الهیات، عرفان، تصوف در ایران
دکتر بیژن باران
با مطالعه آثار و تاریخ 3 مرکز تمدن چین، هند، ایران نام و رابطه فیلسوفان و الهیون دیده شوند. خشکی ، زلزله، انزوای ناشی از کویر و کوه، حمله اقوام دیگر به جغرافیای سوق الجیشی بین شرق و غرب به باورهای ماوراء الطبیه دامن زدند. تخیل، کنجکاوی، استبداد مطلقه شرقی- خرافت و طب بومی را گسترش دادند. در ایران الهیات به عرفان، تصوف، خرافت انجامید؛ نیز فلسفه نه به علم بلکه به تخیل الهیات و شعر پیوند خورد. ایستایی جامعه، نبود خط، گویشهای جدا از هم منجر به این شدند: یک میم فردپرستی در 3 هزار سال استبداد مطلقه در فرهنگ ایرانی شکل گرفت.
در چین به لانو تسه، مو تزو، کنفوسیوس، ئی جینگ، منسیوس قبلا اشاره شد. در هند به اوپانیشادها، ودا، جین، شیوا، 6 مکتب نیایا، ودانتا، یوگا، سنخیا، پوروا، ویشاشیکا؛ مشاهیری چون باجناوالکیا، چارواکا، سیداراتا قبلا اشاره شد. مشاهیر بابل، آشور، فلسطین/ یهود را هم باید افزود. در ایران باورهای 12 گانه مهرگرایی، زرتشت، زروان، چندایزدی ایلام، مغان، مانی، مزدک، بودایی، مسیحی، یهودی، اسلام، بهایی از 3000 ق.م. تا 2000م در فلسفه و الهیات قابل غور اند. 4 دین آخر بررسی نشدند.
ودا، باور سکاهای قزاقستان، میترایسم تمدن جیرفت آغاز مشترک در اندیشههای هندوآریایی ۱۵۰۰ ق.م. دارند. کوچ سکاها از قزاقستان به هند و فلات ایران، ترکیه، باورهای آریایی را بین تمدنهای هند، ایران، یونان، در هزاره 1 ق.م. مشترک کرد. تمدن ایران با جاده ابریشم واسطه 2 تمدن شرق و غرب در 3 هزار سال گذشته بود. فلسفه ایرانی در آثار هنری و کلامی تبلور یافت.
خشیار شاه 465-486 ق.م. در کتیبه ایلامی گفت: “اهورا مزدا خدای بزرگ است. او زمین، آسمان، انسان، شادی را برای انسان آفرید. او خشایار را شاه کرد.” خشایار بر اهورا مزدای آریایی و شادی تاکید کرد. ولی وراثت شاهی را هدیه خدا خواند. پس از سرکوب شورش مصر 480ق.م.، بابل، حمله به آتن کرد.
در قساوت دربار به اعضای خود این نمونه آید. جانوران اعضای خانواده را نمی کشند؛ ولی قدرت مطلقه قسی است. اردشیر 3 هخامنشی شاهنشاه 359-338 ق.م. شد. یکی از برادرانش اعدام شد، دیگری خودکشی کرد. آخری را پدر به قتل رساند. اردشیر 2 مرد. زود پس از شاهی، اردشیر 3 همه اعضای خاندان سلطنتی را کشت تا مقام خود را مصون دارد. مقبره او نزدیک تخت جمشید در کوه کنده شد. خاندان شاهنشاهی تا عصر معاصر خونین بود. شاهان متفکرانی را در تاریخ کشته؛ فرزندانی را هم کور کردند. نمونه: ناصر الدین شاه در فتل امیر کبیر، نادر شاه در کور کردن پسرش. Ancient Scientist 06192023
ورود ایرانیان به آتن، روشنفکران آن را به کنجکاوی در باره ایرانیان بر انگیخت. آنها به فرهنگ ایران، بابل، فلسطین/ یهود علاقه مند شدند. در آغاز یونان منابع مصری، فینیقی/ لبنان، اتروسکان برای علوم و فلسفه سیاسی داشتند. هراکلیتوس 535- 475 ق.م. زاده ترکیه، ساتراپ هخامنشی بوده؛ گفت: ناجورها بهم پیوندند، از تفاوتها زیباترین همآهنگی بیرون زند. او در کتابش درباره طبیعت وحدت اضداد، حرکت در جهان، سیالیت همه چیز، دیالکتیک تغییر سرمدی را تبیین کرد.
فرهنگنامه فلسفه آکسفورد نوشت: زرتشت نخستین فیلسوف شناخته جهان باشد. فلسفه زرتشت را یهودیت گرفته؛ وارد اندیشه غربی و نهایتاً افلاطون کرد. افلاطون در کتابش و یک تاریخنگار اهل لیدیا/ ترکیه در آموزه مغان زرتشت را نام بردند. او در مکالمات فایدون از سقراط نوشت: معتقد به روح، از خوردن زهر در دم مرگ فرار نکرد. پلوتارخ کیهانشناسی زرتشت را تشریح کرد. هوشتانه/ اوستَن کیمیاگر، فیلسوف و مغ همراه خشایار شاه در لشکرکشی به یونان بود. در آنجا کیمیاگری و جادوگری/ شعبده را تدریس به یونانی کرد.
از آموزشهای هوشتانه استقبال شد. زبان یونانی بلد بود. وی همچنین در یونان، به زبان ایرانی آموزگار دموکریت 370-430 ق.م مبتکر نظریهٔ اتم بود. کسی که به مصر و ایران سفر کرد؛ یعنی 2 زبان آنها را می دانست. پلینی، فیلسوف رومی سده 1م از علم مغان/ ماجیک و هوشتانه نوشت. او افزود: فیثاغورث، امپدوکلس، دموکریت، بطلمیوس برای مطالعهٔ مغان به خارج سفر کردند. اصول مغان را در بازگشت آموزش دادند. امپدوکلس آزادیخواه اهل سیسیل عرفان و اسطوره را با فلسفه آمیخت. یونانیان در سفر به مصر، ترکیه، ایران، بابل، هند علوم خود را غنا بخشیدند. مارک تواین گفت: سفر تعصب، تحقیر دیگری، کوته-بینی را نابود کند.
پراکندگی دینی ایران نزدیک به حمله تازیان فراگیر بود. عهد ساسانی 3 پیامبر داشت: مانی، بُندوس، مزدک. در عهد امپراتور دیوکلسین، یک مانوی بنام بُندوس/ بُندَگ یا زرتشت خورگان/ دوم از فسا در فارس، در روم در مانویت بدعت آورد. پاول/ پولُسِ پارسی فیلسوف و منطقدان، استاد فلسفهٔ انوشیروان بود. مَزْدَک 480-529م اصلاحگر اجتماعی و کنشگر مذهبیِ بود.
وی فرزند بامدادان، مروج فلسفه سیاسی مساوات، تقسیم خالصجات دربار، اشتراک مال و زن بود. رک مزدک، دایرة المعارف مصاحب. فردوسی مزدک در زمان قباد یکم را ستود:
بیامد یکی مرد، مزدک بـه نـام/ سخنگوی بادانش و رای و کام.
گرانمایـه مردیُ و دانشفروش/ قـبـاد دلاور بــدو داد گـوش.
ریچارد داوکینز در کتاب ۱۹۷۶ ژن خودخواه، کلمه میم- واحد گسترش فرهنگی از منطقه، دوره، فردی به منطقه، دوره، فردی دیگر- را ساخت. فردپرستی با نیا/ مرده پرستی، پدرسالاری، القاب خانی، اشرافیت ایلی، دیوانسالاری تحکیم شد. این میم عشق به و ترس از خدا، پیامبر، رهبر، عظما، معصوم، امام، علی، حسین، مهدی، شاه، پدر باشد که به هر قدرتمندی ادامه خواهد داشت. فردپرستی در قطب، ولی، فرمانده در حلقه های عرفان، تصوف، چریکی چون مجاهدین هم ریشه دارد.
فرهنگ عبودیت و زبان لف بمعنی تکریم، تعظیم، دستبوسی و نشر بمعنی خانزاد، جانثار، فدوی با تشریفات، کلام پر غلو، آرزوی بی اساس طول عمر به زعما را حاملان و بادمجان دور قاب چینهای دربار و حوزه در دیوانسالاری ایران سنت گذاشتند. اینها مفاهیم و ارزشگراری های کرنش به قدرت اند که فردیت را پایمال کنند.
تجریدات الهیات، عرفان، تصوف از روی تشریفات دربار و تهی کردن واقعیت با توهم و تخیل بکار رفته اند. در اینها یک میدان مغناطیس تخیلی با یک مرکز غیبی مریدان را چون براده های آهن بخط کند. طبقه متوسط شهری چون پیله وران و دکانداران از خود بیخود شده؛ آستان بوسی را تکرار کنند. زبان فارسی کنونی از کلمات، صفات، اصطلاحات تملق آمیز سرشار است.
حتی نویسنده از نوشتن “من” ابا دارد. ضمیر “ما” برای شکسته نفسی بکار برد. نیز کرنش با ناچیز شمردن خود، عرش اعلا، رساندن قدرت بیان شود: این حقیر، بنده، فدوی، جان نثار، چاکر، غلام، خاکسار. همه از فرهنگ مرید- مرادی، عبد- مذهبی، غلامی خان خانی سرچشمه گیرند. ایرانیان خارج از کشور، زبان عبادی را کمتر دارند. القاب غلوآمیز از دربار، دیوانسالاری، دین، دانشگاه سده 20 مانند استاد، دکتر، مهندس منشاء گرفتند.
فرهنگ تعبد را غرب از مهاجران زدوده؛ بویژه نسل جوان ایران آزاد از چاپلوسی رفتار کند. کسانی که محیطشان عوش شده، از ده به شهر، یا از خاورمیانه به غرب هجرت کنند آمادگی تغییر میمها را دارند. البته در شهر دولت جانشین قلدر قبلی شود. یاسمن مقبلی از ام آی تی، کاپیتان تیم فضانوردهای ناسا به ایستگاه فضایی جهانی 2023 ایرانی تبار است.
میم در فرهنگ ایستا چه نقشی دارد؟ فرهنگ ایستا با نرخ تغییر کند مانند ایران یا پویا با نرخ تغییر تند مانند آمریکا است. رفتار مدام و فشار طبقاتی میم برابر ژن در ژنتیک بر هوش اجتماعی اثر گذاشته؛ بویژه در ازدواجهای فرزندان خاله، دایی، عمه، عمو هم ژن هم میم انباشت تصاعدی شوند. خرافات، خجالت، جبن، عدم اعتماد به نفس، پایمال فردیت تعمیق شوند.
در سده 21 شاه پرستی در نسل های 2 و 3 غرب نشین بازتولید شود. در ویدیوهای سپاه قدس از تمرینهای نظامی رهبر پرستی هم قوز بالا قوز شود. افراد با فردیت و استعداد با مهاجرت به غرب مدرن شده؛ چون آنها میم فردپرستی خود را باطل کرده اند. محیط کار شایسته سالاری، سینما، اینترنت، موسیقی، کتابهای مفید فرد را مدرن کنند.
شعور اجتماعی شناخت خود، دیگران، وضع – در تنظیم رفتار است که فرد از تجارب، موفقیت، شکست آموزد. فرد در جامعه وضع، آگاهی، فهم دارد تا از حق خود صیانت کند. لیاقت بر تحصیل، تجربه، مهارت، شم، سلیقه قرار داشته که آموختنی اند. در استبداد شرقی هوش اجتماعی با پارتی بازی، نه شایسته سالاری، در پویش اجتماعی به تملق منجر شود. بهلول دانا/ مجنون همعصر هارون الرشید نماد عدم شعور اجتماعی است. ملانصرالدین نماد قوی شعور اجتماعی گاهی نامتعارف است.
برای فهم رفتار خود، واکنش دیگران در جامعه، ارزیابی وضع پیرامونی- نیاز به هوش اجتماعی است. شعور اجتماعی حقیقت، آزادگی، صراحت لهجه را در سایه استبداد تنظیم کند. حافظ و سعدی نماد شعور اجتماعی ایرانی اند. توماس سوول، متولد 1930 مفسر اجتماعی آمریکایی گفت: هنگامی که می خواهی مردم را کمک کنی، حقیقت را به آنها می گوئی. وقتی می خواهی خودت را کمک کنی، به آنها چیزی را می گوئی که می خواهند بشنوند.
شعور اجتماعی، عقل سلیم، زبلی خیابانی در کنترل هیجان، همدردی، ارزیابی دخیل اند. مهارت بین الشخصی برای موفقیت فرد در جامعه را سازمان، حزب. باورها، برخوردها، مدیریت گروهی پیچیده کند. گفته شده در رابطه با دیگران 35% کلام و 65% غیرکلام یعنی چهره، لحن، ژست سر و دست دخیل اند. لذا در گذشته تجارت حضوری انجام شد. تئوری هوش اجتماعی، نظریه ذهن، تست هوش اجتماعی در فهم دیگران پدید آمده اند. آنها با مسایل مشاهده، رفتار، شناخت وضع، حافظه نامها و چهره ها، داوری اوضاع، طنزگویی در فرد را اندازه گیری کرده؛ با گروه مقایسه کنند.
شاید ابلهی شایعترین اختلال کار قشر جلوپیشانی مغز است. گوشزد آن برای آگاه کردن بیمار از این اختلال در درمان کمک کند، تا بمرور ذکاوت اجتماعی، کاربرد منطق، عقل سلیم پرورش یابد. ابلهی و تعصب موجب کشتار دینی شوند. دنیس دیروت نوشت: هیچ فیلسوفی یک روحانی را نکشته؛ ولی بسیاری روحانیون فلاسفه بسیاری را کشته اند. Taghi Kimyai-Asadi FB190623
آیا باید به مقدسات باورمندان احترام گذاشت؟ تار جزء بنیانی ماده بشکل نوسان انرژی در فضا ست. همه ی سازه های گوناگون جهان را تار سازد. پس باور تقدسی نداشته؛ بجز توهمات مومنان به نهاد ماوراء الطبیعه غیبی. از این گذشته احترام به باورهای احمقانه، ادراک کاذبی در باورمند بسازد که دیگران آنها را پذیرایند. انتقاد و حتی توهین برانگیزاننده خللی در این باورها بسازد؛ مانع باقی ماندن باورمند در جهل مرکبی شود که حقیقت را نمی داند و نمی خواهد بداند.
از انجا که تقدس ساخته ی اذهان پیروان است. رهبران مقدسات را برای تحمیق، گمراهی، کنترل تفکرات و رفتار مردم بکار برند تا مانع انتقاد از مقدسات و در نتیجه از خودشان شوند که به آنها منسوبند، واجب اخلاق اجتماعی است که با تقدس مبارزه کرد، انسانها را از قید، بند، محدودیت فکری بسیاری رهاند. بخصوص که وانمود شود مقدسات اثرات وسیعی بر ساختار جهان و سرنوشت گذشته، حال، آینده حتی تا پس از مرگ دارند.
این بیماران از ترس، شک و تفکر نتوانند کرد. گاهی تناقضات کتب دینی را دیده؛ ولی ترس آنها را کرخت کند. راه نقلی نه تجربی گزیده؛ پرسش، جستجو در اینترنت، پژوهش نشریات، بحث با مخالفان نکنند. لذا چرخه خرافات آموخته را به کودکان وصل کنند. زنان جویاتر در دین عقبمانده اند. چون آنها ستم مضاعف، آپارتید جنسی، غدغنی مدرنیسم را ببینند. ولتر گفت: شما را از خدا بترسانند، برای آن است که شما از خود آنها بترسید.
سرمایه داری دولتی، استبداد شرقی مطلقه، خفقان سیاسی – حق انتقاد را از روشنفکران سلب کنند. در نتیجه نبود شایسته سالاری، عدم احترام بهمنوع، ترس از مقام عالی، غدغنی نقد دین، مجیزگویی مقدسات، رهبر، خدا شاه میهن/ خشم نضج گیرند. رفتار فرد پر از افراط و تفریط، خضوع و خشوع، تعظیم و تکریم، پرخاش و چاپلوسی، عقده منفعل -قلدری است. فرد واژه های زیر را بکار برد: حضرت عالی/ اشرف، آیت الله، عظما، ملوکانه. در سده 20، سرکوب مطبوعات، اتحادیه های صنفی، احزاب خفقان سیاسی را عمیق کردند. هر اعتراضی را با زندان، شکنجه، اعدام خفه کرده؛ تا در انقلاب بغض مردم ترکید.
حوزه علمیه عنوان علما برای فرد حوزوی عبادار بکار برد. علم به معنی معلوم کردن نامعلومات است. اوقاف 500 هزار آخوند را حقوق دهد. آنها بجز افزودن بر نامعلومات، تا حال کدام نامعلوم مدعائی، از خدا و خلقتش گرفته تا روز قیامت، همه امور بینابینی را معلوم کرده اند؟
اکثر ایرانیان خرافاتی و دینخو یند. یکی از خرافات بازمانده از دوران پیش این باور است که مرده ها به غذا یا پخت و پز نیاز دارند. پس در گورها وسائل پخت و پز گذاشتند. دادن خیرات، خرما، حلوا در مراسم برای مرده، بازمانده همین باور پوچ است. هندوها هر روز برای بت خانه خودشان غذا گذارند. سیسرو، ناطق رومی 106- 43 ق.م. نوشت: زندگی مردگان در حافظه زندگان است. داروین، پاستور، مندل، کپلر، واتسن-کریک، انسان را بر خرافات پیروز کردند.
*
جنبه طبیعی و الهی از ایران باستان با مهرپرستی، مغان، زودیاک ایلام، زرتشتی، بودایی، مانوی، مزدکی، زروانی در فرهنگ تجلی کردند. بر اثر کنش و واکنشهای عقیدتی صدر اسلام میان عقاید ادیان فوق آثار فراوانی پیدا شدند. مهرگرایی، چند ایزدی ایلام، زرتشت، بودا، مانی، در الهیات و عرفان ایران اثر گذاشتند.
تمدن های جیرفت، ایلام، شهر سوخته شاید بخاطر باستانی بودن، زبان و خط مهجور- در ادبیات باز تولید نشده اند. مهرگرایی از 5 هزاره سال پیش در تمدن جیرفت تا مهرابه های روم، اقلام موزه ها، متون ودیک و اوستایی از 3هزار سال پیش تشریح شد. مهرگرایی ایزد پیمان و خورشید در کتب کتابخانه ها، نسخ غزلیات حافظ از 800 سال پیش، قالی کرمان، آداب و رسوم ایرانی توصیف شد.
باورهای مهرگرایی تمدن جیرفت از ارمنستان و ترکیه تا گستره سیاسی روم نشت کردند. گسترش مهرگرایی در ایران، ترکیه/ روم شرقی، اروپا در اقلام مجسمه، قالی، شعر، معماری، زبان ردیابی شود. در تغییرات رنگ، نگاره، اندازه قالی در چند نقطه مانند همدان، کرمان، عشایر عهد هخامنشی، ساسانی، صفوی، تا سده 20 باورهای مهرگرایی دیده شوند. اقلام تصویری باستان این تاویل ها را دارند: مثلث آسمان، زمین، انسان در اساطیر، با باورها، تجریدات، نمادها ربط دارند. نماد شئی حسی سخت افزار برای ایده مجرد نرم افزار مانند شیر برای شجاعت است.
در تپه های مشرف به هلیل رود جیرفت تمدن اراتا با 10ها هزار اقلام عتیق از 5 هزار سال پیش کشف شدند. این تمدن واسطه 2 تمدن موهنجو دارو دره سند پاکستان و سومر میانرودان عراق بود. نگاره های مادی گیاه و جانور در قالی، اشکال هندسی در معماری، فلزکاری در اقلام آیینی و تزیین نهفته اند. حسگرهای ابزار الکترونیک در آسمان مانند هواپیما، ماهواره، پهباد دوربین دار- لایه های خاک را در سده 21 کشف کنند. باستان شناسی بررسی یافته های حفاری بناهای تاریخی و کاربرد فنآوری در تفسیر شان است.
آنگاه حفاری اقلام عتیق ارزیابی، تاریخ یابی، تشریح شده؛ تا با رایانه تحلیل شود. این شیوه رایانه ای در تصاویر نجومی رصدگر فضایی وب هم بکار رود؛ تا شمارش، تغییرات، الگوی اجرام سماوی دقیق شوند. در سده 21 هوش مصنوعی با الگوریتم کلامی، تصویری، داده های تاریخی – الگو، قیاس، نتیجه را آشکار کند.
به ادیان منسوخ خرده گیری شود؛ در دین غالب غلو شود. دن بروان در کتاب کد/ راز داوینچی نوشت: تاریخ را همیشه فاتحان می نویسند. وقتی 2فرهنگ تصادم کنند؛ بازنده نابود شود، برنده آرمان خود را شکوهمند و دشمن را ناچیز جلوه دهد. فاتحان توجه دارند که گفتار و کردار آنها در تاریخ برای اخلاف یادگار ماند. کنفوسیوس تاریخ در بعد زمان را برای پیشگویی فردا انگاشت: گذشته را بررسی کن اگر می خواهی آینده را ببینی. ناپلئون گفت: تاریخ چیست؟ افسانه ای که مورد توافق قرار گرفته. او تاریخ را پدیده اجتماعی در نقطه ای خواند.
آیا تاریخ بازتاب واقعیات بطن جامعه است که ضبط نمی شوند یا نظرات تاریخنگار بنا بر تجارب و دیدگاه او؟ گارسیا مارکز، 2014- 1927 از کلمبیا با جایزه نوبل 1982، گفت: زندگی آنچه زیسته ایم نیست، بلکه همان چیزی است که در خاطرمان مانده؛ که به یادش می آوریم تا روایتش کنیم. او تاریخ را فردی بیان کرده؛ در حالیکه فرهنگ، موزه، دانشگاه، کتابخانه تاریخ را انباشت کنند.
سکاهای آریایی حول دریاچه اورال از آسیای میانه با اسبها و اعتقادات شان چند 1000 سال پیش به جنوب یعنی فلات ایران، به باختر یعنی ترکیه، به خاور یعنی هند آمدند. آنها گله دار، اسب سوار، فلزکار بودند. دین سکاها، بندهای ودا، مهر یشت اوستا- نام ایزد آریایی میترا را دارند. خجره، خنجر خمیده، ابزار سکاهای اسب سوار آسیای مرکزی جنوب سیبریه، قزاقستان، بود که در میترایسم روم نماد پیر مغان بود. برایشان میترا با داس دروی خزانی، زادگاه در غار، با ماه نگهدار میوه، قدسی و آسمانی بود.
حافظ با اشاره به وعده اسلام و دیر مغان، تمثیل زمان به رود، اجر آخروی گفت:
قصرِ فردوس به پاداشِ عمل میبخشند/ ما که رندیم و گدا، دیرِ مُغان ما را بس.
بنشین بر لبِ جوی و گذرِ عمر ببین/ کاین اشارت ز جهانِ گذران، ما را بس.
مهرگرایی در تمدن جیرفت در هزاره 1 ق.م از وضع اولیه پیشا مسیحیت روم به وضع کنونی در کتابحانه، موزه، بناهای تاریخی رسید. مهرگرایی نوشتاری نداشت. ولی اقلام هنری حاوی باورهای باستان از جیرفت، مهرابه های روم، نقوش قالی همدان، پلمیکهای کلامی هزاره 1م، برخی آداب و رسوم کنونی- موتیفهای مهرگرایی دارند.
از فرش سده 20 در کرمان، مهر یشت اوستا، مهرابه های امپراتوری روم، می توان وضع اولیه نمادها، دالها، مدلولها در اقلام کشف شده جیرفت نتیجه گرفت: مهرگرایی در قزاقستان و شرق فلات ایران پیشازرتشت رایج بود. شامان های قزاقستان خوش بیان در قصه برای مردم تخیلات خود را در هوای آزاد و بعد در پرستشگاه استادانه سرودند. آنها اقلام قدسی و جادو را برای کمک به کنترل شرایط جوی و مرض در قصه آوردند.
آیا نمادها محلی یا سراسری اند؛ در زمان تغییر کرده؛ در چرخه حیات زایش، رشد، زوال اند؟ تغییر طرح یا دلتا/ جزیی مانند گل 4گلبرگ به 6 گلبرگ یا بکل مانند جایگزین گل با بلبل است. ماهی، برگ، سرو خمیده به اشکال هندسی کاهید؛ بترتیب نماد زندگی، شادابی، تنهایی اند.
بر خلاف انسان امروزی با مشغله فراوان، پیشینیان وقت، پرسش، نیاز به پاسخ بیشتر داشتند. فلات در بر گیرنده جیرفت/ کرمان، پل ذهاب لرستان، شهر سوخته سیستان، تمدن ایلام، لولوبیها، کاسیها بود. مردم تمدن جیرفت 5000 سال پیش تا هزاره 1 ق.م. مهرگرا بودند. در گذار به روم فرقه های محلی آن رشد کردند.
مهرگرایی مانند ادیان دیگر دارای نحله ها و انشعابات بود. یک باور واحد، برداشتهای گوناگون محلی داشته؛ قدرت و ثروت هم به این باورها تداخل کردند. نمونه: مسیحیت با 2500 فرقه – کاتولیک، رفرماسیون، ارتودکس شرقی ارمنی، روس، آسوری. باورهای جدید مانند مورمونیزم سده 19 در یوتا و ساینتالوژی سده 20 در هالیوود پدید آمدند.
*
تمدن ایلام یا عیلام خوزستان در جنوب غرب فلات ایران در ۲۷۰۰ ق.م. نخستین شاهنشاهی را داشت. تاریخ ایلام دوره بندی به ق.م. زیرین را دارد: ۳۷۰۰-۲۷۰۰ متقدم، ۲۷۰۰-۱۶۰۰ قدیم، ۱۵۰۰-۱۱۰۰ میانه، ۱۱۰۰-۵۳۹ نو، ۵۵۰-۳۳۰ هخامنشی. آنها خود را هَتَمَتی یا سرزمین خدا خواندند. اکدیان اِلامتو و سومریان آن را با اندیشهنگار” ن ی م” یعنی بلند نوشتند. ایلام از راه دریایی با موهنجو دارو- پاکستان، از جاده خاکی با شهر سوخته- سیستان و تمدن اراتا- جیرفت، از راه شوش با تمدن سومر- میانرودان، مصر مراوده داشت. این منطقه دربرگیرنده منطقه شمال خلیج فارس، کوههای شمال، جلگه های جنوب، رودهای پر آب بود.
دین ایلام مجمع ایزدان مذکر مرحله کشاورزی و شهر نشینی پس از مادرسالاری بود. این مجمع با تقسیم کار، اینها را برآورده کردند: امور کیهانی، خورشید، ماه، ستارگان، فصول، بارندگی؛ امور اجتماعی خرید، فروش، مُهر ثبت سند مالکیت، عروسی، عزا، تولد، دادگاه؛ امور امنیتی دزدی، تهاجم خارجی، ساختمان معابد، راه و آب رسانی. سفالینههای نقشدار ۳۵۰۰ ق.م. آنجا طرح هندسی از انسان، جانوران، گیاهان، سپهر را دارند. یک مجسمه درونی زیگورات معبد، ۹۴ سکه نقره از ۱۲۰۰ ق.م.، نوار نقره زروان ۹۰۰ ق.م. لرستان، مُهرهای تصویری کارناوال/ دسته دینی بجا مانده اند.
دین ایلام از هزاره 4ق.م. تا انقراض دولت در خوزستان منطبق با خدمت به شاهان، نیاز مردم، گذار جامعه از مادر سالاری به پدر سالاری از 4 تا 2 هزار سال ق.م. بود. بمرور با تحول جامعه، تداخل زروانی، مزدیسنا، مهرگرایی تجارت و سفر ناچیز، این دین چندایزدی، با ایزد زنان، شهری به کشوری، ایزدان نر استحاله یافت. جنگها به سلطه مرد بر زن کمک کردند.
در زندگی ایلاتی کارکردهای مغز نخبگان چون کنجکاوی، همدردی، ادراک، تخیل، پرسش، چارهجویی، روایت اولویت داشتند. مجمسه های چندایزدی ایلام هزاره 3 ق.م اینها را دارند: نام، اصول، منطقه، بشیر، خدایان، باورها، کاهنان، قدرت، پیروان، مناسک، چرخه عمر، معابد، مراسم، اوراد، الواح گلی، آثار سنگی، تاثیر از باورهای گذشته، اثر بر آیندگان.
نام و اصول دین تقدیری ایلام اینها بودند: سلسله مراتب، تقسیم کار خدایان کشوری و محلی، خدایان مذکر و مونث، قربانی، زندگی پس از مرگ، عبادت، قدرت معبد و دربار. حفاریها تأیید کنند که باور به جهان پس از مرگ، غذا و نوشآبه برای مردگان پیش از حمله آشور رسم بود. متون حقوقی بابلی هم توصیه کردند: پس از مرگ وصیت کننده، باید منظم هدیه باو داده شود. هدیه برای مردگان نشانگر احترام به آنها و بهبود کشاورزی با تولید اضافی بود.
زیرا تا آخرت فرد متوفی، روح او نباید در گرسنگی/ عذاب جاودان باشد. گاهی هم اجساد را سوزانده، خاکستر را در قبر گذاشتند. در گورهای شوش 7 لوحه دربارهٔ جهان دیگر به اکدی پیدا شدند. این رسم در سده 20 با بردن گل و گل پلاستیکی به مزار برای شادی روح مرده برگذار شود.
*
زرتشت باورهای متافیزیک ستارگان و خورشید اثرگذار بر انسان را شخصیت انسانی داد. شبیه این باورها در غرب و شرق در عصر کشاورزی و سلطه روحانیون وجود داشت. خدای زرتشت عادل است؛ اختیار به انسان داد. بر عکس، عیسی گناه و عذاب را به انسان نسبت دهد که باید بخشیده شود. زرتشت ثنویت/ دوگرایی، تضاد، زمان، روند را در کنجکاوی، پرسش، عین، ذهن را به دانش شناسی آورد. او اختیار، عدالت در برابر فرمانروایان قلدر، را در فلسفه سیاسی گنجاند. از دین زرتشت رستاخیز/ روز قیامت، آخر زمان، پل چنواط/ سراط، فرشتگان، بهشت، دوزخ، مزد اعمال- در ادیان ابراهیمی نشت کردند: یهودیت زمان کوروش کبیر، مسیحیت از مبلغان مانوی در روم، اسلام با سلمان فارسی صحابه.
کتب این دین عهد ساسانی میان پارسیان گجرات هند، در دین کنونی در یزد، کتابخانه های غرب بجا ماندند. اوستا در 5 فصل الهیات زرتشتی را ساده تر از مندرجات کتب زرتشتی ارایه دهد. پیروان باورها و اعمال را در هر دین پذیرند. باورهای زرتشت: خالق جهان، اهورامزدا/ سرور دانا، خدای یکتا، رهنمای حقیقت به زرتشت نبی است. آتش مقدس، نماد طلوع خورشید باید مانا باشد. برای مومنان آخرت و معاد “دو سرا” بقول فردوسی جان و خرد یا ماده و روح با همند.
منشاء جان روح ماوراء الطبیعه دانسته؛ انسان روح / فروهر دارد. پس از مرگ، روح روز جزا پاسخ دهد. البته همه این باورها بیرون از فضازمان کجا-کی برای جا و روز جزا یند. خرد مومن با الگوی اعتقادات، دگمها، اصول، مناسک دینی خوانایی دارد. هیچ خوراک، نوشیدنی، شراب، آبجو حرام نیستند. مومن روزانه 5 بار نماز خواند. مرگ کار اهریمن است. جنازه برخلاف ادیان ابراهیمی دفن نشده، مانند هندوان سوزانده نشده؛ بلکه در دشت گذاشته؛ چون گوشت فاسد شده؛ تا کرکس، لاشخوار، کلاغ، گرگ بخورند. استخوانها را در خاک گذاشتند. نمونه: جعبه سنگی مقبره کوروش در پاسارگاد.
زرتشت را هم مانند هر نوآور دینی، شاه و مردم آزار دادند. او گفت: به کدام زمین روی آورم؟ باید کجا روم؟ یسنا 1:24 از آزادگان و پیشوایان دورم بدار. نه برزگران مرا خشنود کنند؛ نه آن فرمانفرمایان دروغپرست کشور. دوشن گیمن، ص 36-37. کتاب دوشن گیمن اینها را دارد: نظرات اروپاییان در باره زرتشت، اصول دینی اهورا-اهریمن، امشاسپندان، تاریخچۀ مطالعات ایرانی، مقایسۀ دیدگاه هند و ایرانی در باب زرتشت. نیز وجوه تشابه میان آموزههای زرتشت با اعتقادات یونانیان و اقوام بنیاسرائیل آمده اند.
*
برخی مردم خراسان پیش از اسلام بودایی بودند. در سده 3 ق.م. کهنترین پرستشگاه زرتشتی یعنی نوبهار بلخ به معبد بودایی تبدیل شد. یکی از فرزندان زرتشت بلخی متولی آن بود. پرده دار آن مکان مقدس بودایی، برمکی بود. کتاب خلیق. روزنامه آساهی ژاپن از یافتن ۱۹ تندیس بودا در استان فارس گزارش داد. آنها ۵ تا ۲۰ سانتیمتر و جنس آنها از گچ و گل اند. سکهای از پیروز پسر اردشیر ساسانی بجا مانده؛ که از دو دین زرتشت و بودا نام برد.
برخی پژوهشگران گویند: آیین بودایی ریشهٔ ایرانی متکی بر اصول زرتشتی نه هندی دارد. بودا شاهزاده ایرانی بود. سیدارتا گوتاما به معنی کمال جو، شاهزاده ای از قوم سکا، تیره شاکیا، ایل ساکی بود. او در باغهای لومبینی منطقه کاپیلاواستو در نپال زاده شد. در هند گوتاما بودا به شاکیامونی یا رئیس ایل ساکی ملقب بود.
در سدهٔ ۶م نسخه هندی پنچا تنترا/ 5 مقاله بنام کلیلگ و دمنگ ترجمه فارسی شد. در سدهٔ ۸م ابن مقفع آن را به عربی بنام کلیله و دمنه / نام 2 شغال برگرداند. در عهد هارون الرشید مترجمان عربی و برمکیان در بغداد، نظرات خود را به متون اصلی افزودند. لذا متون اصلی یونانی را در ترجمه قطورتر و به روز کردند.
کتب انگلیسی بریتانیا، آمریکا، کانادا، استرالیا فلسفه یونان را برای تمام جهان تعمیم دهند. تازه یونان هم در برگیرنده تمدن مصر، سومر، اکد، کارتاژ، فینیقیه، ایتالیا، اتروسکان، ترکیه، فلسطین، بابل، ایران است. تمدن خط و پاپیروس مصر، الواح گلی بابل، کتیبه ها و قالی های ایران بجا مانده اند. این تمدن ها برای تکثیر فکرها نسبت به خط ساده یونانی مهجور ماندند.
بودایی یک جریان نیرومند فکری بود. سلسله کوشانی افغانستان بودایی بود. بوداییان در شرق زودتر اسلام آوردند. آیا در آیینها و مناسک اسلام ایرانی بوداییسم ادامه یافت؟ حمله عرب در ۶۵۱م با زبان عالمگیر و شعر عروضی به ایران، حمله مغول در ۱۲۲۱م مینیاتور/ تصویر و فلسفه شرق را به خراسان بزرگ آوردند. در 75 سال سلطه مغول 50 سال خانها بودایی بودند. یک لقب بودایی در صوفی تسنن به شیخ الاسلام در سده 10م تبدیل شد. دقیقی بلخی آتشکده/ بتخانه نوبهار را دیده؛ به شعر آورد:
به بلخ گزین شد بران نوبهار/ که یزدان پرستان بدان روزگار.
مران جای را داشتندی چنان/ که مر مکه را تازیان این زمان.
نظامی گنجوی شاید ندیده، از تمام بلخ بودایی با صنم/ بت ها یا راهبه ها در پیرهن های رنگین نوشت:
بهار دل افروز در بلخ بود./ کزو سرخ گل را دهان تلخ بود.
پری پیکران در آن، چون بهار/ صنم خانه ها، چون خرم بهار.
راههای ورود بودایی در ایران از شرق و جنوب/ خلیج فارس بودند. کیش بودایی در افغانستان، پاکستان، جاده ابریشم، ترکستان، هند، خلیج فارس نفوذ داشت. اسلام در شرایطی وارد ایران شد که با چندین آیین متقدم باید میجنگید. زرتشتی، مسیحیت، مانوی، بودایی در عصر ساسانی خراسان بزرگ پیروانی یافتند. از میان اینها، بوداییسم با نسخه ای از اسلام سازگار بود. پس از اسلام تاثیر بودا در معماری بجا ماند. در بنای بودایی سازه قدمگاه بودا و شیوا رسم بود. در مکه طواف ساعتی، لباس ندوخته، تراشیدن موی سر رسم بودایی اند. در ایران طواف پادساعتی بود. بهاییت تلفیقی از اسلام و مسیحیت بود.
*
عرفان شناختن، شهود، مکاشفه، تمرکز برای دریافت اسرار باطن، وحدت با حق است؛ نه با تجربهٔ حسی و تحلیل عقلی. در خراسان، آیین بودایی، قلندری، ملامتی رایج بود. عرفان مکتبی جامع، مطلق، شامل تصوف، گاهی از سلوک فردی برتر بود. در عرفان احتمالات نبوده؛ همه امور با ایقان روی دهند. مولوی اتفاق را پیش بینی ناپذیر داند: برگ کاهم پیش تو ای تند باد. /من چه دانم که کجا خواهم فتاد.
منابع هندی فلسفه، عرفان، الهیات در آغاز تمدن آریایی در فلات ایران، سپس در عهد ساسانی، آغاز تمدن اسلامی زمان بیرونی با شمارش اعداد دهدهی، صفر، اعداد هندی مهم بوده؛ تا نگرش به شرق صادق هدایت و عرفان سهراب سپهری در سده 20. در فلسفه و عرفان فرد نظرات خود را در کلام بیان کرد. نمونه: ارسطو، سهروردی، حلاج. در علم مفاهیم بیان شده- سرعت، نیرو، میدان. مهندسی با علم تمدن را سازد.
تضاد زرتشتی، پیمان مهرگرایی، نور مانی، اشراق، حکمت، تزکیه نفس عرفان ایرانی اند. فلاسفه دوره اسلامی زیادند: رازی شیمیدان، خیام مادیگرا، فردوسی خردگرا، سعدی اخلاقگرا، حافظ واقعگرا، ابن سینا، سهروردی، فخر رازی طبرستانی، ملا صدرای شیرازی. فرهنگ ایران اینها را هم دارد: دین، آفرینش، انبیاء، آخرت، فرشتگان، بروج زودیاک/ سرنوشت بنا بر ستارگان، مغان، الهیات، عرفان، تصوف، اساطیر.
از دورههای تسنن و تشیع ایران انگاره های معتزله/ اصالت عقل در برابر نقل، اشاعره با تاکید بر نقل قرآن و حدیث سنت، تقدیر، اراده آزاد شکل گرفتند. جبر و اختیار در فلسفه و متافیزیک مبحث مهم اند. جبر در جنین سازی ناتوانی انتخاب یاخته نر و ماده است. یک اسپرماتوزوئید اتفاقی از انبوه ۴۰ تا ۵۰۰ میلیون شان در انزال پدر، با تخمک خاصی از مادر لقاح کند.
تخمک بآنی تغییر ماهیت داده؛ تا تخم دیگری تجاوز نکند. در نجوم، تصادم ذرات اتمی، جنین سازی، چرخه عمر حیات در نمونه فسیل دیناسورها و ماهیان – نبود اختیار، جبر مطلق، عمل اتفاقی همه چیز را بیهدف کند. این بیهدفی در پویش کیهان با چرخه عمر ستارگان، تصادم کهکشانها، پیدایش ستارگان در سحابه ها، سیاه چاله ها را رصدگرهای فضایی تصویر کرده اند.
زیرا هیچ کس یا نهادی در شکل گیری آن اراده آزاد ندارد. هیچ انتخاب آزاد در شکل گیری جهان تا هستن انسان یا از آغاز مهبانگ تا لحظه ی خواندن این سطر و تا ابد وجود ندارد. کیهان با قوانین فیزیک پویش یابد. برخی فکر کنند فارغ از ساختار جبری مغزشان کسی هستند که می تواند تصمیم بگیرد و اختیار کند. آیا اصلا منی در وجود فرد هست؟
*
مانی در عرفان و تصوف مهم است. تصوّف، درویشی، طریقت، تزکیه نفس، ترک دنیا برای رسیدن به حق و کمال است. پشمینه پوشی نشانه زهد بود. نفی خود محوری، نیست شدن، پیوستن به حق عطار با ورود به 7 وادی/ طلب بود. صوفیها پل فکری بین مغول و اسلام بودند.
دین مانوی عرفان و الهیات مسیح منجی، دوگرایی نیک و بد زرتشت، نور و تاریکی/ زمان 24 ساعته زروان، تناسخ بودا را در هم آمیخت. این دین مناسک مندایی پیروان یحیی تعمیدی در رود، ریاضت گنوسی/ معرفت با مکاشفه و نفوذ در باطن، امتناع از لقاح برای برگزیدگان داشت. مندا واژه آرامی به معنی عرفان است.
شاید مانی آغاز عرفان در ایران باشد. چون او ریاضت، شیدایی، مکاشفه را در کلام الوهی و شعری بیان کرد. عقاید مانی از روم با میترایسم تا چین بودایی گسترش یافت. بودا در بامیان افغانستان، سغدیان مانیگرا در اویغور، بوداییان خراسان بزرگ آمیختند. مانی، پسر فاتک همدانی، در مدائن عراق زاده شد. دینش در سدهٔ 3م در ایرانشهر جنگ 2جهان تاریکی و روشنی، نابودی ماده، رهایی روح را نوید داد. این باور تخیلی به واقعیت تاریخ در پویش ماده ربطی نداشت. ارقام 12 و 72 در مانویت به تشیع وارد شد.
در اویغور فلسفه چین با مانوی آمیخت. برخی آثار مانوی در تورفان بجا ماندند. طومار تورفان بر 5 رکن انسان، وفا، زهد، عبادت، حاکم عادل تاکید کند. اصول ثنویت نور و تاریکی منبع اشراق سهروردی، شک گنوسی محافل مانوی در باختر چین رایج بودند.
مبلغان مانی از تیسفون به تورفان و سپس به خراسان با عقاید التقاطی آمدند. آنها در تورفان بر جاده ابریشم اسکان یافتند. یافتههای تورفان از سده 3م در باره مانویت اینهایند: از انجیل گمشده مانی، بخشی از ادبیات مانوی به فارسی میانه، پارتی، سغدی. متنی نیز در باره کیهانشناسی مانوی است با تصویری از تخت جشن بِما. بما/ بمه سالروز قتل مانی در 276 م در گندیشاپور خوزستان بود.
منابع. 2023/07/26 http://www.ijem.org.ir/
تأثیر بودائیسم بر ایران، پرگار Jun 17, 2023 مصطفی وزیری- مردمشناس؛ رضا حسینی- تاریخدان
ژاک دوشنگیمن- واکنش غرب در برابر زردشت، مترجم: تیمور قادری، مهتاب 1387
ر. گیرشمن 1376 ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه م. معین.
ص.م. خلیق 1387 تاریخ ادبیات بلخ، کابل.