این هم یک شعر ملمع ترکی – فارسی حضرت مولانای بلخ
یالغیز سینی سیور من
دانی که من به عالم، یالغیز سینی سیور من
چون در برم نیایی ، اندر غمت اؤلر من
ترجمه : میدانی که من در عالم تنها ترا دوست دارم، اگر در برم نیایی اندر غمت میمیرم
من یار با وفایم ، برمن جفا قیلور سن
گر تو مرا نخواهی ، من خود سینی تیلر من
ترجمه :من یار با وفایم و تو بر من جفا میکنی،اگر تو مرا نمیخواهی اما من ترا میخواهم
رویی چو ماه داری ، من شاد دل از آنم
زان شکرین لبانت بیر اؤپگه نی تیلر من
ترجمه : روی چو ماه داری من از آن دلشادم، میخواهم از آن لبان شکرینت بوسه بگیرم
تو همچو شیر مستی ، منیم قانیم ایچرسن
من چون سگان کویت ، دنبال تو گیزر من
ترجمه : تو مثل شیر مست خون مرا میمکی، اما من چون سگان کویت دنبال تو میگردم
فرمای غمزه ات را ، تا خون من نریزد
ورنه سینینگ ایلینگدن ، من یارغیگه باررمن
ترجمه : فرمای غمزه ات را تا خون من نریزد، ورنه از دست تو به محکمه شکایت میکنم
هر دم به خشم گویی ، بار کیت منیم یانیمدن
من روی سخت کرده ، نزدیک تو تورر من
ترجمه : همیشه به خشم میگویی برو از نزد من، اما من روی سخت کرده، نزدیک تو می ایستم
آنشب که خفته باشی ، مست و خراب شاها
نو شین لبت به دندان ، قایی – قایی تو تور من
ترجمه : آن شب که خفته باشی مست و خراب شاها، میخواهم لبان شیرینت را با دندان محکم بگیرم
ماهی چو شمس تبریز ، غیبت نمود ، گفتند :
از دیگری نپرسید ، من سؤیله دیم آریر من
ترجمه : ماهی چو شمس تبریز ، غیبت نمود گفتند از دیگری بپرسید من ترا میخواهم
داکتر فیض الله ایماق