این هم بیاد تاریخ بماند
قومگرایی و ائتلاف ها بر بنیاد قومیت
حلال مشکل افغانستان نیست!
گرایش از داعیه جهاد به محل و قوم پس از رسیدن به قدرت نزد جمعیتی ها جاگزین اسلامگرایی سراسر وطنی گردید .
بیشترین نفوذ جمعیتی ها در شمالی و قطغن و قسمآ بلخ و سمنگان مشهود بود ، در جلال آباد هم قوماندان داشتند و اخند زاده های هلمند جمعیتی بودند ، در رهبری حزب حاکم نیز یکی دو تن هواخواه داشتند . اما دره پنجشیر یکسره به همین تنظیم تعلق داشته از سائر تنظیم ها نه قوماندانی وجود داشت و نه گروه جهادگر. مسعود که یگانه قوماندان آن محل بود در فضای یکه تازی و قوم محوری دچار کیش شخصیت شده خود و گروه شورای نظاری اش را نه تنها مافوق سائر تنظیم ها که برتر از جمعیت نیز میدانست. این تنها گرایی شخصی و تنظیمی سبب ناکامی های جمعیت اسلامی و برخوردهای خونین قدرت با دیگر تنظیم ها شده جنگ پنج ساله را برپا داشت . ترکیب قومی سران جهادی چنین بود : گلبدین حکمتیار ، مولوی یونس خالص ، مولوی محمد نبی محمدی پشتون ، برهان الدین ربانی تاجک ، صبغه الله مجددی و پیر سید احمد گیلانی عرب ، عبدالعلی مزاری و شیخ محمد علی جاوید هزاره ، عبدالرسول سیاف ملیت نامعلوم ، و شیخ اصف محسنی قندهار ی ؟.
از ین ده تنظیم مشهور صرف برهان ربانی تعلق به ملیت تاجک داشت ، اما روحیه بلند منشی و گرایش قومی و محلی جمعیت اسلامی که شورای نظار محوریت آنرا داشت برجسته تر بود روی همین ملحوظ پنج سال حاکمیت جمعیت و شورای نظار در عکس العمل خونین با دیگران گذشت .
این گرایش سمتی و قومی بنابر موقعیت جغرافیایی مناطق سرحدی با جمهو ی های آسیای میانه شوروی وقت توجه آمریکا و شوروی را بخود معطوف میداشت. رمز روابط نظامی و استخباراتی شوروی با احمد شاه مسعود و دعوت برهان الدین ربانی به ماسکو درین بود تا از سرحدات جنوبی دریای امو به جانب آسیای میانه تحرکات جنکی ، نفوذ تروریستی و اثر گذاری سیاسی صورت نگیرد و جمعیت اسلامی متعهد به عدم برهم زدن امنیت از افغانستان به این مناطق گردد .
اما آمریکا و مراجع استخباراتی آن ، کشورهای آسیای میانه را بحیث هدف بعد از افغانستان برای ایجاد تشنج و توسعه تروریسم علیه ماسکو در نظر داشتند که تا کنون برهمین هدف اتکا دارند . ازین جهت استخبارات آمریکا نیز با جمعیت و مسعود روابط اثر گذار داشت و پول فراوان مصرف میکرد( اسناد درین مورد در کتاب جنگ اشباح مفصل بیان شده است )
بقایای شورای نظار و جمعیت اسلامی حالا هم چشم امید زیاد از آمریکا و پاکستان دارند تا بتوانند با همان نحوه های کاری گذشته حمایت آمریکا بخصوص در بدست آوردن دالر را با خود داشته باشند .
شوروی ها با جمعیتی ها تا سرحد سقوط حاکمیت حزب وطن معامله کردند اما آمر یکایی ها نگذاشتند این تنظیم یکسره در حمایت سرحدات جنوبی شوروی عمل کنند ازین رو توسط ای .اس .ای. و با استفاده از تحریکات قومی و سمتی در بر افروزی جنگهای قومی و سمتی در یک مقطع معین زمانی ظاهرآ بیطرف ماندند ولی با ورود نظامی در افغانستان بر همین تنظیم اتکای قوی نموده وزارت های دفاع ، داخله ، خارجه و چندین واحد مستقل اداری رابه همین ها سپرده نقش،بیشتر و بلندتر به ایشان داد ، مطبوعات زمان اشغال هم به دفاع و توصیف همین ها نشرات میکرد و ریکلام شان می نمود.
گلبدین حکمتیار که یکی از جوانب مقابل جمعیت در جنگ های داخلی بود ظاهرآ از دایره قدرت تحت اشغال بدور ماند ولی با امتیازات زیاد سهیم قدرت شد اما نقش نامحسوس داشت .
حرکات ضد افغانی در بیرون از کشور با تبلیغات حمایتی تلویزیون های مزدور از بقایای جمعیت و شورای نظار هنوز ادامه دارد ،ولی ناکامی های پی در پی آنها اثر گذاری تبلیغاتی شان را در داخل و در محلات قبلی نفوذی غیر محسوس ساخته از طرف مردم آن محلات حمایت نمیگردد.
ائتلاف متلاشی شده چند روز قبل نشان داد که هنوز هم جمعیتی ها از موضع یکه گرایی قومی و محلی نه گذشته اند و سران بد نام و مشکوک ائتلاف دچار ناهماهنگی در همصدایی شده اند .
با وجود امکانات رقابتی جیو پولیتیک برای جمعیت اسلامی و شورای نظار چرا این ها نتوانستند ازین امکانات بهره برداری سیاسی مناسب و دوامدار برای توسعه تشکلات شان در حوزه شمال کشور نمایند ؟
۱– خود محوری شدید قومی تا سرحد نوعی فاشیسم محلی و قومی سبب محدود ماندن نقش شان در میان گروه های محدود در حوزه قطغن و پنجشیر گردید . در دوران حاکمیت پنج ساله به اثر جنگ با همگان قوماندان های جلال آباد و اخند زاده های هلمند را از دست دادند ، مسعود متحدین حزب حاکم را با کلمات سبک و شیوه تمسخر آمیز از خود راند .
۲– فساد گسترده در میان رهبری و کادر های دست اول آنها بدون آنکه به توسعه و انکشاف نقش سیاسی بپردازند یکسره مصروف پول اندوزی ، کرسی طلبی،و امتیازات خانوادگی شدند ، این باعث گردید تا نتوانند در محلات خود حمایت مردمی بدست آورند.
با این دو نقیصه در کنار اعمال خونین وو یرانگر ، بلند پروازی های نو بدوران رسیدگی در برابر مردم غصب جایداد ها وغیره جمعیت اسلامی و شورای نظار از داشتن شبکه ای از کادر های مردمی برخاسته از محلات و اقوام مربوطه بی بهره ماندند که تا کنون همان حالت کادری کاکا و ماما و برادر و برادر زادگی درخارج از کشور بر آنها مسلط است و نمیگذارد وسعت کادری باعث وسعت نفوذ در میان مهاجرین گردد.
ائتلاف های کم عمر در بیرون نوعی مصروفیت بیکاری است بدون اثر گذاری ملموس در داخل افغانستان . اعلان هر ائتلاف سبب پراکندگی و اتقطاب بیشتر گردیده بی کفایتی انهارا نزد تمویل کنندگان شان آشکار تر میسازد.














