ایمان داخلی و عقلانیت باشد تا به این صورت فرد به انضباطی درونی دست یابد، در صورتی که انضباط رعایت نشود، باید شخص بی انضباط را با هر درجهای که باشد به شدت مجازات کرد.
نکتهای که مهم به نظر میرسد، این است که مجازاتهایی که برای یک سرباز عادی در نظر گرفته میشود در مورد یک کماندو اعمال نمیشود. مثلاً مجازات یک سرباز، ده روز زندان است، حال آنکه برای کماندو یک راحتی فوقالعاده به نظر میآید. این ده روز برای او حکم ده روز بدون تحرک و کار و نوبتهای معمول دیدهبانی است که میتواند در پی آن غذا و خواب کافی داشته باشد و به مطالعه و استراحت بپردازد. واضح است که سلب آزادی مجازاتی نیست که شایسته کماندو (نیروی چریکی) باشد.
هنگامی که فرد انقلابی از اخلاقی والا و احساس کرامتی عمیق برخوردار باشد، ممکن است به علت ممانعت از حمل سلاح دچار افسردگی روحی شود، این حالت در این صورت برای او یک شکنجه روحی خواهد بود و تنها در این صورت است که اعمال آن منطقی به نظر می رسد.
در اواخر جنگ کوبا و حمله به شهری در ایالت لاس والاس، مواضعی را در وسط شهر هدف قرار داده بودیم، در آنجا با مردی مواجه شدیم که بر روی تختی خوابیده بود. او پس از بازجویی گفت که به این علت خوابیده است که سلاحش از او جدا شده است. به او گفتیم این عکسالعمل درستی نیست. او به دلیل یک شلیک ناخواسته مجازات شده بود. این مرد میتوانست سلاحش را باز پس گیرد اما نه با خواب، بلکه با حضور در خط مقدم.
پس از گذشت چند روز با آغاز حمله به شهر سانتا کلارا، هنگامی که از مرکز انتقال خون بازدید میکردیم، همان مرد را دیدیم، او در حال احتضار دستش را به سوی ما دراز کرد و مسئله آن روز را متذکر شد. او در ادامه گفت توانسته است حق حمل سلاح را به دست آورد و بعد از اندکی فوت کرد.
پیگیری مستمر نبرد مسلحانه، نیروهای ما را به این درجه از اخلاق انقلابی رسانده بود. البته این روحیه در آغاز احساس نمی شد، همان زمانی که ترس فراوان و بسیاری از جریانهای درونی، مانع از تاثیرگذاری انقلاب میشد. بنابراین درک این مطلب با تلاش و الگوپذیری امکان پذیر است.
نوبتهای دیدهبانی طولانی مدت در شب و راهپیمائیهای طاقت فرسا هم میتوانست نوعی مجازات باشد، اما راهپیمائیها کارساز نبود، چرا که میبایست تعقیب و آزار فرد، همزمان و با حضور دو نفر مراقب اجرا میشد. اما در مورد دیدهبانی های شبانه نیز مشکل در اینجا بود که میبایست سربازانی برای مراقبت از افراد خاطی که دارای اخلاق ضعیف انقلابی نیز بودند انتخاب می شدند.
من وقتی که لغزش اندکی از نیروهای تحت فرمانم سر میزد، مجازات بازداشت و محرومیت از سیگار و توتون را اعمال میکردم، اما وقتی اشتباه بزرگی از آنها سر میزد از همه چیز محرومشان میساختم. اگر چه مجازات خوفناکی بود، اما نتایج آن خوب بود. البته این مجازات تنها باید در مواردی استثنایی اعمال شود.
دفاع از حاکمیت انقلابی نوپا در برابر استعمار آمریکا
مدتی پس از پیروزی، برخورد با تبلیغات جهانی شروع خواهد شد، روزنامههای پرتیراژ و خبرگزاریهای وابسته به آمریکا و دیگر کشورهای استعماری حملات هجومی و هدفمند خود را ضد قوانین مردمی کشور آزادیخواه به اوج می رسانند.
فصل چهارم: تشکیل نخستین نیروهای چریکی تا دستیابی به قدرت
1-شکل گیری مخفیانه هسته نیروهای چریکی
نبرد چریکی تابع برخی از قوانین کلی جنگ و دیگر قوانین مختص خود است، با این حال بدیهی به نظر میرسد که به هنگام آغاز نبرد مسلحانه ابتدا در خارج کشور یا در مناطق دورتر، باید به کمک هسته کوچکی از افراد مطلع، اقدامات اصلی انجام شود. اما زمانی که این نبرد در واکنش به برخی شیوههای زورگویانه و به واسطه فعالیت خودجوش گروهی از مردم شکل گرفت، این احتمال وجود دارد که تشکیلات حامی هستههای چریک بتواند مانع از نابودی آن شود. با این حال چنین بر میآید که باید فرماندهی پرنفوذ و هوشیار به منظور نجات مردم خود، عملیات چریکی را آغاز کند. باید گفت این شخص باید در ابتدا در شرایط سخت خارج از کشور آمادگی لازم را کسب کند.
حققیقت آن است که اکثر جنبشهای مردمی دوران اخیر به دلیل اشتباهی اساسی که همان عدم آمادگی است با مخالفت حاکمان جبار مواجه شدهاند.
در این صورت روشهای براندازی (توطئه) از سوی نیروهای چریکی که باید به صورت دقیق و مخفیانه باشد، عملی نمیشود و معمولاً حکومت به واسطه مراکز اطلاعاتی خود، از مقاصد افراد و گروهها باخبر میشود. این امر گاهی به علت عدم احتیاط است و گاهی هم به دلیل تظاهرات علنی که در کشور به وجود میآید، چنانکه فیدل کاسترو گفت: “در سال 1956، آزاد و یا شهید خواهیم شد.” این عبارت ، کاملا فراگیر شد.
رازداری در فعالیتهای چریکی
در واقع نخستین اصلی که اساس یک جنبش را شکل می دهد پنهان کاری مطلق و از بین بردن تمامی اطلاعات دشمن است. اصل دوم، گزینش کادر انسانی گروه است که بسیار با اهمیت می باشد. این گزینش ساده به نظر می رسد، اما گاهی بسیار سخت است، چرا که تنها میتوان به عناصر موجود اعتماد کرد. یعنی افرادی تبعید شده و باسابقه بدون آنکه امکان شناسایی کامل آنها وجود داشته باشد با دعوت برخی افراد در گروه حاضر میشوند.
حتی ممکن است مزدوران دشمن در گروه نفوذ کنند، این موضوع که آنها بتوانند اطلاعاتی به دشمن ارائه کنند، غیرقابل بخشش است. زیرا باید قبل از شروع کار تمامی افراد جنبش در مکانهایی مخفی که تنها یک یا دو نفر از آن با خبر باشند، گرد آیند. همچنین فرماندهان این افراد باید کاملاً مراقب بوده و هیچ ارتباطی با دنیای بیرون نداشته باشند. همیشه باید عناصر جدید که از دانش کافی بی بهرهاند، هنگام فرار از دست پلیس و آمادگی و تمرین از نقاط حساس دور نگاه داشته شوند.
به هنگام انجام عملیات مخفیانه هرگز نباید کسی به چیزی که برایش ضرورتی ندارد اطلاع یابد. کسی نباید زیاد حرف بزند و وقتی شکل گیری جنبش به مرحله مشخصی رسید، باید بر همه چیز حتی نامهها نظارت نمود تا از روابط هر شخصی باخبر شد. هیچ عضوی نباید به تنهایی زندگی کرده و از گروه خارج شود. همچنین باید با هر وسیله ممکن از هر نوع ارتباط شخصی عضو متمرد در ارتش آزادیخواه خودداری شود.
نقش زنان در فعالیتهای جاسوسی ضد چریکها
زن عنصری است که در این مرحله بر آن زیاد اصرار می شود. البته بر خلاف نقش مثبت او در نبرد، در این مرحله نخست این عنصر دارای تاثیری منفی است. ضعف مردان جوان در قبال زنان امری شناخته شده است، چرا که آنها از محیط اصلی خود دورند و در شرایط فوقالعاده ای از لحاظ روانی به سر میبرند.
چه بسا حاکمان جبار از این ضعف آگاهند و سعی میکنند جاسوسان خود را در این زمینه به کار گیرند. همچنین گاهی اطلاع از روابط آن زنان برای استفاده کنندگان از آنها آسان است، اما غالباً درک کمترین ارتباطی در میان این زنان سخت به نظر میرسد، از همین رو باید ارتباط با زنان را قطع کرد.
فرد انقلابی که در خفا خود را برای نبرد آماده میکند، باید پرهیزکاری به تمام معنا باشد. این امر از طرفی دیگر به گونهای مفید باعث ایجاد خصلتی میشود که بعدها به یکی از پایههای حکومت یعنی انضباط تبدیل خواهد شد. زمانی که فرد با سرپیچی از دستورات روسای خود با زنان دیدار کرد و روابطی نامشروع با آنها برقرار ساخت، فوراً باید او را کنار زد، نه فقط به خاطر خطری که در این روابط وجود دارد، بلکه صرفاً به دلیل نادیده گرفتن انضباط انقلابی.
آغاز نبرد مسلحانه و تشکیل هسته اولیه انقلاب
هرگز چریکها نباید به کمک غیرمشروط دولتهایی که در خاک آن فعالیت می کنند، تکیه کنند. خواه این دولتها هم پیمان باشند یا اینکه بی طرف باشد. فرد باید همیشه طوری اقدام کند که گویی طرف مقابل یک اردوگاه کاملاً مخالف است. طبعاً ممکن است در این اردوگاه استثنائاتی وجود داشته باشد اما این استثنائات بی تردید، تصدیق کننده اصل کلی است.
البته از تعداد افرادی که به زودی آماده خواهند شد، سخنی نمی گویم. این امر وابسته به عوامل بیشماری است. فقط میتوانیم از تعداد کمی سخن بگوییم که میتوان با آنها نبرد چریکی را آغاز کرد. به نظر من با در نظر گرفتن شرایط عقب نشینی و حالات ضعفی که با وجود گزینش سخت، چارهای از آن نیست باید سی و پنج فرد مناسب را انتخاب کرد. در صورتی که شرایط جغرافیایی مناسب باشد و تمایل دستیابی به زمین در نزد کشاورزان بسیار باشد و عدالت پیوسته نادیده گرفته شود؛ این تعداد از افراد برای آغاز نبرد مسلحانه در هر یک از کشورهای آمریکای لاتین کفایت میکند.
گفتیم که سلاح باید از همان نوعی باشد که دشمن استفاده میکند و از آنجا که هر حکومتی همیشه در آغاز با فعالیتهای نظامی که از خاک او آغاز میشود، مخالفت میکند؛ گروههای که برای نبرد آماده میشود باید از پنجاه یا صد نفر در هر یگان تجاوز نکند. مانعی ندارد که نبرد مثلاً با پنجاه نفر آغاز شود. اما همه آنان نباید با هم باشند نخست به خاطر اینکه تعداد زیاد نیروها جلب توجه میکند و دیگر اینکه در صورت وجود خیانت، تمامی افراد گروه از بین میروند، علاوه بر اینکه در این صورت اشغال چند نقطه به طور همزمان امکان پذیر نیست.
مرکز اصلی تجمعات باید تا حدی شناخته شده باشد و تبعید شدگان نشستهای مختلفی را در این مرکز برگزار کنند، اما رهبران به ندرت بدان وارد میشوند. فرمانده ارشد باید بیشترین تعداد منزل را در حد امکان در اختیار داشته باشد. انبارهای سلاح نیز باید طوری باشد که یک یا دو نفر از آن اطلاع داشته و در جاهای مختلف پراکنده باشد.
سلاح، همیشه باید در اختیار افرادی قرار گیرد که در آخرین لحظات از آن استفاده میکنند، چرا که یک اقدام سرکوبگرانه علیه کسانی است که آموزش میبینند. در غیر این صورت باعث زندانی شدن آنها و از دست دادن تمام سلاحهایی میشود که به سختی میتوان بدان دست یافت. این سلاحها هزینه زیادی در بردارد و نیروهای مردمی نمیتوانند نسبت به آن بی تفاوت باشند.
باید بسیار توجه شود تا برای نبردهای سخت آینده نیرو فراهم میشود. از لوازم این امر انضباط شدید، روحیه بالا ،آگاهی کامل از ماموریت پیش رو و جلوگیری از شادی های بی مورد و آمال و آرزوهای کاذب و دروغین مبنی بر پیروزی آسان است. به زودی درگیری طولانی و ناخوشایند خواهد بود. به زودی گروه طعم شکست را خواهد چشید و گرفتار میشود و تنها ناجی آن، روحیه نظم و ایمان به پیروزی نهایی و ویژگیهای فوقالعاده فرمانده اش است. اینها تجارب ما در کوباست. در آنجا دوازده نفر ارتشی را بوجود آوردند. دلیل آن این بود که آنها تمامی این شروط را رعایت میکردند و فرماندهشان فیدل کاسترو نام داشت.
ویژگی های جسمی نیروهای هسته
کماندوها افزون بر آمادگی فکری و روحی باید آمادگی جسمانی دقیقی نیز داشته باشند. کماندوها خیلی زود منطقهای کوهستانی را برای فعالیت انتخاب می کنند. زمین هر طوری که باشد، عنصر اساسی نیروهای چریک، حرکت است. گروه چریک نمیتواند به خاطر افراد کند و خسته، آرام و لرز لرزان حرکت کند.
تمرین مفید بر پایه راهپیمائیهای جان فرسا در طول روز و شب است که هر بار طولانیتر میشود و افراد را تا سرحد نابودی به پیش میبرد. راهپیمایی نیازمند سرعت است. سرعت و استقامت دو مشخصه بارز هسته اصلی چریک است. اطلاعات تئوریک نظیر توجیه نیروها، نقشه خوانی، اعمال تخریب کاری و در صورت امکان، آموزشهای عملی تیراندازی زیاد با تفنگ به سمت هدف صورت گیرد و بر چگونگی استفاده از فشنگ تاکید شود.
همیشه باید در ذهن نیروی چریک یک اصل تقریباً دینی که همان صرفه جویی در استفاده از فشنگ است، شکل گیرد. او باید بداند که همه فشنگها حتی آخرین آن باید مصرف شوند. در صورتی که از همه این آموزشها پیروی شود، نیروهای چریک میتوانند آسان به اهدافشان دست یابند.
2-دفاع از حکومت بعد از دستیابی به آن
بدیهی است تا زمانی که موفق به شکست کامل ارتش رژیم ساقط شده نشدیم، دستیابی به پیروزی نهایی ممکن نیست. افزون بر آن، باید تمام نهادهایی که به شکل اصولی از این رژیم حمایت میکنند، پاکسازی شوند، البته این کتاب چیزی جز یادداشت آموزشی مختصری برای نیروهای چریک نیست و ما بزودی در صورت حمله به نظام جدید (انقلابی)، به تحلیل دفاع ملی متمرکز خواهیم شد.
مدتی پس از پیروزی برخورد با افکار عمومی جهان شروع خواهد شد. روزنامههای پرتیراژ و خبرگزاریهای وابسته به آمریکا و دیگر کشورهای استعماری حملات هجومی و هدفمند خود را تا حدی که قوانین مردمی کشور آزادیخواه هجومی و اصولی باشد، آغاز خواهند کرد.
از این رو نباید به هیچ یک از اصول ارتش پیشین تکیه کرد، البته سیستم نظامی و فرمانبری معمول و مفاهیم وظیفه نظامی و اخلاق به روش گذشته، یکباره ریشه کن نمیشود.همچنین محال است افراد پیروز و جنگجو که غالباً از فرهنگ عمومی بی بهرهاند بتوانند با دشمن مغلوب زندگی کنند. این در حالی است که دشمن از درایت جنگی خود مغرور بوده و نسبت به هر گونه توانایی چریکهای ناآگاه حسد می ورزد.
تشکیلات نظامی جدید حاکمیت نوپا
روشن است که در این شرایط استثنائاتی نیز وجود دارد، به گونهای که برخی افراد نظامی با قطع ارتباط با گذشته خود، نظام نوین را با همکاری کامل میپذیرد. در این حال این افراد از دو جهت مفید هستند اول اینکه این افراد ارتباط میان آرمان ملت و آگاهیهای لازم جهت تشکیل ارتش مردمی جدید، را ایجاد میکنند.
در نظام جدید باید با حاکم ساختن ارتش جدید بر تمامی مراکز، ارتش سنتی را از میان برداشت و در پی آن ارتش جدید را سازمان داد. باید اساس نظام چریکی سنتی که با اقدامات خودسرانه کاملا متاثر از هر فرمانده بی برنامهای است، تغییر یابد. با این حال بسیار با اهمیت است که شکل گیری این نظام، بواسطه مفاهیم عملیات نیروهای چریک صورت گیرد. به این معنا که ساختار این ارتش ، به ارتش مردمی نیز تزریق شود و به عبارتی ارتش چریکی با نظامی کاملاً مشخص شکل بگیرد.
البته ما نباید اشتباه نخست را تکرار کنیم، یعنی زمانی که قصد داشتیم ارتش نوین مردمی را بر اساس چارچوب انضباطی و سیستم نظامی گذشته ساماندهی کنیم با این کار ممکن است شکاف خطرناکی که کاملا در نظام مذکور آشوب به پا میکند، به وجود آید.
در چنین شرایطی است که ارتش مردمی باید خود را برای نبرد تدافعی جدیدی آماده کند. ارتشی که در چارچوب نبرد مشترک، معمولاً دارای آزادی تحرک بسیاری است و این امر باعث فعالیت بیشتر گروههای مسلح میشود. این ارتش با دو مسئله مواجه است: نخست اینکه هزاران نفر از انقلابیون صالح و ناصالح در لحظات پایانی و در پی موج سهمگین پیروزی انقلاب به ارتش خواهند پیوست که باید آنها را در شرایط سخت دوران چریکی قرار داد و به منظور آمادگی انقلابیون ، آموزشهایی سریع و فشرده در اختیارشان قرار داد. آمادگی انقلابی که به ارتش مردمی وحدت فکری میبخشد، اساس امنیت ملی را در کوتاه مدت یا طولانی مدت تشکیل میدهد.
مشکل دوم به دلیل سختی سازگاری با ساختارهای جدید است. باید با تشکیل سریع یک هیئت ویژه، تمامی یگانهای ارتش را با حقایق جدید انقلاب آشنا ساخت. این هیئت باید سربازان، کشاورزان و کارگران را با عدالت و حقیقت و آرماتهای انقلاب، آشنا کند. آنها باید بدانند چرا میجنگند و چرا تمامی دوستانشان بدون درک پیروزی جان باخته اند؟
هیأت مذکور، در همین راستا باید به منظور غلبه بر بیسوادی ،سریعاً آموزشهای ابتدایی را تمام می کند تا ارتش انقلابی به تدریج خود را برای انجام ماموریتهای حرفهای آماده کند و از لحاظ فکری و آمادگی رزمی کاملاً مهیا باشد.
این سه ویژگی به مرور زمان محقق میشود و در پی آن میتوان سیستم نظامی را به کمال رساند تا رزمندگان ماهر و برجسته به لطف دورههای ویژه به نظامیانی متبحر تبدیل شوند، همچنین نیروهای چریکی می توانند با سربازگیری به صورت داوطلبانه یا اجباری، تمام مردم را برای انجام خدمت آماده کنند. این امر مشخصههایی دارد و نمیتوان اصول کلی برای آن فرض نمود.
حال در اینجا به بیان دیدگاههای فرمانده ارتش انقلابی درباره سیاست کوبا می پردازیم، گاهی در دوران بعد از انقلاب خطر حمله دشمن خارجی وجود داشته باشد، همان طور که در اواخر سال 1959 و اوایل 1960 اتفاق افتاد. ما دشمن را میشناسیم و بدون هیچ ترسی منتظر او هستیم. در اینجا ما دیگر لیست تجربیات گذشته خود را در اختیار همگان قرار نمیدهیم، بلکه برعکس از تجربه دیگران در دفاع ملی خود بهره میجوئیم.
ما می خواهیم به بیان وضعیت کوبا بپردازیم و دیدگاه خود را درباره ارتباط این کشور با وقایع آمریکا بپردازیم. بنابراین این دیدگاه و وقایع موجود را در یک راستا قرار میدهیم تا بتوانیم به تحلیل اوضاع کنونی و آینده کوبا بپردازیم.
چگونه کوبا نماینده مبارزه با استعمار آمریکا شد
کوبا نماد ملیگرایی جدید و فیدل کاسترو نماد آزادیخواهی است، جزیرهای کوچک با وسعت ۱۱۴هزار کیلومتر در سایه مقاومت باعث شد طوفان نهضتهای ملی و مردمی در آسیا و آفریقا بر دژهای استعمار وزیدن بگیرد.
3-تحلیل اوضاع کنونی و آینده کوبا
یکسال از زمان فرار حاکم جبار کوبا در پی مبارزات مسلحانه ملت کوبا میگذرد. دستاوردهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی حکومت در طول این یک سال قابل شمارش نیست. چه بسا ضروری باشد برای تحلیل این قضیه ارزش واقعی هر موضوع مشخص شده و ابعاد انقلابمان به دقت برای مردم تبیین شود. این انقلاب، گر چه اساساً انقلابی کشاورزی بود، اما حمایت گسترده کارگران و طبقه متوسط را به دست آورد و هم اکنون از حمایت صنعتگران نیز برخوردار است. عزم با ثبات مردم و اهداف سوق دهنده آنان ارزش این انقلاب را در قاره آمریکا و حتی جهان بالا برده است.
ساختارهای انقلابی کوبا پس از پیروزی
موضوع پیش روی ما تنها ارایه بحثی ساختاری و مختصر درباره قوانینی است که بی شک ضروری و مفید فایده ملت میباشد. بزودی به برخی از این قوانین اشاره خواهیم کرد و ضمن تبیین روند منطقی تمام آنها در مسیری هماهنگ و کاملاً ضروری،اهتمام دولت در جهت منافع نیازمندیهای ملت را به تصویر خواهیم کشید.
حکومت جدید در ابتدا سعی کرد طبقات فاسد را در کشور ناکام بگذارد، از همین رو به سرعت قانون اجارهها را مورد توجه قرار داد، تعرفه برق و تلفن را کاهش داد. طولی نکشید که کسانی که فکر میکردند فیدل کاسترو و دوستان انقلابی او همانند دیگر سیاستمداران گذشته و کنونی هستند، و تنها به دروغ پردازی خواهد پرداخت، به این نتیجه رسیدند که ملت کوبا عمیقاً متحول شده است و تمام امتیازات آنها از دست رفته است. بعد از مدتی کلمه کمونیست در مورد رهبران و چریکهای پیروز به کار گرفته شد، در مقابل مبارزه با کمونیسم بر سر زبان کسانی افتاد که از امتیازات ظالمانهشان محروم شده بودند.
قانون زمینهای بایر و فروش اقساطی شکل گرفت و باعث ناخوشایندی صاحبان سرمایههای بومی شد. واپس گراها نیز برخی درگیریها را ایجاد می کردند و امکان وجود هر اتفاقی وجود داشت. دیگر امثال دوبوا و پورتر میتوانستند (این طفل دیوانه) یعنی فیدل کاسترو را نصیحت کنند و او را به سمت راههای خوب “دموکراسی” هدایت کنند. امیدواری به آینده [در شکست نیروهای انقلابی] در میان برخی افراد هنوز ادامه داشت.
قانون اصلاحات اراضی کشاورزی شوک بزرگی ایجاد کرد و مسایل برای کسانی که این قانون در مورد آنها اجرا شد آشکار گردید. “گاستون باکویرو”، سخنگوی متحجران، پیش از همه به خوبی میدانست چه اتفاقی پیش خواهد آمد. او به سمت آبهای خروشان در اسپانیا که جای کاملاً آرامی است فرار کرد. برخی از آن کوته فکران هنوز با خود میگویند: قانون ،همان قانون است. حکومتهای دیگر هم غیر از این قوانین، قوانین خوبی به وجود آوردند. البته این قوانین از لحاظ تئوریک برای مردم خوب است، اما اجرای آن چیز دیگری است.
این افراد در آغاز نبرد از بالای دیوارهای عالم موهوم خود و نظریههای اجتماعی و اقتصادی خود که به خیال آنها به ذهن چریکهای ناآگاه راه نمییابد، نسبت به این طفل پر سر و صدا و ناشناخته (کاسترو) که وجود او تنها با نشان«اینرا» شناخته میشد، نگاه پدرانه مهربان و دلسوزی داشتند. با این حال «اینرا» همچون تراکتور یا تانک به پیش رفت، او در مسیر خود موانع مالکان بزرگ را کنار میزد و فضای اجتماعی نوینی را برای قوانین ملکیت ایجاد کرد.
این اصلاحات اراضی بوجود آمده برخی از مشخصههای مهم آمریکا را زیبا ساخت. این اصلاحات با فئودالیته مخالف بود، چرا که افزون بر حذف مالکیت های بزرگ (به اقتضای شرایط کوبا) تمام قراردادهایی که براساس آن پرداخت سود نقدی املاک بود را فسخ کرد و برخورد برده مابانه ای که هنوز در مزارع مهم بخصوص مزارع قهوه و توتون رواج دارد را ملغی اعلام کرد.
اما غیر از آنچه گفته شد نوعی اصلاحات اراضی نیز در چارچوب نظام سرمایه داری ایجاد شد تا بتواند فشار احتکاری که مانع از فعالیت مخلصانه کشاورزان محروم و نیازمند در زمین خود می شد و اجازه نمی داد آنها بدون ترس از رباخوران و مالکان به تولید بپردازند،برداشته شود.
اصلاحات ارضی از همان ابتدا زمینه دستیابی کشاورزان، کارگران وکارگران کشاورز به زمین را فراهم میکرد و حمایتهای شغلی ضروری را از آنها به عمل میآورد. به این معنا که کارگران شایسته و تجهیزات در اختیار آنها قرار میداد و به واسطه اعتبارات «اینرا و بانکهای دولتی و اتحادیه فروشگاههای مردمی» آنها را حمایت مالی میکرد.
اتحادیه فروشگاههای مردمی در ایالت اورینته به سرعت رشد کرد و در ایالتهای دیگر هم رواج یافت. به طوری که فروشگاههای دولتی جایگزین رباخواران گذشته شد و پرداخت عادلانه قیمت محصولات کشاورزی خسارت عادلانه ای بود که به جای سرمایه گذاری اعطا میشد.
نحوه اصلاحات اراضی و آزاد سازی منابع ثروت در کوبا
مهمترین مشخصههایی که این اصلاحات ارضی را با سه نوع دیگر آن در آمریکا (مکزیک، گواتمالا و بولیوی) متمایز میسازد، رفتن تا خط پایان بدون هیچ گونه چانهزنی و سازش با دیگران است. این نوع اصلاحات ارضی متکامل تنها به ملت احترام میگذارد و با هیچ طبقه یا قومیت خاصی مخالفت نمیکند. قانون تنها در مورد شرکت «یونایتد فرویت» و« کینگ رننش» و همچنین مالکان بزرگ اروپایی اجرا میشود.
در چنین شرایطی، تولیدات کشاورزی کشور چون برنج، دانههای روغنی و پنبه به شدت افزایش مییابد و به کانون برنامه ریزی تبدیل میشود. با این وجود ملت هنوز راضی نشده است و سعی دارد تا به تمامی ثروت هایش دست یابد. با قانون نفت، بازگرداندن ذخایر غنی زیرزمینی عملاً به میدان درگیری در خصوص احتکار و طمع به آن تبدیل شده است. این قانون به مانند دیگر قوانین شکل گرفته توسط انقلاب، به ضرورتهایی که نمیتوان آن را نادیده گرفت؛ پاسخ میدهد.
البته همین واکنش را در خصوص امور زودگذری که ملت قادر به بازگرداندن آن نیست نیز وجود دارد. مردم در کوبا تصمیم دارد آزاد باشد و اقتصادش را خود به دست گیرد و به شکوفایی و پیشرفتهای روزافزون اجتماعی دست یابد. قانون نفت نیز نمونه ای از این مورد است، این قانون نیز نمونهای برای سراسر قارهای است که انحصار نفت آن را تهدید میکند.
انقلاب ضد آمریکایی کوبا و آزاد سازی منابع نفتی
کوبا مستقیماً و به شکلی اساسی نمیتواند مانع انحصار نفت شود، چرا که مرکزی مهم برای این سوخت با ارزش به شمار نمی رود، هرچند امید رفع نیازهای داخلی خود را دارد. با این حال این کشور، با قانون خود در خصوص نفت، دیگر ملتهای دوست در آمریکا را بدین باور رهنمون میسازد که این قانون در آمریکا قابل اجراست.
اگرچه بسیاری از این کشورها در دام این انحصار طلبیها گرفتار آمدهاند و برخی نیز به منظور نیاز و حرص دستیابی به ذخایر انحصاری، با یکدیگر وارد جنگ شدهاند. مشخص است که همیشه باید چنین اقداماتی صورت پذیرد. انحصارهای بزرگ هم نوع دیگری است که چشمان نگران خود را به سمت کوبا گشوده است. هیچ قومی در جزیره کوچک کارائیب جرات نمیکند از میراث بزرگی که آقای “وستر دالز” برای بازمانده خود یعنی «یونایتد فروت کمپانی» به جای نهاده سخنی بگوید. انقلاب مردمی کوبا، به سلطان«راکفلر» و مجموعه «رویال داچ» نیز ضربه وارد ساخته است.
عایدات معادن کوبا نصیب ملت شد
قانون معادن در کوبا نیز به همین صورت است، این قانون پاسخ ملت به کسانی است که ادعا میکنند با قدرت نمایی و حملات هوایی و مجازات مختلف میتوانند این ملت را ضعیف کنند. عدهای میگوید اهمیت قانون معادن از قانون اصلاحات ارضی کمتر نیست. البته ما ارزش این قانون را تا این حد نمی دانیم. در این زمان مالیات 25 درصدی کل تولیدات صادراتی که این شرکتها-شرکتهایی که معادن ما باعث شده به خارج بروند- ملزم به پرداخت آن هستند تنها برای رفاه کوبا سودمند نبود، بلکه سودهای انحصار طلبان خارجی و واسطهها را نیز مشخص کرده و این امکان را میدهد تا با سرمایه گذاران کنونی در حوزه نیکل در ستیز باشند.
از همین رو انقلاب کوبا که مالکان بزرگ را حذف کرد، در تلاش بر آمد تا سود انحصار طلبان و دلالان خارجی را تعیین کرده و سیاستی جدید را در پیش گرفت که نظام انحصاری کنسرسیومهای معدن را از بین برد. این موضوع باید مورد توجه همسایگان ما که بزرگترین کشور استعماری به شمار میروند نیز قرار بگیرد. این در حالی است که در تمام آمریکا نسبت به این قضیه کاملاً بی توجهی میشود. انقلاب کوبا، تمامی موانع مراکز تبلیغاتی را درهم شکست و حقیقت آن همچون باروت در میان تودههای خواهان زندگی برتر در آمریکای لاتین پخش شد.
کوبا نماد مبارزه با استعمار آمریکا
کوبا نماد ملی گرایی جدید و فیدل نماد آزادیخواهی است. جزیرهای کوچک با وسعت 114000 کیلومتر مربع و 5/6 میلیون جمعیت، پرچمدار مبارزه با استعمار آمریکاست. ضربات بزرگی که در این نبرد بر استعمار وارد آمد، باعث شد پیشگام مبارزاتی باشد که مملو از رشادت، بزرگی و اهمیت بود.
کشورهای استعمار شده آمریکا که دارای اقتصاد ضعیفی هستند، سرمایههای ملی خود را افزایش دادند و در اوج نبرد دائمی و سهمگین به مبارزه با استعمارگران خارجی پرداختند و این عرصه کم کم برای قهرمان جدید آزادی باز شد. چرا که حکومتهای این کشورهای مستعمره، به قدرت لازم برای به نتیجه رساندن مبارزات دست مییافتند. این نبرد، ساده و بدون سختی و گرفتاری نبود و نیازمند حمایت همه مردم و از طرفی، آرمانگرایی و روح فداکاری مبارزان در شرایطی بود که در آمریکا در انزوا بودیم.
شهدای استقلال و آزادی طلبی در آمریکا
در گذشته کشورهای کوچکی چون گواتمالا و مردم آن مانند “کوتزال” – پرندهای که چون وارد قفس شود میمیرد- سعی کرده بودند در این نبرد شرکت کنند، غیر از این کشور،بولیوی و “بولیوا موریلو” اولین شهدای استقلال در آمریکا بودند. استقلالی که تداعی کننده فشار سنگینی بود و بر اصلی که نکات با ارزشی برای انقلاب کوبا به همراه داشت تاکید مینمود. این سه اصل عبارت بودند از: “ضرورت پاکسازی ارتش” ، “اصلاحات ارضی” و “ملی کردن معادن”، که منبع بزرگترین ثروتها و گرفتاریها برای کشور بودند.
طوفان انقلاب های ضد آمریکایی در آسیا و آفریقا
کوبا الگوهای گذشته و سختیها و شکستها را میشناسد و میداند که در آغاز عصری جدید است. در حقیقت طوفان نهضتهای ملی و مردمی، آسیا و آفریقا بر دژهای استعمار ورزیدن گرفته است. اتحاد این ملتها به خاطر دین، سنتها، طمعورزی، الفت یا تبعیض نژادی نیست؛ نزدیکی آنها به علت شرایط اقتصادی و اجتماعی مشابه و گرایش یکسان به پیشرفت است.
آسیا و آفریقا در “باندونگ” و “لاهابانا” از طریق کوبا با هم دست دادند، این دو آسیا و آفریقا هستند که با آمریکای لاتین و سرخ پوستان دست دوستی دادهاند.
نسیم آزادی خواهی در گوشه و کنار جهان
از طرف دیگر، دولتهای بزرگ استعماری در برابر ملتهای مبارز عقب نشینی کردند. امپراطوری بلژیک و هلند دیگر مسخره به نظر می رسند و آلمان و ایتالیا مستعمرههای خود را از دست دادند. فرانسه هم تلخی جنگی را تجربه کرد که هنوز خسارتهای ناشی از آن بر جای مانده است، در این میان انگلیس مکار نیز سیاستی به کار برد تا با قطع سلطه سیاسی، روابط [و سلطه] اقتصادی خود را حفظ کند.
سرمایهداری آمریکای شمالی جایگزین برخی سرمایهداریهای سنتی استعماری در کشورهای مستقل شد. غافل از اینکه این جایگزینی دوامی ندارد و نمیتواند در این عرصه، گردش مالی گستردهای داشته باشد. ایالات متحده میپنداشت بزودی چون اختاپوس به مکیدن خون جهان مشغول میشود، حال آنکه قادر نیست شاخکهای حجامت خود را ثابت نگه دارد. در واقع چنگالهای کرکس امپراطوری ضعیف شده است. استعمار در تمام گوشه کنار دنیا مرده یا به مرگ طبیعی خود نزدیک است.
اما قاره آمریکا وضعیت دیگری داشت، دیر زمانی بود که شیر انگلیس پوزه زشت خود را از آمریکا دور ساخته بود و سرمایه داران جوان و محبوب یانکیها (استعمار) از محافل انگلیسی فریاد «دموکراسی» برآورده و حاکمیت خود را بر تمام جمهوریهای بیست گانه اعمال کرده بودند.
حیات خلوت استعمار برای آمریکا ناامن شد
این جمهوریها همان فئودالی استعماری آمریکای شمالی بود. یعنی “حیات خلوت خانه ویژه این استعمار” که عامل بقا و زندگی آن بودند. اگر تمامی ملتهای آمریکای لاتین همچون کوبا به کرامت خود احترام میگذاشتند، پشت استعمار سست میشد و ناچار میگشت با شرایط سیاسی و اقتصادی جدید کنار آید و سود خود را کاهش دهد. اما استعمارگران هرگز نمیخواهند شاهد کاهش سودشان باشند.
این در حالی است که الگوی کرامت ملی و بینالمللی کوبا که به زعم آنها الگوی ناپسندی به شمار میآمد در بین کشورهای امریکای لاتین فراگیر شد. تا جائیکه هر جا ملتی فریاد آزادیخواهی برآورد، آنها از کوبا گلایه مند میشوند. کوبا واقعاً مسئول است، چرا که راه مبارزه مسلحانه مردمی با ارتشی که فکر میکردند مغلوب نمیشود را نشان داده است. راه جنگ چریکی و در یک کلمه راه کرامت.
کوبا خواب خوش را از استعمارگران گرفته است
چقدر این الگو-کوبا- بد است. چرا که خواب را از استعمارگران گرفته است و ضمن مبارزه با خطرات در مسیر آینده گام برمیدارد. سخنگویان امپریالیسم اعلام میکردند که این الگو باید از بین برود. خادمان نقاب به چهره امپریالیسم همچون نمایندگان پارلمان معتقد بودند این دژ کمونیسم باید فتح شود. ضمن اینکه مدافعان بسیار مکار آنها همچنین بیان داشتهاند که اوضاع کوبا بسیار ما را نگران ساخته است. حال آنکه همه میدانیم که هدف آنها ویرانی کوباست.
بعد از این مسایل باید پرسید امکانات تجاوزگران برای حذف این “الگوی ناشایست” چیست؟ تنها راه این مبارزه، مبارزه اقتصادی است، این مبارزه شامل مسدود کردن اعتبارات بانکی و پشتوانه تمامی صادر کنندگان کوبایی آمریکای شمالی و از جمله بانک ملی کوبا است. ممکن است این اقدام به کمک هم پیمانان آنها در تمامی اروپای غربی صورت گیرد، اما باید گفت مسدود کردن اعتبارات به تنهایی کافی نیست.
بازار شکر در موازنه تقابل آمریکا و کوبا
عدم اعطای اعتبارات باعث میشود ضربه نخستین به اقتصاد کشور بسیار سهمگین باشد. اما طولی نمیکشد که این وضعیت ثبات خود را بازمییابد و در صورتی که کشور زندگی معمول خود را تجربه کند، تراز بازرگانی به تعادل میرسد. این فشار باید وجود داشته باشد. آنها این بار به میدان بازار شکر روی میآورند. البته وسایل محاسباتی آژانسهای امپریالیستی به زودی به این امر اشاره میکنند که کاهش سهم آنها از شکر کوبا بسیار خطرناک است، همچنین حذف این سهمیه نیز محال است. چرا تا این حد خطرناک؟ چرا که علاوه بر در پی داشتن خطای سیاسی، بزودی دندان 10 یا 15 کشور تولید کننده را تیز میکند و باعث نگرانی عمیق آنها میشود، هریک از آنها به این عقیده میرسند که در بازار شکر دارای حق بیشتری هستند.
یکی دیگر از محال بودن چشم پوشی از شکر کوبا این است که این محصول بهترین شکری است که به ایالات متحده وارد میشود. از طرفی 60 درصد از منافع حاصل از تولید و فروش شکر مستقیماً به آمریکا تعلق میگیرد. بنابرانی کفه این ترازو به سمت آمریکاست و کسی که نفروشد نمیتواند خریدار باشد، همچنین خوب نیست انسان معاهدهای را نقض کند.
قضیه به اینجا ختم نمیشود. مردم آمریکای شمالی شکر را به قیمت سه سنتا بیشتر از قیمت رایج بازار تهیه میکنند، این به علت ناتوانی آنها در تولید شکر با قیمت پایین است، همچنین بالا بودن سطح دستمزد و تولید پایین در این دولت بزرگ [آمریکا] مانع از آن میشود که این دولت، شکر را با همان قیمت کوبا تولید کند.
آنها با پرداخت بهای بالا برای این محصول تولیدی سعی دارند، توافقنامههای سنگینی را نه تنها بر کوبا بلکه بر تمامی کسانی که از این محصول بهره میبرند تحمیل کنند، به همین علت محال است که آنها از سهمیه خود در کوبا چشم بپوشند.
هنگامی که امپریالیستها ادعا میکنند به منظور حذف این محصول، مزارع نیشکر کوبا را بمباران کرده یا میسوزانند؛ ما از پای نخواهیم نشست. روشن است که این ادعا، غالباً برای ترساندن حکومت انقلابی است، این در حالی است که پیکر مندرس استعمار آمریکای شمالی به خون اهالی و خانوادههای کوبا آغشته شده است. همچنین میتوان به انفجار وحشتناک در کشتی حامل اسلحه ارتش انقلابی اشاره کرد.
نقش نفت و پنبه در تقابل آمریکا و کوبا
موارد دیگری نیز وجود دارد که ممکن است اقتصاد کوبا را تحت تاثیر قرار دهد. یکی از این موارد خرید مواد اولیه، همچون پنبه است. روشن است که در دنیا پنبه زیادی تولید میشود و در اینباره نباید جز در موارد زودگذر در سختی قرار گرفت، اما در مورد سوخت وضعیت به این صورت نیست. نبود این منبع، کشور را فلج میکند، زیرا کوبا نفت کمی تولید میکند. تعدادی از انواع قیر هستند که میتوانند زنجیره اقتصاد کوبا را تغذیه کنند و در نهایت هم غولها، ارابههای اقتصاد را به حرکت درآورد. البته در جهان نفت فراوانی وجود دارد.
افزون بر رفتار دوگانه اقتصادی که پیشتر ذکر شد اگر ما در کنار شیوههای ممکن تجاوز، دخالت یکی از دولتهای را نیز در نظر بگیریم قضیه نگران کنندهتر خواهد شد. این موضوع در مورد جمهوری دومنیکن صادق است.
چریک در برابر پایمال شدن حق مردم سلاح به دست میگیرد
چریک مصلح اجتماعی است؛ او سلاح به دست میگیرد تا اعتراض شدید ملت به پایمال کنندگان حق خود را نشان داده و به ذلت و خواری ملت خود پایان دهد.
پیوستها
1-کماندو (چریک) کیست؟
شکی نیست که در دنیا کشوری وجود ندارد که کلمه «چریک» در دیدگاه مردم آن، سمبل تمایل به آزادیخواهی نباشد. کوبا تنها کشوری بود که این کلمه در آن معنای مشمئزکنندهای داشت. اما انقلاب ما که هم اکنون از هر جهت دارای آزادی است به این کلمه اعتبار بخشید. همگی میدانیم کسانی که به نظام بردهداری اسپانیا دلبستگی داشتند و به منظور دفاع از تخت و تاج اسپانیا سلاح به دست گرفتند، چریک بودند.
از همان زمان، این کلمه در کوبا به نماد پستی و بیارزشی و تعفن تبدیل شد. با این وجود، چریک نه به این معنا بلکه دارای معنایی متفاوت است.چریک، رزمندهای شایسته است که برای آزادی میجنگد و از جانب ملت انتخاب شده است. او نیروی پیشگام این ملت در نبرد آزادیخواهانه است. جنگ چریکی چنانکه بسیاری اعتقاد دارند نبردی ضعیف و مبارزه گروهی کوچک با ارتشی قوی نیست. بلکه جنگ چریکی، مبارزه تمامی مردم با سیطره استعمار است و چریک، نیروی مسلح پیشگام آن به شمار میرود. اما ارتش انقلابی، از تمامی افراد یک منطقه معین تشکیل شده و همین امر دلیل قدرت و پیروزی زودهنگام یا طولانی مدت آن بر تمامی قدرتهایی است که سعی می کنند ملت را به بردگی بگیرند و کلام آخر اینکه اساس و پایگاه نبرد چریکی متکی بر مردم است.
اینکه گروههای مسلحانه کوچک با هرگونه توان پیشروی و شناخت زمینی بدون حمایت قوی مردمی بتوانند در برابر سرکوب منظم ارتشی که به خوبی سازمان یافته است، مقاومت کنند، غیر معقول است. دلیل این امر آن است که تمامی ظالمان و گروههای جنایتکار در نهایت بواسطه قدرت مرکزی بر این گروهها غلبه میکنند. فراموش نکنید که این مجرمان بر ضد ساکنان منطقه فعالیت دیگری را نیز انجام میدهند و آن مبارزه برای آزادی هرچند به شکل صوری است.
خصوصیات یک ارتش چریکی
ارتش چریکی، این ارتش مردمی، در بعد فردی باید دارای زیباترین فضایل بهترین سربازان دنیا باشند، آنها باید کاملاً منضبط باشند. در صورتی که ظواهر دوران نظامی با نبرد چریکی سازگار نباشد، این به معنای توقف وضعیت آمادگی و سلامتی نظامی و ارائه توضیحات به فرمانده نیست، بلکه به معنای بی انضباطی است. انضباط چریک همان انضباط درونی اوست که زائیده ایمان عمیق فرد به ضرورت اطاعت از فرمانده است. بدین منظور که فعالیت این عضو مسلحانه که خود جزئی از آن است را تامین کند و همزمان از عضویت ویژه خود دفاع کند.
در ارتش نظاممند، نزدیکترین دوست هر سرباز، کمترین اهمال او را زیرنظر دارد. اما در نبرد چریکی که هر سرباز و گروهی به طور مجزا یک گروه به شمار میرود، هرگونه اشتباهی جبران ناپذیر است. هیچ کس نباید کمترین سستی به خود راه دهد و هیچ فردی نباید گامی اشتباه بردارد، چرا که این امر زندگی وی و دوستانش را به باد میدهد. گاهی افراد، به این انضباط ظاهری توجه نمیکنند.
ناظران بدون اطلاع گمان میکنند یک سرباز منظم که به تمامی ظواهر و درجات تعیین شده نظامی پایبند است، بیش از یک سرباز چریک که با احترامی ساده و عاطفی دستورات رئیسش را اطاعت میکند منضبط است. با این وجود، ارتش آزادیخواه ،ارتشی است که از عوامل فریب که انسان را به ابتذال میکشد به دور است. چرا که فاقد سیستم سرکوب و دفتر اطلاعاتی ناظر بر لغزش افراد است. در چنین ارتشی، فرد خود باید مواظب خودش باشد و هوشیاری بسیار او نسبت به وظیفه خود و انضباطش، ناظر بر اوست.
تاکتیک عقب نشینی در مبارزات
سرباز چریک، علاوه بر انضباط از لحاظ دانش و هوش نیز سربازی قوی است. نمیتوان نبردی چریکی را تصور کرد که دارای تحرک نباشد. همه چیز در شب روی میدهد، چریکها به واسطه شناخت خوب منطقه، شبانه حرکت کرده و موضع میگیرند و پس از حمله به دشمن عقب مینشینند. آنها نباید از میدان عملیات زیاد دور شوند بلکه آنچه مهم است عقبنشینی سریع است.
عقبنشینی سریع به این علت صورت میگیرد که دشمن بعد از مدت کوتاهی تمامی یگانهای بازدارنده خود را در نقطهای که مورد حمله واقع شده متمرکز میکند و هواپیماها برای بمباران آنجا به پرواز در میآیند و یگانهای زرهی برای محاصره نقطه مذکور به پیش خواهند رفت، همچنین سربازان دشمن که عزم خود را جزم کردهاند، برای اشغال این موضع خیالی که هیچ نیروی مبارزی در آن نیست، رهسپار میشوند.
چریک باید در یک جبهه به دشمن حمله کند، نیروها در زمان عقب نشینی و انتظار دشمن و ورود به نبردی جدید و همچنین عقبنشینی مجدد باید ماموریت ویژه خود را به خوبی به انجام برسانند. اینچنین است که توان دشمن در طی چند روز و ساعت کاملا تحلیل میرود.
چریک همواره در کمینگاه خود منتظر میماند و در لحظه مناسب به دشمن حمله میکند. تاکتیک نبرد چریکی در بردارنده اصول مهم دیگری نیز هست. شناخت مناطق باید جامع و کامل باشد، زیرا چریک، نباید نسبت به مکانی که بدان حمله میکند، بی اطلاع باشد. او همچنین باید از تمام راههای عقبنشینی و همه ورودی های نزدیک و موضع دوستان و دشمنان و اماکنی که میتوان به طور موقت در آنجا اردوگاه زد، آشنایی داشته باشد. به طور اختصار او باید همچون کف دست مناطق عملیاتی را بشناسد. او به این شناخت دست خواهد یافت، زیرا ملت که چون قلب ارتش چریکی است، در هر عملیاتی حضور دارد.
عوامل و انگیزه های مبارزات چریکی
اهالی منطقه در انجام کارهای نقل و انتقالات و پخش اخبار سهیم هستند. آنها تلاش میکنند و نیروهای رزمنده تقدیم ارتش انقلابی میکنند به این معنا که کادر تکمیلی و نیروهای مسلح پیشگام را تشکیل میدهند.
حال با وجود تمامی این جزئیات و این حجم انبوه از ضرورتهای تاکتیکی چریک، باید پرسید: «چرا چریک مبارزه میکند؟» پاسخ به این سئوال به این صورت است: چریک مصلح اجتماعی است. او سلاح به دست میمیگیرد تا اعتراضات شدید ملت نسبت به پایمال کنندگان حق خود را به تصویر کشد. او مبارزه میکند تا نظامی اجتماعی را که تمام برادران غیرمسلح وی را مجبور میکند تا در حالت ذلت و خواری باقی بماند، تغییر دهد. نیروی چریک با شروط ویژه سازمانی که در لحظهای معین به وجود آمدهاند، مبارزه میکند و خود را ملزم میسازد تا با تمام توان و در صورتیکه شرایط ایجاب میکند، قالبهای این سازمانها را از بین ببرد.
ما در اینجا به مسئله مهمی برمیخوریم. گفتیم که چریک، در بعد تاکتیکی باید ورودی و خروجی منطقه را بشناسد، به سرعت مانور دهد، حمایت مردم را کسب کند و بداند در کجا پنهان شود. این بدان معناست که چریک، فعالیت خود را در مناطقی ترسناک و کم جمعیت به انجام رساند. در این مناطق، مبارزه مردمی به شکلی بهتر و تقریباً قاطعانه بر تحولی متمرکز است که باید در بافت اجتماعی مالکیت زمین صورت گیرد.
چریک قبل از هر چیز یک انقلابی کشاورز
کلام آخر اینکه: چریک قبل از هر چیز یک انقلابی کشاورز است. او از آرمان تودههای عظیم کشاورزی سخن میگوید. این تودهها میخواهند حاکم بر زمین خود باشند، حاکم بر وسایل تولیدی و حیوانات خود و تمام چیزهایی که در طول سالها به خاطر آنها مبارزه کردهاند باشند، آنها میخواهند مالکیت آنچه حیات آنها را شکل داده است و بزودی به قبر آنها تبدیل میشود را داشته باشند.
این همان عاملی است که باعث شده نیروهای ارتش جدید در کوبا که هم اکنون به سوی پیروزی گام برمیدارد و از کوههای ایالت شرقی و اسکامبری و دشتهای ایالت شرقی و کاماگوا به سمت تمامی نقاط کشور در حرکت است، پرچم نیمه برافراشته اصلاحات ارضی را به دست بگیرد.
این نبردی است که به احتمال فراوان تا زمان شکلگیری مالکیت فردی ادامه خواهد داشت، نبردی که کشاورزان با اندکی موفقیت به آن دست زدند و در طول تاریخ چیزی از این موفقیت کاسته و به آن افزوده نشده است. با این وجود نبرد مذکور همواره شور مردمی را بیدار کرده است، البته این مالکیت با مالکیتهای متعلق به انقلاب متفاوت است.
انقلاب این پرچم را از تودههای مردم گرفت و آن را مختص خود قرار داد، اگر در انقلاب کوبا به سالها پیش برگردیم، خواهیم دید که به زمان انتفاضه کشاورزان در هاوانا و زمانی که سیاهپوستان در طی نبرد سی ساله خود سعی کردند به زمین دست یابند، باز میگردد. همچنین خواهیم دید که کشاورزان بر آنچه ریالنگو نامیده می شد، تسلط یافتند. زمین همواره کانون درگیریها برای دستیابی به زندگی بهتر بوده است.
این اصلاحات ارضی به آرامی محقق شد، در ابتدا از کوههای سیرا مایسترا آغاز شد و سپس به جبهه دوم شرقی و رشته کوههای ایکامبری کشیده شد، گاهی نیز این مبارزات در مراتب اداری به فراموشی سپرده می شد تا اینکه با تصمیم نهایی فیدل کاسترو به صورت هوشمندانه دوباره احیا میشد، در حقیقت این اصلاحات ارضی همان فعالیت هایی بود که به جنبش 26 ژوئیه مفهومی تاریخی بخشید.
البته باید بگوییم که این جنبش اصلاحات ارضی را خلق نکرد، بلکه آن را تحقق بخشید تا هیچ کشاورزی بدون زمین باقی نماند و هیچ تکهای از زمین بایر نباشد. شاید این جنبش در بدو تشکیل به موجودیت خود توجهی نداشت، اما با رسالت تاریخی خود کمکم شکل گرفت. وظیفه ما این است که به این نتیجه دست یابیم و آینده را از اقدامات دیگری که باید انجام دهیم، آگاه سازیم.
2-نبرد چریکی؛ ابزار مبارزه با استعمار سنتی و نو
نبرد چریکی بارها طی شرایط مختلف تاریخی به منظور دستیابی به اهداف گوناگون صورت گرفته است. همچنین نبردهای آزادیخواهانه مردمی سالهای اخیر نیز از آن بهره گرفته اند، چرا که نیروهای پیشگام مردمی در نبردهای آزادیخواهانه خود به منظور در هم شکستن دشمنی تلاش میکنند که از توان تسلیحاتی بالاتری برخوردار است. بنابراین بهتر است که از نبرد مسلحانه غیر منظم استفاده کنند. آسیا، آفریقا و آمریکا همیشه میدان نبردهای چریکی بوده است. زیرا ملت به منظور در دست گرفتن دولت، سعی کرده است با بهرهکشی فئودالها و استعمار سنتی و نو مبارزه کند. در اروپا نیز، ارتشهای ملی منظم و ارتشهای هم پیمان آنان، نبرد چریکی را وسیلهای کامل کننده میدانند.
نبرد چریکی در آمریکا، شرایط مختلفی را پشت سر گذارند. نبرد سزار “اوگستو ساندینو” با ارتش ایالات متحده در سیکوویای نیکاراگوئه آخرین نمونه از این نبردهاست که به طور غیرمستقیم با این شرایط ارتباط دارد. در نهایت باید به نبرد انقلابی کوبا اشاره کرد. از آن زمان بود که نبرد چریکی به موضوع مباحث نظری احزاب سیاسی پیشگام در این قاره تبدیل شد و دانستن اینکه آیا استفاده از نبرد چریکی ممکن و یا مناسب است به موضوعی قابل بحث مبدل گشت.
در این مقاله تلاش خواهیم کرد تا دیدگاههای خود را در خصوص نبرد چریکی بیان کنیم و به تشریح چگونگی استفاده صحیح از تاکتیکهای آن بپردازیم.
سه سهم اساسی
نخست باید بگوئیم که این نوع از نبرد یک وسیله است، وسیلهای جهت دستیابی به دولت. این یک هدف ضروری است و باید مورد توجه تمامی انقلابیون باشد. از این رو به هنگام تحلیل شرایط ملموس کشورهای مختلف قاره آمریکا، باید به معنای محدود عبارت «نبرد چریکی» یعنی وسیلهای جهت دستیابی به حکومت ،بسنده کرد.
فوراً این سئوال به ذهن متبادر میشود که آیا نبردهای چریکی تنها شکل دستیابی به حکومت در قاره آمریکا است؟ آیا تنها نوع نبرد همین است یا انواع دیگری از آن نیز وجود دارد؟ همچنین عدهای میپرسند که آیا الگویی که کوبا ارائه کرده است در مورد تمامی مصداقهای موجود در دیگر مناطق این قاره صدق میکند. غالباً در آغاز بررسی موضوع، حامیان نبرد چریکی مورد انتقاد واقع میشوند، چرا که نداستهاند نبرد مردمی چیست و فکر میکنند نبرد مردمی با نبرد چریکی متفاوت است.
در اینجا اشتباهی وجود دارد که ما آن را نمیپذیریم و آن اینکه نبرد چریکی نوعی از مبارزات مردمی و تودههاست و در صورتی که این نوع نبرد با حمایت ساکنان بومی همراه نباشد، قطعاً به شکست میانجامد. چریکها نیروهای مسلح و پیشگام مردمی هستند که در منطقهای معین از یک کشور فعالیت میکنند. آنها با انجام روندی از اقدامات مبارزاتی تنها یک هدف استراتژیکی ممکن که همان دستیابی به حکومت است را دنبال میکنند.
این نیروها، در منطقه عملیاتی خود و حتی در تمامی کشور از حمایت تودههای کارگری و کشاورز برخوردارند و انجام هرگونه نبرد چریکی بدون نبود شروط مذکور امکانپذیر نیست.
ما در اوضاع کنونی قاره آمریکا براین باوریم که حرکت انقلابی به سه نوع مشارکت مهم در انقلاب کوبا سهیم بوده است.
نخست اینکه نیروی مردمی میتواند بر ارتش مرتجع پیروز شود.
دوم اینکه نباید منتظر بود تا تمامی شرایط انقلاب فراهم شود، چرا که گرداب انقلاب همه این شرایط انقلابی را به وجود میآورد.
و موضوع سوم اینکه تمامی مبارزات مسلحانه در مناطق مختلف قاره آمریکا باید در روستا انجام شود.
آنچه گفته شد موارد مشارکت انقلاب کوبا در عرصه تحول مبارزات انقلابی در قاره آمریکاست و هر یک از کشورهای قاره در صورتی که بتواند به جنگ چریکی روی آورد میتواند بدان دست یابد.
نقش خشونت در تداوم انقلابهای ضد استعماری
طبقات حاکم همیشه در زیر نقاب دموکراسی به ابزارهای بسیار استراتژیک خود برای سرکوب ملتها تکیه میکنند.
فرماندهی طبقه کارگری عاملی ضروری است
در بیانیه دوم هاوانا چنین آمده است: «در کشورهای ما دو موضوع “صنعت عقب مانده” و “سیستم فئودالی کشاورزی” در کنار هم واقع شدهاند. از همین رو هر چند شرایط معیشتی کارگران در شهرها سخت و ناگوارا باشد، اما روستائیان از شرایطی ظالمانهتر و ترسناکتر در عذاب خواهند بود. این در حالی است که آنها اکثریت غالب و احیاناً 70% درصد جمعیت آمریکای لاتین را تشکیل میدهند»
« اگر صاحبان اراضی که غالباً در شهرها زندگی میکنند مستثنی شوند، دیگران که گروه بزرگی را تشکیل میدهند، در مزارع اجیر میشوند و به عبارت دیگر با شرایطی نابرابر مانند آنچه در قرون وسطی جریان داشت در مزارع به کار گرفته میشوند.»
«اینها شرایطی است که باعث شده روستائیان فقیر به قدرت انقلابی نهفته و بزرگی تبدیل شوند.»
ارتشها برای نبرد منظم ( کلاسیک) شکل گرفته و مجهز شده اند. طبقات ظالم از این قدرت برای تثبیت حاکمیت خود استفاده میکنند، اما در صورتی که این نیروها با نبرد نامنظم کشاورزان در منطقه خود مواجه شوند، کاملاً ناتوان میشوند و به ازاء کشتن یک مبارز انقلابی، 10 سرباز خود را از دست خواهند داد. در این شرایط است که روحیه خود را از دست خواهند داد، زیرا ارتشی نامرئی و شکست ناپذیر پشت آنها را میشکند و اجازه نمیدهد تا از تاکتیکهای سنتی نظامی و یال و کوپال جنگی خود استفاده کنند. این موارد همان مواردی است که دیر زمانی مایه افتخار آنها در مسیر سرکوب کارگران و دانشجویان در شهرها بود.
نیروهای جدید همواره برای حمایت از مبارزه اصلی یگانهای رزمی کوچک شکل میگیرند و به جنبش مردمی جسارت بیشتر می بخشد و نظام سنتی آرام آرام در سراشیبی تند سقوط قرار میگیرد. این همان لحظهای است که طبقه کارگری و تودههای مردمی سرنوشت نبرد را به نفع خود تغییر میدهند.
حمایت مردمی، تنها عامل شکست ناپذیری مبارزات ضد استعماری
«چه چیز باعث میشود این یگانها در لحظه نخستین نبرد با وجود تمام نیروها و امکانات دشمن، شکست ناپذیر باقی بماند؟ باید گفت: تنها عامل این شکست ناپذیری حمایت مردمی است، این یگانها میتواند همیشه از حمایت روزافزون تودهها بهرهمند باشند.
«کشاورزان طبقهای هستند که به دلیل جهل و انزوا ، نیازمند رهبری انقلابی و سیاستمدار طبقه فعال و انقلابیهای آگاه هستند. این طبقه بدون چنین رهبری نمیتوانند مبارزه کنند و پیروز شوند.»
« در شرایط تاریخی کنونی آمریکای لاتین، بورژوازی ملی نمیتواند رهبری مبارزه با فئودالها و طبقه پرولتاریا را برعهده بگیرد. تجربه ثابت کرده است که در کشورهای ما این طبقه حتی در صورتی که منافع آن با منافع پرولتاریای یانکی(استعمار آمریکا ) در تضاد باشد نمیتواند با استعمار مبارزه کند. چرا که بخاطر ترس از انقلاب اجتماعی سست شده و فریاد تودههای استعمار شده او را ترسانده است.»(از بیانیه دوم هاوانا)
انقلاب در قاره آمریکا حتمی است
این موضوعات جوهره این بیانیه ویژه انقلابی در قاره آمریکا است. در بندهای پایانی این بیانیه چنین آمده است:
«شرایط اساسی درونی هر کشور یعنی آگاهی و سازمان تشکیلاتی و رهبری میتواند به انقلاب سرعت بخشیده یا آن را به تاخیر اندازد. در صورتی که در هر دوره تاریخی، شرایط موضوعی (عینی) دیر یا زود به کمال برسد زمینه دستیابی به آگاهی و بلوغ تشکیلاتی و پیدایش رهبری و شگل گیری انقلاب فراهم میشود».
«البته برای انقلابیون فرقی ندارد که این دستاوردها به سادگی یا بعد از تحمل مشکلات به دست آیند. این امر به قدرتهای ارتجاعی در جامعه سنتی وابسته است که با مقاومت خود زمینه تولد جامعهای نوین را فراهم میآورند. جامعهای که زائیده تناقضات جامعه سنتی است.
نقش انقلاب در تاریخ همچون نقش پزشکی است که باعث ایجاد حیاتی نو میشود. انقلاب تنها به هنگام ضرورت از خشونت استفاده میکند. یعنی زمانی که موانع موجود بر سر راه دستاوردها اقتضا کند. مشکلاتی که تودههای مظلوم و استعمار شده را وامیدارد تا به حیاتی برتر امیدوار باشند.
«بناچار باید در کشورهای آمریکای لاتین انقلاب صورت گیرد. تنها اراده یک شخص بر این واقعیت تعلق نگرفته است، بلکه شرایط بهره کشی خطرناک از ساکنان آمریکای لاتین و رشد شعور انقلابی تودهها و همچنین بحران جهانی طبقه پرولتاریا و جنبش فراگیر مبارزاتی ملتهای مستضعف جهان این زمینه را فراهم کرده است.» (از بیانیه دوم هاوانا)
نبرد چریکی نوعی از مبارزات جهت دستیابی به هدفی معین است. مسئله نخست در این باره، تحلیل و بررسی چگونگی حذف قدرتهای حاکم در قاره آمریکا بدون روی آوردن به نبرد مسلحانه میباشد.
تاریخ خطاناپذیر است
به واسطه جنبشهای مردمی میتوان به مبارزات سالم روی آورد. این مبارزات در شرایطی ویژه و بحرانی، میتواند حکومت را به چانه زنی وادار کند و این امکان را فراهم آورد تا نیروی مردمی بر قدرت حاکم غلبه کند و حکومت کارگری را به جای آن بنشاند.
آنچه گفته شد تنها در حوزه نظری امکان پذیر است. اما اگر این مسئله را با توجه به وضعیت حاکم بر قاره آمریکا بررسی کنیم، قطعا به این نتیجه خواهیم رسید که در تمامی این قاره شرایطی عینی تودهها را به مقاومت خشونتآمیز در برابر حکومتهای بورژوا و صاحبان اراضی وادار میسازد، همچنین دولتهای بسیار دیگری وجود دارد که از بحران حاکمیت در عذابند و شرایط درونی دیگری در آنجا وجود دارد.
این یک جنایت است و شکی نیست در کشورهایی که تمامی این شروط محقق شده است تلاشی برای دستیابی به قدرت صورت نمیگیرد. اما در کشورهایی که شروط مذکور وجود ندارد طبعاً باید راههای مختلفی در پیش گرفته شود و براساس تحلیلهای نظری تلاش شود تا تصمیماتی متناسب با هر کشور اتخاذ شود.
تنها چیزی که تاریخ اجازه نمیدهد تحلیلگران و مجریان سیاستهای طبقه کارگر انجام دهند، اشتباه در احکام آنهاست. آمادگی جهت دستیابی به نقش حزب سیاسی پیشگام همچون آمادگی برای دستیابی به یک مدرک دانشگاهی نیست.»
چنین حزبی باید رهبری طبقه کارگر در راه مبارزه جهت دستیابی به حکومت را برعهده گیرد و بداند چگونه این طبقه را هدایت کند تا قدرت را به دست گیرد و در سریع ترین زمان ممکن نبرد را به سمت پیروزی سوق دهد. همه احزاب انقلابی ما باید دارای چنین ماموریتی باشند و به منظور پرهیز از اشتباه لازم است تحلیلی عمیق و گسترده ای در این زمینه انجام پذیرد.
اتحاد طبقه بورژوا و فئودالها
امروز نوبت قاره آمریکاست که گروههای حاکم واهرمهای فشار مردمی برای به دست گرفتن زمام امور وارد جنگ شوند، در زمانی که دو گروه از توازن یکسانی برخوردار نباشند، منظور از گروههای حاکم، اتحاد مرتجعان طبقه بورژوا و فئودال در هر کشور خواهد بود. با این تفاوت که ساختار فئودالی تا حد زیادی برتر از ساختار بورژوازی است.
این نظامهای دیکتاتوری از آغاز حکومت طبقاتی غیر محدود خود، به منظور ادامه فعالیتشان، در چهارچوب مشخصی از مشروعیت که برای خود قائل شدهاند به حرکت ادامه دادهاند. اما ما مرحلهای را پشت سر میگذاریم که ملت با فشار قوی خود پایه مشروعیت بورژوا را از ریشه برمیکند. بزودی کسانی که به خود مشروعیت بخشیدهاند، در مقابله با یورش مردم، این مشروعیت را از دست خواهند داد. اما ریشه کن کردن سرسختانه تمامی قوانین موجود و ایجاد قوانین جهت تثبیت واقعیت موجود تنها برافروختگی نیروهای مردمی را در پی خواهد داشت، از این رو نظام دیکتاتوری طبقه بورژوا و فئودال به منظور تغییر حکومت مشروطه سعی میکند از قوانین سنتی استفاده کند و با پرهیز از برخورد جبههای با طبقه کارگر، این طبقه را خفه کند. اما این روش تناقض برانگیز است.
ملت نمیتواند تدابیر مختلف بازدارنده سنتی و نوین رژیمهای دیکتاتوری که درصدد حذف آن است را بپذیرد. ما نباید یک لحظه، طبیعت طبقاتی و ویژگی بازدارندگی و افق محدود حکومت پرولتاریا بر طبقه کارگر را نادیده بگیریم. لنین ضمن بررسی دولت میگوید: « دولت همان نتیجه و سخن از درگیریهای طبقاتی است که سازش ناپذیر است. دولت، ایجاد شده است تا درگیریهای طبقاتی را برطرف کند، اما برعکس وجود دولت ثابت میکند که درگیریهای طبقاتی از بین رفتنی نیستند.» (از کتاب دولت و انقلاب)
به عبارت دیگر ما نباید اجازه دهیم کلمه «دموکراسی» در شرایطی که معنای عمیق خود را از دست داده و تنها به معنای اعطای برخی آزادیها به شهروندان است، برای حفظ آبروی طبقات دیکتاتوری و استعماری به کار رود.
در حقیقت صرف تلاش جهت بازگرداندن جزئی از مشروعیت طبقه بورژوا بدون آگاه سازی در خصوص حاکمیت دولت انقلابی، به معنای کوشش برای بازگرداندن رژیم دیکتاتوری است. رژیمی که طبقات اجتماعی حاکم آنرا تحمیل میکنند. در یک کلمه این اقدام چیزی جز تلاشی برای کاهش مجازات زندانی محکوم نیست.
نقش خشونت در تداوم انقلابهای ضد استعماری
با وجود اینکه طبقات حاکم، همیشه به ابزارهای بسیار استراتژیک خود که برای سرکوب به وجود آوردهاند، تکیه میکنند اما در چنین شرایطی مبارزاتی، هرآنچه را که بدان پایبند بوده است را کاملاً از بین میبرد و در زیر نقاب«دموکراسی» به ملت حمله میکند. در این لحظات دوباره باید این سئوال را پرسید: چه باید کرد؟ در جواب گفتنی است: خشونت حقالارث استعمارگران نیست و استعمارشدگان نیز میتوانند و باید در شرایط مناسب از خشونت استفاده کنند.
مارتی میگوید : « اگر کسانی که در یک کشور جنگی به پا کنند که میتوان مانع از آن شد، مجرم شناخته شوند پس کسانی هم که از ورود جنگی اجتناب ناپذیر دوری میگزینند مجرم هستند.»
در همان زمان لنین چنین گفت: « سوسیال- دموکراسی هرگز نگاهی عاطفی به جنگ نداشته و نخواهد داشت. در زمانی که این نظام، جنگ را به دلیل اینکه ابزاری وحشیانه در رفع اختلافات انسانها است، قبیح میشمارد، در همان حال نیز میداند تا زمانی که جامعه دارای نظام طبقاتی است و انسانها همدیگر را استثمار میکنند، گریزی از جنگ نیست. همچنین نمیتوانیم در آغاز برچیدن این استثمار از جنگهایی که طبقات حاکم استعماری و ظالم در هر جا شروع میکنند، پرهیز کنیم.»
این سخنان را لنین در سال 1905 بیان داشت و بعدها با نوشتن مقالهای تحت عنوان «برنامه نظامی انقلاب کارگری» تحلیلی جامع در خصوص مراکز نزاع طبقاتی ارائه کرد او در این مقاله نوشت: « هرکس که نزاع طبقاتی را تایید میکند باید همین دیدگاه را در خصوص جنگهای داخلی داشته باشد. در هر جامعه طبقاتی ،این نبرد به صورت طبیعی، دوام و شدت دارد و این جامعه چارهای ندارد که در برخی شرایط به نزاع طبقاتی تن دهد. تمامی انقلابهای بزرگ این امر را تایید میکنند. در واقع فراموش کردن یا کنار گذاشتن نبرد داخلی به معنای سقوط در وادی فرصت طلبی و چشم پوشی از انقلاب سوسیالیستی است.»
این بدان معناست که نباید از خشونت که ضرورتهای تشکیل جامعه جدید است بترسیم، آنچه باید مورد توجه واقع شود این است که نباید به خشونت روی آورد، مگر آنگاه که رهبری ملت، از مناسب بودن کامل این اقدام خبر دهد.
باید از تحولات موازنه قدرت آگاه باشیم
منظور از اوضاع بسیار مناسب چیست؟ این امر از لحاظ درونی به دو عامل مرتبط با هم بستگی دارد که در طی مبارزه گسترش مییابند. این دو عامل، آگاهی نسبت به ضرورت تغییر انقلابی و اعتقاد به توانایی واقعی انجام چنین تغییری است. اگر ما به این دو عامل شرایط میدانی که آماده شروع نبرد در تمام قاره آمریکا است و تصمیم قاطعانه جهت پیروزی در مبارزه و میزان قدرتهای جهانی را اضافه کنیم، شرایط فعالیت فراهم میشود.
با وجود آنکه دولتهای سوسیالیستی از هم دورند، ولی تاثیر مناسب آنها همیشه در بین مبارزان تمامی کشورها محسوس است. الگوی این کشورها الگوی تربیتی است که بدون شک برای ملتها درهر مکانی الهام بخش است.
فیدل کاسترو در 26 ژوئیه سال 1905گفت: «تمامی انقلابیون- بویژه در وقت حاضر- باید از تغییری که تا کنون در موازنه قدرت جهانی روی داده، باخبر شوند و به خوبی آن را درک کنند. آنها باید بدانند چنین تغییری در کشورهای مختلف به نفع مبارزات مردمی است. تمامی انقلابیون بخصوص انقلابیون آمریکای لاتین باید به جای آنکه در پی این تغییر موجود در موازنه قدرت، منتظر انقلاب اجتماعی معجزه آسا باشند، باید به خوبی از تمام عوامل مناسب جنبشهای انقلابی در این موازنه قدرت بهره گیرند و سازنده انقلاب باشند.»
عدهای میگویند: «ما میپذیریم که نبرد انقلابی در شرایطی معین و مشخص وسیلهای مناسب جهت به دست گرفتن قدرت است، اما چگونه رهبرانی بزرگ چون فیدل کاسترو را به وجود آوریم که ما را پیروز سازند؟» درواقع فیدل کاسترو هم بسان دیگران زاده تاریخ است.
اگر رهبران مبارز سیاسی نبرد انقلابی قاره آمریکا همگی چون یک فرد واحد میشدند. بزودی یاد میگرفتند از فنون جنگ برای خود جنگ استفاده کنند. هیچ حرفه و شغلی نیست که بتوان تنها با کتب آموزشی فرا گرفت. نبرد و قرار گرفتن در شرایط آن، بزرگترین معلم انسان است.
طبعاً این امر، مأموریت سادهای نیست و ناگزیر در طول این برنامه باید پذیرای برخی خطرات شد. آینده انقلاب وابسته به رشد مبارزات مسلحانه در دو زمان بسیار حساس است. زمان نخست، مرحله مقدماتی است و چگونگی واکنش در این مرحله بر میزان تصمیم قوای مردمی برای مبارزه و اینکه آیا هدف آنها به خوبی مشخص شده است، دلالت خواهد کرد.
زمانی که دولت بورژوا به مواضع ملت حمله میکند چارهای جز پناه بردن به دفاع شخصی نیست. زیرا دشمن حمله را در لحظهای مناسب آغاز میکند،یعنی زمانی که کمترین حد آمادگی وجود داشته باشد، نیروهای مردمی باید به دفاع از خویشتن بپردازند، ولی نباید در موضعی پناه بگیرند که ضربات ناگواری متحمل شوند. آنها نباید دفاع شخصی را صرفاً علاجی مذبوحانه برای مظلومان در محاصره بدانند. نبرد چریکی همان حرکت و دفاع خودجوش ملت در زمانی معین است. این نبرد توانایی ویژهای برای حمله به دشمن است و باید تمام تلاش چریک برای افزایش این توانایی مصروف شود.
البته ویژگی خاص نبرد چریکی مبنی بر بسیج نیروی مردمی میزان این قابلیت را مشخص خواهد کرد. این بدان معناست که نبرد چریکی، دفاع شخصی و رو به عقب نیست بلکه دفاعی هجومی است. زمانی که امور بدین شکل جلوهگر شود، نبرد چریکی در نهایت دستیابی به قدرت سیاسی را در پی خواهد داشت.